۸٬۳۲۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' ص ' به ' ص') |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
==برهان فطرت== | ==برهان فطرت== | ||
يكي از راههاي اثبات خدا از طريق روان و فطرت است، به اين معنا كه گفتهاند [[وجود خدا]] در انسان هست يعني در فطرت و در خلقت هر كسي يك احساس و يك تمايلي وجود دارد كه اين احساس و تمايل خود به خود انسان را به سوي خدا ميكشاند. اين راه فقط اين را ميگويد كه يك چنين جاذبهاي را انسان احساس ميكند (چون راه دروني و رواني است)، و چنين جاذبهاي ميان انسان و ميان آن حقيقتي كه نامش خداست وجود دارد.<ref>مطهري، مرتضي، توحيد، | يكي از راههاي اثبات خدا از طريق روان و فطرت است، به اين معنا كه گفتهاند [[وجود خدا]] در انسان هست يعني در فطرت و در خلقت هر كسي يك احساس و يك تمايلي وجود دارد كه اين احساس و تمايل خود به خود انسان را به سوي خدا ميكشاند. اين راه فقط اين را ميگويد كه يك چنين جاذبهاي را انسان احساس ميكند (چون راه دروني و رواني است)، و چنين جاذبهاي ميان انسان و ميان آن حقيقتي كه نامش خداست وجود دارد.<ref>مطهري، مرتضي، توحيد، ص۳۲؛ انتشارات صدرا چاپ دوم، پاييز ۷۳.</ref> | ||
بنابراين در فطرت و سرشت هر انساني حس خداشناسي نهاده شده و سرشت او به گونهاي است كه بدون نياز به برهان و دليل، بالفطره خداشناس است. همان طور كه مقتضاي طبيعت و نهاد موجود زنده، احساس گرسنگي و تشنگي و يا گرايش به محبت است، همچنان هم مقتضاي فطرت و سرشت انسان، علم به ذات پاك خداوند و گرايش به سوي او است. | بنابراين در فطرت و سرشت هر انساني حس خداشناسي نهاده شده و سرشت او به گونهاي است كه بدون نياز به برهان و دليل، بالفطره خداشناس است. همان طور كه مقتضاي طبيعت و نهاد موجود زنده، احساس گرسنگي و تشنگي و يا گرايش به محبت است، همچنان هم مقتضاي فطرت و سرشت انسان، علم به ذات پاك خداوند و گرايش به سوي او است. | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
از جمله آياتي كه دلالت بر فطري بودن «خداشناسي» ميكند اين آيه است: «هنگامي كه در كشتي سوار ميشوند؛ خدا را با اخلاص ميخوانند، ولي آنگاه كه (خدا) آنها را به خشكي رساند، (و از غرق و هلاك ) نجات بخشيد ناگهان به پروردگار خود شرك ميورزند».<ref>عنکبوت /۶۵.</ref> | از جمله آياتي كه دلالت بر فطري بودن «خداشناسي» ميكند اين آيه است: «هنگامي كه در كشتي سوار ميشوند؛ خدا را با اخلاص ميخوانند، ولي آنگاه كه (خدا) آنها را به خشكي رساند، (و از غرق و هلاك ) نجات بخشيد ناگهان به پروردگار خود شرك ميورزند».<ref>عنکبوت /۶۵.</ref> | ||
در حديثي بسيار زيبا در شرح اين آيه آمده است: شخصي به [[امام صادق (ع)]] عرض كرد: مرا به خدا راهنمايي كن. فرمود: هيچ گاه سوار كشتي شدهاي؟ گفت: آري. فرمود: هيچ اتفاق افتاده است كه كشتي تو بشكند و به حالت اضطراب افتاده باشي و چارهاي براي نجات نيابي؟ گفت: آري. فرمود: آيا دل تو تعلق گرفت به اينكه موجودي هست كه قادر به خلاصي تو باشد، گفت: آري. فرمود: « فذلك الشيء هُو الله القادرُ عَلَي الانجاءِ حَيثُ لا مُنجيَ و علَي الاغاثَه لا مُغيث»<ref>نور الثقلين، ج ۱، | در حديثي بسيار زيبا در شرح اين آيه آمده است: شخصي به [[امام صادق (ع)]] عرض كرد: مرا به خدا راهنمايي كن. فرمود: هيچ گاه سوار كشتي شدهاي؟ گفت: آري. فرمود: هيچ اتفاق افتاده است كه كشتي تو بشكند و به حالت اضطراب افتاده باشي و چارهاي براي نجات نيابي؟ گفت: آري. فرمود: آيا دل تو تعلق گرفت به اينكه موجودي هست كه قادر به خلاصي تو باشد، گفت: آري. فرمود: « فذلك الشيء هُو الله القادرُ عَلَي الانجاءِ حَيثُ لا مُنجيَ و علَي الاغاثَه لا مُغيث»<ref>نور الثقلين، ج ۱، ص۱۳..</ref> پس آن موجود همانا خداي قادر متعالي است. | ||
==برهان نظم== | ==برهان نظم== | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
قبل از بيان اصل برهان و مقدمات آن بايد توجه داشت كه اين برهان، خدا را تنها به عنوان «واجب الوجود» يعني موجودي كه وجودش ضروري و بينياز از ايجاد كننده است اثبات ميكند و صفات ثبوتيه و سلبيه او مانند علم و قدرت و جسماني نبودن و زمان و مكان نداشتن را بايد با براهين ديگري اثبات كرد. | قبل از بيان اصل برهان و مقدمات آن بايد توجه داشت كه اين برهان، خدا را تنها به عنوان «واجب الوجود» يعني موجودي كه وجودش ضروري و بينياز از ايجاد كننده است اثبات ميكند و صفات ثبوتيه و سلبيه او مانند علم و قدرت و جسماني نبودن و زمان و مكان نداشتن را بايد با براهين ديگري اثبات كرد. | ||
متن برهان: موجود ـ به حسب فرض عقلي ـ يا [[واجب الوجود]] است و يا ممكن الوجود، و هيچ موجودي عقلا از اين دو فرض، خارج نيست. و نميتوان همه موجودات را ممكن الوجود دانست، زيرا ممكن الوجود نياز به علت دارد و اگر همه علتها هم ممكن الوجود و به نوبه خود نيازمند به علت ديگري باشند هيچ گاه هيچ موجودي تحقق نخواهد يافت و به ديگر سخن: تسلسل علتها محال است پس ناچار سلسله علتها به موجود ديگري منتهي ميشود كه خودش معلول موجود ديگري نباشد يعني واجب الوجود باشد.<ref>مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقايد، انتشارات سازمان تبليغات اسلامي، چاپ سوم، ۱۳۶۶، ج ۱، | متن برهان: موجود ـ به حسب فرض عقلي ـ يا [[واجب الوجود]] است و يا ممكن الوجود، و هيچ موجودي عقلا از اين دو فرض، خارج نيست. و نميتوان همه موجودات را ممكن الوجود دانست، زيرا ممكن الوجود نياز به علت دارد و اگر همه علتها هم ممكن الوجود و به نوبه خود نيازمند به علت ديگري باشند هيچ گاه هيچ موجودي تحقق نخواهد يافت و به ديگر سخن: تسلسل علتها محال است پس ناچار سلسله علتها به موجود ديگري منتهي ميشود كه خودش معلول موجود ديگري نباشد يعني واجب الوجود باشد.<ref>مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقايد، انتشارات سازمان تبليغات اسلامي، چاپ سوم، ۱۳۶۶، ج ۱، ص۷۴ و ۷۵.</ref> | ||
===مقدمات برهان امکان و وجوب=== | ===مقدمات برهان امکان و وجوب=== | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
مطهري، مرتضي، توحيد، انتشارات صدرا. | مطهري، مرتضي، توحيد، انتشارات صدرا. | ||
مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقايد، ج ۱، | مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقايد، ج ۱، ص۸۰ ـ ۶۰ انتشارات سازمان تبليغات اسلامي. | ||
جمعي از نويسندگان، معارف اسلامي، ج ۱، | جمعي از نويسندگان، معارف اسلامي، ج ۱، ص۷۶ ـ ۲۲. سازمان مطالعه تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها. | ||
{{پایان مطالعه بیشتر}} | {{پایان مطالعه بیشتر}} | ||