آراء و نظریات درباره منشأ دین: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>'
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{سوال}} در‌بارۀ منشأ دین از طرف دانشمندان غربی آراء و نظریاتی مختلفی ارائه‌شده است که فطری بودن گرایش به دین را زیر سؤال برده و دینداری را امر خرافی و خیالی معرفی می کند چه دلیلی برای بطلان این نظریات قابل ارائه است؟ {{پایان سوال}} {{پ...» ایجاد کرد)
 
جز (جایگزینی متن - ' <ref>' به '<ref>')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۵: خط ۵:
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}


درباره گرایش به دین برخی گفته اند که دین نتیجه اقتدار اجتماعی و وجدان جمعی الست و یا دین مقتضای ازخودبیگانگی و جامعۀ طبقاتی یا دین مولود ترس و تسکین آلام در برابر ناملایمات یا دین مولود جهل است. این نظریات همگی در برابر نظریه فطرت قرار گرفته اند. هیچ دلیل عقلانی برای اثبات نظریات خلاف فطرت درباره گرایش به دین وجود ندارد و فقط در عالم فرضیه  قابل طرح هستند.ثانیاً دلایل متعددی برای مردود دانستن این فرضیات وجود دارد و درواقع آنچه موجب ساختن دین و گرایش به آن می‌شود فطرت خداجوی انسان است و حتی ادیان باطل و بت‌پرستی از فطرت انسان ناشی شده منتهی در این نوع گرایش‌ها باطل جای حق را گرفته است.  
درباره گرایش به دین برخی گفته اند که دین نتیجه اقتدار اجتماعی و وجدان جمعی است و یا دین مقتضای ازخودبیگانگی و جامعۀ طبقاتی یا دین مولود ترس و تسکین آلام در برابر ناملایمات یا دین مولود جهل است. این نظریات همگی در برابر نظریه فطرت قرار گرفته اند. هیچ دلیل عقلانی برای اثبات نظریات خلاف فطرت درباره گرایش به دین وجود ندارد و فقط در عالم فرضیه  قابل طرح هستند.ثانیاً دلایل متعددی برای مردود دانستن این فرضیات وجود دارد و درواقع آنچه موجب ساختن دین و گرایش به آن می‌شود فطرت خداجوی انسان است و حتی ادیان باطل و بت‌پرستی از فطرت انسان ناشی شده منتهی در این نوع گرایش‌ها باطل جای حق را گرفته است.  


==معنای خرافه==
==معنای خرافه==
خط ۲۸: خط ۲۸:
«کارل مارکس»(متولد1818م.) با تأثیرپذیری از فویرباخ خود بیگانگی مبتنی بر تضاد طبقاتی ناشی از مسائل اقتصادی را منشأ دین دانسته است.<ref>رک: مک له لان، دیوید، کارل مارکس، ص 68 - 69 ترجمه: عبدالعلی دستغیب، ایران، آبادان، نشر پرسش، چ2، 1387ش.</ref> مارکس می‌گوید که دین توهمی محض است و دین حادترین مثال ایدئولوژی و مثال یک نظام عقیدتی است که هدف عمدۀ آن تأمین دلایل و بهانه‌های حفظ امور جامعه به‌گونه‌ای است که ستم گران دوست دارند. او می‌گوید که اعتقاد به یک خدا و یا خدایان، محصول نامیمون نزاع طبقاتی است؛ چیزی که نه‌تنها باید رها شود بلکه باید همراه با تحقیر رها شود.<ref>پالس، دانیل، هفت نظریه در باب دین، ص209-210.</ref>
«کارل مارکس»(متولد1818م.) با تأثیرپذیری از فویرباخ خود بیگانگی مبتنی بر تضاد طبقاتی ناشی از مسائل اقتصادی را منشأ دین دانسته است.<ref>رک: مک له لان، دیوید، کارل مارکس، ص 68 - 69 ترجمه: عبدالعلی دستغیب، ایران، آبادان، نشر پرسش، چ2، 1387ش.</ref> مارکس می‌گوید که دین توهمی محض است و دین حادترین مثال ایدئولوژی و مثال یک نظام عقیدتی است که هدف عمدۀ آن تأمین دلایل و بهانه‌های حفظ امور جامعه به‌گونه‌ای است که ستم گران دوست دارند. او می‌گوید که اعتقاد به یک خدا و یا خدایان، محصول نامیمون نزاع طبقاتی است؛ چیزی که نه‌تنها باید رها شود بلکه باید همراه با تحقیر رها شود.<ref>پالس، دانیل، هفت نظریه در باب دین، ص209-210.</ref>


رابطه‌ای را که مارکس بین اقتصاد و دین برقرار نموده و از آن نتیجه گرفته که نظام طبقاتی و مسائل اقتصادی و سودجویی در پدید آمدن دین نقش دارد و با تغییرات بنیادین اقتصادی، در دین هم تغییراتی به وجود می‌آید، ادعای بدون دلیل است. افزون بر آن ماکس وبر، جامعه‌شناس معروف آلمانی برخلاف مارکس اخلاق مذهبی پروتستان را موجب پیدایش روحیه سرمایه‌داری در غرب می‌داند و ازنظر این جامعه‌شناس دین زیربنا و اقتصاد روبنا است. <ref>دانیل پالس، هفت نظریه در باب دین، ترجمه: محمد عزیز بختیاری، ص226، قم، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، چ2، 1385ش.</ref>
رابطه‌ای را که مارکس بین اقتصاد و دین برقرار نموده و از آن نتیجه گرفته که نظام طبقاتی و مسائل اقتصادی و سودجویی در پدید آمدن دین نقش دارد و با تغییرات بنیادین اقتصادی، در دین هم تغییراتی به وجود می‌آید، ادعای بدون دلیل است. افزون بر آن ماکس وبر، جامعه‌شناس معروف آلمانی برخلاف مارکس اخلاق مذهبی پروتستان را موجب پیدایش روحیه سرمایه‌داری در غرب می‌داند و ازنظر این جامعه‌شناس دین زیربنا و اقتصاد روبنا است.<ref>دانیل پالس، هفت نظریه در باب دین، ترجمه: محمد عزیز بختیاری، ص226، قم، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، چ2، 1385ش.</ref>


ثانیاً اگر نظریۀ مارکس درست بود با پیشرفت اقتصادی و صنعت در عرصه‌های مختلف باید تغییراتی اساسی در ادیان رایج دنیا ایجاد می‌شد و دین‌گرایی در میان مردم کاهش پیداکرده و موقعیت ادیان در دنیا متزلزل می‌گردید؛ درحالی‌که گرایشات دینی باوجود تحولات و پیشرفت‌های چشمگیر اقتصادی در جهان و به‌ویژه در غرب رو به افزایش است و همچنین دین‌های جدید و فرقه‌های دینی بر ادیان گذشته افزوده‌شده است.
ثانیاً اگر نظریۀ مارکس درست بود با پیشرفت اقتصادی و صنعت در عرصه‌های مختلف باید تغییراتی اساسی در ادیان رایج دنیا ایجاد می‌شد و دین‌گرایی در میان مردم کاهش پیداکرده و موقعیت ادیان در دنیا متزلزل می‌گردید؛ درحالی‌که گرایشات دینی باوجود تحولات و پیشرفت‌های چشمگیر اقتصادی در جهان و به‌ویژه در غرب رو به افزایش است و همچنین دین‌های جدید و فرقه‌های دینی بر ادیان گذشته افزوده‌شده است.