حرام‌زاده بودن غیرشیعه

سؤال
در روایتی مردمی که شیعه نیستند حرام‌زاده شمرده شده‌اند. آیا این روایت صحیح است؟


حرام‌زاده بودن غیرشیعه مضمون روایتی در کتاب... که از نظر سند ضعیف و از نظر محتوا نادرست دانسته شده است.

متن و ترجمه

ْ... عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّ بَعْضَ أَصْحَابِنَا يَفْتَرُونَ وَ يَقْذِفُونَ مَنْ خَالَفَهُمْ. فَقَالَ لِي: الْكَفُّ عَنْهُمْ أَجْمَلُ. ثُمَّ قَالَ: وَ اللَّهِ يَا أَبَا حَمْزَةَ إِنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ أَوْلَادُ بَغَايَا مَا خَلَا شِيعَتَنَا. قُلْتُ: كَيْفَ لِي بِالْمَخْرَجِ مِنْ هَذَا. فَقَالَ لِي: يَا أَبَا حَمْزَةَ كِتَابُ اللَّهِ الْمُنْزَلُ يَدُلُّ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جَعَلَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ سِهَاماً ثَلَاثَةً فِي جَمِيعِ الْفَيْ‏ءِ ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ. فَنَحْنُ أَصْحَابُ الْخُمُسِ‏ وَ الْفَيْ‏ءِ وَ قَدْ حَرَّمْنَاهُ عَلَى جَمِيعِ النَّاسِ مَا خَلَا شِيعَتَنَا وَ اللَّهِ يَا أَبَا حَمْزَةَ مَا مِنْ أَرْضٍ تُفْتَحُ وَ لَا خُمُسٍ يُخْمَسُ فَيُضْرَبُ عَلَى شَيْ‏ءٍ مِنْهُ إِلَّا كَانَ حَرَاماً عَلَى مَنْ يُصِيبُهُ فَرْجاً كَانَ أَوْ مَالًا...

در هر آیین و مذهبی قانون ازدواج و نکاح وجود دارد. از دیدگاه دین مبین اسلام کسانی که بر طبق قوانین ازدواج مذهب و آیین خود، ازدواج می‌کنند و فرزندانی که به دنیا می‌آورند حلال‌زاده‌اند و حرام‌زاده نتیجه عمل زنا است. پس اگر اولاد و فرزندی از تماس زن و مرد بدون ازدواج و نکاح به وجود بیاید، زنازاده و حرام‌زاده خواهد بود.

بنابراین اهل سنت اگر آن گونه که در مذهب شان پذیرفته شده است ازدواج کنند و صاحب فرزند و اولادی شوند، این فرزندان حلال‌زاده خواهند بود و بطلان مذهب و آیین دلیل نمی‌شود که پیروان آنها حرام‌زاده باشند.

روایتی نقل شده که امام صادق(ع) دوستی داشت که آن حضرت را به هر جا که می‌رفت، همراهی می‌کرد. روزی در بازار کفاش‌ها همراه حضرت می‌رفت و به دنبال شان غلام او که از اهل سند بود می‌آمد. ناگاه آن مرد به پشت سر خود متوجه شده و غلام را خواست و او را ندید و تا سه مرتبه به عقب برگشت و او را ندید، بار چهارم که او را دید، گفت: ای زنازاده کجا بودی؟

امام صادق(ع) دست خود را بلند کرده و به پیشانی خود زد و فرمود: «سبحان الله! مادرش را به زنا متهم می‌کنی؟! من خیال می‌کردم تو خوددار و پارسائی و اکنون می‌بینم که ورع و پارسایی نداری» !!

عرض کرد: قربانت گردم مادرش زنی است از اهل سند و مشرک است!

فرمود: «مگر ندانسته‌ای که هر ملتی برای خود ازدواجی دارند».[۱]

در روایت دیگری امام صادق(ع) فرموده است: «برای هر امتی ازدواجی است که به وسیله آن از زنا جلوگیری کنند».[۲]

پس معیار و ملاک حرام زادگی آن است که با تماس نامشروع و بدون ازدواج اولادی به وجود بیاید و مذهب و دین در آن نقشی ندارد.

اصل روایت مورد پرسش:

علی بن محمد، عن علی بن العباس، عن الحسن بن عبد الرحمن، عن عاصم بن حمید، عن أبی حمزه، عن أبی جعفر (علیه السلام) قال: قلت له: إن بعض أصحابنا یفترون ویقذفون من خالفهم فقال لی: «الکف عنهم أجمل…».[۳]

ترجمه حدیث:

ابی حمزه گوید: به امام باقر (علیه السلام) گفتم: برخی اصحاب ما به مخالفان مذهب افتراء بندند و آنها را حرام‌زاده خوانند؟

در پاسخ من فرمود: «خودداری از آن‌ها نیکوتر است».

سپس فرمود: «ای ابا حمزه! براستی همه مردم اولاد حرام باشند بجز شیعیان ما».

گفتم: برای من چه دلیلی بر این مطلب هست؟

در پاسخ من فرمود: «ای أبا حمزه! کتاب منزل خدا بر آن دلالت دارد؛ زیرا خدا تبارک و تعالی برای ما خاندان سه سهم در همه دست‌آورد و فیء مسلمانان مقرر کرده است و خدا عز و جل فرموده است: «بدانید همانا آنچه بغنیمت برید هر چه باشد راستی که خمس آن از آن خدا و از آن رسول و از آن ذی القربی و یتیمان و ابن السبیل است».[۴] ما هستیم صاحبان خمس و خراج و ما آن را بر همه مردم حرام کردیم جز بشیعه خود …».

ب

ضعف سند

راویان این حدیث عبارتند از:

  1. علی بن محمد: وی از مشایخ کلینی بوده و کلینی در نقل روایات ازچهار نفر با نام «علی بن محمد» استفاده کرده که عبارتند از: علی بن محمد بن عبد الله، علی بن محمد بن بندار، علی بن محمد بن شیره و علی بن محمد بن ابراهیم؛

۳. علی بن العباس: وی علی بن عباس جراذینی می‌باشد؛ نجاشی وی را ضعیف و غالی دانسته[۵] و علامه حلی نیز وی را جدا ضعیف و غیرقابل اعتماد و غالی دانسته که به روایتش توجه نمی‌شود و از نظر مذهبی نیز آدم خبیث و فاسدی بوده است.[۶] رجال ابن داوود حلی،[۷] تفرشی،[۸] خوئی[۹] و دیگر علمای راوی‌شناسی نیز وی را غیرقابل اعتماد دانسته‌اند؛ ۴. ۵. حسن بن عبد الرحمن: وی حسن بن عبد الرحمن حمانی است و در کتاب‌های رجالی چیزی درباره اش گفته نشده است؛[۱۰] ۶. ۷. عاصم بن حمید: نجاشی وی را ثقه، عین یعنی از افراد موجه، راست کردار و از موای کوف دانسته است؛[۱۱]

  1. عن أبی حمزه: ظاهر منظور ابی حمزه ثمالی است که ثقه است.

نقد و بررسی حدیث:

این حدیث نمی‌تواند مورد استناد قرار گیرد به چند علت:

  1. «علی بن العباس» یکی از راویان این حدیث است که ضعیف، غالی، فاسد و روایاتش غیرقابل استناد می‌باشد؛
  2. حسن بن عبد الرحمن دیگر راوی این حدیث نیز در کتاب‌های رجالی نیامده است و لذا نمی‌توان سخن او را نیز پذیرفت؛
  3. این روایت مخالف دیگر روایات است که می‌گوید هر کسی با آداب و رسوم خود ازدواج کند بچه اش حلال‌زاده است و لو مسلمان نباشد؛
  4. در دلالت این حدیث نیز مشکلاتی وجود دارد که نمی‌توان آن را پذیرفت مثلاً آیا «بغی» به معنی زنا زاده است یا حرام لقمه؟ چون حرامزادگی دو معنا دارد: یکی اینکه از زنا بدنیا بیاید؛ و دیگر آنکه از مال حرام بدنیا بیاید
  5. در این روایت امام علت آورده که چون خمس و خراج و غنیمت مال ماست و دیگران تصاحب کرده‌اند پس این اموال بر آنها حرام است و بچه‌های آنها نیز ثمره همین اموال هستند یا مثلاً امام می‌گوید چون یکی از غنیمت‌ها کنیزان است پس ازدواج با آنها نیز جایز نمی‌باشد؛ در حالی که ازدواج با هر کسی طبق معیارهای اعتقادی همان شخص صحیح است چه دیگران آن را جایز بدانند یا ندانند و اهل سنت ازدواج با کنیز را جایز می‌دانند هرچند این کنیز در جنگی دستگیر شده که با فرماندی معصوم نباشد.
  6. از سوی دیگر همه اهل سنت که از کنیز متولد نشده‌اند تا کسی بگوید همه اینها بر خلاف نظر ماست، پس نامشروعند.
  7. امروز نیز که اصلاً کنیزی وجود ندارد تا کسی آنها را متهم کند که با کنیزی که در آن حقی نداشتند ازدواج کرده‌اند.


منابع

  1. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، المکتبه الاسلامیه، ج۲، ص۳۲۴.
  2. همان.
  3. کلینی، محمد؛ کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۳۶۲ ه. ش ، ج۸، ص۲۳۹، حدیث ۴۳۱.
  4. انفال / ۴۱.
  5. نجاشی؛ رجال النجاشی، قم، جامعه مدرسین، چاپ پنجم، ۱۳۱۶ ه. ق ، ص۲۵۵.
  6. علامه حلی؛ خلاصه الاقوال، بی جا، مؤسسه نشر الفقاهه، چاپ اول، ۱۴۱۷ ه. ق ، ص۳۶۷.
  7. ابنن داوود؛ رجال ابن داوود، قم ف رضی، ۱۳۹۳ ه. ق ، ص۲۶۱.
  8. تفرشی؛ نقد الرجال، قم، مؤسسه آل البیت، چاپ اول، ۱۴۱۸ ه. ق ، ج۳، ص۲۷۴.
  9. خوئی، ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، بی جا، بی نا، چا پ پنجم، ۱۴۱۳ ه. ق ، ج۱۳، ص۷۲.
  10. نمازی شاهرودی، علی؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، تهران، چایخانه حیدری، چاپ اول، بی تا، ج۲، ص۴۱۸.
  11. نجاشی؛ رجال النجاشی، قم، جامعه مدرسین، چاپ پنجم، ۱۳۱۶ ه. ق ، ص۳۰۱.