تعلق نگرفتن اراده خدا به جانشینی امام علی(ع): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵: خط ۵:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}


{{پاسخ}}
{{پاسخ}}اراده خداوند نسبت به انتصاب جانشین پیامبر(ص) را مانند دیگر دستورات دینی، از نوع اراده تشریعی دانسته‌اند. خدا در اراده تشریعی خود، دستورات را از طریق پیامبر(ص) به مردم می‌رساند تا آنها بر اساس اختیاری که دارند به آنها عمل کنند. پیامبر(ص) دستور انتصاب علی بن ابی‌طالب به عنوان جانشین خود را بارها اعلام کرد؛ ولی پس از رحلت وی جز اندکی از مسلمانان، به این دستور توجهی نکردند.
# خواست و ارادهٔ خداوند متعال دو نوع است:
# الف) ارادهٔ تکوینی:


همان فعل الهی می باشدو به خلقت مخلوقات تعلق می‌گیرد و تخلف ناپذیر است.
به اعتقاد عالمان شیعه، اراده خدا در درجه اول به کمال انسان تعلق گرفته است و از طرفی، کمال انسان بدون اختیار داشتن وی ممکن نیست؛ بنابراین خداوند نسبت به انجام دستوراتش اراده تشریعی داشته و انجام آن را به عهده اختیار انسان‌ها گذاشته است. انسان‌ها وقتی اختیار سرپیچی از دستورات الهی را دارند، با انجام آنها به کمال می‌رسند.<ref>مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، ص۱۷۷، تهران:شرکت چاپ و نشر بین‌الملل، چاپ نهم، ۱۳۸۲</ref> بر این اساس، کمال مسلمانان در صدر اسلام را، عمل به دستور خدا درباره جانشینی علی بن ابی‌طالب شمرده‌اند؛ که بیشتر آنها با اختیاری که داشتند از آن سرپیچی کردند.
 
«اِنَّما أمرُه إذا أرادَ بِشَیءٍ أن یَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونَ»<ref>چون به چیزی اراده فرماید همینکه می‌گوید باش پس [بی‌درنگ] موجود می‌شود. یس، ۸۲</ref>
 
ب) ارادهٔ تشریعی:
 
اراده ای است که به افعال مکلفین تعلق می‌گیرد و خداوند متعال خواسته است که اختیار مکلفین نیزدر این اراده اثرگذار باشد؛ لذا مکلفین می‌توانند نسبت به اوامر الهی مطیع یا سرپیچ باشند.
 
«إنّا هَدَیناهُ السَبیلَ إمّا شاکِراً وَ إمّا شَکُراً»<ref>ما راه را به او نشان دادیم خواه شاکر باشد و پذیرا گردد یا ناسپاس. انسان، ۳</ref>
 
ارادهٔ خداوند نسبت به انتخاب جانشین پیامبر(ص) را مانند دیگر دستورات دینی، اراده تشریعی دانسته‌اند. خدا در اراده تشریعی خود، دستورات را از طریق پیامبر(ص) به مردم می‌رساند تا آنها بر اساس اختیاری که دارند به آنها عمل کنند.
 
 
در روزهای پایانی عمرشان، توسط خود پیامبر تعلق گرفت و این اراده، ارادهٔ تشریعی بود ولی با تخلّف و ممانعت عده ای به سرانجام نرسید. آنها پیامبر را نعوذ بالله متهم به هذیان کردند در حالی که طبق آیهٔ صریح قرآن:
 
«وما ینطق عن الهوی. ان هو الّا وحی یوحی»<ref>پیامبر از روی هوا و هوس حرف نمی‌زند. هر آنچه که می‌گوید وحی خداوند متعال است. نجم، ۳و۴</ref>
 
انتخاب خلفا توسط دیگران امری خلاف فرمایشات پیامبر در طول زندگیشان بود. ایشان در موقعیتهای مختلفی نسبت به انتخاب و معرفی جانشینی حضرت علی (علیه السّلام) اقدام کرده بودند. و امری با این اهمیت را که مهمترین امر بعد از خودشان بود، به دیگران واگذار نکردند.
 
اما اینکه گفته شد اگر خداوند نمی‌خواست، خلفا به دست دیگران انتخاب نمی‌شد، در این زمینه باید گفت که «خواست و ارادهٔ حکیمانهٔ الهی در درجهٔ اول و اصالتاً به کمال و سعادت انسان تعلّق گرفته است امّا از آنجا که این کمال و سعادت والا و ارجمند جز از راه انجام دادن افعال اختیاری، حاصل نمی‌شود، مسیر زندگی بشر، دو راهه و دو سویه قرار داده شده تا زمینهٔ انتخاب و گزینش برای وی فراهم شود و طبعاً یک راه آن هم بسوی شقاوت و عذاب خواهد بود که در درجهٔ دوم و بالتبع (و نه بالاصاله) مورد ارادهٔ الهی واقع می‌شود».<ref>مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، ص۱۷۷، تهران:شرکت چاپ و نشر بین‌الملل، چاپ نهم، ۱۳۸۲</ref> یعنی اگر انسان‌ها بخواهند به کمال برسند باید بتوانند کار بد را نیز مرتکب بشوند. وبا انتخاب کار خوب به کمال برسند.
 
کمال و سعادت انسانها و مخصوصاً مسلمانان در پیروی از دستورات پیامبرخاتم (صلّی الله علیه و آله) و حضرت علی ابن ابی طالب (علیهما السلام) که خلیفهٔ بلافصل پیامبر است، بود. ولی آنان با اختیار خود پشت به کمال خود کردند و از دستور خداوند متعال سرپیچی کردند.


{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
automoderated
۶٬۳۴۱

ویرایش