امکان درک ذات پروردگار: تفاوت میان نسخه‌ها

ساخت صفحه و ویرایش اولیه
بدون خلاصۀ ویرایش
(ساخت صفحه و ویرایش اولیه)
خط ۱۴: خط ۱۴:


{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
[[نامحدود بودن ذات خداوند]]
==نامحدود بودن ذات خداوند==
نكته اصلي در مساله، نامحدود بودن ذات پاك خداوند و محدود بودن عقل و علم و دانش ماست.
نكته اصلي در مساله، نامحدود بودن ذات پاك خداوند و محدود بودن عقل و علم و دانش ماست.


او وجودي از هر نظر بي نهايت است، ذات او و صفات او مانند علم و قدرت بي پايان و نامحدود است. و از سويي ديگر ما و تمام آنچه به ما مربوط است اعم از علم و قدرت و حيات ما و زمان و مكاني كه در اختيار داريم همه محدود است. با اين همه محدوديت چگونه مي توانيم به آن وجود نامحدود و صفاتش احاطه پيدا كنيم؟ چگونه علم محدود ما مي تواند از آن وجود نامحدود خبر دهد. آري ما مي توانيم در عالم انديشه و فكر از دور شبحي ببينيم، و اشاره اجمالي به ذات و صفاتش كنيم، ولي رسيدن به كنه ذات و صفات يعني آگاهي تفصيلي از او، براي ما ممكن نيست.
او وجودي از هر نظر بي نهايت است، ذات او و صفات او مانند [[علم الهی|علم]] و [[قدرت الهی|قدرت]] بي پايان و نامحدود است. و از سويي ديگر ما و تمام آنچه به ما مربوط است اعم از علم و قدرت و حيات ما و زمان و مكاني كه در اختيار داريم همه محدود است. با اين همه محدوديت چگونه مي توانيم به آن وجود نامحدود و صفاتش احاطه پيدا كنيم؟ چگونه علم محدود ما مي تواند از آن وجود نامحدود خبر دهد. آري ما مي توانيم در عالم انديشه و فكر از دور شبحي ببينيم، و اشاره اجمالي به ذات و [[صفات الهی|صفاتش]] كنيم، ولي رسيدن به كنه ذات و صفات يعني آگاهي تفصيلي از او، براي ما ممكن نيست.
[[نبود مثل و شریک برای او]]
==نبود مثل و شریک برای خدای متعال==
از سوي ديگر يك وجود بي نهايت از هر جهت مثل و مانندي ندارد،‌ و منحصر به فرد است چرا كه اگر مثل و مانندي مي داشت هر دو محدود بودند. حال چگونه ما مي توانيم به وجودي پي ببريم كه هيچ گونه مثل و مانندي براي او سراغ نداريم، و هر چه غير او مي بينيم ممكنات است، که صفاتشان با صفات واجب الوجود كاملا متفاوت است.
از سوي ديگر يك وجود بي نهايت از هر جهت مثل و مانندي ندارد،‌ و منحصر به فرد است چرا كه اگر مثل و مانندي مي داشت هر دو محدود بودند. حال چگونه ما مي توانيم به وجودي پي ببريم كه هيچ گونه مثل و مانندي براي او سراغ نداريم، و هر چه غير او مي بينيم ممكنات است، که صفاتشان با صفات [[واجب الوجود]] كاملا متفاوت است.


[[معرفت اجمالی از ذات الهی]]
==معرفت اجمالی از ذات الهی==
نمي گوئيم ما از اصل وجود او ، از علم و قدرت و اراده و حيات او بي خبريم، بلكه مي گوييم ما يك معرفت اجمالي از همه اين امور داريم و هرگز به عمق و باطن آن راه نمي يابيم و مَركَب عقل همه فرزانگان عالم بدون استثنا در اين راه لنگ است يا به گفته شاعر:
نمي گوئيم ما از اصل وجود او ، از علم و قدرت و [[اراده|اراده الهی]] و [[حيات]] او بي خبريم، بلكه مي گوييم ما يك معرفت اجمالي از همه اين امور داريم و هرگز به عمق و باطن آن راه نمي يابيم و مَركَب عقل همه فرزانگان عالم بدون استثنا در اين راه لنگ است يا به گفته شاعر:


به عقل نازي حكيم تا كي؟ به فكرت اين ره نمي شود طي!
به عقل نازي حكيم تا كي؟ به فكرت اين ره نمي شود طي!
خط ۲۸: خط ۲۸:
به كنه ذاتش خرد برد پي اگر رسد خس به قعر دريا!<ref>پيام قرآن، ج۴، ص۳۳.</ref>
به كنه ذاتش خرد برد پي اگر رسد خس به قعر دريا!<ref>پيام قرآن، ج۴، ص۳۳.</ref>


در حديث از امام صادق (ع) چنين مي خوانيم:
در حديث از [[امام صادق (ع)]] چنين مي خوانيم:


«اذا انتهي الكلام الي الله فامسكوا»!<ref>تفسير علي بن ابراهيم، طبق نقل نور الثقلين، جلد ۵، صفحه ۱۷۰.</ref> «هنگامي كه سخن به ذات خدا مي رسد سكوت كنيد» يعني درباره ذات او سخن نگونيد كه عقل ها در آنجا حيران است و به جايي نمي رسد، و انديشه در ذات نامحدود براي عقول محدود غير ممكن است، چرا كه هر چه در انديشه گنجد محدود است و خداوند محال است محدود گردد.<ref>تفسير نمونه، ج۲۲، ص ۵۵۸.</ref>
«اذا انتهي الكلام الي الله فامسكوا»!<ref>تفسير علي بن ابراهيم، طبق نقل نور الثقلين، جلد ۵، صفحه ۱۷۰.</ref> «هنگامي كه سخن به ذات خدا مي رسد سكوت كنيد» يعني درباره ذات او سخن نگونيد كه عقل ها در آنجا حيران است و به جايي نمي رسد، و انديشه در ذات نامحدود براي عقول محدود غير ممكن است، چرا كه هر چه در انديشه گنجد محدود است و خداوند محال است محدود گردد.<ref>تفسير نمونه، ج۲۲، ص ۵۵۸.</ref>


به تعبيري روشن تر هنگامي كه به جهان هستي و موجودات بديع، ظريف و شگفت آور مي نگريم و يا نگاهي به وجود خود مي كنيم، به طور اجمال مي فهميم كه خالق و آفريدگار و مُبدِئي دارد. اين همان علم اجمالي است كه آخرين مرحله قدرت شناخت انسان درباره خداست و هر چه به اسرار هستي آگاه تر شويم به عظمت او آشناتر و در مسير معرفت اجمالي او قوي تر مي گرديم، اما هنگامي كه از خود مي پرسيم او چيست؟ و چگونه است؟ و دست به سوي حقيقت ذات پاك او دراز مي كنيم، چيزي جز حيرت و سرگرداني نصيبمان نمي شود و اين است كه مي گوييم راه به سوي او كاملا باز و در عين حال كاملا بسته است.  
به تعبيري روشن تر هنگامي كه به [[جهان هستي]] و موجودات بديع، ظريف و شگفت آور مي نگريم و يا نگاهي به وجود خود مي كنيم، به طور اجمال مي فهميم كه خالق و [[آفريدگار]]ی دارد. اين همان علم اجمالي است كه آخرين مرحله قدرت شناخت انسان درباره خداست و هر چه به اسرار هستي آگاه تر شويم به عظمت او آشناتر و در مسير معرفت اجمالي او قوي تر مي گرديم، اما هنگامي كه از خود مي پرسيم او چيست؟ و چگونه است؟ و دست به سوي حقيقت ذات پاك او دراز مي كنيم، چيزي جز حيرت و سرگرداني نصيبمان نمي شود و اين است كه مي گوييم راه به سوي او كاملا باز و در عين حال كاملا بسته است.  


مي توان اين مساله را با يك مثال روشن ساخت و آن اين كه همه ما به روشني مي دانيم كه نيرويي به نام جاذبه وجود دارد. چرا كه هر چيزي رها شود سقوط مي كند و به سوي زمين جذب مي شود و اگر اين جاذبه نبود آرامش و قراري براي موجودات روي زمين وجود نداشت. آگاهي بر وجود جاذبه چيزي نيست كه مخصوص دانشمندان باشد حتي اطفال و كودكان خردسال آن را به خوبي درك مي كنند، ولي حقيقت جاذبه چيست، آيا امواج نامرئي يا ذرات ناشناخته و يا نيرويي ديگر است؟ و عجيب اين كه نيروي جاذبه بر خلاف آنچه در تمام جهان ماده مي شناسيم، ظاهرا براي انتقال از نقطه اي به نقطه ديگر نياز به زمان ندارند، به خلاف نور كه سريع ترين حركت را در جهان ماده دارد، ولي در عين حال به هنگام انتقال در فضا گاهي براي رسيدن از يك نقطه به نقطه ديگر ميليون ها سال وقت لازم است. اما نيروي جاذبه گويي در يك لحظه از هر نقطه اي از جهان به  نقطه ديگر منتقل مي گردد و يا حداقل سرعتي دارد بالاتر از آنچه تاكنون شنيده ايم.
مي توان اين مساله را با يك مثال روشن ساخت و آن اين كه همه ما به روشني مي دانيم كه نيرويي به نام جاذبه وجود دارد. چرا كه هر چيزي رها شود سقوط مي كند و به سوي زمين جذب مي شود و اگر اين جاذبه نبود آرامش و قراري براي موجودات روي زمين وجود نداشت. آگاهي بر وجود جاذبه چيزي نيست كه مخصوص دانشمندان باشد حتي اطفال و كودكان خردسال آن را به خوبي درك مي كنند، ولي حقيقت جاذبه چيست، آيا امواج نامرئي يا ذرات ناشناخته و يا نيرويي ديگر است؟ و عجيب اين كه نيروي جاذبه بر خلاف آنچه در تمام جهان ماده مي شناسيم، ظاهرا براي انتقال از نقطه اي به نقطه ديگر نياز به زمان ندارند، به خلاف نور كه سريع ترين حركت را در جهان ماده دارد، ولي در عين حال به هنگام انتقال در فضا گاهي براي رسيدن از يك نقطه به نقطه ديگر ميليون ها سال وقت لازم است. اما نيروي جاذبه گويي در يك لحظه از هر نقطه اي از جهان به  نقطه ديگر منتقل مي گردد و يا حداقل سرعتي دارد بالاتر از آنچه تاكنون شنيده ايم.
خط ۴۸: خط ۴۸:
  | تیترها = شد
  | تیترها = شد
  | ویرایش = شد
  | ویرایش = شد
  | لینک‌دهی =  
  | لینک‌دهی = شد
  | ناوبری =  
  | ناوبری =  
  | نمایه =  
  | نمایه =  
خط ۵۴: خط ۵۴:
  | بازبینی =  
  | بازبینی =  
  | تکمیل =  
  | تکمیل =  
  | اولویت =  
  | اولویت = الف
  | کیفیت =  
  | کیفیت = الف
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
automoderated
۱٬۲۷۴

ویرایش