روزه از نگاه مولانا
روزه در آثار مولانا چه جایگاهی دارد؟
روزه از نگاه مولانا یکی از پنج ستون دین است. براساس اشعار مولانا، او از روزهداری بهرههای بسیار برده و به همین جهت بسیار از روزه و برکات روزهداری سخن گفته است. روزه در آثار مولوی از جایگاه مهمی برخوردار است و غزلها و اشعار و ابیات زیادی درباره ارزش و مقام آن سروده است. مولوی روزه و سختی گرسنگی را موجب نورانی شدن انسان و صعودش بر افلاک معرفت معرفی کرده است. مولانا روزه را به چیزهای زیادی تشبیه کرده و روزه را امری میداند که انسان را به مرتبه رفیعی میداند و سبب رزق معنوی میشود. در آثار مولوی، روزه به بند دهان، می لعل رمضانی، قدح رمضانی، منجنیقِ صوم، سنگِ صوم، سپرِ روزه و ... تشبیه شده است.
گفته شده مولانا بیشتر ایام سال را به روزه میگذرانیده است.
اهمیتدادن و اصرار مولانا بر روزه
درباره مولانا گفته شده که از کمخواری و روزهداری، بهرههای عظیم میبرده و به همین سبب در کلمات و اشعار او ذکر روزه فراوان رفته و از برکات روزه سخن بسیار گفته است.[۱]
در احوال مولانا نوشتهاند که مردی لاغر و زردروی بود. این حالت نزاری هم به سبب کمخوری او بوده است. شمس تبریزی او را از خواندن و چلهنشینی منع کرد و به موارد دیگری سفارش کرد که در آن بهتر میتوانی خدا را بیابی و روزه یکی از همین موارد بوده است.[۲]
مولانا در مثنوی بیشتر دربارهٔ جوع عارفانه یا گرسنگی اختیاری سخن گفته است و فریضهٔ روزه را نیز در مطاوی آن آورده است. او بیشتر ایام سال را به روزه می گذرانیده و به افطار نیز به اندک مایهای بسنده میکرده است. با وجود این طعام ناچیز، به چالاکی چرخ میزده و رقص و سماعهای طولانی و بس سنگین ترتیب میداده است به نحوی که کسی نمیتوانست با او همراهی کند. وی معتقد بود که: «قوت جبریل از مطبخ نبود» از این رو اندامی نحیف و استخوانی داشت. نقل است که روزی به حمام درآمد وبه جسم لاغر خود نگاهی کرد و گفت: در تمام عمر خود از کسی شرمسار نشدم مگر امروز که از این جسم خجالت میکشم. اما چه کنم که آسایش من در رنج اوست.[۳]
مولانا در یک شعر، مصرعی را چنین سروده است: «دوهزار خشک لب بین به کناز حوض کوثر». در تفسیر این بیت آوردهاند که مومنان دور حوض کوثر جمع میشوند و از دست ساقی کوثر جرعه میگیرند. بنابر این مصرع، آن جرعه را به خشک لبها میدهند یعنی به کسانی که تشنگی کشیدهاند نه افرادی که از نعمتها استفاده کرده جای دیگر تشنگی خود را رفع کردهاند و این مطلب در روایت نیز آمده است.[۴]
روزه در قالب تشبیه
جنبه مذهبی واقعی شعر مولانا در تلمیحات و اشارات بیشمار او به روزه آشکار میشود، و پارهای از این اشعار در ستایش روزه ماه مبارک رمضان است.[۵]
در آثار مولانا، ماه رمضان و روزه به چیزهای گوناگونی مانند شده است. وی در دیوان شمس، گاه ماه رمضان را «بند دهان» خوانده است: «ماه رمضان آمد، آن بند دهان آمد / زد بر دهن بسته تا لذت لب بیند» و در ادامهٔ همین غزل، روزه را به قدحی از شراب مانند میکند که بازار همه بادههای دنیایی را میشکند و بی جام و باده بزمی سراسر طرب برپا میدارد: «آمد قدح روزه، بشکست قدحها را / تا منکر این عشرت بی باده طرب بیند». در جایی دیگر هم از روزه با تعبیر «مِی لعل رمضانی» یاد میکند؛ اما گاه نیز روزه را آتشی میداند که پلیدیهای نفس را میسوزاند، از این رو همچون شرابِ آتشگون طراوت و مغزِ جان را سبب میشود: «اگر آتش است روزه، تو زلال بین نه کوزه / تری دماغت آرد چو شراب همچو آذر». در بخشهای دیگری از دیوان شمس، مولانا روزه را به صورت اضافه تشبیهی، با این ترکیبها یاد کرده است: «منجنیقِ صوم»، «قافِ صیام»، «سنگِ صوم»، «شِکرِ روزه»، «شررِ روزه»، «صفرای صیام»، «سپرِ روزه» و «اسب تازیِ صیام». مولانا در غزلی روزه را به منجنیقی مانند کرده که میتواند دیوار قلعه تیرگی و ظلمتِ کفرِ درون را ویران کند: «به گرد قلعه ظلمت نماندی سنگ یک پاره / اگر خود منجنیق صوم دایم سوی باره [= دیوار] ستی؛ بزن این منجنیق صوم قلعه کفر و ظلمت بر / اگر بودی مسلمانی، مؤذن بر مناره ستی»[۶]
در نظر مولانا روزه همچون مادری است که در ماه مبارک رمضان به نزد کودکانش میآید: «سوی اطفال بیامد به کرم مادر روزه / مهل ای طفل به سستی طرف چادر روزه.»[۷]
منزلت و ماهیت روزه
مولانا ادعا میکند بزرگترین ستون از پنج ستون دین روزه است: «گرچه ایمان هست مبنی بر بنای پنج رکن / لیک والله هست از آن اعظم الارکان صیام.»[۸]
قدر و جایگاه روزهٔ اصیل در نظر مولانا آنچنان بالا است که وی چندین قطعه شعر را به تمامی دربارهٔ روزه و بر اساس مضمون صوم و روزهداری سروده است. این عارف سده هفتم هجری حتی چندین غزل را با ردیف «روزه» و «صیام» سروده است، از جمله این غزل بلند که با ردیف «صیام» ساخته شده است: «میبسازد جان و دل را بس عجایب کان صیام / گر تو خواهی تا عجب گردی، عجایب دان صیام؛ گر تو را سودای معراج است بر چرخ حیات / دان که اسب تازی تو هست در میدان، صیام»[۹]
یکی از مهمترین ابعاد روزه از نظر مولانا که برخاسته از تفکر و جهانبینی خاص اوست، نگرش تبدیلی و امکانی است که در مهمترین شاخصه روزه؛ یعنی گرسنگی خود را نشان میدهد. وی با محور قرار دادن جوع و تقابل آن با خورش دنیوی به توصیف و مصداقیابی در محور جانشینی و همنشینی میپردازد. گرسنگی در این بافت به همبستههای معنایی و مصداقی خود خاصیتی استعلایی و خدایی میدهد. در مقابل، خورشهای دنیوی، بنابر خاصیت تبدیلی خود، به وابستههای خود، وجهه و نمودی حیوانی و سافل میدهد.[۱۰]
روزه نگرفتن، شکستنِ کوزه آب حیات است
مولانا چند رباعی نیز درباره شأن و ارزش روزه سروده است. در یکی از این رباعیها مولانا روزه را به زنبیلی مانند کرده که آدمی به وسیله آن میتواند در جستجوی رسیدنِ به «فقری» که «فخر» او باشد، به گدایی حق روان شود. در بیت دوم همین رباعی شاعر بار دیگر روزه را به کوزهای مانند کرده که در خود آب حیات را جای داده است. آنگاه به زیبایی، روزهخواری را شکستنِ کوزهٔ آب حیات دانسته است: «مانندهٔ زنبیل بگیر این روزه / تا روزه کند تو را به حق دریوزه / آب حیوان خنک کند دلسوزه / این روزه چو کوزه است، مشکن کوزه»[۱۱]
مولوی در رباعی دیگری روزه و سختی گرسنگی را موجب نورانی شدن انسان و صعودش بر افلاک معرفت معرفی کرده و در عوض در پی شکم و لقمه بودن را ظلمتی دانسته که سرانجامش خاک سیاه گور است: «در روزه چو از طبع دَمی پاک شوی / اندر پی پاکان تو بر افلاک شوی؛ از سوزش روزه نور گردی چون شمع / وز ظلمت لقمه، لقمه خاک شوی»[۱۲]
باطن روزه
«روزه» در نگاه مولانا پدیدهای است که رویی در شریعت دارد و رویی در طریقت. به بیان دیگر مولانا روزه را دارای ظاهر و باطن یا سطح و عمق میداند. رو، سطح یا ظاهر روزه از دید وی همان است که شرع بر هر مسلمانی واجب کرده است: دهان از اطعمه و اشربه بستن و در پی کامجوییِ شهوتِ حلال نرفتن از اذان صبح تا اذان مغرب. از این رو میگوید: «هین نوبت صبر آمد و ماه روزه / روزی دو مگو ز کاسه و از کوزه…»[۱۳]
اما مولانا بر اساس تعالیم شرع میگوید که این لب از خوراک بستن، مقدمهای است برای اینکه انسان درون خود را شایسته ورود نور معرفت کند. بهطور کلی همچنانکه در روایتها و احادیث بسیاری از پرخوری و شکمپرکردن منع شده است، مولانا نیز شکم پر را با دریافتن حقیقت و نورانی شدن دل و پرواز به آسمانِ وصال، بیگانه میداند: «معده را پُر کردهای دوش از خمیر و از فطیر / خواب آمد چشم پُر شد، کُنج میجُستی، بگیر؛ بعد پُر خوردن چه آید؟ خواب غفلت یا حدث / یار بادنجان چه باشد؟ سرکه باشد یا که سیر!». مولانا آدمی را هشدار میدهد که قدر ماه رمضان را بداند و گاوِ رذایل اخلاقیاش را به خنجر روزه ذبح کند: «تو گاو فربه حرصت به روزه قربان کن / که تا بری به تبرک هلال لاغر عید».[۱۴]
محبت، باطن روزه
توجه مولانا به جنبه کارکردی و اخلاقی روزه زیاد است؛ بحث تأویلی روزه در نزد او محدود به شهود و احوال نمیشود، بلکه با بیرونی شدن این مفهوم در بعد اجتماعی نیز طرح میگردد. مفهوم بطنی و تأویلی روزه در بافت فکری مولانا نمودی مصداقی دارد و به عنوان یک اصل در سطح اجتماع و عموم مردم کارکرد پیدا میکند. مولانا در طی فرایند نگاه بطنگرای خود، مرکز تأویل خود را در مضامین فقهی بر دو اصل عمل و محبت قرار میدهد. اصل عمل به نوعی نگاه کارکردی او را نشان میدهد که طی آن مضامین فقهی در صورت توجه به معنای عملی و بطنی، معنای خود را کسب میکنند. از طرفی با تکیه بر اصل محبت نگاه فراشرعی و حتی فرادینی خود را به مضامین فقهی نشان میدهد که در آن صرف توجه به روزهٔ شرعی رد میشود و چکیده و شاخصة تأویلی آن؛ یعنی محبت در پی فرایند گسترش معنایی، از دور آدم تا پیامبر(ص) را در بر میگیرد.[۱۵]
روزه، رزق معنوی میآورد
مولانا معتقد است باید در روزهداری صبر و شکیبایی پیشه کرد و پاداش این بردباری هدیههایی است از جانب خداوند[۱۶]:
باش در روزه شکیبا و مصر / دم به دم قوت خدا را منتظر
کان خدای خوب کار بردبار / هدیهها را میدهد در انتظار [۱۷] |
و گرسنگی و جوع را بهترین دارو برای جان انسان میداند:
جوع، خود سلطان دارو هاست هین / جوع در جان نه، چنین خوارش مبین
جمله نا خوش، از مجاعت خوش شده است / جمله خوشها بی مجاعتها رد است [۱۸] |
از مشهورترین اشعار مولانا درباره روزه این ابیات است:
«این دهان بستی دهانی باز شد / تا خورندهٔ لقمههای راز شد
گر ز شیر دیو، تن را وا بری / در فطام او بسی نعمت خوری
گر تو این انبان زنان خالی کنی / پر ز گوهرهای اجلالی کنی
طفل جان از شیر شیطان باز کن / بعد از آنش با ملک دمساز کن
تا تو تاریک و ملول و تیره ای / دان که با دیو لعین همشیره ای
چند خوردی چرب وشیرین از طعام / امتحان کن چند روزی درصیام
چند شبها خواب را گشتی اسیر / یک شبی بیدار شو دولت بگیر»[۱۹]
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ سروش، «شرح غزلیات شمس»، جلسه شانزدهم، ص۲.
- ↑ سروش، «شرح غزلیات شمس»، جلسه شانزدهم، ص۲-۳.
- ↑ روزه در مثنوی، سایت چکاوک، تاریخ درج مطلب: ۱۳۹۰، تاریخ بازدید: ۱۴۰۱.
- ↑ سروش، «شرح غزلیات شمس»، جلسه شانزدهم، ص۳.
- ↑ شیمل، آنِماری، من بادم و تو آتش، ترجمه فریدون بدرهای، تهران، توس، ۱۴۰۰، ص۱۶۲ و ۱۶۳.
- ↑ دولتشاهی، امیرحسین، مولانادرباره روزه وماه رمضان چه گفته است، خبرگزاری جمهوری اسلامی، تاریخ درج مطلب: ۱۳۹۶، تاریخ بازدید: ۱۴۰۱.
- ↑ شیمل، آنِماری، من بادم و تو آتش، ترجمه فریدون بدرهای، تهران، توس، ۱۴۰۰، ص۱۶۲ و ۱۶۳.
- ↑ شیمل، آنِماری، من بادم و تو آتش، ترجمه فریدون بدرهای، تهران، توس، ۱۴۰۰، ص۱۶۲ و ۱۶۳.
- ↑ دولتشاهی، امیرحسین، مولانادرباره روزه وماه رمضان چه گفته است، خبرگزاری جمهوری اسلامی، تاریخ درج مطلب: ۱۳۹۶، تاریخ بازدید: ۱۴۰۱.
- ↑ یوسف پور، محمدکاظم، بتلاب اکبرآبادی، محسن، «ساختار دیالکتیکی روزه در متون عرفانی»، فصلنامه پژوهشنامه زبان و ادب فارسی، شماره ۴، ۱۳۹۷، ص۱۵۷ تا ۱۷۴.
- ↑ دولتشاهی، امیرحسین، مولانادرباره روزه وماه رمضان چه گفته است، خبرگزاری جمهوری اسلامی، تاریخ درج مطلب: ۱۳۹۶، تاریخ بازدید: ۱۴۰۱.
- ↑ دولتشاهی، امیرحسین، مولانادرباره روزه وماه رمضان چه گفته است، خبرگزاری جمهوری اسلامی، تاریخ درج مطلب: ۱۳۹۶، تاریخ بازدید: ۱۴۰۱.
- ↑ دولتشاهی، امیرحسین، مولانا درباره روزه و ماه رمضان چه گفته است، خبرگزاری جمهوری اسلامی، تاریخ درج مطلب: ۱۳۹۶، تاریخ بازدید: ۱۴۰۱.
- ↑ دولتشاهی، امیرحسین، مولانادرباره روزه وماه رمضان چه گفته است، خبرگزاری جمهوری اسلامی، تاریخ درج مطلب: ۱۳۹۶، تاریخ بازدید: ۱۴۰۱.
- ↑ یوسف پور، محمدکاظم، بتلاب اکبرآبادی، محسن، «ساختار دیالکتیکی روزه در متون عرفانی»، فصلنامه پژوهشنامه زبان و ادب فارسی، شماره ۴، ۱۳۹۷، ص۱۵۷ تا ۱۷۴.
- ↑ زمانی، کریم، میناگر عشق (شرح موضوعی مثنوی معنوی مولانا جلال الدیم محمد بلخی)، تهران، نشر نی،۱۳۸۳.
- ↑ مولوی، جلال الدین محمد، مثنوی معنوی (بر اساس نسخه قونیه)؛ مجلدات اول، دوم، سوم، تصحیح عبدالکریم سروش، تهران، سروش، ۱۳۷۶. دفتر پنجم، ابیات ۱۷۵۱–۱۷۴۹، ص۷۸۷.
- ↑ مولوی، جلال الدین محمد، مثنوی معنوی (بر اساس نسخه قونیه)؛ مجلدات اول، دوم، سوم، تصحیح عبدالکریم سروش، تهران، سروش، ۱۳۷۶. دفتر پنجم، ابیات ۲۸۳۳–۲۸۳۲، ص۸۳۸.
- ↑ روزه در مثنوی، سایت چکاوک، تاریخ درج مطلب: ۱۳۹۰، تاریخ بازدید: ۱۴۰۱.