امامت ایده ایرانی

نسخهٔ تاریخ ‏۱۰ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۳۱ توسط Shamloo (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{در دست ویرایش|کاربر=Shamloo }} {{شروع متن}} {{سوال}} در ايران قديم اين تصور غلط وجود داشت كه خدايان روح خدايان در زمين هستند، كساني هم كه خواستند اسلام را از بين ببرند همين عقيده را در اسلام مطرح كردند و گفتند وراثت در پيامبر(صلی‌الله علیه و آله) ادام...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال

در ايران قديم اين تصور غلط وجود داشت كه خدايان روح خدايان در زمين هستند، كساني هم كه خواستند اسلام را از بين ببرند همين عقيده را در اسلام مطرح كردند و گفتند وراثت در پيامبر(صلی‌الله علیه و آله) ادامه دارد، و بعد گفتند كه فرزندان دختري پيامبر (صلی‌الله علیه و آله) امامان هستند، پس امامت تصور همان جاهليت قديم است. برخي در ۷ امام تمام كردند برخي در ۱۲ امام و برخي مثل اماميه تاکنون براي خود امام قرار مي‌دهند. ريشه فرهنگي امامت را بايد در واكنش ايرانيان به تسخير ايران توسط اعراب جستجو كرد. ايرانيان نتوانستند با اعراب مسلمان مقابله سياسي و نظامي كنند. ازاین‌رو گونه‌ای از اسلام ايراني را خلق كردند كه هم نافي اسلام نخستين بود و هم آشكارا با اسلام اعراب مسلمان تسخیرکننده ايران در تضاد و مغايرت بود. تشيع اسلام ايراني است نه اسلام محمدي!

چکیده پاسخ:

این شبهه از محدودیت علمی شبهه کننده درباره دین اسلام ناشی شده است؛ زیرا اولاً اعتقاد به امامت و امامان دوازده‌گانه اختصاص به ایران ندارد، بلکه تمام شیعیان دنیا به امامت امام علی(ع) و فرزندان آن حضرت پس از پیامبر اسلام(ص) ایمان‌دارند. ثانیاً این عقیده از فرهنگ ایرانی برنخاسته بلکه از سوی اعراب مهاجر در زمان اهل‌بیت(ع) و پس‌ازآن در زمان صفویه توسط علمای جبل عامل و حله و کرک بر مبنای احادیث نبوی و اهل‌بیت(ع) در ایران ترویج و تثبیت گردیده است. ثالثاً عقیده به اصل امامت ریشه در قرآن و احادیث نبوی دارد و امامان دوازده‌گانه از اموری است که پیامبر اسلام(ص) از آن‌ها سخن فرموده است.

مقدمه:

وقتی یک شبهه، علمی و جاندار باشد، از تحقیق و علم شبهه کننده حکایت دارد و پاسخ آن‌هم به پژوهش و دقت لازم نیازمند است. ولی برخی از شبهه گران پیش از اینکه شبهه‌ای داشته باشند نسبت به یک دین و مذهب دید منفی دارند و از آن بسیار متنفر هستند و سپس مطلبی را به‌عنوان شبهه و اشکال هرچند علمی نباشد علیه آن مذهب و دین القا می‌کنند. شبهه فوق از سنخ دوم است. بنابراین اگر کسی عالم به آموزه‌های دین اسلام و مذهب شیعه باشد و نیز از وقایع صدر اسلام اطلاعات کافی داشته باشد هرگز به چنین سخنانی لب باز نمی‌کند. ازاین‌رو دانشمندان اهل سنت هیچ‌گاه به این‌گونه مطالب نپرداخته و مذهب شیعه را به دلیل اینکه برخی از صحابه را قبول ندارد و خلافت خلفای سه‌گانه را مشروع نمی‌داند، مورد خدشه قرار می‌دهند. به‌هرحال در این نوشته به این شبهه پاسخ‌داده‌شده است.

پاسخ شبهه:

پس‌ازاینکه دین اسلام به‌عنوان دین حق پذیرفته شد، گمراهی و هدایت و نیز حقایت و بطلان مذاهب اسلامی را باید از معیارها و تعالیم دین اسلام و حکم عقل به دست آورد نه اینکه به میل خود به چیزی تمسک کنیم که خوشمان می‌آید.

حقانیت و هدایت‌گر بودن مذاهب اسلامی معیار خاص خودش را دارد. یعنی از میان مذاهب اسلامی مذهبی می‌تواند حق باشد که اساس آن مبتنی بر قرآن و احادیث نبوی است. به‌عبارت‌دیگر اصل مذهب باید از سوی پیامبر خدا (صلی‌الله علیه و آله) مورد تأیید قرارگرفته تا درنتیجه به خدای متعال که حق مطلق است اتصال پیدا کند. اگر دین و مذهبی باخدای متعال اتصال نداشته باشد و از سوی خدا مورد تأیید نباشد، به‌هیچ‌عنوان نمی‌توان آن را دین یا مذهب حق نامید.

پیامبر اسلام در حدیث ثقلین «یا خلیفتین و امرین» به‌وضوح معیار هدایت و گمراهی را برای مسلمانان بیان نموده و حجت را بر همگان تمام کرده است. این حدیث در متون معتبر شیعه و سنی با الفاظ گوناگون نقل‌شده است. حاکم از زید بن ارقم نقل کرده که رسول خدا درراه بین مکه و مدینه، بعد از حمد و ثنای خداوند و موعظه خطاب به مردم فرمود: «أیها الناس إنی تارك فیكم أمرین لن تضلوا إن اتبعتموهما و هما كتاب الله واهل‌بیتی عترتی ...».[۱] در متون دیگر اهل سنت نیز این حدیث با عبارات متنوعی نقل‌شده است.

بر طبق این حدیث نبوی از میان مذاهب و فرقه‌های اسلامی، مذهبی از گمراهی نجات‌یافته است که قرآن و اهل‌بیت را پیشوای خود قرار داده است. در میان مذاهب اسلامی تنها مذهب شیعه از قرآن و اهل‌بیت باهم پیروی می‌کنند و مسئله امامت در اسلام غیر از تمسک به اهل‌بیت(ع) چیزی دیگری نیست.

پیامبر اسلام در روزهای آخر زندگی خود نیز می‌خواستند وصیت‌نامه‌ای بنویسد تا امتش پس از او گمراه نشوند. این حادثه به نام قلم و دوات و یا حدیث قرطاس معروف است. در صحت این حدیث هیچ تردیدی وجود ندارد و حتی ناصرالدین البانی از حدیث شناسان وهابی مشرب، آن را تصحیح کرده است.[۲] در این حدیث عمر بن خطاب به‌صراحت در برابر پیامبر خدا(صلی‌الله علیه و آله) می‌ایستد و آن حضرت را از نوشتن نامه‌ای که گمراه نشدن امت را بر آن متوقف نموده بود، بازمی‌دارد. [۳]

عمر با این کار خود باعث گردید که سبب گمراهی مردم در اثر نوشته نشدن نامه پیامبر به وجود بیاید؛ زیرا رسول خدا(ص)گمراه نشدن امت اسلامی را برنوشته شدن وصیت‌نامه متوقف داشته و لذا در صورت نوشته نشدن آن، به‌یقین امت به گمراهی کشیده شده است.

علمای منصف اهل سنت نسبت به این حادثه اظهارنظر نموده که اولین اختلاف بین مسلمانان در همین حادثه رخ‌داده است. نویسنده مقدمه بر كتاب «الصواعق المحرقه» در ضمن ذکر این حدیث از كتاب شرح مواقف، می‌گوید که این اختلاف بین رسول‌الله(ص) و عمر در مسئله امامت و منصب خلافت بوده است.[۴]

عالِم دیگر اهل سنت در كتاب «الفرق بین‌الفرق» می‌گوید: اختلاف مسلمین برای بار اول در مسئله امامت بوده است. انصار اعتقاد به امامت سعد بن عباده داشته و قریش اعتقاد داشتند كه امامت از آن قریش است.[۵]

علمای اهل سنت اعتراف کرده‌اند که پیامبر اسلام(ص) می¬خواسته است در این نامه بر امامت بعد از خودش تصریح کرده[۶] و کسی را برای خلافت معین کند تا در تعیین خلیفه بین اصحاب اختلاف پیش نیاید[۷] و در این صورت اختلافات بزرگ مثل جنگ جمل و صفین به وجود نمی¬آمدند. بنا بر نقل سفیان بن عیینه رسول خدا(ص) می‌خواسته است بر اسامی خلفا بعد از خودش تصریح کند تا اختلاف بین امت ایجاد نشود.[۸]

همچنین احادیث دوازده امیر و دوازده خلیفه که در متون اهل سنت نقل‌شده است؛[۹] بر امامان دوازده‌گانه‌ای که در مذهب شیعه مطرح است قابل تطبیق است و هیچ مصداق دیگری برای آن وجود ندارد.

بنابراین مسئله امامت و جانشینی پیامبر اسلام(ص) از اهم مسائل دین اسلام است که در همان زمان حیات پیامبر اسلام(ص) مطرح بوده است. این وقایع و احادیث ادعای اینکه امامت ایده ایرانی است را باطل می‌کند. به همین دلیل متکلمان اهل سنت نیز این مطلب را پذیرفته‌اند که بعد از وفات رسول خدا(ص) نباید منصب امامت و خلافت خالی باقی گذاشته می‌شد. آنان در این رابطه به خطبه ابوبکر که در هنگام فوت آن حضرت گفت که باید برای اقامه این دین کسی باشد که همگی او را بپذیرند، تمسک جسته و می‌گویند حتی یک نفر هم نگفته که نیازی به آن نیست. [۱۰]

رسول خدا(ص) که پیامبر خدا است از اهمیت و ضرورت امامت آگاه‌تر از هرکسی بوده و به همین دلیل آن حضرت وظیفه داشته جایگاه امامت را با معرفی امام بعد از خود، خالی نگذارد. و این مطلب عقیده شیعه را بر منصوص بودن امامت محکم‌تر می‌گرداند؛ زیرا اگر پیامبر خدا(ص) کسی را به‌عنوان جانشین و امام نصب نکرده باشد العیاذ بالله در وظیفه‌اش کوتاهی کرده است.

در احادیث نبوی دلایلی زیادی حتی در متون اهل سنت بر امامت امام علی(ع) وجود دارد. گذشته از روایات و حوادث تاریخی متعددی در رابطه با امامت و جانشینی پیامبر اسلام مانند حدیث منزلت[۱۱]، حدیث و واقعۀ تاریخی غدیر[۱۲] و...، حدیثی در مسند احمد و کتاب‌های دیگر اهل سنت نقل‌شده که امامت امام علی(ع) را منصوص می‌کند. در واقعه جنگ یمن در منازعه بین خالد بن ولید و امام علی(ع) پیامبر اسلام(ص) با خطاب به بریده فرمود: «لا تقع فی علی فانه منی و انا منه وهو ولیکم بعدی».[۱۳] یعنی با علی نزاع نکنید که همانا او از من است و من از او هستم و او ولی شما بعد از من است. در کنزالعمال نقل‌شده که پیامبر اسلام(ص) فرموده: «دعوا علیا دعوا علیا دعوا علیا؛ ان علیا منی و انا منه و هو ولی کل مؤمن بعدی»؛[۱۴] یعنی علی را رها کنید همانا علی از من است و من از علی هستم و او ولی هر مؤمنی بعد از من است.

این احادیث دلالت روشن بر ولایت و امامت علی(ع) بعد از رسول خدا(ص) بر مؤمنین دارد و نمی‌توان ولی را در این احادیث بر یاری و دوستی حمل کرد؛ زیرا یاری و دوستی در مورد امام علی(ع) نیازی به قید بعد از پیامبر اسلام(ص) ندارد و این قید می‌رساند تا پیامبر(ص) زنده است علی(ع) ولی مؤمنین نیست؛ بلکه این ولایت بعد از وفات رسول‌الله(ص) برای او تحقق پیدا می‌کند.

خداوند در قرآن کریم از مسئله امامت و ولایت بعد از پیامبر اسلام غافل نشده در آیات متعددی مثل آیه ولایت[۱۵]، آیه اولی الامر[۱۶]، آیه تبلیغ[۱۷] و سایر آیات به آن پرداخته است. هرچند در این آیات اسم امام علی(ع) ذکر نشده اما با کمک احادیث و قرائن مصداق امام کاملاً روشن می‌گردد. که بیان این مطالب در این نوشته نمی‌گنجد.

افزون بر آنچه برای ریشه‌کن کردن این سخن که امامت ایده ایرانی است بیان شد، تاریخ نیز بر این سخن خط بطلان می‌کشد؛ زیرا عمدتاً تشیّع پیش از صفویان به دو صورت وارد ایران شد، شکل نخست آن‌که گرایش کلی به سمت اهل‌بیت بود، و از طریق داعیان عباسی و نیز سنّی، شیعه‌هایی وارد ایران می‌شدند که به‌طور عمده در عراق پرورش‌یافته و احادیثی در ستایش اهل‌بیت روایت می‌کردند، در این میان داعیان عباسی برای پیشبرد اهداف خود به‌اجبار عنوان کلی اهل‌بیت را تبلیغ کردند و از این راه، اولین بذر تشیع را در میان ایرانیان پاشیدند. شکل دوم از طریق شیعیان اعتقادی یا امامی مذهبان بود که این گروه عمدتاً عرب بودند، به شکل معین طایفه اشعری بودند که به قم آمده و ازآنجا تشیّع اعتقادی، امامتی را به نقاط دیگر بسط دادند، شبیه این طایفه طوایف دیگری از عرب را مانند عبد القیس و خزاعه می‌توان کسانی را در خراسان یا سایر نقاط یافت.[۱۸]

روی این حساب شهر قم را باید نخستین شهر شیعی در حوزه‌ای دانست که به نام ایران شناخته می‌شود، چراکه پیشینه تشیّع آن به ربع آخر قرن اول هجری بازمی‌گردد، نام کاشان در منابع تاریخی در کنار نام قم است و تشیّع آن با تشیّع قم پیوند دارد.[۱۹]

همچنین بر طبق گزارش‌های تاریخی پیش از حکومت صفویان مذهب شیعه به‌وسیله داعیان عرب؛ یعنى پیروان و شاگردان امامان اهل‌بیت(علیه‌السلام) وارد ایران شد و اولین كاروانى كه به ایران پا گذاشت گروهى از قبائل یمن بودند كه به دستور خلیفه اموى از نواحى كوفه به خراسان تبعید شدند. زیرا همواره به‌عنوان یك كانون خطر و آشوب بر ضد خلافت امویان در عراق ، مطرح بودند.[۲۰]

صفویان که شیعه را به‌عنوان مذهب رسمی در ایران اعلام کردند، با مذهب شیعه آشنایی کاملی نداشتند؛ ازاین‌رو نیازمند فقهای شیعی بود و در ایران‌ هم فقهای شیعه وجود نداشت.ازاین‌رو برای آموزش امور دینی و مناصب قضا از مجتهدین شیعه عرب استفاده کردند. در شهر کرک جبل عامل بیش از سی عالم شیعی در درجه عالی علم وجود داشتند که در زمان به وجود آمدن دولت صفوی به ایران مهاجرت کردند و شاه صفوی آنان را به مناصب حساس دینی گمارد و محقق کرکی در رأس این مهاجرین بود و از طرف شاه اسماعیل منصب شیخ‌الاسلام اصفهان به او واگذار گردید و او هم سایر علمای کرک را به ایران دعوت نمود تا مذهب امامی را در بین مردم نشر دهند.[۲۱]

افزون بر این‌ها تاریخ به‌صورت بسیار آشکار گواهی می‌دهد که شیعه قبل از روی کار آمدن صفویان در ایران، در کشورهای مختلف ازجمله، عربستان، عراق، کشورهای شمال آفریقا، افغانستان، هندوستان، بحرین، یمن و... وجود داشته است و این صفویان بودند که با شیعه شدنشان، مذهب شیعه را در ایران مذهب رسمی و جایگزین مذهب اهل سنت نمودند.

عرب بودن متکلمین اولیه شیعه که به مسئله امامت پرداخته‌اند مانند شیخ مفید، سید مرتضی، علامه حلی، محقق حلی، میثم بحرانی و دیگران، دلیل روشن بر این است که امامت ساخته‌وپرداخته ایرانیان نیست.

نتیجه:

ازآنچه بیان شد این نتیجه مسلم می‌گردد که امامت ریشه محکم در قرآن و احادیث نبوی دارد و ایرانیان و هیچ قوم دیگری کمترین نقشی در ایجاد این آموزه اسلامی نداشته است. افزون بر آن آموزه‌های مذهب شیعه از سوی اعراب و فقهای عرب وارد ایران و کشورهای دیگر شده است. و این سخن که امامت ایده ایرانی است نه‌تنها هیچ دلیلی ندارد بلکه کاملاً مخالف با قرآن و احادیث نبوی و واقعیات تاریخی است.

منابع

  1. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرك علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۸، بیروت، دار الكتب العلمیه چ۱، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۰م، تحقیق: مصطفى عبد القادر عطا.
  2. رک: خطیب تبریزی، محمد بن عبد الله ، مشکاه المصابیح، باب هجره اصحابه(صلی‌الله علیه و آله) من مکه و وفاته، ج۳، ص۱۶۸۲، رقم، ۵۹۶۶، محقق: محمد ناصر الدین الألبانی، بیروت، چ۳، ۱۹۸۵م.
  3. رک: صحیح بخاری، ج۵، ص۲۱۴۶، باب قول المریض قوموا عنی؛ و ج۶ص۲۶۸۰ باب کراهیه الاختلاف، بیروت، دار ابن کثیر الیمامه چ۳، ۱۴۰۷ق /۱۹۸۷م. ؛ صحیح مسلم، باب ترک الوصیه لمن لیس له شئ، ج۳ص۱۲۵۹، بیروت، دار احیاء التراث العربی(محقق: محمد فؤاد عبدالباقی) ؛ صحیح ابن حبان، ج۱۴ص۵۶۳، باب ذکر اراده المصطفی کتبه الکتاب لئلا یضلوا بعده، بیروت، موسسه الرساله، چ۲، ۱۴۱۳ق/ ۱۹۹۳م.
  4. احمد بن حجر هیثمی، الصواعق المحرقه، مقدمه، ص(هـ )، مصر، مکتبه القاهره، بی تا.
  5. عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، ص۱۳، بیروت، دارالوفاق الجدیده، دوم، ۱۹۷۷م.
  6. عینی، محمود بن احمد، عمده القاری، ج۲ ص۱۷۱، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
  7. نووی، یحیی بن شرف نووی، شرح النووی علی صحیح مسلم، ج۱۱ص۹۰، بیروت، دارالکتب العربی، ۱۴۰۷ق-۱۹۸۷م.
  8. عمده القاری، ج۲، ص۱۷۱.
  9. رک: بخاری، محمد بن إسماعیل ، صحیح بخاری(الجامع الصحیح المختصر) ج۶، ص۲۶۴۰، بیروت، دار ابن كثیر الیمامه، چ۳، ۱۴۰۷ق / ۱۹۸۷م.، تحقیق: د. مصطفى دیب البغا؛ أحمد بن حنبل ، مسند أحمد بن حنبل، ج۵، صص۹۰، ۹۳، ۹۸ و ۱۰۰، مصر، مؤسسه قرطبه؛ مسلم بن حجاج ، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۲، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی؛ سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، ج۴، ص۱۰۶، دار الفكر ، تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید؛ و کتابهای دیگر
  10. میر سید شریف، شرح المواقف، ج‏۸، ص۳۴۶. الشریف الرضی‏، قم، چ۱، ۱۳۲۵ق. تصحیح: بدرالدین نعسانی.
  11. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۷ ص۱۲۰، بیروت، دارالفكر، بی تا.
  12. ابن اثیر، اسدالغابه، ج۵، ص۲۰۵، تهران، اسماعیلیان، بی تا.
  13. أحمد بن حنبل أبو عبدالله شیبانی، مسند الإمام أحمد بن حنبل، ج۵، ص۳۵۶، مصر، مؤسسه قرطبه؛ نورالدین علی بن ابی بکر هیثمی، مجمع الزوائد، ج۹ص۱۲۸و۱۲۹، قاهره، دار الریان للتراث؛ و بیروت، دارالمكتب العلمیه، ۱۴۰۸ ق. ؛ أحمد بن شعیب نسائی، سنن النسائی الکبری، ج۵ص۱۳۳، بیروت، دار الكتب العلمیه، چ۱، ۱۴۱۱ق / ۱۹۹۱م،، تحقیق: د.عبد الغفار سلیمان البنداری , سید كسروی حسن.
  14. ، متقی هندی، علی بن حسام الدین، كنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج۱۱، ص۲۷۹ حدیث: ۳۲۹۴۰و ۳۲۸۴۱. بیروت، دار الكتب العلمیه، چ۱، ۱۴۱۹ق/۱۹۹۸م، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی.
  15. مائده، ۵۵.
  16. نساء، ۵۹.
  17. مائده، ۶۷.
  18. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، قم، موسسه دار الکتاب للطباعه و النشر، ص۱۱۵.
  19. جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران، ص۲۱۰، قم، انتشارات انصاریان، ۱۳۸۵ش.
  20. مظفر، شیخ محمد حسن، دلائل الصدق لنهج الحق ، مترجم : سپهری ، ج۱ ، ص۸، مقدمه المترجم.
  21. محقق ثانی (محقق کرکی)، علی بن حسین، جامع المقاصد فی شرح القواعد‌، مقدمه، ص۴۸-۴۹، قم، مؤسسه آل البیت(ع)‌، چ۲، ۱۴۱۴ق.