دیوانسالاران، ناظمان (CommentStreams)، مدیران رابط کاربری، مدیران اشتراک فشاری، پنهانگران، مدیران، trustworthy
۲٬۴۷۵
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{سوال}} قرآن کریم دو پدیده حیات و مرگ را چگونه توصیف میکند؟ {{پایان سوال}} {{پاسخ}} {{درگاه|واژهها}} قرآن کریم در آیات فراوانی از دو پدیده حیات و مرگ که از پدیدههای عجیب عالم آفرینش...» ایجاد کرد) |
(ابرابزار) |
||
(۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
* | |||
{{پیش نویس|نیازمند به ویرایش}} | |||
{{شروع متن}} | {{شروع متن}} | ||
{{سوال}} | {{سوال}} | ||
خط ۶: | خط ۹: | ||
{{درگاه|واژهها}} | {{درگاه|واژهها}} | ||
[[ | [[قرآن کریم]] در آیات فراوانی از دو پدیده [[حیات]] و [[مرگ]] که از پدیدههای عجیب عالم آفرینش میباشند، سخن به میان آورده و اساساً حیات در منطق قرآن بهطور مطلق فیضی عالی و بالاتر و فراتر از جسم محسوس است. | ||
در آیات متعددی از موضوع مرگ و زندگی یاد شده است. در ادامه برخی از این موارد که در موضوع متفاوت هستند، گزارش میشود. | |||
== حقیقت حیات و مرگ == | |||
{{قرآن|کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ|ترجمه=چگونه کافر میشوید به خدا و حال آنکه مرده بودید و خدا شما را زنده کرد و دیگر بار بمیراند و باز زنده کند و عاقبت به سوی او بازگردانده میشوید؟ !|سوره=بقره|آیه=۲۸}} | |||
حیات بر تنتان پوشانید» (کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ). | |||
قرآن به همه ما یادآوری میکند که قبل از این شما مانند سنگها و چوبها و موجودات بیجان مرده بودید، و نسیم حیات اصلا در کوی شما نوزیده بود. ولی اکنون دارای نعمت حیات و هستی میباشید، اعضاء و دستگاههای مختلف، حواس و ادراک به شما داده شده، و این مسئله آنقدر اسرار آمیز است که افکار میلیونها دانشمند و کوششهایشان تاکنون از درک آن عاجز مانده! آیا هیچکس میتواند چنین امر فوقالعاده دقیق و ظریف را که نیازمند به یک علم و قدرت فوقالعاده است به طبیعت بیشعور که خود فاقد حیات بوده است نسبت دهد! اینجاست که میگوئیم پدیده حیات در جهان طبیعت بزرگترین سند اثبات وجود خدا است، پس از یادآوری این نعمت، دلیل آشکار دیگری را یادآور میشود و آن مسئله «مرگ» است میگوید: «سپس خداوند شما را میمیراند» (ثُمَّ یُمِیتُکُمْ). | |||
آری آفریننده حیات همان آفریننده مرگ است، چنانکه در آیه ۲ سوره ملک میخوانیم: «او خدائی است که حیات و مرگ را آفریده که شما را در میدان حسن عمل بیازماید». | |||
قرآن پس از ذکر این دو دلیل روشن بر وجود خدا به ذکر مسئله معاد و زنده شدن پس از مرگ پرداخته، میگوید: «سپس بار دیگر شما را زنده میکند» (ثُمَّ یُحْیِیکُمْ). البته این زندگی پس از مرگ به هیچ وجه جای تعجب نیست، و با توجه به دلیل اول یعنی اعطای حیات به موجود بیجان، پذیرفتن اعطای حیات پس از متلاشی شدن بدن، نه تنها کار مشکلی نیست بلکه از نخستین بار آسانتر است (هر چند آسان و مشکل برای وجودی که قدرتش بیانتهاست مفهومی ندارد!). و در پایان آیه میگوید: «سپس به سوی او بازگشت میکنید» (ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ). مقصود از رجوع به سوی پروردگار بازگشت به سوی نعمتهای خداوند میباشد، یعنی در قیامت و روز رستاخیز به نعمتهای خداوند بازگشت میکنید.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=برگزیده تفسیر نمونه|نام خانوادگی=آثیت الله مکارم شیرازی|جلد=1|صفحه=58}}</ref> | |||
== حیات و مرگ، از اختیارات خدا == | |||
{{قرآن|اَلَّذِی خَلَقَ اَلْمَوْتَ وَ اَلْحَیٰاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ اَلْعَزِیزُ اَلْغَفُورُ|ترجمه=نکه مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدامتان نیکوکارترید، و او توانای شکستناپذیر و بسیار آمرزنده است|سوره=ملک|آیه=۲}} | |||
حیات و مرگ تمام موجودات در اختیار و دست خداوند متعال است؛ کلمه «حیات» در مورد چیزی بکار میرود که آن چیز حالتی دارد که به خاطر داشتن آن حالت دارای شعور و اراده شده است. و کلمه «موت» به معنای نداشتن آن حالت است، چیزی که هست به طوری که از تعلیم قرآن برمیآید معنای دیگری به خود گرفته، و آن عبارت از این است که همان موجود دارای شعور و اراده از یکی از مراحل زندگی به مرحلهای دیگر منتقل شود، قرآن کریم صرف این انتقال را موت خوانده با اینکه منتقل شونده شعور و اراده خود را از دست نداده، هم چنانکه از آیه «نَحْنُ قَدَّرْنٰا بَیْنَکُمُ اَلْمَوْتَ… فِی مٰا لاٰ تَعْلَمُونَ» این معنا استفاده میشد، بنابراین دیگر نباید پرسید: چرا در آیه مورد بحث فرموده: «خدا موت و حیات را آفریده» مگر مرگ هم آفریدنی است؟ چون گفتیم: از تعلیم قرآن برمیآید که مرگ به معنای عدم حیات نیست، بلکه به معنای انتقال است. امری است وجودی که مانند حیات خلقتپذیر است. علاوه بر این اگر مرگ را امر عدمی بگیریم، همانطور که عامه مردم هم چنین میپندارند، باز خلقت پذیر هست، چون این عدم با عدمهای صرف فرق دارد و مانند کوری و تاریکی، عدم ملکه است، که حظی از وجود دارد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المیزان|نام خانوادگی=محمد حسین طباطبایی|جلد=19|صفحه=585}}</ref> | |||
== مرگ همواره در تعقیب و زندگی فریبنده در دنیا == | |||
{{قرآن|کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ … وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ|ترجمه=هر کسی چشندهٔ مرگ است، و جز این نیست که در روز قیامت بهطور کامل پاداشهایتان را دریافت میکنید، پس هرکس از آتش دور نگه داشته شده و به بهشت درآورده شود، بی گمان رستگار شده است و زندگی دنیوی، جز کالای فریب نیست|سوره=آل عمران|آیه=۱۸۵}} | |||
قانون عمومی مرگ به دنبال بحث در باره لجاجت مخالفان و افراد بی ایمان، این آیه، اشاره به قانون عمومی مرگ و سرنوشت مردم در رستاخیز میکند، تا هم دلداری برای پیامبر ص و مؤمنان باشد و هم هشداری به مخالفان گناهکار!. این آیه نخست اشاره به قانونی میکند که حاکم بر تمام موجودات زنده جهان است و میگوید تمام زندگان خواه و ناخواه روزی مرگ را خواهند چشید (کُلُّ نَفْسٍ ذٰائِقَةُ اَلْمَوْتِ). گرچه بسیاری از مردم مایلند، که فناپذیر بودن خود را فراموش کنند ولی این واقعیتی است، که اگر ما آن را فراموش کنیم، آن هرگز ما را فراموش نخواهد کرد، حیات و زندگی این جهان، بالآخره پایانی دارد، و روزی میرسد که مرگ به سراغ هر کس خواهد آمد و ناچار است از این جهان رخت بربندد. منظور از" نفس "در آیه مجموعه جسم و جان است، اگر چه گاهی نفس در قرآن، تنها به روح نیز اطلاق میشود، و تعبیر به چشیدن اشاره به احساس کامل است، زیرا گاه میشود انسان غذایی را با چشم میبیند یا با دست لمس میکند، ولی اینها هیچکدام احساس کامل نیست، مگر زمانی که بوسیله ذائقه خود آن را بچشد، و گویا در سازمان خلقت بالآخره مرگ نیز یک نوع غذا برای آدمی و موجودات زنده است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر نمونه|نام خانوادگی=آیت الله مکارم شیرازی|جلد=3|صفحه=200}}</ref> | |||
{{قرآن|لا اله هو یحیی و یمیت فامنوا بالله و رسوله النبی الامی الذی یومن بالله و کلماته و اتبعوه لعلکم تهتدون|ترجمه=معبودی جز او نیست زنده میکند و میمیراند، پس ایمان بیاورید به خدا و فرستادهاش آن پیامبر درس نخواندهای که به خدا و کلماتش ایمان دارد و از او پیروی کنید تا هدایت یابید|سوره=اعراف|آیه=۱۵۸}} | |||
خداوندی که معبودی شایسته پرستش جز او وجود ندارد " (لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ). " خداوندی که زنده میکند و میمیراند و نظام حیات و مرگ به فرمان او است" (یُحیِی وَ یُمِیتُ). و به این ترتیب، الوهیت غیر خالق آسمان و زمین، و هر گونه بت، و همچنین تثلیث مسیحیت را نفی میکند، و نیز قدرت پروردگار را بر رسالت جهانی پیامبر ص و توانایی او را بر امر معاد تاکید میکند. و در پایان از همه مردم جهان دعوت میکند که" به خدا و فرستاده او پیامبر درس نخوانده و قیام کننده از میان تودههای جمعیت، ایمان بیاورند " (فَآمِنُوا بِاللّٰهِ وَ رَسُولِهِ اَلنَّبِیِّ اَلْأُمِّیِّ). " پیامبری که تنها دیگران را دعوت به این حقایق نمیکند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیرنمونه|نام خانوادگی=آیت الله مکارم شیرازی|جلد=6|صفحه=405}}</ref> | |||
== چگونگی حیات و مرگ انسانها == | |||
=== حیات و مرگ مومنان === | |||
{{قرآن|الا ان اولیاءالله لاخوف علیهم و لاهم یحزنون، الذین امنوا و کانوا یتقون لهم البشری فی الحیاة الدنیا و فی الاخرة لاتبدیل لکمات الله ذلک هو الفوز العظیم|ترجمه=آگاه باشید که همانا دوستانِ خدا نه ترسی بر آنان است و نه اندوهگین میشوند برای آنها در زندگی دنیا و در آخرت نوید [پاداش نیکو] است [و] هیچ دگرگونی برای کلمات خدا نیست، و این همان رستگاری بزرگ است|سوره=یونس|آیه=۶۲٫۶۳٫۶۴}} | |||
خدای تعالی در این آیه شریفه اولیای خود را بشارتی اجمالی میدهد، بشارتی که در عین اجمالی بودن مایه روشنی چشم آنان است، حال اگر منظور از جمله " لَهُمُ اَلْبُشْریٰ" انشای بشارت باشد، و معنایش این باشد: "بشارت باد آنان را که…" در نتیجه معنایش این خواهد بود که این بشارت هم در دنیا برای آنان واقع میشود و هم در آخرت واقع خواهد شد، و اگر انشاء نباشد بلکه خبر باشد، و خواسته باشد بفرماید: "خدای تعالی بزودی اولیای خود را در دنیا و آخرت بشارت میدهد" و بعدها بشارت در دنیا و آخرت واقع میشود، ولی آیا آن نعمتی هم که بشارت آن را داده تنها در آخرت تحقق مییابد، یا هم در دنیا و هم در آخرت؟ آیه شریفه از آن ساکت است. و اینکه فرمود: " لاٰ تَبْدِیلَ لِکَلِمٰاتِ اَللّٰهِ " اشاره است به اینکه این بشارت قضای حتمی الهی است. و در کلام خدای تعالی مواردی دیگر نیز هست که در آن موارد به مؤمنین بشارتهایی داده که بر اولیای خدا منطبق است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المیزان|نام خانوادگی=محمدحسین طباطبایی|جلد=10|صفحه=136}}</ref> | |||
{{قرآن|مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ|ترجمه=هرکس کار شایستهای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده میداریم و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام میدادند خواهیم داد|سوره=نحل|آیه=۹۷}} | |||
هر کس عمل صالح انجام دهد، چه مرد باشد چه زن، در حالی که مؤمن باشد، قطعاً او را به زندگی پاکیزه ای زنده میکنیم…» میپردازد و تفسیر آن را ارائه میدهد. بر اساس این آیه، خداوند به همه مؤمنان، فارغ از جنسیت، وعده حیات طیبه (زندگی پاکیزه و برتر) میدهد. این وعده، بر خلاف دیدگاههای رایج در میان غیر موحدین و اهل کتاب که زنان را از مزایای دینی محروم میدانستند، برابری کامل بین زن و مرد را در پذیرش ایمان و پاداش اعمال صالح نشان میدهد. حکمی که در این آیه وجود دارد، عام است و بر هر کسی که عمل صالح انجام دهد، صدق میکند. البته، عمل صالح وقتی مقبول است که فرد مؤمن باشد. حیات طیبه، یک زندگی حقیقی و جدید است که به مؤمنان داده میشود و با زندگی عادی تفاوت دارد. این حیات، صرفاً تغییر صفت زندگی موجود نیست بلکه جان بخشیدن دوباره به مؤمن است. این حیات جدید، همراه با آثار و برکاتی مانند نور، علم، قدرت و بصیرت است. در این زندگی جدید، مؤمن به شناخت و بینش عمیقتری از حق و باطل میرسد. او به دنبال عزت الهی است و از وسوسههای شیطان و فریبندگی دنیا دوری میکند. او قلبی متعلق به خدا دارد و به دنبال تقرب به اوست. در این حالت، فرد مؤمن درک عمیقی از نور، کمال، قدرت، عزت، لذت و سرور دارد. این نوع زندگی که بر عمل صالح مبتنی است، نه تنها در دنیا، بلکه به عنوان مقدمهای بر زندگی ابدی است که در آن نعمت و سعادت دائمی وجود دارد. زندگی طیبه که در این آیه آمده، یک زندگی حقیقی و مختص به مؤمنان است که جدا از زندگی پیشین است و از آن بالاتر و برتر. در پایان، مفسرین نظرات مختلفی در مورد حیات طیبه داشتهاند: بعضی آن را زندگی بهشتی، برخی زندگی برزخی، برخی زندگی دنیوی همراه با قناعت، برخی رزق حلال، و برخی روزی روز به روز دانستهاند. در نهایت، متن تأکید میکند که زندگی طیبه یک زندگی حقیقی و مختص به مؤمنان است.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=المیزان|نام خانوادگی=محمدحسین طباطبایی|جلد=12|صفحه=491}}</ref> | |||
== | === حیات و مرگ کافران === | ||
{{قرآن|الذین تتوفاهم الملائکه ظالمی انفسهم|ترجمه=کسانی که فرشتگان جانشان را میگیرند، در حالی که ستم کنندگان بر خودشان بودهاند، و در آن حال اظهار تسلیم و اطاعت میکنند [ومیگویند] ما هیچ کار بدی انجام نمیدادیم،[خطاب به آنان گفته میشود] چرا،[انجام میدادید]؛ زیرا خدا به آنچه انجام میدادید، داناست|سوره=نحل|آیه=۲۸}} | |||
توصیفی از کافران میکند که آیه قبل با نام آنها پایان یافته بود با تعبیری که درس تکان دهندهای برای بیدار کردن غافلان و بیخبران است میگوید «آنها کسانی هستند که فرشتگان مرگ روح آنها را میگیرند، در حالی که به خود ظلم کرده بودند» (اَلَّذِینَ تَتَوَفّٰاهُمُ اَلْمَلاٰئِکَةُ ظٰالِمِی أَنْفُسِهِمْ). زیرا انسان هر ظلم و ستمی کند در درجه اول به خودش بازمیگردد و خانه خویشتن را قبل از خانه دیگران ویران میسازد، چرا که گام اول ظلم گام اول ویرانگری ملکات درونی و صفات برجسته خود انسان است، و از این گذشته بنیاد ظلم در هر جامعهای بر قرار شود، با توجه به پیوندهای اجتماعی، سرانجام دور میزند و به خانه ظالم بر میگردد. اما آنها هنگامی که خود را در آستانه مرگ میبینند و پردههای غرور و غفلت از مقابل چشمانشان کنار میرود «فوراً تسلیم میشوند، و میگویند ما کار بدی انجام نمیدادیم»! (فَأَلْقَوُا اَلسَّلَمَ مٰا کُنّٰا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ). چرا آنها انجام هر گونه کار بد را انکار میکنند؟ آیا دروغ میگویند، به خاطر اینکه دروغ بر اثر تکرار، صفت ذاتی آنها شده است؟ یا میخواهند بگویند ما میدانیم این اعمال را انجام دادهایم ولی اشتباه کردهایم و سوء نیت نداشتهایم، ممکن است هر دو باشد. ولی بلافاصله به آنها گفته میشود شما دروغ میگوئید، اعمال زشت فراوانی انجام دادید «آری خداوند از اعمال و همچنین از نیتهای شما با خبر است» (بَلیٰ إِنَّ اَللّٰهَ عَلِیمٌ بِمٰا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ). بنا بر اینجای انکار کردن و حاشا نمودن نیست!<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر نمونه|نام خانوادگی=آیت الله مکارم شیرازی|جلد=11|صفحه=205}}</ref> | |||
== شهادت == | |||
{{قرآن|لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ|ترجمه=و به آنها که در راه خدا کشته میشوند، مرده نگویید! بلکه آنان زندهاند، ولی شما نمیفهمید|سوره=بقره|آیه=۱۵۴}} | |||
به دنبال مسئله صبر و استقامت در آیه بعد، سخن از حیات جاویدان شهیدان میگوید که پیوند نزدیکی با استقامت و صبرشان دارد. نخست میگوید:" هرگز به آنها که در راه خدا کشته میشوند و شربت شهادت مینوشند مرده مگویید " (وَ لاٰ تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اَللّٰهِ أَمْوٰاتٌ). سپس برای تأکید بیشتر اضافه میکند:" بلکه آنها زندگانند، اما شما درک نمیکنید! " (بَلْ أَحْیٰاءٌ وَ لٰکِنْ لاٰ تَشْعُرُونَ). اصولا در هر نهضتی گروهی راحت طلب و ترسو خود را کنار میکشند و علاوه بر اینکه خودشان کاری انجام نمیدهند سعی در دلسرد کردن دیگران دارند همین که حادثه ناگواری رخ میدهد، اظهار تاسف میکنند و آن را دلیل بر بینتیجه بودن آن قیام میپندارند، غافل از اینکه هیچ هدف مقدس و گرانبهایی بدون دادن قربانی یا قربانیها بدست نیامده و این یکی از سنن این جهان است. قرآن کریم کراراً از این دسته سخن به میان آورده و آنها را سخت سرزنش میکند. گروهی از این قماش مردم در آغاز اسلام بودند که هر گاه کسی از مسلمانان در میدان جهاد به افتخار شهادت نائل میآمد میگفتند فلانی مرد! و با اظهار تاسف از مردنش، دیگران را مضطرب میساختند. خداوند در پاسخ این گفتههای مسموم پرده از روی یک حقیقت بزرگ برمیدارد و با صراحت میگوید: شما حق ندارید کسانی را که در راه خدا جان میدهند مرده بخوانید آنها زندهاند، زنده جاویدان، و از روزیهای معنوی در پیشگاه خدا بهره میگیرند، با یکدیگر سخن میگویند، و از سرنوشت پربارشان کاملاً خشنودند، اما شما که در چهار دیواری محدود عالم ماده محبوس و زندانی هستید این حقایق را نمیتوانید درک کنید.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=تفسیر نمونه|نام خانوادگی=ایت الله مکارم شیرازی|جلد=1|صفحه=520}}</ref> | |||
== تعداد مرگ و زندگی انسان == | |||
{{قرآن|قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلی خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ|ترجمه=آنها میگویند: "پروردگارا! مارا دو بار میراندی و دوبار زنده کردی، اکنون به گناهان خود معترفیم آیا راهی برای خارج شدن (از دوزخ) وجود دارد؟|سوره=غافر|آیه=۱۱}} | |||
به هر حال مجرمان با مشاهده اوضاع و احوال قیامت و آگاهی بر خشم خداوند نسبت به آنها از خواب غفلت طولانی خویش بیدار میشوند و در فکر چاره افتاده «میگویند: پروردگارا! ما را دو بار میراندی و دو بار زنده کردی (و ما در این مرگ و حیاتها همه چیز را فهمیدیم) اکنون به گناهان خود اعتراف میکنیم، پس آیا راهی برای خارج شدن (از دوزخ و بازگشت به دنیا و جبران ما فات) وجود دارد؟! (قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلی خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ). آری! در آنجا پردههای غرور و غفلت کنار میرود، و چشم حقیقت بین انسان باز میشود، لذا چارهای جز اعتراف به گناه ندارد. منظور از دو بار میراندن، مرگ در پایان عمر و مرگ در پایان برزخ است، و منظور از دو مرتبه احیا، احیای برزخی و احیای در قیامت است. به این ترتیب ما یک حیات جسمانی داریم و یک حیات برزخی، در پایان عمر از حیات جسمانی میمیریم، و در پایان این جهان از حیات برزخی و نیز دارای دو حیات به دنبال این دو مرگ هستیم: حیات برزخی، و حیات روز قیامت.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=برگزیده تفسیر نمونه|نام خانوادگی=آیت الله مکارم شیرازی|جلد=4|صفحه=258}}</ref> | |||
== حتمی و قطعی بودن مرگ == | |||
{{قرآن|انا لله و انا الیه راجعون|ترجمه=ما از آن خداییم، وبه سوی او بازمیگردیم|سوره=بقره|آیه=۱۵۶}} | |||
'''انصاریان''': همان کسانی که چون بلا و آسیبی به آنان رسد گویند: ما مملوک خداییم و یقیناً به سوی او بازمیگردیم. | |||
'''خرمشاهی''': کسانی که چون مصیبتی به آنان رسد گویند انا لله و انا الیه راجعون [ما از خداییم و به خدا بازمیگردیم] | |||
'''فولادوند''': [همان] کسانی که چون مصیبتی به آنان برسد میگویند ما از آن خدا هستیم و به سوی او بازمیگردیم | |||
'''قمشهای''': آنان که چون به حادثه سخت و ناگواری دچار شوند (صبوری پیش گرفته و) گویند: ما به فرمان خدا آمدهایم و به سوی او رجوع خواهیم کرد. | |||
'''مکارم شیرازی''': آنها که هر گاه مصیبتی به آنها رسد میگویند: ما از آن خدا هستیم و به سوی او بازمیگردیم! | |||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۳۹: | خط ۸۱: | ||
{{شاخه | {{شاخه | ||
| شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن | | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن | ||
| شاخه فرعی۱ = | | شاخه فرعی۱ = معارف قرآنی | ||
| شاخه فرعی۲ = | | شاخه فرعی۲ = | ||
| شاخه فرعی۳ = | | شاخه فرعی۳ = |
ویرایش