علائم آخرالزمان
علائم آخر الزمان طبق گفته پيامبر اکرم(ص) در زمان ما چه هستند؟
واژه «آخر الزمان، يکي از واژه هايي است که بارها در روايات پيشوايان معصوم(ع) و متون اديان الهي آمده است. آخر الزمان، نه فقط يک دوره زماني خاصّ است، بلکه واقعا به مرحله اي ويژه در پايان زمان اطلاق مي شود. فهم زماني دقيق و تعيين اين دوره، بسيار سخت و بلکه ناممکن است.
به همين خاطر، اديان به بيان خصوصيّات اين دوره پرداخته اند. البته به نظر مي رسد آخر الزمان از چنان وسعت زماني اي برخوردار باشدکه بتوان مطمئن بود هنوز تا پايان زمان، راه درازي مانده است. چرا که پيامبر اکرم(ص) در اديان الهي، پيامبر آخر الزمان معرفي شده است و زمان ظهور امام عصر(ع) نيز آخر الزمان بيان شده است و زمان وقوع قيامت هم آخر الزمان معرفي گرديده است. در متون ديني ما بارها عبارت آخر الزمان آمده است در اين ميان ويژگي هاي متفاوتي از آخر الزمان ذکر شده که کنار هم قرار دادن آنها مي تواند تصوير روشني از آخر الزمان به ما بدهد.
پيامبر اکرم اسلام(ص) فرموده اند: «يکون في آخر الزمان عباد جهّال و قرّاء فسقه».[۱]
«در آخر الزمان، پرستش گراني نادان و قرآن خواناني گناهکار (و فاسق) خواهد بود».
کتاب معارج اليقين في اصول الدين نوشته شيخ محمد بن محمد سبزواري از قول پيامبر اکرم(ص) نقل مي کند که فرمودند: گروهي از امّت من در آخر الزمان خواهند آمد که به مساجد مي روند و دور هم مي نشينند و در مسجد در مورد محبّت دنيا حرف مي زنند. با آنها ننشينيد».[۲]
همچنان که در مورد برخي علماي رياکار آمده است که: «مردم را به آخرت ترغيب مي کنند و خود به آن علاقه اي ندارند ومرد به زهد در دنيا دعوت مي کنند ولي خود زهد نمي ورزند».[۳]
در روايتي ديگر از پيامبر اکرم(ص) نقل شده است که روزي ايشان در جمع اصحاب خود به کودکي نگاه کردند و بعد فرمودند: «واي بر فرزندان آخر الزمان به سبب پدرانشان؛ به ايشان عرض شد: به سبب پدران مشرک و کافرشان؟ فرمودند: نه! از پدران مسلمانشان که هيچ چيزي از واجبات را به آنها ياد نمي دهند و اگر آنها خود بخواهند فرا بگيرند نيز منعشان مي کنند و به جاي آن به کمترين چيز از دنيا براي فرزندانشان راضي مي شوند».[۴]
پيامبر اکرم(ص) در روايتي در بيان حال همه مردم و نه فقط مسلمانان آخر الزمان مي فرمايند: «زماني بر مردم خواهد آمد که چهره شان چهره انساني و قلوبشان قلوب شيطاني است. مانند گرگ هاي بياباني خون مي ريزند، از کارهاي بد يکديگر را نهي نمي کنند. اگر آنها را تبعيّت کني، تو را به ترديد مي اندازند، اگر برايشان حرف بزني، تو را تکذيب مي کنند و اگر از نزد آنها بروي، بد تو را مي گويند. سنت الهي نزد آنان بدعت و بدعت نزد آنان سنّت است. انسان حليم در چنين جامعه اي فريب خورده دانسته مي شود و فريب دهندگان، انسان هاي حليم معرفي مي شوند. مؤمن بين آنها مستضعف است و فاسق و گنه کار، محترم... پناه بردن به آنها عين پشيماني عزّتمندي با آنها عين ذلّت و خواستن از آنها عين فقر است».[۵]
ايشان در بيان ديگري مي فرمايند: «زماني بر مردم خواهد آمد که شکم هايشان خداي آنهاست و زنان قبله آنان و دينارهايشان دين آنان و شرفشان، متاع خريد و فروش آنهاست. از ايمان جز اسم آن و از اسلام جز آداب آن و از قرآن جز تدريس آن چيزي نمي ماند. مساجد آنها آباد و قلوبشان از هدايت ويران است. دانشمندانشان بدترين مخلوقات روي زمين محسوب مي شوند. برخي در آخرالزمان قرآن مي خوانند امّا قرآن به قلوب آنها راه ندارد. لا يجاوز ايمانهم حناجرهم يعني ايمان از حنجره هايشان عبور نمي کند».[۶]
علاوه بر شاخصه ارزشمندي دنيا در زندگي مردم آخر الزمان که ناشي از کم توجهي آنها به آخرت مي باشد، شاخصه ديگر اين مردم، با توجه به روايات وارده، نجات يافتن عدّه اي در آخر الزمان از شرّ دنيا و گرفتاري هاي آن است. اين افراد اگر چه در اقليّت زندگي مي کنند و همواره از هر جهت مستضعف اند، امّا در ايمان خود راسخ اند. در دينداري اين گروه سه محور لحاظ شده است:
۱. ايمان به غيب: نگاه اينان به غيب، نگاهي ماوراي اين دنياست و غيب در نظر اينان، نه يک مسأله معرفت شناختي بلکه يک حقيقت هستي شناختي است. همچنان که در برخي روايات، غيب را مسأله وجود حضرت بقيه الله الأعظم ـ عجل الله فرجه الشريف ـ دانسته اند و ايمان آورندگان به غيب در آخر الزمان، ثابتان در امر غيبت حضرتش معرفي شده اند. از همين جهت است که پيامبر اکرم اسلام(ص) در وصف اين گروه از مردم آخر الزمان در روايتي به حضرت علي(ع) مي فرمايند: «يا علي! عجيب ترين افراد در ايمان و بزرگترين آنها در ثواب، قومي هستند که در آخر الزمان مي آيند؛ پيامبر اکرم(ص) را نديده اند و امام نيز از نظر آنها پنهان است و آنان در سياهي به روشني ايمان مي آورند (يا از روي نوشته ها ايمان مي آورند».[۷]
۲. سختي در دينداري: ويژگي ديگر مردم آخر الزمان، دينداري در آخر الزمان است که در روايات آمده است که توجه و تقيّد به دينداري جزء سخت ترين کارهاست و دينداران در نهايت مشقّت، دين خود را حفظ مي کنند و البته خداوند نصرت خود را بر مقيّدان به دينداري در آخر الزمان فرو خواهد فرستاد.
۳. انتظار ظهور منجي: عقيده به ظهور منجي در عقايد اسلامي، وسعت فوق العاده اي دارد و به عنوان يک عقيده زير بنائي شناخته شده است و تنها يک مذهب از مذاهب اسلامي معتقد به اين امر نيستند بلکه در تمامي فرق اسلامي اين بحث ريشه دارد به طوري که مردم آخر الزمان تشويق براي انتظار فرج گشته و عامل نجات از فتنه هاي آخر الزمان را فرج منجي خوانده اند.
پيامبر اکرم(ص) در سال دهم هجرت در غدير خم در آن اجتماع بي نظير که از سراسر بلاد اسلامي و از همه اقشار و صفوف حضور داشتند، ۴ بار نام مبارک آن حضرت را در خطبه معروف غدير طرح نمود و فرمود: «... آگاه باشيد که آخرين خليفه از ما، قائم آل محمد(ص) است» و سپس در چند جمله پشت سر هم، صفات و ويژگي هاي آن حضرت را چنين تبيين فرمود: «اوست غلبه کننده بر اديان، انتقام گيرنده ظالمان، او فاتح دژها و منهدم کننده آنهاست؛ او وارث دانش ها و حاکم بر ادراکهاست؛ او ولي خدا بر روي زمين است و بالاخره او کسي است که تمام گذشتگان، ظهور او را پيش گويي کرده اند».[۸]
در مورد حتمي بودن ظهورش، حضرت محمد(ص) فرموده اند: اگر از زمان فقط يک روز باقي مانده باشد، خداوند مردي از اهل بيت مرا بر مي انگيزد تا زمين را پر از عدل کند همچنان که از جور پر شده باشد».[۹]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱ـ کتاب مهدي موعود، علامه مجلسي، ترجمه علي دواني.
۲ـ آخر الزمان در آينه روايات، جابر رضواني، چاپ اول، ۱۳۸۰.
۳ـ آينده بشر و پايان جهان، احمد اميري پور، انتشارات ترنّم، سال ۱۳۸۲.
۴ـ اوضاع در آخر الزمان، رضا کوشياري، انتشارات تهذيب چاپ اول، سال ۱۳۸۳.
منابع
- ↑ سبزواري، محمد بن محمّد، معارج اليقين في اصول الدين، تحقيق علاء آل جعفر، موسسه آل البيت، ۱۴۱۳ق، ص۱۳۱؛ مستدرک حاکم، ج۴، ص۳۱۵.
- ↑ همان، ص۱۷۹ و ۳۵۶؛ مجموعه ورّام، ج۱، ص۶۹.
- ↑ ديلمي، حسن بن ابي الحسن، اعلام الدين في صفات المؤمنين، موسسه آل البيت، ص۹۰؛ تنبيه الخواطر، ج۱، ص۳۰۱.
- ↑ معارج اليقين، ص۲۸۵، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۱۶، ح۱۷۷۰.
- ↑ مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار، ج۲۲، ص۴۵۳.
- ↑ المکتبه الشامله، صحيح کنوز السنه النبويّه، السنن الکبري للنسائي.
- ↑ معارج اليقين، ص۵۰۸؛ خصال ص۵۹۴؛ من لايحضره الفقيه، ج۴، ص۳۶۶؛ مجلسي، محمد باقر، بحارالأنوار، ج۵۲، ص۱۲۵، ح۱۲.
- ↑ بحارالأنوار، همان، ج۵۱، ص۱۰۹.
- ↑ سجستاني، سنن ابو داود، ج۲، ص۲۰۷؛ التذکره، ص۲۰۴؛ منهاج السنّه، ص۲۱۱.