جهان‌بینی مدرنیسم: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۸: خط ۱۸:
# پیشرفت گرا (Progressionistic) است و به پیشرفت مستمر جامعه و نوع بشری پای بند است.
# پیشرفت گرا (Progressionistic) است و به پیشرفت مستمر جامعه و نوع بشری پای بند است.
# سنّت ستیز (Anti _ Traditional) است؛ یعنی هیچ‌گاه با سنّت سازگار نیست.
# سنّت ستیز (Anti _ Traditional) است؛ یعنی هیچ‌گاه با سنّت سازگار نیست.
== جهان بینی علمی ==
== جهان‌بینی علمی ==
علم جدید، به دلیل محدود بودن آن به امور قابل مشاهده و توصیف و اندازه‌گیری، نمی‌تواند جهان بینی قانع کننده ای به دست دهد. ما هیچ‌گاه خدمات علم جدید و فراهم آوردن اطلاعات بسیار فراوان آن درباره جهان محسوسات و آثار و نتایج آن را در زندگی روزمرّه انکار نمی‌کنیم، اما آنچه درخور توجه می‌باشد، این است که تصویری که علم جدید ارائه می‌کند، تنها قلمرو محسوسات را شامل می‌شود و هیچ‌گاه از جهان غیر محسوسات تصویری به دست نمی‌دهد و از این رو جهان بینی آن نیز ناقص می‌گردد. چرا که نمی‌توان همه هستی و همه ابعاد آن را در بند آزمون درآورد؛ مثلاً این که آیا جهان آغاز و فرجامی دارد، یا از هر دو طرف بی‌نهایت است، قابل آزمون نیست.<ref>مطهری، مرتضی، مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، ص۶۵–۶۶.</ref>
علم جدید، به دلیل محدود بودن آن به امور قابل مشاهده و توصیف و اندازه‌گیری، نمی‌تواند جهان بینی قانع کننده‌ای به دست دهد. ما هیچ‌گاه خدمات علم جدید و فراهم آوردن اطلاعات بسیار فراوان آن درباره جهان محسوسات و آثار و نتایج آن را در زندگی روزمرّه انکار نمی‌کنیم، اما آنچه درخور توجه می‌باشد، این است که تصویری که علم جدید ارائه می‌کند، تنها قلمرو محسوسات را شامل می‌شود و هیچ‌گاه از جهان غیر محسوسات تصویری به دست نمی‌دهد و از این رو جهان‌بینی آن نیز ناقص می‌گردد. چرا که نمی‌توان همه هستی و همه ابعاد آن را در بند آزمون درآورد؛ مثلاً این که آیا جهان آغاز و فرجامی دارد، یا از هر دو طرف بی‌نهایت است، قابل آزمون نیست.<ref>مطهری، مرتضی، مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، ص۶۵–۶۶.</ref>


این که دانشمندانی چون دکتر نصر، اشتباه محوری تجدّد انسان متجدّد را در این نکته دانسته‌اند که مبنای نظام فکری خویش را واقعیّت جهان خارجی قرار داده‌اند،<ref>نصر، سید حسین، نیاز به علم قدسی، ترجمه حسن میانداری، ص۲۱۵.</ref> به همین معناست. این در حالی است که در همه سنّت‌ها، محور اصلی، واقعیّت خداوند است<ref>همان.</ref> و نه جهان مادی و به دلیل این دید محدود و غیر جامع جهان بینی علمی، بسیاری از متفکران بر این عقیده اند که جهان بینی علمی اساساً جهان بینی نیست، بلکه علم زده (Scientistic) است و چون هستی منحصر در طبیعت نیست، جهان بینی علمی را جهان بینی معتبری ندانسته‌اند.<ref>نقد و نظر، سال ۴، ش ۳ و ۴، هیوستون اسمیت، اهمیت دینی پساتجددگرایی، یک جوابیه، ص۱۷۸–۱۷۹.</ref>
این که دانشمندانی چون دکتر نصر، اشتباه محوری تجدّد انسان متجدّد را در این نکته دانسته‌اند که مبنای نظام فکری خویش را واقعیّت جهان خارجی قرار داده‌اند،<ref>نصر، سید حسین، نیاز به علم قدسی، ترجمه حسن میانداری، ص۲۱۵.</ref> به همین معناست. این در حالی است که در همه سنّت‌ها، محور اصلی، واقعیّت خداوند است<ref>همان.</ref> و نه جهان مادی و به دلیل این دید محدود و غیر جامع جهان بینی علمی، بسیاری از متفکران بر این عقیده‌اند که جهان‌بینی علمی اساساً جهان‌بینی نیست، بلکه علم زده (Scientistic) است و چون هستی منحصر در طبیعت نیست، جهان‌بینی علمی را جهان بینی معتبری ندانسته‌اند.<ref>نقد و نظر، سال ۴، ش ۳ و ۴، هیوستون اسمیت، اهمیت دینی پساتجددگرایی، یک جوابیه، ص۱۷۸–۱۷۹.</ref>


عرصه‌هایی که به دلیل محدود بودن علم، مشمول ضبط و مهار علم نمی‌شوند، عبارتند از: ۱. ارزش‌های ذاتی و هنجاری؛ ۲. معانی وجودی (آیا x وجود دارد؟) و معانی نهایی (معنای زندگی چیست؟)؛ ۳. اهداف و علل غایی؛ ۴. کیفیّات؛ ۵. امور نامرئی و غیر مادی؛ ۶. موجودات برتر از ما.<ref>همان، ص۱۹۵ (یادداشت مترجم).</ref>
عرصه‌هایی که به دلیل محدود بودن علم، مشمول ضبط و مهار علم نمی‌شوند، عبارتند از: ۱. ارزش‌های ذاتی و هنجاری؛ ۲. معانی وجودی (آیا x وجود دارد؟) و معانی نهایی (معنای زندگی چیست؟)؛ ۳. اهداف و علل غایی؛ ۴. کیفیّات؛ ۵. امور نامرئی و غیر مادی؛ ۶. موجودات برتر از ما.<ref>همان، ص۱۹۵ (یادداشت مترجم).</ref>


علاوه بر محدودیت‌های مزبور، ضعف دیگر جهان بینی علمی آن است که حتی تصویری که علم نسبت به جهان محسوسات ارائه می‌دهد، موقتی و غیردائمی است؛ بدین معنا که همواره امکان پدید آمدن تغییرات کوچک یا بزرگ در این تصویر وجود دارد.<ref>نقد و نظر، سال ۴، ش ۳ و ۴، ص۴۷–۴۸.</ref> به تعبیر دیگر، از دید علمی، چهره جهان روز به روز در حال تغییر است؛ چرا که علم بر فرضیه و آزمون مبتنی است و نه بر اصول بدیهی اولی و عقلی، و از آنجا که فرضیه و آزمون دارای ارزشی موقت هستند، جهان بینی علمی نیز جهان بینی متزلزل و بی‌ثبات است.<ref>مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، ص۶۶.</ref> در حقیقت، غفلت از همین دو عامل (محدودیّت و موقتی بودن تصویر علمی) باعث شده است متجدّدان از آن جهان بینی بسازند.<ref>نقد و نظر، ش ۳ و ۴، ص۴۷–۴۸.</ref>
علاوه بر محدودیت‌های مزبور، ضعف دیگر جهان‌بینی علمی آن است که حتی تصویری که علم نسبت به جهان محسوسات ارائه می‌دهد، موقتی و غیردائمی است؛ بدین معنا که همواره امکان پدید آمدن تغییرات کوچک یا بزرگ در این تصویر وجود دارد.<ref>نقد و نظر، سال ۴، ش ۳ و ۴، ص۴۷–۴۸.</ref> به تعبیر دیگر، از دید علمی، چهره جهان روز به روز در حال تغییر است؛ چرا که علم بر فرضیه و آزمون مبتنی است و نه بر اصول بدیهی اولی و عقلی، و از آنجا که فرضیه و آزمون دارای ارزشی موقت هستند، جهان‌بینی علمی نیز جهان بینی متزلزل و بی‌ثبات است.<ref>مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، ص۶۶.</ref> در حقیقت، غفلت از همین دو عامل (محدودیّت و موقتی بودن تصویر علمی) باعث شده است متجدّدان از آن جهان بینی بسازند.<ref>نقد و نظر، ش ۳ و ۴، ص۴۷–۴۸.</ref>


گذشته از همه اینها، ارزش جهان بینی علمی، ارزش عملی و فنّی است و نه نظری؛ در حالی که آنچه که می‌تواند تکیه گاه و مبنای یک ایدئولوژی قرار گیرد، ارزش نظری است نه عملی.<ref>مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، ص۶۸.</ref>
گذشته از همه اینها، ارزش جهان‌بینی علمی، ارزش عملی و فنّی است و نه نظری؛ در حالی که آنچه که می‌تواند تکیه گاه و مبنای یک ایدئولوژی قرار گیرد، ارزش نظری است نه عملی.<ref>مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، ص۶۸.</ref>


هر انسانی نیازمند اتخاذ ایدئولوژی برای زندگی خویش می‌باشد. در واقع، ایدئولوژی و مکتب از ضروریات حیات اجتماعی است.<ref>همان، ص۴۱–۴۵.</ref> و ایدئولوژی نیازمند نوعی جهان بینی است که دارای سه ویژگی عمده باشد: ۱. به مسائل اساسی جهان‌شناسی که به کلّ جهان مربوط می‌شود، پاسخ دهد و نه به جزء خاص؛ ۲. ارائه معرفت و شناسایی آن پایدار و قابل اعتماد و جاودانه باشد، نه موقت و متغیر؛ ۳. آنچه ارائه می‌دهد، از ارزشی نظری و واقعیّت نمایانه برخوردار باشد، نه صرفاً عملی و فنی.
هر انسانی نیازمند اتخاذ ایدئولوژی برای زندگی خویش می‌باشد. در واقع، ایدئولوژی و مکتب از ضروریات حیات اجتماعی است.<ref>همان، ص۴۱–۴۵.</ref> و ایدئولوژی نیازمند نوعی جهان‌بینی است که دارای سه ویژگی عمده باشد: ۱. به مسائل اساسی جهان‌شناسی که به کلّ جهان مربوط می‌شود، پاسخ دهد و نه به جزء خاص؛ ۲. ارائه معرفت و شناسایی آن پایدار و قابل اعتماد و جاودانه باشد، نه موقت و متغیر؛ ۳. آنچه ارائه می‌دهد، از ارزشی نظری و واقعیّت نمایانه برخوردار باشد، نه صرفاً عملی و فنی.


اما چنان‌که دیدیم، جهان بینی علمی، با همه مزایایی که در جهات دیگر دارد، نمی‌تواند این نیازهای سه‌گانه را برآورده سازد<ref>همان، ص۶۸.</ref> و از این رو قابل اتکا نیست.
اما چنان‌که دیدیم، جهان‌بینی علمی، با همه مزایایی که در جهات دیگر دارد، نمی‌تواند این نیازهای سه‌گانه را برآورده سازد<ref>همان، ص۶۸.</ref> و از این رو قابل اتکا نیست.


در واقع، باید مهم‌ترین چالش اسلام با مدرنیسم را چالش در جهان بینی آن دانست. روشن است که اندیشه دینی ناب، هرگز نمی‌تواند با یک الگوی نظری علم محور پوزیتویستی، سازگار باشد. البته اسلام به تجربه و روش‌های علمی ارج می‌نهد، اما پی ریزی جهان بینی را بر اساس علم تجربی مردود می‌داند؛ چرا که سرانجام آن، مادی گرایی و دنیازدگی است و لازمه آن انکار و بی اعتنایی به جهان ماورای طبیعت و «غیب» می‌باشد؛ و روشن است که جهان غیب از دعاوی اوّلیه دینی و از شرایط اوّلیه ایمان است. همچنین دین، دست زدن به آزمون و خطای تجربی را در همه قلمروها جایز نمی‌داند، بلکه برخی از آنها را به وحی و قلمرو وحیانی مربوط می‌داند.<ref>فرهنگ واژه‌ها، ص۵۵۸.</ref> وحی در قلمروهایی که درک آن از توان عقل بیرون است، حکم نهایی و قطعی ارائه می‌کند و در حوزه‌هایی که درک آن برای عقل دشوار است، به راهنمایی آن پرداخته، رسیدن به مقصد را آسان می‌سازد.
در واقع، باید مهم‌ترین چالش اسلام با مدرنیسم را چالش در جهان بینی آن دانست. روشن است که اندیشه دینی ناب، هرگز نمی‌تواند با یک الگوی نظری علم محور پوزیتویستی، سازگار باشد. البته اسلام به تجربه و روش‌های علمی ارج می‌نهد، اما پی ریزی جهان بینی را بر اساس علم تجربی مردود می‌داند؛ چرا که سرانجام آن، مادی‌گرایی و دنیازدگی است و لازمه آن انکار و بی‌اعتنایی به جهان ماورای طبیعت و «غیب» می‌باشد؛ و روشن است که جهان غیب از دعاوی اوّلیه دینی و از شرایط اوّلیه ایمان است. همچنین دین، دست زدن به آزمون و خطای تجربی را در همه قلمروها جایز نمی‌داند، بلکه برخی از آنها را به وحی و قلمرو وحیانی مربوط می‌داند.<ref>فرهنگ واژه‌ها، ص۵۵۸.</ref> وحی در قلمروهایی که درک آن از توان عقل بیرون است، حکم نهایی و قطعی ارائه می‌کند و در حوزه‌هایی که درک آن برای عقل دشوار است، به راهنمایی آن پرداخته، رسیدن به مقصد را آسان می‌سازد.


== عقل و عقلانیت ==
== عقل و عقلانیت ==
یکی دیگر از ویژگی‌های مدرنیسم، برداشت خاص آن از عقل و عقلانیّت است. مدرنیسم بر عقل ابزاری تأکید دارد. شکی نیست که هیچ دین آسمانی ای منکر عقل ابزاری نیست. آنچه که دین متذکر می‌شود، این است که اولاً، مرتبه عقل محدود به عقل ابزاری نیست، بلکه مرتبه والاتری از عقل وجود دارد که وظیفه آن، همان‌طور که در عقل ابزاری مورد تأکید است، فقط شکل‌دادن به جهان آن گونه که آدمی می‌پسندد نیست، بلکه به کشف ابعادی از حقیقت نیز می‌پردازد. ثانیاً، همان عقل عملی و ابزاری نیز کارکرد مهم‌تر و ماندگارتری نیز دارد که عبارت است از راهیابی به حوزه ارزش‌ها و امور اخلاقی و نیز تدبیرگری برای آبادانی فرجام زندگی (معاد). دین، گام را فراتر نهاده و حتی امر معاش را نیز در همین راستا قرار می‌دهد و به آن هویّت و معنای مقدسی می‌بخشد.<ref>همان، ص۵۵۸–۵۵۹.</ref> اساساً «نقد دینی به مدرنیته، در پویش آن برای ارتقای سطح معاش مردم یا در حرکت نوآورانه آن نیست، بلکه در بی التفاتی به غایت‌شناسی و مغفول گذاشتن جهت حرکت و سوگم کردگی (Loos Of Direction) آن است».<ref>همان، ص۵۵۹.</ref> ثالثاً، عقل ابزاری در انتخاب هدف و در تدبیر و برنامه‌ریزی‌های عملی خود، تنها بر «عملی بودن» و «کارآمدی» پای می‌فشارد که دربردارنده مضامینی چون سهولت، کم خرج بودن و سودمندی نیز می‌باشد. از این رو، در این منظر، امور مهمی چون «وظیفه» و «تکلیف» بدون در نظر داشتن نتایج عاجل، جایی نخواهد داشت؛ اما بر اساس تعالیم دینی، عقل و عقلانیّت از مفهوم گسترده‌تری برخوردار است و گاه اساساً وظیفه بر کارآمدی، سودمندی و جز آن، مقدم می‌شود.<ref>همان.</ref> علاوه بر همه این تفاوت‌ها، ادیان آسمانی، اساساً باور به «عقل بسندگی» و بی‌نیازی از وحی را در هیچ‌یک از لایه‌ها و مراتب عقل انسانی برنمی‌تابند.<ref>همان، ص۵۶۰.</ref>
یکی دیگر از ویژگی‌های مدرنیسم، برداشت خاص آن از عقل و عقلانیّت است. مدرنیسم بر عقل ابزاری تأکید دارد. شکی نیست که هیچ دین آسمانی‌ای منکر عقل ابزاری نیست. آنچه که دین متذکر می‌شود، این است که اولاً، مرتبه عقل محدود به عقل ابزاری نیست، بلکه مرتبه والاتری از عقل وجود دارد که وظیفه آن، همان‌طور که در عقل ابزاری مورد تأکید است، فقط شکل‌دادن به جهان آن گونه که آدمی می‌پسندد نیست، بلکه به کشف ابعادی از حقیقت نیز می‌پردازد. ثانیاً، همان عقل عملی و ابزاری نیز کارکرد مهم‌تر و ماندگارتری نیز دارد که عبارت است از راهیابی به حوزه ارزش‌ها و امور اخلاقی و نیز تدبیرگری برای آبادانی فرجام زندگی (معاد). دین، گام را فراتر نهاده و حتی امر معاش را نیز در همین راستا قرار می‌دهد و به آن هویّت و معنای مقدسی می‌بخشد.<ref>همان، ص۵۵۸–۵۵۹.</ref> اساساً «نقد دینی به مدرنیته، در پویش آن برای ارتقای سطح معاش مردم یا در حرکت نوآورانه آن نیست، بلکه در بی التفاتی به غایت‌شناسی و مغفول گذاشتن جهت حرکت و سوگم کردگی (Loos Of Direction) آن است».<ref>همان، ص۵۵۹.</ref> ثالثاً، عقل ابزاری در انتخاب هدف و در تدبیر و برنامه‌ریزی‌های عملی خود، تنها بر «عملی بودن» و «کارآمدی» پای می‌فشارد که دربردارنده مضامینی چون سهولت، کم خرج بودن و سودمندی نیز می‌باشد. از این رو، در این منظر، امور مهمی چون «وظیفه» و «تکلیف» بدون در نظر داشتن نتایج عاجل، جایی نخواهد داشت؛ اما بر اساس تعالیم دینی، عقل و عقلانیّت از مفهوم گسترده‌تری برخوردار است و گاه اساساً وظیفه بر کارآمدی، سودمندی و جز آن، مقدم می‌شود.<ref>همان.</ref> علاوه بر همه این تفاوت‌ها، ادیان آسمانی، اساساً باور به «عقل بسندگی» و بی‌نیازی از وحی را در هیچ‌یک از لایه‌ها و مراتب عقل انسانی برنمی‌تابند.<ref>همان، ص۵۶۰.</ref>


== انسان گرایی و فردگرایی ==
== انسان‌گرایی و فردگرایی ==
شکی نیست که همه ادیان آسمانی، کرامت و شأن بلند انسانی را ارج می‌نهند. قرآن مجید همه طبیعت و مخلوقات و موجودات آن را مسخّر انسان می‌داند و به رساترین نحو، کرامت انسان را گوشزد می‌نماید (وَ لَقَد کرَّمنا بَنی آدَم)؛ اما در عین حال تصریح می‌کند که آدمی با انحراف از مسیر مشخص الهی که در قالب ادیان آسمانی بر او عرضه شده است، از مقام حیوانات نیز فروتر می‌رود. بدین ترتیب، دین، کرامت و محوریّت انسان را به مبدأ و مقصد وی (خداوند) پیوند می‌زند و روشن است که این امر با برداشت‌های افراطی اومانیسم (انسان گرایی) و شأن خداگونه ای که این مکتب فکری به وی می‌بخشد، در تقابل است؛ در واقع هیچ دینی خوش باشی بی قید و شرط انسان و عدم تکلیف او در برابر تعالیم آسمانی را برنمی‌تابد.<ref>همان.</ref> دین، در کنار اعطای حق، تکلیف را نیز به عهده بشر می‌نهد و این دو را ملازم با یکدیگر می‌داند. بسیاری از منتقدان دین باور، معضلات جدیدی چون تخریب محیط زیست، خشم و خونریزی‌های جهانی و نابرابری‌های اقتصادی را، که بشر مدرن دچار آن شده است، ناشی از پافشاری بر حق بدون تکلیف دانسته‌اند.<ref>همان.</ref>
شکی نیست که همه ادیان آسمانی، کرامت و شأن بلند انسانی را ارج می‌نهند. قرآن مجید همه طبیعت و مخلوقات و موجودات آن را مسخّر انسان می‌داند و به رساترین نحو، کرامت انسان را گوشزد می‌نماید (وَ لَقَد کرَّمنا بَنی آدَم)؛ اما در عین حال تصریح می‌کند که آدمی با انحراف از مسیر مشخص الهی که در قالب ادیان آسمانی بر او عرضه شده است، از مقام حیوانات نیز فروتر می‌رود. بدین ترتیب، دین، کرامت و محوریّت انسان را به مبدأ و مقصد وی (خداوند) پیوند می‌زند و روشن است که این امر با برداشت‌های افراطی اومانیسم (انسان گرایی) و شأن خداگونه‌ای که این مکتب فکری به وی می‌بخشد، در تقابل است؛ در واقع هیچ دینی خوش باشی بی قید و شرط انسان و عدم تکلیف او در برابر تعالیم آسمانی را برنمی‌تابد.<ref>همان.</ref> دین، در کنار اعطای حق، تکلیف را نیز به عهده بشر می‌نهد و این دو را ملازم با یکدیگر می‌داند. بسیاری از منتقدان دین باور، معضلات جدیدی چون تخریب محیط زیست، خشم و خونریزی‌های جهانی و نابرابری‌های اقتصادی را، که بشر مدرن دچار آن شده است، ناشی از پافشاری بر حق بدون تکلیف دانسته‌اند.<ref>همان.</ref>


در مکتب اومانیسم (انسان گرایی)، به تعبیر «شلر» معیار و مقیاس همه چیز خواست انسان است.<ref>کتاب نقد، ش ۱۷، سید ابراهیم حسینی، فمینیزم علیه زنان، ص۱۵۵.</ref> نتیجه چنین تلقی ای، نگاه مادی به انسان، نفی حاکمیت دین و زمینی کردن تعالیم دینی است.<ref>همان.</ref> از این منظر، اگر دینی هم اعتبار داشته باشد، باید در جهت تأمین خواسته‌های افراد باشد و مراد از «دین انسانی» نیز همین است.<ref>همان.</ref> اما دین اصیل، با اعطای آزادی به انسان، آزادی وی را هدفمند و مسؤولانه و توأم با تکالیفی در برابر خدا و سایر همنوعان و مخلوقات قرار داده است.
در مکتب اومانیسم (انسان گرایی)، به تعبیر «شلر» معیار و مقیاس همه چیز خواست انسان است.<ref>کتاب نقد، ش ۱۷، سید ابراهیم حسینی، فمینیزم علیه زنان، ص۱۵۵.</ref> نتیجه چنین تلقی‌ای، نگاه مادی به انسان، نفی حاکمیت دین و زمینی کردن تعالیم دینی است.<ref>همان.</ref> از این منظر، اگر دینی هم اعتبار داشته باشد، باید در جهت تأمین خواسته‌های افراد باشد و مراد از «دین انسانی» نیز همین است.<ref>همان.</ref> اما دین اصیل، با اعطای آزادی به انسان، آزادی وی را هدفمند و مسؤولانه و توأم با تکالیفی در برابر خدا و سایر همنوعان و مخلوقات قرار داده است.


فردگرایی مورد ادعای مدرنیسم نیز پیامدهای گوناگونی دارد که با تعالیم دینی سازگار نیست. این انگاره، عرصه اجتماعی انسان را از پیوندهای اجتماعی جدا ساخته و خودمحوری و نیز احساس بی معنا بودن زندگی را برای وی به ارمغان می‌آورد؛ از این رو «چارلز تیلور»، فیلسوف برجسته معاصر، که خود درصدد تعدیل و ایجاد اصلاح در پیامدهای مدرنیسم و دفاع از اخلاق «اصالت» می‌باشد، با اذعان به این امر، یکی از پیامدهای برجسته مدرنیته را فردگرایی افراطی (ExcessiveIndividualism) دانسته و آن را عاملی می‌داند که به احساس بی معنا بودن زندگی و کمرنگ شدن افق‌ها و حدود اخلاقی می‌انجامد. از نظر وی، تمرکز بر فرد، که در دموکراسی بسیار برجسته و مشهود است، باعث کم شدن هر چه بیشتر توجه و نگاه فرد به دیگران و در نتیجه به وجود آمدن خودبینی می‌شود.<ref>Charles Taylor; The Ethics Of Authenticity, P.P. 2-4</ref> البته وی از اخلاق اصالت به گونه ای مستقل از دین دفاع می‌کند که از اشکالات متعدّدی برخوردار است و در این‌جا نمی‌توان به آنها پرداخت.<ref>برای نقد و بررسی دیدگاه تیلور درباره اخلاق اصالت، ر.ک. Muhammad Legenhausen, The Ethics Of Autenticity.</ref> همچنین نتیجه انگاره فردگرایی در عرصه اقتصادی، به وجود آمدن سیستم ناعادلانه سرمایه‌داری، و در عرصه معرفت شناختی، معیار شدن شناخت فردی در شناخت حقیقت، و در عرصه اخلاقی، هرج و مرج و نسبیّت افراطی در فضائل بشری، می‌باشد، که همه این امور، مغایر با تعالیم دینی است.<ref>فرهنگ واژه‌ها، ص۵۶۱.</ref>
فردگرایی مورد ادعای مدرنیسم نیز پیامدهای گوناگونی دارد که با تعالیم دینی سازگار نیست. این انگاره، عرصه اجتماعی انسان را از پیوندهای اجتماعی جدا ساخته و خودمحوری و نیز احساس بی معنا بودن زندگی را برای وی به ارمغان می‌آورد؛ از این رو «چارلز تیلور»، فیلسوف برجسته معاصر، که خود درصدد تعدیل و ایجاد اصلاح در پیامدهای مدرنیسم و دفاع از اخلاق «اصالت» می‌باشد، با اذعان به این امر، یکی از پیامدهای برجسته مدرنیته را فردگرایی افراطی (ExcessiveIndividualism) دانسته و آن را عاملی می‌داند که به احساس بی معنا بودن زندگی و کمرنگ شدن افق‌ها و حدود اخلاقی می‌انجامد. از نظر وی، تمرکز بر فرد، که در دموکراسی بسیار برجسته و مشهود است، باعث کم شدن هر چه بیشتر توجه و نگاه فرد به دیگران و در نتیجه به وجود آمدن خودبینی می‌شود.<ref>Charles Taylor; The Ethics Of Authenticity, P.P. 2-4</ref> البته وی از اخلاق اصالت به گونه ای مستقل از دین دفاع می‌کند که از اشکالات متعدّدی برخوردار است و در این‌جا نمی‌توان به آنها پرداخت.<ref>برای نقد و بررسی دیدگاه تیلور درباره اخلاق اصالت، ر.ک. Muhammad Legenhausen, The Ethics Of Autenticity.</ref> همچنین نتیجه انگاره فردگرایی در عرصه اقتصادی، به وجود آمدن سیستم ناعادلانه سرمایه‌داری، و در عرصه معرفت شناختی، معیار شدن شناخت فردی در شناخت حقیقت، و در عرصه اخلاقی، هرج و مرج و نسبیّت افراطی در فضائل بشری، می‌باشد، که همه این امور، مغایر با تعالیم دینی است.<ref>فرهنگ واژه‌ها، ص۵۶۱.</ref>


امروزه اندیشمندان، به نارسایی فردگرایی اذعان دارند. برای مثال، «مک اینتایر» تخریب فضیلت مدنی، نابودی اصل شهروندی و پیوندهای اجتماعی، آزادی خودمحورانه و اسارت انسان در خویشتن را معلول فردگرایی لیبرالی می‌داند. وی افراد آزاد به این معنا را «برده‌های شادکام» می‌نامد و راه برون رفت از این مهلکه را احیای اخلاق و تجدید شکوه اقتدار اخلاقی اجتماع، که دارای بنیانی مستقل از فرد و منافع فردی باشد، می‌داند.<ref>ر. ک. نقد و نظر، بهار و تابستان ۱۳۷۶، محمد لگن هاوزن، نقد و معرفی کدام عدالت؟ و معرفت، الویر مک اینتایر، پایان فضیلت، شماره‌های ۱۰ و ۱۱ و ۱۳ تا ۱۸.</ref>
امروزه اندیشمندان، به نارسایی فردگرایی اذعان دارند. برای مثال، «مک اینتایر» تخریب فضیلت مدنی، نابودی اصل شهروندی و پیوندهای اجتماعی، آزادی خودمحورانه و اسارت انسان در خویشتن را معلول فردگرایی لیبرالی می‌داند. وی افراد آزاد به این معنا را «برده‌های شادکام» می‌نامد و راه برون‌رفت از این مهلکه را احیای اخلاق و تجدید شکوه اقتدار اخلاقی اجتماع، که دارای بنیانی مستقل از فرد و منافع فردی باشد، می‌داند.<ref>ر. ک. نقد و نظر، بهار و تابستان ۱۳۷۶، محمد لگن هاوزن، نقد و معرفی کدام عدالت؟ و معرفت، الویر مک اینتایر، پایان فضیلت، شماره‌های ۱۰ و ۱۱ و ۱۳ تا ۱۸.</ref>


== انکار سنت‌ها ==
== انکار سنت‌ها ==
در مورد انکار سنّت‌ها، که یکی دیگر از ویژگی‌های اندیشه مدرنیسم است، باید گفت از نظر ادیان آسمانی و به ویژه دین اسلام، هیچ‌گاه نمی‌توان چیزی را به صرف سنّتی بودن رد کرد یا چیزی را به صرف مدرن و نو بودن پذیرفت. آنچه که از تعالیم اسلام فهمیده می‌شود، ارزیابی همه امور بر اساس مبانی پذیرفته شده دینی و احکام عقلی است و این مستلزم رعایت اعتدال و عدم افراط و تفریط می‌باشد. البته نباید اعتدال را با عدم اراده استوار یا تردید در مسائل دین یا عدالت خلط کرد. اعتدال به معنای داشتن حکمت، برای تشخیص حماقت آمیز بودن انواع افراطی مدرنیسم و سنّت گرایی و برگزیدن راهی درست از میان آنهاست. در هیچ عرصه ای، اعم از عرصه آموزه‌ها، اقتصاد، نهادها و نظام‌های اجتماعی و انواع نمودهای فرهنگی و جز آن، هرگز نمی‌توان چیزی را تنها به دلیل سنّتی بودن آن پذیرفت، یا به دلیل مدرن بودنش رد کرد.<ref>Muhammad Legenhausen, Why I Am not a Traditionalist URL: Http// WWW. Al- Islam.org.</ref> بدین ترتیب، تنها دغدغه انسان مطلوب در اندیشه اسلامی، رسیدن به حقیقت و حقانیّت می‌باشد؛ این انسان نه عقده سنّت شکنی دارد و نه تعصب بر کهنه گرایی.<ref>فرهنگ واژه‌ها، ص۵۶۲.</ref>
در مورد انکار سنّت‌ها، که یکی دیگر از ویژگی‌های اندیشه مدرنیسم است، باید گفت از نظر ادیان آسمانی و به ویژه دین اسلام، هیچ‌گاه نمی‌توان چیزی را به صرف سنّتی بودن رد کرد یا چیزی را به صرف مدرن و نو بودن پذیرفت. آنچه که از تعالیم اسلام فهمیده می‌شود، ارزیابی همه امور بر اساس مبانی پذیرفته شده دینی و احکام عقلی است و این مستلزم رعایت اعتدال و عدم افراط و تفریط می‌باشد. البته نباید اعتدال را با عدم اراده استوار یا تردید در مسائل دین یا عدالت خلط کرد. اعتدال به معنای داشتن حکمت، برای تشخیص حماقت آمیز بودن انواع افراطی مدرنیسم و سنّت‌گرایی و برگزیدن راهی درست از میان آنهاست. در هیچ عرصه‌ای، اعم از عرصه آموزه‌ها، اقتصاد، نهادها و نظام‌های اجتماعی و انواع نمودهای فرهنگی و جز آن، هرگز نمی‌توان چیزی را تنها به دلیل سنّتی بودن آن پذیرفت، یا به دلیل مدرن بودنش رد کرد.<ref>Muhammad Legenhausen, Why I Am not a Traditionalist URL: Http// WWW. Al- Islam.org.</ref> بدین ترتیب، تنها دغدغه انسان مطلوب در اندیشه اسلامی، رسیدن به حقیقت و حقانیّت می‌باشد؛ این انسان نه عقده سنّت شکنی دارد و نه تعصب بر کهنه‌گرایی.<ref>فرهنگ واژه‌ها، ص۵۶۲.</ref>


== سکولاریسم ==
== سکولاریسم ==
۱۵٬۱۴۷

ویرایش