تناقض اقتضائات بشری پیامبر(ص) با عصمت او: تفاوت میان نسخه‌ها

 
(۴ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۶: خط ۲۶:


=== '''فلسفه بعثت مقتضی عصمت''' ===
=== '''فلسفه بعثت مقتضی عصمت''' ===
ار نظر محققان، فلسفه وجودی بعثت از دو جنبه خود مقتضی وجود عصمت پیامبر(ص) است:
از نظر محققان، فلسفه وجودی بعثت از دو جنبه خود مقتضی وجود عصمت پیامبر(ص) است:


* عصمت لازمه نقش تعلیمی و آموزشی پیامبری دانسته شده است. از وظایف پیامبر، علاوه بر تلقی و ابلاغ وحی، تعلیم آن است.<ref>(بقره: ۱۲۹)</ref> اگر پیامبر در تلقی، ابلاغ و تعلیم وحی سهو و نسیانی داشته باشد، نقض غرض شده و موجب بی‌اعتمادی مردم به او می‌شود.<ref>قدردان ملکی، محمدحسین، پاسخ به شبهات کلامی، دفتر سوم: درباره پیامبر اعظم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۰ ش، ص۹۶.</ref> حتی بعید نیست که موجب کثرت اختلافات در فهم احکام هم بشود. با پذیرش سهو و نسیان و خطا در پیامبر، هرکسی می‌تواند ادعا کند که در تعالیم رسول اکرم خطا بوده است و از انجام تعالیم آن تخطی کند. چرا که برای تشخیص خطا و اشتباه پیامبر، معیاری نیاز داریم و چون هیچ معیاری، جز خود پیامبر، در دست نداریم. علاوه بر این روایت صحیحی در بیان خطای پیامبر وجود ندارد. از این رو باید به عصمت مطلق تعلیمی پیامبر معتقد شویم.<ref>سبحانی، جعفر، الهیات علی هدی لکتاب و السنه و العقل، المرکز العالمی للدراسات الاسلامیه، ۱۴۱۲ ق، ج۳، ص۱۶۷؛ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، ۱۳۶۸ ش، درس ۲۵، ص۶۶–۷۳.</ref>
* عصمت لازمه نقش تعلیمی و آموزشی پیامبری دانسته شده است. از وظایف پیامبر، علاوه بر تلقی و ابلاغ وحی، تعلیم آن است.<ref>(بقره: ۱۲۹)</ref> اگر پیامبر در تلقی، ابلاغ و تعلیم وحی سهو و نسیانی داشته باشد، نقض غرض شده و موجب بی‌اعتمادی مردم به او می‌شود.<ref>قدردان ملکی، محمدحسین، پاسخ به شبهات کلامی، دفتر سوم: درباره پیامبر اعظم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۰ ش، ص۹۶.</ref> حتی بعید نیست که موجب کثرت اختلافات در فهم احکام هم بشود. با پذیرش سهو و نسیان و خطا در پیامبر، هرکسی می‌تواند ادعا کند که در تعالیم رسول اکرم خطا بوده است و از انجام تعالیم آن تخطی کند. چرا که برای تشخیص خطا و اشتباه پیامبر، معیاری نیاز داریم و چون هیچ معیاری، جز خود پیامبر، در دست نداریم. علاوه بر این روایت صحیحی در بیان خطای پیامبر وجود ندارد. از این رو باید به عصمت مطلق تعلیمی پیامبر معتقد شویم.<ref>سبحانی، جعفر، الهیات علی هدی لکتاب و السنه و العقل، المرکز العالمی للدراسات الاسلامیه، ۱۴۱۲ ق، ج۳، ص۱۶۷؛ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، ۱۳۶۸ ش، درس ۲۵، ص۶۶–۷۳.</ref>
* عصمت لازمه نقش تربیتی و پرورشی پیامبری به شمار رفته است. از آنجا که پیامبر الگو و اسوه‌ای برای همه بشریت است<ref>(احزاب:۲۱)؛ (ممتحنه: ۴-۶)</ref> و هیچ قیدی بر این الگوبودن وارد نشده است؛ از این رو می‌توان گفت تمام اقوال و افعال رسول اکرم(ص) اسوه است و پیروی از آن موجب نجات خواهد شد؛ بنابراین عصمت از لوازم اسوه‌بودن پیامبر(ص) است.<ref>سبحانی، جعفر، الهیات، ص۱۷۰.</ref>
* عصمت لازمه نقش تربیتی و پرورشی پیامبری به شمار رفته است. از آنجا که پیامبر الگو و اسوه‌ای برای همه بشریت است<ref>(احزاب:۲۱)؛ (ممتحنه: ۴-۶)</ref> و هیچ قیدی بر این الگوبودن وارد نشده است؛ از این رو می‌توان گفت تمام اقوال و افعال رسول اکرم(ص) اسوه است و پیروی از آن موجب نجات خواهد شد؛ بنابراین عصمت از لوازم اسوه‌بودن پیامبر(ص) است.<ref>سبحانی، جعفر، الهیات، ص۱۷۰.</ref>
* '''آیات قرآن'''
===آیات قرآن===
در این‌باره آیات قرآنی بسیاری وجود دارد که در اینجا به برخی از آن اشاره می‌کنیم:<ref>برای اطلاع بیشتر رجوع شود: سبحانی، الهیات، ج۳، ص۱۹۲ به بعد؛ عسکری، سید مرتضی، عصمه انبیاء و الرسل، نرم‌افزار کلام، مؤسسه نور، ص۶۸ به بعد؛ رازی، فخرالدین، عصمه الانبیاء، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۰۹ ق، ص۱۲۱–۱۴۳.</ref>
در این‌ باب آیات قرآنی بسیاری وجود دارد که در اینجا به برخی از آن اشاره می‌کنیم:<ref>برای اطلاع بیشتر رجوع شود: سبحانی، الهیات، ج۳، ص۱۹۲ به بعد؛ عسکری، سید مرتضی، عصمه انبیاء و الرسل، نرم‌افزار کلام، مؤسسه نور، ص۶۸ به بعد؛ رازی، فخرالدین، عصمه الانبیاء، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۰۹ ق، ص۱۲۱–۱۴۳.</ref>


۱) اهتمام خداوند بر عدم گمراهی پیامبر(ص):
* اهتمام خداوند بر عدم گمراهی پیامبر(ص): «و اگر فضل خدا و رحمت او بر تو نبود، طایفه‌ای از ایشان آهنگِ آن داشتند که تو را از راه به در کنند؛ و[لی‏] جز خودشان [کسی‏] را گمراه نمی‌سازند و هیچ گونه زیانی به تو نمی‌رسانند. خدا کتاب و حکمت بر تو نازل کرد و آنچه را نمی‌دانستی به تو آموخت، و تفضّل خدا بر تو همواره بزرگ بود».<ref>(نساء:۱۱۳).</ref> این آیه دلالت می‌کند که خداوند با فضل خویش پیامبر را مطلقاً از گمراهی نجات داده است و نجات از گمراهی، انحصاری به مورد ذکر شده در آیه ندارد، بلکه این مورد به عنوان مثال ذکر شده است.<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، ۱۴۱۷ ق، ج۵، ص۷۷؛ فضل الله، سید محمد حسین، من وحی القرآن، دار الملاک للطباعه و النشر، بیروت، ۱۴۱۹ ق، ج۷، ۴۵۳؛ اندلسی ابوحیان، محمد بن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر، دارالفکر، بیروت، ۱۴۲۰ ق، ج۴، ص۶۱؛ آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی التفسیر القرآن العظیم، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۵ ق، ج۳، ص۱۳۸؛ رازی، فخرالدین، مفاتیح الغیب، داراحیاء التراث العربیه، بیروت، ۱۴۲۰ ق، ج۱۱، ص۲۱۶</ref>


«و اگر فضل خدا و رحمت او بر تو نبود، طایفه‌ای از ایشان آهنگِ آن داشتند که تو را از راه به در کنند؛ و[لی‏] جز خودشان [کسی‏] را گمراه نمی‌سازند و هیچ گونه زیانی به تو نمی‌رسانند. خدا کتاب و حکمت بر تو نازل کرد و آنچه را نمی‌دانستی به تو آموخت، و تفضّل خدا بر تو همواره بزرگ بود».<ref>(نساء:۱۱۳).</ref>
* علم لدنی پیامبر(ص): درباره علم لدنی پیامبر اسلام(ص) از نظر قرآن و روایات و مکاتب فلسفی و کلامی تردیدی وجود ندارد. گواه بر این مدعا بیش از هر چیز قرآن کریم است که بخشی از آیات آن به‌طور خاص به علم غیب و لدنی ارتباط دارد.<ref>برای توضیح بیشتر رک: نادم، محمد حسن، علم امام (مجموعه مقالات)، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، قم، چاپ اول، ۱۳۸۸.</ref> بنابراین کسی که دارای علم لدنی از جانب پروردگار است به حقیقت گناه نیز علم دارد و هیچ‌گاه گرفتار آن نخواهد شد. همچنین کسی که به حقیقت عالَم آگاه است، دچار خطا نخواهد شد.


این آیه دلالت می‌کند که خداوند با فضل خویش پیامبر را مطلقاً از گمراهی نجات داده است و نجات از گمراهی، انحصاری به مورد ذکر شده در آیه ندارد، بلکه این مورد به عنوان مثال ذکر شده است.<ref>طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، ۱۴۱۷ ق، ج۵، ص۷۷؛ فضل الله، سید محمد حسین، من وحی القرآن، دار الملاک للطباعه و النشر، بیروت، ۱۴۱۹ ق، ج۷، ۴۵۳؛ اندلسی ابوحیان، محمد بن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر، دارالفکر، بیروت، ۱۴۲۰ ق، ج۴، ص۶۱؛ آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی التفسیر القرآن العظیم، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۵ ق، ج۳، ص۱۳۸؛ رازی، فخرالدین، مفاتیح الغیب، داراحیاء التراث العربیه، بیروت، ۱۴۲۰ ق، ج۱۱، ص۲۱۶</ref>
* مخلَصین، همان معصومانند: شیطان پس از رانده‌شدن از بهشت، قسم می‌خورد که همه را گمراه کند. اما در ادامه، عجز خود را از گمراه کردن مخلَصان، یعنی کسانی که خداوند ایشان را برای خود پاک کرده است، بیان می‌کند.<ref>(ص: ۸۲–۸۳).</ref>یکی از بارزترین مصادیق مخلَصان، نبی اکرم(ص) است و شیطان هیچگاه بر او راه ندارد.<ref>عسکری، عصمه الانبیاء و الرسل، ص۹به بعد؛ سبحانی، عصمه الانبیاء، ص۶۶.</ref>


۲) علم لدنی پیامبر(ص)
* امر به اطاعت مطلق از پیامبر(ص): در قرآن به اطاعت از پیامبر در کنار اطاعت از خداوند امر شده است.<ref>(نسا: ۶۴)؛ (احزاب: ۶)؛ (نسا: ۵۹)؛ (نسا: ۶۹).</ref>این اطاعت هیچ قیدی را برنمی‌تابد. چرا که در کنار اطاعت از خداوند متعال بیان شده است. پس اطاعت از نبی در صورتی هم سنگ اطاعت از خداوند است که هیچگونه خطا و اشتباهی در فعل و قول او نباشد.<ref>سبحانی، عصمه الانبیاء، ص۶۳؛ طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۴۰۴ و ج۱۴، ص۳۹۲؛ ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، نرم‌افزار جامع التفاسیر، مؤسسه نور، ج۴، ص۱۶۵.</ref>


درباره علم لدنی پیامبر اسلام(ص) از نظر قرآن و روایات و مکاتب فلسفی و کلامی تردیدی وجود ندارد. گواه بر این مدعا بیش از هر چیز قرآن کریم است که بخشی از آیات آن به‌طور خاص به علم غیب و لدنی ارتباط دارد.<ref>برای توضیح بیشتر رک: نادم، محمد حسن، علم امام (مجموعه مقالات)، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، قم، چاپ اول، ۱۳۸۸.</ref> بنابراین کسی که دارای علم لدنی از جانب پروردگار است به حقیقت گناه نیز علم دارد و هیچ‌گاه گرفتار آن نخواهد شد. همچنین کسی که به حقیقت عالَم آگاه است، دچار خطا نخواهد شد.
* عدم دسترسی ظالمان به مقام امامت: در قرآن بیان شده است که امامت<ref>امامت مقامی است که به برخی از پیامبران من جمله پیامبر اکرم صل الله علیه و آله نیز داده شده است.</ref> به ظالمین نمی‌رسد.<ref>(بقره: ۱۲۴)</ref> در این آیه با نفی مطلق ظلم از امام ثابت می‌شود که امام باید معصوم باشد. چرا که گناه، حداقل، ظلم به خویشتن است.<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ۱۳۷۲ ش، ج۱، ص۳۷۷؛ طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۲۷۴؛ بانو امین، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، انتشارات نهضت زنان مسلمان، تهران، ۱۳۶۱ش، ج۲، ص۶۹.</ref>
* آیه تطهیر: خداوند می‌فرماید: «جز این نیست که خداوند می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل‌بیت [پیامبر] دور کند و کاملًا شما را پاک سازد.» آیه شریفه از یک اصل و قاعده کلی خبر می‌دهد که به موجب آن اراده و مشیت الهی بر زدودن هرگونه پلیدی و گناه از اهل بیت پیامبر تعلق گرفته است.<ref>قدردان ملکی، محمدحسین، پاسخ به شبهات کلامی، دفتر سوم: درباره پیامبر اعظم، ص۹۶</ref> عالمان اسلامی در مصادیق اهل بیت اختلاف نظر دارند؛ اما قدر متیقن شمول آیه شریفه، رسول خدا (ص) به عنوان مصداق شاخص اهل‌بیت النبوة است و در آن هیچ اختلافی نیست.<ref>درباره این آیه بحث مستوفی شده است و احتیاج به توضیح بیش از این نیست. رجوع شود: طباطبایی، محمدحسین، ترجمه المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، ۱۳۷۴ ش، ج۱۶، ص۴۶۲ به بعد؛ رازی، ابوالفتوح، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۴۰۸ ق، ج۱۵، ۴۱۴ به بعد؛ نادم، علم امام، ص۴۷۱؛ صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن، انتشارات فرهنگ اسلامی، قم، ۱۳۶۵ ش، ج۲۴ ص۱۱۲ به بعد؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۹؛ فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۸، ص۳۰۰.</ref>
* در گزارش‌های تاریخی از زندگی پیش و پس از بعثت پیامبر(ص) هیچ مورد معتبری یافت نمی‌شود که خطا یا عصیان و گناهی را به ایشان نسبت دهند.<ref>سبحانی، الهیات، ج۳، ص۲۰۹–۲۱۲</ref> اگر چنین موردی بود، حتماً دستاویزی برای مخالفان حضرت رسول صلی الله علیه و آله می‌شد تا برای تضعیف ایشان استفاده کنند.


۳) مخلَصین، همان معصومانند!
۸


شیطان پس از رانده‌شدن از بهشت، قسم می‌خورد که همه را گمراه کند. اما در ادامه، عجز خود را از گمراه کردن مخلَصان، یعنی کسانی که خداوند ایشان را برای خود پاک کرده است، بیان می‌کند.<ref>(ص: ۸۲–۸۳).</ref>یکی از بارزترین مصادیق مخلَصان، نبی اکرم(ص) است و شیطان هیچگاه بر او راه ندارد.<ref>عسکری، عصمه الانبیاء و الرسل، ص۹به بعد؛ سبحانی، عصمه الانبیاء، ص۶۶.</ref>
=== روايات ===
 
محققان معتقدند که برای برای اثبات عصمت انبیاء(ص) و ائمه(ع) به خود روایات آنان استدلال نمی‌توان کرد. اما شواهد بسیاری در روایات وجود دارد مبنی بر عصمت پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) که در منابع روایی آمده است.<ref>رک: مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار لجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ ق، ج۱۱، ص۷۲ به بعد.</ref>
۴) امر به اطاعت مطلق از پیامبر(ص)
 
در قرآن به اطاعت از پیامبر در کنار اطاعت از خداوند امر شده است.<ref>(نسا: ۶۴)؛ (احزاب: ۶)؛ (نسا: ۵۹)؛ (نسا: ۶۹).</ref>این اطاعت هیچ قیدی را برنمی‌تابد. چرا که در کنار اطاعت از خداوند متعال بیان شده است. پس اطاعت از نبی در صورتی هم سنگ اطاعت از خداوند است که هیچگونه خطا و اشتباهی در فعل و قول او نباشد.<ref>سبحانی، عصمه الانبیاء، ص۶۳؛ طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۴۰۴ و ج۱۴، ص۳۹۲؛ ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، نرم‌افزار جامع التفاسیر، مؤسسه نور، ج۴، ص۱۶۵.</ref>
 
۵) عدم دسترسی ظالمان به مقام امامت
 
در قرآن بیان شده است که امامت<ref>امامت مقامی است که به برخی از پیامبران من جمله پیامبر اکرم صل الله علیه و آله نیز داده شده است.</ref> به ظالمین نمی‌رسد.<ref>(بقره: ۱۲۴)</ref> در این آیه با نفی مطلق ظلم از امام ثابت می‌شود که امام باید معصوم باشد. چرا که گناه، حداقل، ظلم به خویشتن است.<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ۱۳۷۲ ش، ج۱، ص۳۷۷؛ طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۲۷۴؛ بانو امین، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، انتشارات نهضت زنان مسلمان، تهران، ۱۳۶۱ش، ج۲، ص۶۹.</ref>
 
۶) آیه تطهیر
 
خداوند می‌فرماید: «جز این نیست که خداوند می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل‌بیت [پیامبر] دور کند و کاملًا شما را پاک سازد.» آیه شریفه از یک اصل و قاعده کلی خبر می‌دهد که به موجب آن اراده و مشیت الهی بر زدودن هرگونه پلیدی و گناه از اهل بیت پیامبر تعلق گرفته است.<ref>قدردان ملکی، محمدحسین، پاسخ به شبهات کلامی، دفتر سوم: درباره پیامبر اعظم، ص۹۶</ref> عالمان اسلامی در مصادیق اهل بیت اختلاف نظر دارند؛ اما قدر متیقن شمول آیه شریفه، رسول خدا (ص) به عنوان مصداق شاخص اهل‌بیت النبوه است و در آن هیچ اختلافی نیست.<ref>درباره این آیه بحث مستوفی شده است و احتیاج به توضیح بیش از این نیست. رجوع شود: طباطبایی، محمدحسین، ترجمه المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، ۱۳۷۴ ش، ج۱۶، ص۴۶۲ به بعد؛ رازی، ابوالفتوح، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۴۰۸ ق، ج۱۵، ۴۱۴ به بعد؛ نادم، علم امام، ص۴۷۱؛ صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن، انتشارات فرهنگ اسلامی، قم، ۱۳۶۵ ش، ج۲۴ ص۱۱۲ به بعد؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۵۵۹؛ فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۸، ص۳۰۰.</ref>
 
۷) در گزارش‌های تاریخی از زندگی پیش و پس از بعثت پیامبر هیچ مورد معتبری یافت نمی‌شود که خطا یا عصیان و گناهی را به ایشان نسبت دهند.<ref>سبحانی، الهیات، ج۳، ص۲۰۹–۲۱۲</ref> اگر چنین موردی بود، حتماً دستاویزی برای مخالفان حضرت رسول صلی الله علیه و آله می‌شد تا برای تضعیف ایشان استفاده کنند.
 
۸) روایات نبوی و ائمه اطهار
 
البته نمی‌توان برای اثبات عصمت انبیاء و ائمه(ع) به خود روایات ایشان استدلال نمود. لکن شواهد بسیاری در روایات وجود دارد مبنی بر عصمت پیامبر و ائمه که به دلیل پرهیز از تطویل در اینجا ذکر نمی‌شود.<ref>رک: مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار لجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ ق، ج۱۱، ص۷۲ به بعد</ref>


==شبهات عصمت==
==شبهات عصمت==
 
===شبهه اول===
'''شبهه اول:''' به کار بردن واژه‌هایی مانند عصیان، ذنب، توبه، غفران، القاءپذیری از طریق شیطان و . . . در مورد پیامبران در قرآن، نشان‌گر معصومیت نسبی و نافی معصومیت مطلق است!
به کار بردن واژه‌هایی مانند عصیان، ذنب، توبه، غفران، القاءپذیری از طریق شیطان و... در مورد پیامبران در قرآن، نشان‌گر معصومیت نسبی و نافی معصومیت مطلق است.


'''پاسخ:''' در این‌باره در تفاسیر شیعه و کتب کلامی و عقیدتی به نحو مبسوط پاسخ داده شده است:
'''پاسخ:''' در این‌باره در تفاسیر شیعه و کتب کلامی و عقیدتی به نحو مبسوط پاسخ داده شده است:


۱. در واژه‌شناسی آیات، مطابق با عصر نزول، اشتباه کرده‌اند. چرا که برخی از واژه‌ها تاب چندین معنا یا تفسیرهای مختلفی را دارند که انتخاب معنای مورد نظر یا تفسیر صحیح منوط به توجه به آیات دیگر یا استدلالات عقلی متقن است؛ مثلاً درباره واژه ضلالت که در آیه شریفه ۷ سوره ضحی به پیامبر نسبت داده شده است، در تفاسیر، معانی و تفسیرهای مختلفی بیان شده است؛ لذا نمی‌توان جهالت و گمراهی بالفعل را با استناد به این آیه به ایشان نسبت داد.<ref>رک: مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۶۰، ج۷، ص۳۷؛ طباطبایی، المیزان، ج۲۰، ۳۱۱؛ رازی، عصمه الانبیاء، ص۱۲۱؛ مرتضی، شریف، تنزیه الانبیاء، نشر الشریف الرضی، قم، ۱۲۵۰ ق، ص۱۰۵–۱۰۶</ref>
* در واژه‌شناسی آیات، مطابق با عصر نزول، اشتباه کرده‌اند. چرا که برخی از واژه‌ها تاب چندین معنا یا تفسیرهای مختلفی را دارند که انتخاب معنای مورد نظر یا تفسیر صحیح منوط به توجه به آیات دیگر یا استدلالات عقلی متقن است؛ مثلاً درباره واژه ضلالت که در آیه شریفه ۷ سوره ضحی به پیامبر نسبت داده شده است، در تفاسیر، معانی و تفسیرهای مختلفی بیان شده است؛ لذا نمی‌توان جهالت و گمراهی بالفعل را با استناد به این آیه به ایشان نسبت داد.<ref>رک: مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۶۰، ج۷، ص۳۷؛ طباطبایی، المیزان، ج۲۰، ۳۱۱؛ رازی، عصمه الانبیاء، ص۱۲۱؛ مرتضی، شریف، تنزیه الانبیاء، نشر الشریف الرضی، قم، ۱۲۵۰ ق، ص۱۰۵–۱۰۶</ref>
 
۲. برخی آیات دال بر ترک اولی نسبت به پیامبرانی، مثل حضرت یونس است. از این رو گناهی که به یونس نسبت داده شده است، به معنای اصطلاحی آن نیست. بنابراین خلاف عصمت نیست.<ref>سبحانی، عصمه الانبیاء، ص۲۰۰</ref>
 
۴. گاهی برخی توبیخ‌هایی که نسبت به برخی از پیامبران شده است از باب «به در می‌گوییم تا دیوار بشنود» است؛ یعنی با اینکه مخاطبِ توبیخ، شخص شریف پیامبر است<ref>(زمر: ۶۵).</ref> اما خطاب به عامه مردم و امت پیامبر است، نه خود پیامبر.<ref>طبرسی، ابومنصور، الاحتجاج، ترجمه مازندرانی، نشر مرتضوی، چاپ اول، بی تا، ج۴، ص۱۵۲؛ صدوق، الاعتقادات، الموتمر العالمی للشیخ المفید، قم، ۱۴۱۴، ص۸۷؛ سبحانی، الهیات، ج۳، ص۱۹۷–۱۹۸.</ref>
 
۶. گاهی عدم توجه به شأن نزول آیه و تحلیل موقعیت تاریخی نزول، موجب ایجاد اشتباه دربرداشت شده است؛ مثلاً درباره آیات اول سوره فتح، خداوند وعده بخشش گناهان ماقبل و مابعد پیامبر را می‌دهد و کلمه ذنب را به کار برده است.<ref>(فتح: ۱–۲).</ref>اما این آیه اگر با توجه به موقعیت نزول و تبعات آن در نظر گرفته شود، معنای ذنب متفاوت می‌شود. در واقع این آیه بیان می‌کند که فتح مکه سبب شد دشمنان پیامبر که او را گمراه می‌دانستند به او بپیوندند.<ref>طبرسی، فضل بن حسن، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه مترجمان، انتشارات فراهانی، تهران، ۱۳۶۰ ش، ج۹، ص۱۶۹؛ طباطبایی، ترجمه المیزان، ج۱۸، ص۲۵۴.</ref>
 
۸. گاهی عدم توجه به آیات دیگر قرآن و تفسیر آیه‌ای جدا از دیگر آیات، سبب اشتباه در تفسیر شده است؛ مثلاً درباره القای شیطان بدون توجه به آیاتی که عدم دسترسی شیطان به مخلَصین است، تفسیر شده است.<ref>طبرسی، ترجمه مجمع البیان، ج۷، ص۱۴۵؛ طباطبایی، المیزان، ج۱۴، ص۳۹۱.</ref>
 
'''شبهه دوم:''' نسبت دادن سهو و خطا در برخی روایات و گزارش‌های تاریخی
 
از موارد چالشی در فقه و کلام مسئله سهو در سیره پیامبر اکرم است.<ref>مفید، عدم سهوالنبی، نشر الموتمر العالمی للشیخ المفید، قم، ۱۴۱۳ ق، ص۱۷–۱۹.</ref> در متون روایی و تاریخی نقل شده است که پیامبر حفظ برخی از سوره‌ها و آیات را فراموش می‌کرد و با خواندن آیه توسط فرد دیگری به یاد می‌آورد،<ref>رک: بخاری، ج۶، ص۱۱۰، باب من لم یر باساً؛ مسلم، صحیح مسلم، ص۳۰۹</ref> یا نماز صبح حضرت قضا شده است،<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۱۸، ص۱۰۳–۱۰۴.</ref> یا حضرت نماز چهار رکعتی را دو رکعت تمام می‌نمود و با تذکار شخصی به نام ذو الیدین از مأمومین به اشتباه خود پی‌می‌برد.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ص۱۰۰ به بعد.</ref>
 
'''پاسخ:'''
 
۱. این روایات به لحاظ سند ضعیف، و قابل‌ اعتنا نیستند.<ref>رک: قاموس الرجال، ج۱۱، ص۲۳۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۷، ص۱۱۱ به بعد.</ref>
 
۲. حتی اگر سند آنها صحیح باشد، از اخبار آحادند و خبر واحد در غیر احکام شرعی فقهی، حجت نیست؛ مگر اینکه محفوف به قرینه قطعیه باشد.<ref>سبحانی، جعفر، الموجز فی اصول الفقه، مؤسسه امام صادق، قم، ۱۳۸۷ ش، ص۱۶۷؛ نادم، علم امام، ص۴۰۰.</ref> برای این اخبار نیز هیچ قرینه قطعی وجود ندارد؛ لذا مورد پذیرش نیستند.<ref>مفید، عدم سهو النبی، ص۲۲.</ref>


۴. این مطلب موافق نظر عامه است؛ لذا ممکن است برخی از این روایات از روی تقیه صادر شده باشد؛ لذا مورد پذیرش علمای شیعه نیست.<ref>خمینی، روح اله، محاضرات فی الاصول، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، ۱۴۰۹ ق، ص۴۰۶؛ سبحانی، الموجز، ص۲۳۴.</ref>
* برخی آیات دال بر ترک اولی نسبت به پیامبرانی، مثل حضرت یونس است. از این رو گناهی که به یونس نسبت داده شده است، به معنای اصطلاحی آن نیست. بنابراین خلاف عصمت نیست.<ref>سبحانی، عصمه الانبیاء، ص۲۰۰</ref>


۵. با صریح آیات قرآن مخالفت دارد.
* گاهی برخی توبیخ‌هایی که نسبت به برخی از پیامبران شده است از باب «به در می‌گوییم تا دیوار بشنود» است؛ یعنی با اینکه مخاطبِ توبیخ، شخص شریف پیامبر است<ref>(زمر: ۶۵).</ref> اما خطاب به عامه مردم و امت پیامبر است، نه خود پیامبر.<ref>طبرسی، ابومنصور، الاحتجاج، ترجمه مازندرانی، نشر مرتضوی، چاپ اول، بی تا، ج۴، ص۱۵۲؛ صدوق، الاعتقادات، الموتمر العالمی للشیخ المفید، قم، ۱۴۱۴، ص۸۷؛ سبحانی، الهیات، ج۳، ص۱۹۷–۱۹۸.</ref>


۶. با روایات دیگر تعارض دارد. در روایتی داریم که ائمه اطهار، پیامبر را از گناه منزه می‌دانند.<ref>مجلسی، بحارالانوار ج۱۷، ص۱۰۶–۱۰۹.</ref>
* گاهی عدم توجه به شأن نزول آیه و تحلیل موقعیت تاریخی نزول، موجب ایجاد اشتباه دربرداشت شده است؛ مثلاً درباره آیات اول سوره فتح، خداوند وعده بخشش گناهان ماقبل و مابعد پیامبر را می‌دهد و کلمه ذنب را به کار برده است.<ref>(فتح: ۱–۲).</ref>اما این آیه اگر با توجه به موقعیت نزول و تبعات آن در نظر گرفته شود، معنای ذنب متفاوت می‌شود. در واقع این آیه بیان می‌کند که فتح مکه سبب شد دشمنان پیامبر که او را گمراه می‌دانستند به او بپیوندند.<ref>طبرسی، فضل بن حسن، ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه مترجمان، انتشارات فراهانی، تهران، ۱۳۶۰ ش، ج۹، ص۱۶۹؛ طباطبایی، ترجمه المیزان، ج۱۸، ص۲۵۴.</ref>


۷. مخالفت این روایات با مقام معنوی پیامبر و ادله ضروت عقلی عصمت پیامبر، نیز موجب بطلان آن‌هاست.<ref>جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، ص۲۸۷–۲۹۲</ref>
* گاهی عدم توجه به آیات دیگر قرآن و تفسیر آیه‌ای جدا از دیگر آیات، سبب اشتباه در تفسیر شده است؛ مثلاً درباره القای شیطان بدون توجه به آیاتی که عدم دسترسی شیطان به مخلَصین است، تفسیر شده است.<ref>طبرسی، ترجمه مجمع البیان، ج۷، ص۱۴۵؛ طباطبایی، المیزان، ج۱۴، ص۳۹۱.</ref>


۸. حتی کسانی که بر اساس این روایت، قائل به سهوالنبی شده‌اند، مانند شیخ صدوق، قائل به اسهاء یعنی به سهوافکندن هستند؛ تا معلوم شود پیامبر نیز بشری مخلوق است و مبادا که مردم او را به معبودیت برگیرند و از خداوند روی برتابند. اسهاء بر خلاف سهو سایر مردم است که از ناحیه شیطان ونفوذ اوست؛ حال آن که شیطان بر پیامبر و پیشوایان دین، سلطه و چیرگی ندارد.<ref>ابن بابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۴۱۳ ق، چاپ دوم، ج۱، ص۳۶۰.</ref>
===شبهه دوم===
در برخی روایات و گزارش‌های تاریخی به پیامبران(ع) نسبت سهو و خطا داده شده است.  از موارد چالشی در فقه و کلام مسئله سهو در سیره پیامبر اکرم(ع) است.<ref>مفید، عدم سهوالنبی، نشر الموتمر العالمی للشیخ المفید، قم، ۱۴۱۳ ق، ص۱۷–۱۹.</ref> در متون روایی و تاریخی نقل شده است که پیامبر حفظ برخی از سوره‌ها و آیات را فراموش می‌کرد و با خواندن آیه توسط فرد دیگری به یاد می‌آورد،<ref>رک: بخاری، ج۶، ص۱۱۰، باب من لم یر باساً؛ مسلم، صحیح مسلم، ص۳۰۹</ref> یا نماز صبح حضرت قضا شده است،<ref>مجلسی، بحار الانوار، ج۱۸، ص۱۰۳–۱۰۴.</ref> یا حضرت نماز چهار رکعتی را دو رکعت تمام می‌نمود و با تذکار شخصی به نام ذو الیدین از مأمومین به اشتباه خود پی‌می‌برد.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ص۱۰۰ به بعد.</ref>


۹. کسانی که قایل به قضا شدن نماز پیامبر شده‌اند<ref>طباطبایی، محمد حسین، سنن النبی، بوستان کتاب قم، قم، ۱۳۸۲ ش، ص۱۱۳.</ref> چنین توضیح داده‌اند که به واسطه غلبه خواب است و این از باب مخالفت امر مولا نیست که مخالف عصمت باشد.<ref>نادم، علم امام، ص۳۴۶.</ref>
'''پاسخ:''' به این شبهه پاسخ‌هایی داده شده است:


'''شبهه سوم:''' منافات ملکه عصمت با خصوصیت اختیار
* این روایات به لحاظ سند ضعیف، و قابل‌ اعتنا نیستند.<ref>رک: قاموس الرجال، ج۱۱، ص۲۳۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۷، ص۱۱۱ به بعد.</ref>
* حتی اگر سند آنها صحیح باشد، از اخبار آحادند و خبر واحد در غیر احکام شرعی فقهی، حجت نیست؛ مگر اینکه محفوف به قرینه قطعیه باشد.<ref>سبحانی، جعفر، الموجز فی اصول الفقه، مؤسسه امام صادق، قم، ۱۳۸۷ ش، ص۱۶۷؛ نادم، علم امام، ص۴۰۰.</ref> برای این اخبار نیز هیچ قرینه قطعی وجود ندارد؛ لذا مورد پذیرش نیستند.<ref>مفید، عدم سهو النبی، ص۲۲.</ref>
* این مطلب موافق نظر عامه است؛ لذا ممکن است برخی از این روایات از روی تقیه صادر شده باشد؛ لذا مورد پذیرش علمای شیعه نیست.<ref>خمینی، روح اله، محاضرات فی الاصول، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، ۱۴۰۹ ق، ص۴۰۶؛ سبحانی، الموجز، ص۲۳۴.</ref>
* با صریح آیات قرآن مخالفت دارد.
* با روایات دیگر تعارض دارد. در روایتی داریم که ائمه اطهار(ع) پیامبر(ص) را از گناه منزه می‌دانند.<ref>مجلسی، بحارالانوار ج۱۷، ص۱۰۶–۱۰۹.</ref>
* مخالفت این روایات با مقام معنوی پیامبر و ادله ضروت عقلی عصمت پیامبر، نیز موجب بطلان آن‌هاست.<ref>جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن، ص۲۸۷–۲۹۲</ref>
* حتی کسانی که بر اساس این روایت، قائل به سهوالنبی شده‌اند، مانند شیخ صدوق، قائل به اسهاء یعنی به سهوافکندن هستند؛ تا معلوم شود پیامبر نیز بشری مخلوق است و مبادا که مردم او را به معبودیت برگیرند و از خداوند روی برتابند. اسهاء بر خلاف سهو سایر مردم است که از ناحیه شیطان ونفوذ اوست؛ حال آن که شیطان بر پیامبر و پیشوایان دین، سلطه و چیرگی ندارد.<ref>ابن بابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۴۱۳ ق، چاپ دوم، ج۱، ص۳۶۰.</ref>
* کسانی که قایل به قضا شدن نماز پیامبر شده‌اند<ref>طباطبایی، محمد حسین، سنن النبی، بوستان کتاب قم، قم، ۱۳۸۲ ش، ص۱۱۳.</ref> چنین توضیح داده‌اند که به واسطه غلبه خواب است و این از باب مخالفت امر مولا نیست که مخالف عصمت باشد.<ref>نادم، علم امام، ص۳۴۶.</ref>


عصمت به هیچ وجه منافاتی با اختیار پیامبر ندارد؛ همانند پزشکی که هیچگاه غذای فرد مبتلا به آنفولانزای خوکی را نمی‌خورد؛ با اینکه اختیار دارد و این نشان از شدت علم ایشان به گناه است؛ لذا معصومان با اختیار خود به سراغ گناه نمی‌روند.<ref>سبحانی، عصمه الانبیاء، ص۳۷.</ref>
===شبهه سوم===
عصمت با اختیار انسان منافات دارد.


'''شبهه چهارم:''' منافات داشتن عصمت مطلق با بشر بودن
'''پاسخ''': از نظر محققان، عصمت به منافاتی با اختیار پیامبر ندارد؛ همانند پزشکی که هیچگاه غذای فرد مبتلا به آنفولانزای خوکی را نمی‌خورد؛ با اینکه اختیار دارد و این نشان از شدت علم ایشان به گناه است؛ لذا معصومان با اختیار خود به سراغ گناه نمی‌روند.<ref>سبحانی، عصمه الانبیاء، ص۳۷.</ref>


اگر بخواهیم با تأکید بر صفات بشری، عصمت پیامبر را نفی کنیم، می‌توان گفت که بستگی به تعریف ما از انسان دارد. اگر صرفاً به جنبه مادی انسان توجه شود، نمی‌توان هیچ جنبه عالی و معنوی برای او در نظر گرفت؛ اما اگر به بعد معنوی و خلیفه اللهی او نگریسته شود، می‌تواند به جایی رسد که پای ملک هم بدانجا نرسید.<ref>"فکان قاب قوسین أو أدنی"(نجم:۹)؛ رک: حسن‌زاده، حسن، ولایت تکوینی، قیام، قم، ۱۳۸۷ ش، ص۵۲ به بعد.</ref> عدم توجه به موهبتی بودن برخی از کمالات و صرفاً نگریستن به توانایی‌های تحصیلی و اکتسابی انسانی، موجب دور دانستن کمالات معنوی برای انسان شده است. اصلاً خود وحی و نبوت امری موهبتی است و هیچ انسانی با سعی و کوشش بدان درجه نمی‌رسد. پس چگونه است که این موهبت عظیم را می‌پذیریم ولی لوازم آن را که آنها هم موهبتی است از جانب خداوند حکیم و بر اساس حکمت به کسانی می‌بخشد، انکار می‌کنیم.
===شبهه چهارم===
عصمت مطلق با بشربودن منافات دارد.


حاصل مطلب اینکه عصمت مطلق پیامبر به هیچ وجه امری خلاف آیات قرآن و روایات نیست. هرکس به مقام عصمت برسد، به مرحله عقل مجرّد و شهود محض و کشف صحیح راه یافته است که در این مرحله، وهم و خیال، تابع عقل است و هرگز در این مرحله، وسوسه‌های شیطان راه ندارد. انسانی که به مرحله اخلاص کامل و عقل مجرّد رسیده است، معلّم او خداست که علم محض است. در این صورت نه عمداً مرتکب کار خلاف می‌شود و نه جهل یا سهو و نسیان به او راه دارد. این مقام والا برای کسی حاصل و میسّر است که به قلّه شکوهمند و باعظمت اخلاص رسیده باشد؛ بنابراین، پیامبر اکرم در علم و اراده و نیّت و تصمیم و عزم و اخلاص و تقوا و تولّی و تبرّی معصوم است و هرگز مرتکب خلاف نمی‌شود.
'''پاسخ''': اگر بخواهیم با تأکید بر صفات بشری، عصمت پیامبر را نفی کنیم، می‌توان گفت که بستگی به تعریف ما از انسان دارد. اگر صرفاً به جنبه مادی انسان توجه شود، نمی‌توان هیچ جنبه عالی و معنوی برای او در نظر گرفت؛ اما اگر به بعد معنوی و خلیفه اللهی او نگریسته شود، می‌تواند به جایی رسد که پای ملک هم بدانجا نرسید.<ref>"فکان قاب قوسین أو أدنی"(نجم:۹)؛ رک: حسن‌زاده، حسن، ولایت تکوینی، قیام، قم، ۱۳۸۷ ش، ص۵۲ به بعد.</ref> عدم توجه به موهبتی بودن برخی از کمالات و صرفاً نگریستن به توانایی‌های تحصیلی و اکتسابی انسانی، موجب دور دانستن کمالات معنوی برای انسان شده است. اصلاً خود وحی و نبوت امری موهبتی است و هیچ انسانی با سعی و کوشش بدان درجه نمی‌رسد. پس چگونه است که این موهبت عظیم را می‌پذیریم ولی لوازم آن را که آنها هم موهبتی است از جانب خداوند حکیم و بر اساس حکمت به کسانی می‌بخشد، انکار می‌کنیم.


== منابع ==
== منابع ==
۶٬۸۱۴

ویرایش