۶٬۸۱۴
ویرایش
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
==شبهات عصمت== | ==شبهات عصمت== | ||
===شبهه اول=== | ===شبهه اول=== | ||
به کار بردن واژههایی مانند عصیان، ذنب، توبه، غفران، القاءپذیری از طریق شیطان و... در مورد پیامبران در قرآن، نشانگر معصومیت نسبی و نافی معصومیت مطلق است | به کار بردن واژههایی مانند عصیان، ذنب، توبه، غفران، القاءپذیری از طریق شیطان و... در مورد پیامبران در قرآن، نشانگر معصومیت نسبی و نافی معصومیت مطلق است. | ||
'''پاسخ:''' در اینباره در تفاسیر شیعه و کتب کلامی و عقیدتی به نحو مبسوط پاسخ داده شده است: | '''پاسخ:''' در اینباره در تفاسیر شیعه و کتب کلامی و عقیدتی به نحو مبسوط پاسخ داده شده است: | ||
* در واژهشناسی آیات، مطابق با عصر نزول، اشتباه کردهاند. چرا که برخی از واژهها تاب چندین معنا یا تفسیرهای مختلفی را دارند که انتخاب معنای مورد نظر یا تفسیر صحیح منوط به توجه به آیات دیگر یا استدلالات عقلی متقن است؛ مثلاً درباره واژه ضلالت که در آیه شریفه ۷ سوره ضحی به پیامبر نسبت داده شده است، در تفاسیر، معانی و تفسیرهای مختلفی بیان شده است؛ لذا نمیتوان جهالت و گمراهی بالفعل را با استناد به این آیه به ایشان نسبت داد.<ref>رک: مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۶۰، ج۷، ص۳۷؛ طباطبایی، المیزان، ج۲۰، ۳۱۱؛ رازی، عصمه الانبیاء، ص۱۲۱؛ مرتضی، شریف، تنزیه الانبیاء، نشر الشریف الرضی، قم، ۱۲۵۰ ق، ص۱۰۵–۱۰۶</ref> | |||
* برخی آیات دال بر ترک اولی نسبت به پیامبرانی، مثل حضرت یونس است. از این رو گناهی که به یونس نسبت داده شده است، به معنای اصطلاحی آن نیست. بنابراین خلاف عصمت نیست.<ref>سبحانی، عصمه الانبیاء، ص۲۰۰</ref> | |||
* گاهی برخی توبیخهایی که نسبت به برخی از پیامبران شده است از باب «به در میگوییم تا دیوار بشنود» است؛ یعنی با اینکه مخاطبِ توبیخ، شخص شریف پیامبر است<ref>(زمر: ۶۵).</ref> اما خطاب به عامه مردم و امت پیامبر است، نه خود پیامبر.<ref>طبرسی، ابومنصور، الاحتجاج، ترجمه مازندرانی، نشر مرتضوی، چاپ اول، بی تا، ج۴، ص۱۵۲؛ صدوق، الاعتقادات، الموتمر العالمی للشیخ المفید، قم، ۱۴۱۴، ص۸۷؛ سبحانی، الهیات، ج۳، ص۱۹۷–۱۹۸.</ref> | |||
* گاهی عدم توجه به شأن نزول آیه و تحلیل موقعیت تاریخی نزول، موجب ایجاد اشتباه دربرداشت شده است؛ مثلاً درباره آیات اول سوره فتح، خداوند وعده بخشش گناهان ماقبل و مابعد پیامبر را میدهد و کلمه ذنب را به کار برده است.<ref>(فتح: ۱–۲).</ref>اما این آیه اگر با توجه به موقعیت نزول و تبعات آن در نظر گرفته شود، معنای ذنب متفاوت میشود. در واقع این آیه بیان میکند که فتح مکه سبب شد دشمنان پیامبر که او را گمراه میدانستند به او بپیوندند.<ref>طبرسی، فضل بن حسن، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه مترجمان، انتشارات فراهانی، تهران، ۱۳۶۰ ش، ج۹، ص۱۶۹؛ طباطبایی، ترجمه المیزان، ج۱۸، ص۲۵۴.</ref> | |||
* گاهی عدم توجه به آیات دیگر قرآن و تفسیر آیهای جدا از دیگر آیات، سبب اشتباه در تفسیر شده است؛ مثلاً درباره القای شیطان بدون توجه به آیاتی که عدم دسترسی شیطان به مخلَصین است، تفسیر شده است.<ref>طبرسی، ترجمه مجمع البیان، ج۷، ص۱۴۵؛ طباطبایی، المیزان، ج۱۴، ص۳۹۱.</ref> | |||
===شبهه دوم=== | ===شبهه دوم=== | ||
نسبت | در برخی روایات و گزارشهای تاریخی به پیامبران(ع) نسبت سهو و خطا داده شده است. از موارد چالشی در فقه و کلام مسئله سهو در سیره پیامبر اکرم(ع) است.<ref>مفید، عدم سهوالنبی، نشر الموتمر العالمی للشیخ المفید، قم، ۱۴۱۳ ق، ص۱۷–۱۹.</ref> در متون روایی و تاریخی نقل شده است که پیامبر حفظ برخی از سورهها و آیات را فراموش میکرد و با خواندن آیه توسط فرد دیگری به یاد میآورد،<ref>رک: بخاری، ج۶، ص۱۱۰، باب من لم یر باساً؛ مسلم، صحیح مسلم، ص۳۰۹</ref> یا نماز صبح حضرت قضا شده است،<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۱۸، ص۱۰۳–۱۰۴.</ref> یا حضرت نماز چهار رکعتی را دو رکعت تمام مینمود و با تذکار شخصی به نام ذو الیدین از مأمومین به اشتباه خود پیمیبرد.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ص۱۰۰ به بعد.</ref> | ||
'''پاسخ:''' به این شبهه پاسخهایی داده شده است: | |||
* این روایات به لحاظ سند ضعیف، و قابل اعتنا نیستند.<ref>رک: قاموس الرجال، ج۱۱، ص۲۳۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۷، ص۱۱۱ به بعد.</ref> | |||
* حتی اگر سند آنها صحیح باشد، از اخبار آحادند و خبر واحد در غیر احکام شرعی فقهی، حجت نیست؛ مگر اینکه محفوف به قرینه قطعیه باشد.<ref>سبحانی، جعفر، الموجز فی اصول الفقه، مؤسسه امام صادق، قم، ۱۳۸۷ ش، ص۱۶۷؛ نادم، علم امام، ص۴۰۰.</ref> برای این اخبار نیز هیچ قرینه قطعی وجود ندارد؛ لذا مورد پذیرش نیستند.<ref>مفید، عدم سهو النبی، ص۲۲.</ref> | |||
* این مطلب موافق نظر عامه است؛ لذا ممکن است برخی از این روایات از روی تقیه صادر شده باشد؛ لذا مورد پذیرش علمای شیعه نیست.<ref>خمینی، روح اله، محاضرات فی الاصول، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، ۱۴۰۹ ق، ص۴۰۶؛ سبحانی، الموجز، ص۲۳۴.</ref> | |||
* با صریح آیات قرآن مخالفت دارد. | |||
* با روایات دیگر تعارض دارد. در روایتی داریم که ائمه اطهار(ع) پیامبر(ص) را از گناه منزه میدانند.<ref>مجلسی، بحارالانوار ج۱۷، ص۱۰۶–۱۰۹.</ref> | |||
* مخالفت این روایات با مقام معنوی پیامبر و ادله ضروت عقلی عصمت پیامبر، نیز موجب بطلان آنهاست.<ref>جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، ص۲۸۷–۲۹۲</ref> | |||
* حتی کسانی که بر اساس این روایت، قائل به سهوالنبی شدهاند، مانند شیخ صدوق، قائل به اسهاء یعنی به سهوافکندن هستند؛ تا معلوم شود پیامبر نیز بشری مخلوق است و مبادا که مردم او را به معبودیت برگیرند و از خداوند روی برتابند. اسهاء بر خلاف سهو سایر مردم است که از ناحیه شیطان ونفوذ اوست؛ حال آن که شیطان بر پیامبر و پیشوایان دین، سلطه و چیرگی ندارد.<ref>ابن بابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۴۱۳ ق، چاپ دوم، ج۱، ص۳۶۰.</ref> | |||
* کسانی که قایل به قضا شدن نماز پیامبر شدهاند<ref>طباطبایی، محمد حسین، سنن النبی، بوستان کتاب قم، قم، ۱۳۸۲ ش، ص۱۱۳.</ref> چنین توضیح دادهاند که به واسطه غلبه خواب است و این از باب مخالفت امر مولا نیست که مخالف عصمت باشد.<ref>نادم، علم امام، ص۳۴۶.</ref> | |||
===شبهه سوم=== | ===شبهه سوم=== | ||
عصمت با اختیار انسان منافات دارد. | |||
عصمت به | '''پاسخ''': از نظر محققان، عصمت به منافاتی با اختیار پیامبر ندارد؛ همانند پزشکی که هیچگاه غذای فرد مبتلا به آنفولانزای خوکی را نمیخورد؛ با اینکه اختیار دارد و این نشان از شدت علم ایشان به گناه است؛ لذا معصومان با اختیار خود به سراغ گناه نمیروند.<ref>سبحانی، عصمه الانبیاء، ص۳۷.</ref> | ||
===شبهه چهارم=== | ===شبهه چهارم=== | ||
عصمت مطلق با بشربودن منافات دارد. | |||
'''پاسخ''': اگر بخواهیم با تأکید بر صفات بشری، عصمت پیامبر را نفی کنیم، میتوان گفت که بستگی به تعریف ما از انسان دارد. اگر صرفاً به جنبه مادی انسان توجه شود، نمیتوان هیچ جنبه عالی و معنوی برای او در نظر گرفت؛ اما اگر به بعد معنوی و خلیفه اللهی او نگریسته شود، میتواند به جایی رسد که پای ملک هم بدانجا نرسید.<ref>"فکان قاب قوسین أو أدنی"(نجم:۹)؛ رک: حسنزاده، حسن، ولایت تکوینی، قیام، قم، ۱۳۸۷ ش، ص۵۲ به بعد.</ref> عدم توجه به موهبتی بودن برخی از کمالات و صرفاً نگریستن به تواناییهای تحصیلی و اکتسابی انسانی، موجب دور دانستن کمالات معنوی برای انسان شده است. اصلاً خود وحی و نبوت امری موهبتی است و هیچ انسانی با سعی و کوشش بدان درجه نمیرسد. پس چگونه است که این موهبت عظیم را میپذیریم ولی لوازم آن را که آنها هم موهبتی است از جانب خداوند حکیم و بر اساس حکمت به کسانی میبخشد، انکار میکنیم. | |||
== منابع == | == منابع == |
ویرایش