قضاوت زنان از دیدگاه قرآن و روایات: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:
آیه صریح در قرآن بر اینکه زن نمی‌تواند قاضی باشد، وجود ندارد.
آیه صریح در قرآن بر اینکه زن نمی‌تواند قاضی باشد، وجود ندارد.


== مشترکات زن و مرد در مقامات معنوی ==
== بررسی آیات قرآن درباره قضاوت زنان ==
ملاک ارزش، به روح انسان است و روح نه مرد است و نه زن، این روح الهی هم در مرد وجود دارد و هم در زن {{قرآن|نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی}}<ref>حجر/ ۲۹.</ref> هر دو دارای فطرت الهی<ref>روم/ ۳۰.</ref> و امانت‌دار الهی<ref>احزاب/ ۷۲.</ref> می‌باشند. هردو زیباترین موجود خداوندی<ref>مؤمنون/ ۱۴.</ref> و با تلاش به سوی خدا در حرکتند<ref>اشتفاق/ ۶.</ref> هم زن و هم مرد می‌توانند عاشق خدا باشند.<ref>بقره/ ۱۶۹.</ref>
آیه‌ای که صریحاً دلالت کند بر این مطلب که، زن نمی‌تواند قاضی باشد، یا شرط قضاوت ذکوریت (و مردن بودن) است؛ وجود ندارد.<ref>امینی، فاطمه زهرا(س) ، انتشارات استقلال، ص۱۴۶.</ref>


اما کارهای اجرایی که حوصله و توان زیادی لازم دارد، و لازمه‌اش سر و کار داشتن با افراد مختلف است، شرطش این است که مرد عهده‌دار آن باشد، مثلاً زن می‌توان مجتهد باشد و به بالاترین درجه اجتهاد برسد ولی مرجع تقلید عموم نمی‌تواند باشد، می‌تواند در علم قضا به عالی‌ترین مرحله برسد ولی قاضی که با مردم و پرونده و اعدام و… سر و کار داشته باشد نمی‌تواند باشد. شرط قضاوت این است که مرد باشد.<ref>موسوی خمینی، سید روح الله، ترجمه تحریر الوسیله، ترجمه: علی اسلامی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ج۴، ص۸۴.</ref> زن می‌تواند عادله باشد ولی نمی‌تواند امام جماعت باشد. برای مردها با الاتفاق و برای زنها بنابر احتیاط<ref>همان، ج۱، ص۶، مسئله ۵.</ref> اضافه کنیم که هیچ‌یک از امور گذشته مانع کمالاتی معنوی زن نمی‌شود، بلکه زن می‌تواند به مقامی برتر از انبیاء برسد، چنان‌که زهرا(س) چنین بود.<ref>از بعضی بزرگان هم نظر خواهی شد، فرمودند آیه صریح نداریم.</ref>
آیه ۳۴ سوره نساء محل مناقشه میان موافقان و مخالفان قضاوت است. در آیه آمده است:{{قرآن|الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ|ترجمه=مردان، سرپرست زنانند.|سوره=نساء|آیه=۳۴}} مخالفان قضاوت زنان به این آیه استناد کرده اند و گفته اند مردان در تمام وجوه این دنیا بر زنان ولایت و قیمومیت دارند چه در زندگی زناشویی چه در حکم و قضاوت و سیاست. اما در مقابل گفته شده است این آیه درصدد بیان احکام زندگی زن و شوهر و نفقه و سرپرستی زندگی است. نه مسائل اجتماع و زمامداری و قضاوت.


== بررسی آیات قرآن درباره قضاوت زنان ==
آیه ۲۲۸ سوره بقره از دیگر آیاتی است که مخالفان قضاوت زنان به آن تکیه می‌کنند: {{قرآن|وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ|ترجمه=و مردان بر آنان درجه برترى دارند.|سوره=بقره|آیه=۲۲۸}} از این آیه استفاده می‌شود که مردان نوعی برتری نسبت به زنان دارند و از همین جهت قضاوت زنان با معنای آیه منافات دارد. اما این آیه در مورد حقوق متقابل زن و شوهر است و در مقام بیان برتری مطلق مردان نسبت به زنان نیست که بتوان عدم جواز قضات زن را از آن برداشت کرد.
آیه‌ای که صریحاً دلالت کند بر این مطلب که، زن نمی‌تواند قاضی باشد، یا شرط قضاوت ذکوریت (و مردن بودن) است؛ وجود ندارد.<ref>امینی، فاطمه زهرا(س) ، انتشارات استقلال، ص۱۴۶.</ref>
 
طبق آیه ۱۸ سوره زخرف زنان در زر و زیور رشد یافته اند و این علاقه ذاتی آنهاست و زنان در مجادلات


۲۲۸ بقره.۳۴ نسا. ۱۸ زخرف.  
۱۸ زخرف.  


== ادله عدم جواز قضاوت زن ==
== ادله عدم جواز قضاوت زن ==
دلیل اصلی در اینکه زن نمی‌تواند قاضی باشد و در قضاوت ذکوریت شرط است؛ روایات پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) می‌باشد. ائمه بعنوان مفسران واقعی قرآن، و یکی از دو امانت گرانبهای پیامبر(ص) در بین امت زبان گویای قرآن می‌باشند، در واقع کلام آنها حکم قرآن را دارد، منتهی به صورت غیرمستقیم به برخی روایات معصومین اشاره می‌شود:
دلیل اصلی در اینکه زن نمی‌تواند قاضی باشد و در قضاوت ذکوریت شرط است؛ روایات پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) می‌باشد. ائمه بعنوان مفسران واقعی قرآن، و یکی از دو امانت گرانبهای پیامبر(ص) در بین امت زبان گویای قرآن می‌باشند:


۱. پیامبر اسلام(ص) فرمود: «لایفلح قوم ولیّهم امراه؛<ref>سنن بیهقی، ج۱۰، ص۱۱۶ به نقل از نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۶۲، ج۴۰، ص۱۴.</ref> مردمی که زن بر آنها ولایت و حکومت کند رستگار نخواهد شد.»
۱. پیامبر اسلام(ص) فرمود: «لایفلح قوم ولیّهم امراه؛<ref>سنن بیهقی، ج۱۰، ص۱۱۶ به نقل از نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۶۲، ج۴۰، ص۱۴.</ref> مردمی که زن بر آنها ولایت و حکومت کند رستگار نخواهد شد.»
خط ۲۹: خط ۳۰:
۴. امام صادق(ع) از پیامبر اسلام نقل نموده که حضرت به علی(ع) فرمود: «یا علی لیس علی المرأه جمعه و لا جماعه… و لاتولی القضاء؛<ref>حرعاملی، وسایل الشیعه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج۱۸، ص۶، باب ۲ روایت ۱.</ref> علی جان! بر زنها شرکت در نماز جمعه و جماعت لازم نیست، و همچنین عهده‌دار قضا (و قضاوت) نمی‌توانند باشند.»
۴. امام صادق(ع) از پیامبر اسلام نقل نموده که حضرت به علی(ع) فرمود: «یا علی لیس علی المرأه جمعه و لا جماعه… و لاتولی القضاء؛<ref>حرعاملی، وسایل الشیعه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج۱۸، ص۶، باب ۲ روایت ۱.</ref> علی جان! بر زنها شرکت در نماز جمعه و جماعت لازم نیست، و همچنین عهده‌دار قضا (و قضاوت) نمی‌توانند باشند.»


ج: فهم عرفی: روایاتی چون مقبوله عمربن حنظله<ref>همان، ص۴، روایت ۳.</ref> و حسنه ابی خدیجه که دستور داده در امر قضاوت و تقلید به مرد رجوع کنید: «انظروا الی رجل»<ref>همان، باب ۱، صفات قاضی.</ref> فهم عرفی از آنها این است که به زن نمی‌توان به عنوان قاضی رجوع کرد. چون اراده شارع بر این است که زنها در حد امکان از نامحرم بدور باشند، و با آنها مواجه نشوند، لذا راضی نشده که امام جماعت مردان باشد… پس نمی‌تواند قاضی باشند.<ref>تبریزی، میرزا جواد، اسس القضاء و الشهاده، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۵ هـ ق، ص۱۵.</ref> خلاصه وقتی شارع رضایت به امام جماعت بودن زنان نداده است. چگونه راضی می‌شود زن مرجع تقلید یا قاضی باشد، و مکرراً مورد سؤال نامحرمان و در معرض دید آنها قرار گیرد، این مسئله است که در اذهان مردم ریشه دارد (ارتکاز قطعی عند المشرعه) و باعث یقین انسان می‌شود.<ref>خوئی، التنقیح فی شرح عروه الوثقی، قم، مؤسسه آل‌البیت، چاپ دوم، ج۱، ص۲۲۶.</ref>
روایاتی چون مقبوله عمربن حنظله<ref>همان، ص۴، روایت ۳.</ref> و حسنه ابی خدیجه که دستور داده در امر قضاوت و تقلید به مرد رجوع کنید: «انظروا الی رجل»<ref>همان، باب ۱، صفات قاضی.</ref> فهم عرفی از آنها این است که به زن نمی‌توان به عنوان قاضی رجوع کرد. چون اراده شارع بر این است که زنها در حد امکان از نامحرم بدور باشند، و با آنها مواجه نشوند، لذا راضی نشده که امام جماعت مردان باشد… پس نمی‌تواند قاضی باشند.<ref>تبریزی، میرزا جواد، اسس القضاء و الشهاده، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۵ هـ ق، ص۱۵.</ref> خلاصه وقتی شارع رضایت به امام جماعت بودن زنان نداده است. چگونه راضی می‌شود زن مرجع تقلید یا قاضی باشد، و مکرراً مورد سؤال نامحرمان و در معرض دید آنها قرار گیرد، این مسئله است که در اذهان مردم ریشه دارد (ارتکاز قطعی عند المشرعه) و باعث یقین انسان می‌شود.<ref>خوئی، التنقیح فی شرح عروه الوثقی، قم، مؤسسه آل‌البیت، چاپ دوم، ج۱، ص۲۲۶.</ref>


'''اجماع:'''
'''اجماع:'''


مدرک دیگر برای اینکه زن نمی‌تواند قاضی باشد و اتفاق علماء و مراجع در طول اعصار است که زن نمی‌تواند بر منصب قضاوت قرار بگیرد.<ref>جواهر الکلام، پیشین، ج۴۰، ص۱۴.</ref>
مدرک دیگر برای اینکه زن نمی‌تواند قاضی باشد، اتفاق علماء و مراجع در طول اعصار است که زن نمی‌تواند بر منصب قضاوت قرار بگیرد.<ref>جواهر الکلام، پیشین، ج۴۰، ص۱۴.</ref>


هـ: اصل عدم: دلیل دیگر این است که روایات نصب فقهاء در زمان غیبت بعنوان مرجع و قاضی، اختصاص به مردان دارد، چون در بعضی از آنها تصریح شده به این امر مانند «اجعلوا بینکم رجلاً قد عرف حلالنا و حرامنا»<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، پیشین، ج۱۸، ص۲۰۰.</ref> اگر شک کنیم که این روایات شامل زنها هم می‌شود یا نمی‌شود؟ اصل عدم اذن و اجازه شارع است، و این اصل خود دلیل دیگری بر مسئله است.<ref>جواهر الکلام، پیشین، ج۱۱، ص۱۴.</ref>
اصل عدم: دلیل دیگر این است که روایات نصب فقهاء در زمان غیبت بعنوان مرجع و قاضی، اختصاص به مردان دارد، چون در بعضی از آنها تصریح شده به این امر مانند «اجعلوا بینکم رجلاً قد عرف حلالنا و حرامنا»<ref>حر عاملی، وسائل الشیعه، پیشین، ج۱۸، ص۲۰۰.</ref> اگر شک کنیم که این روایات شامل زنها هم می‌شود یا نمی‌شود؟ اصل عدم اذن و اجازه شارع است، و این اصل خود دلیل دیگری بر مسئله است.<ref>جواهر الکلام، پیشین، ج۱۱، ص۱۴.</ref>


{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
۱۵٬۲۲۷

ویرایش