علت خانه‌نشینی امام علی(ع)

نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۶:۴۱ توسط Mnazarzadeh (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{جا:ویرایش}} {{شروع متن}} {{سوال}} در سال هاي اول وفات پيامبر(ص)، چرا امام علي(ع) خ...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

در سال هاي اول وفات پيامبر(ص)، چرا امام علي(ع) خانه نشين شدند؟ آیا سکوت ایشان به نفع اسلام بود یا مبارزه ایشان؟


لزوم وحدت مسلمین

اغلب مورخان بر اين عقيده هستند كه شرايط جهان اسلام آن روز كه نهضت اسلام، نهضت جوان و نونهالي بود و هنوز ريشه هاي آن در دلها رسوخ نكرده و اكثريت قابل ملاحظه‌اي از مردم آن را از صميم دل نپذيرفته بودند، به اتّحاد و يكپارچگي نياز داشت[۱]. در بعضي از تعبيرات در تواريخ معروف اسلام آمده است: «هنگامي كه پيامبر وفات يافت، عرب(جاهلي) بازگشت خود را شروع كرد و يهود و نصارا سر برداشتند و منافقان آشكار گشتند و وارد صحنه شدند و مسلمانان همانند رمه بي چوپان بودند كه در يك شب سرد و باراني زمستان، در بياباني، گرفتار شده اند[۲]».

تلاش منافقین برای ایجاد درگیری

بهترين راه براي درهم شكستن اتحاد مسلمين، درگير كردن اهل بيت(ع) با محوریت امام علی(ع) با سردمداران حكومت بود، به همين خاطر ابوسفيان با جلب موافقت عباس به همراه گروهي از بني هاشم نزد امام علي(ع) آمدند و به او پيشنهاد بيعت دادند. ابوسفيان براي تحريك احساسات علي(ع) گفت: اي ابا الحسن، از پذيرفتن اين پيشنهاد غفلت مورز، ما تاكنون كي پيرو خاندان فرومايه تِيم بوده ايم[۳]؟

امام علی(ع)، می‌فرماید: «شما خوب مي دانيد كه من از هر كس به امر خلافت شايسته ترم، به خدا سوگند تا هنگامي كه اوضاع مسلمين رو به راه باشد و تنها به من ستم شود، سكوت اختيار مي كنم[۴]».

گذشته از اين اگر بستر را براي قيام مهيا مي ديد هر لحظه قيام مي كرد و نيازي به پيشنهاد قيام نبود. حضرت امير(ع) يكي ديگر از علل عدم قيام را، نبود حامي و ياور مي داند چون قيام بايد با حمايت هاي عمومي مردم بال و پر پيدا كند و زمان مناسب آن فرا رسد. در اين باره مي فرمايند: «من، نگاه كردم و ديدم (براي گرفتن حق خود و مسلمانان) يار و ياوري جز خاندانم ندارم (به همين خاطر قيام نكردم؛ چرا كه) به مرگ آنان راضي نشدم[۵]».

امامت در زمان خانه نشینی

امام در طول اين ۲۵ سال تمام تلاش خود را براي هدايت جامعه اسلامي بكار بست. يكي از مورخان مي گويد: هر جا مردم به راهنمايي نياز داشتند راهنمايي مي فرمود، اگر مشكلي پيش مي آمد مي گشود، و اگر حكمي به خطا صادر مي شد، درست را به آنان مي‌نمود و از راهنمايي كساني كه پيش از وي مسند خلافت را به خود اختصاس دادند، دريغ نمي فرمود[۶].


منابع

  1. سبحاني، جعفر، المذاهب الاسلاميه، ص۱۹۴، مؤسسه امام صادق ـ عليه السّلام ـ ، جاول، ۱۴۲۳ قمري.
  2. سيره ابن هشام، جلد ۴، ص۳۱۶، به نقل از مكارم، شيرازي، پيام امام، جاول، چ اول، ۱۳۷۵، ناشر دارالكتب الاسلاميه.
  3. اقتباس از: ري شهري، محمد، رهبري در اسلام، ص۲۳۴، دارالحديث، چ اول، ۱۳۷۹.
  4. نهج البلاغه، خطبه ۷۴، ترجمه آيت الله مكارم شيرازي.
  5. نهج البلاغه، خطبه ۲۶، همان.
  6. شهيدي، جعفر، علي از زبان علي، ص۴۲ش، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، جششم، ۱۳۷۶.