trustworthy
۹۳۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
«خدا او را رحمت كند، مرد مؤمن و عارف و عالم و راست گویی بود، كه اگر پيروز میشد وفا میكرد و اگر زمام امور را به دست میگرفت، میدانست آن را به دست چهكسی بسپارد.» | «خدا او را رحمت كند، مرد مؤمن و عارف و عالم و راست گویی بود، كه اگر پيروز میشد وفا میكرد و اگر زمام امور را به دست میگرفت، میدانست آن را به دست چهكسی بسپارد.» | ||
پس از قيام زيد و به خصوص به دنبال روی كار آمدن بنیعباس، بنیالحسن از بنیالحسين جدا شدند<ref>المقریزی، قیالدین احمد بن علی، خطط مقريزی، بیروت، ۱۹۹۸میلادی، ج ۴، ص ۳۰۷؛ گروهی از نویسندگان، نامه دانشوران،تهران، شرکت چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،۱۳۷۸ش، ج ۵، ص ۹۲؛ کتبی، محمد بن شاکر، فوات الوفيات، بیروت، دار صادر، ۱۹۷۳میلادی، ج ۱؛ ص ۲۱۰.</ref> و به بهانه زيد و فرزندش يحیی، روی كار آوردن يكی از بنیالحسن به نام محمد بن عبدالله بن الحسين بن حسن بن علی(ع) را مورد توجه خود قرار دادند.<ref>قتیبه دینوری، عيون اخبار الرضا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۰ق، ج ۱، باب ۲۵؛ شیخ صدوق، امالی صدوق، مجلس ۱۰، ص | پس از قيام زيد و به خصوص به دنبال روی كار آمدن بنیعباس، بنیالحسن از بنیالحسين جدا شدند<ref>المقریزی، قیالدین احمد بن علی، خطط مقريزی، بیروت، ۱۹۹۸میلادی، ج ۴، ص ۳۰۷؛ گروهی از نویسندگان، نامه دانشوران،تهران، شرکت چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،۱۳۷۸ش، ج ۵، ص ۹۲؛ کتبی، محمد بن شاکر، فوات الوفيات، بیروت، دار صادر، ۱۹۷۳میلادی، ج ۱؛ ص ۲۱۰.</ref> و به بهانه زيد و فرزندش يحیی، روی كار آوردن يكی از بنیالحسن به نام محمد بن عبدالله بن الحسين بن حسن بن علی(ع) را مورد توجه خود قرار دادند.<ref>قتیبه دینوری، عيون اخبار الرضا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۰ق، ج ۱، باب ۲۵؛ شیخ صدوق، امالی صدوق، مجلس ۱۰، ص ۴۰.</ref> | ||
اينها به تدريج گروهی از شيعيان را نيز به دور خويش جمع كردند كه عنوان زيديه بر آنان نام نهاده شد .<ref> | اينها به تدريج گروهی از شيعيان را نيز به دور خويش جمع كردند كه عنوان زيديه بر آنان نام نهاده شد .<ref>خلیلاللهیان، عبدالرحمن، سيره و قيام زيد بن علی، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۳۶۴ش، ص ۱۶۸.</ref> | ||
در حديثی آمده است: «زيديان امام صادق را متهم ميكردند كه ايشان اعتقاد به جهاد در راه خدا ندارد.» <ref> | در حديثی آمده است: «زيديان امام صادق را متهم ميكردند كه ايشان اعتقاد به جهاد در راه خدا ندارد.» <ref>قمی، شیخ عباس، وسائل الشيعه، قم، مؤسسه آل البیت علیهمالسلام، ۱۴۱۳ق، ج ۲، ص ۳۲.</ref>امام اين اتهام را از خود رد كرده، فرمود: «ولكنّي أكْره أن أدع علمي الي جهلهم.» | ||
«ولی من نمیخواهم علم خود را در كنار جهل آنان بگذارم».<ref> | «ولی من نمیخواهم علم خود را در كنار جهل آنان بگذارم».<ref>تنقيح المقال فی علم الرجال، قم، مؤسسه آل البیت علیهمالسلام، ۱۴۱۲ق، ج ۱، ص ۴۶۸.</ref> | ||
== امام صادق(ع) و دعوت ابوسلمه == | == امام صادق(ع) و دعوت ابوسلمه == | ||
سياست نخست امام صادق(ع) یک سياست فرهنگی و در جهت پرورش اصحابی بود كه از نظر فقهی و روايی از بنيان گذاران تشيع جعفری به شمار آمدهاند. برای اين كار به راه انداختن يک جريان شيعی فراگير با اعتقاد به امامت، لازم بود تا بر اساس آن قيامی عليه حاكميت آغاز و دستیابی به پيروزی از آن ممكن باشد وگرنه يک اقدام ساده و شتابزده بود که نه تنها دوام نمیآورد بلكه فرصت طلبان از آن بهرهبرداری میكردند.<ref>میرزا | سياست نخست امام صادق(ع) یک سياست فرهنگی و در جهت پرورش اصحابی بود كه از نظر فقهی و روايی از بنيان گذاران تشيع جعفری به شمار آمدهاند. برای اين كار به راه انداختن يک جريان شيعی فراگير با اعتقاد به امامت، لازم بود تا بر اساس آن قيامی عليه حاكميت آغاز و دستیابی به پيروزی از آن ممكن باشد وگرنه يک اقدام ساده و شتابزده بود که نه تنها دوام نمیآورد بلكه فرصت طلبان از آن بهرهبرداری میكردند.<ref>نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، بیروت، مؤسسه مطبوعاتی دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۹، ج ۱۲، ص ۲۰۳ ـ ۲۹۱.</ref> | ||
در جريان حركتی كه زيد بن علی و پس از آن يحیی بن زيد در خراسان به آن دست زدند، همراه با اين تلاشها آن عده از طالبيان كه بنا به نقل برخی، به طرفداری از جانشينی ابوهاشم بن محمد بن حنفيه فعال بودند به قتل رساندند. نتيجه كار بعدها معلوم شد؛ زيرا فقه جعفری، بنيانگذار تشيع نيرومندی گشت كه روز به روز اوج بيشتری گرفت، اما زيديه و خوارج كه منحصراً در خط سياست كار میكردند، طولی نكشيد كه دچار محدوديت فرهنگی شده و كمكم موضع نسبتا نيرومند خود را از دست دادند و رو به افول گذاشتند.<ref>ابن عنبه، عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب، بیروت، المطبعة الحیدریة، ص ۱۹۵.</ref> | در جريان حركتی كه زيد بن علی و پس از آن يحیی بن زيد در خراسان به آن دست زدند، همراه با اين تلاشها آن عده از طالبيان كه بنا به نقل برخی، به طرفداری از جانشينی ابوهاشم بن محمد بن حنفيه فعال بودند به قتل رساندند. نتيجه كار بعدها معلوم شد؛ زيرا فقه جعفری، بنيانگذار تشيع نيرومندی گشت كه روز به روز اوج بيشتری گرفت، اما زيديه و خوارج كه منحصراً در خط سياست كار میكردند، طولی نكشيد كه دچار محدوديت فرهنگی شده و كمكم موضع نسبتا نيرومند خود را از دست دادند و رو به افول گذاشتند.<ref>ابن عنبه، عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب، بیروت، المطبعة الحیدریة، ص ۱۹۵.</ref> | ||
== برخورد با منصور == | == برخورد با منصور == | ||
امام صادق(ع) در زمان منصور از شهرت علمی برخوردار بوده و مورد توجه بسياری از فقیهان و محدثان اهل سنت بوده است. طبيعی بود كه منصور با توجه به كينه شديدی كه نسبت به علويان داشت، آن حضرت را به شدت زير نظر گرفته و اجازه زندگی آزاد به او نمیداد. امام صادق(ع) نيز همانند پدرانش اعتقاد خود را داير بر اينكه امامت حق منحصر به فرد او بوده و ديگران آن را غصب كردهاند، پنهان نمیداشت.<ref>میرزا | امام صادق(ع) در زمان منصور از شهرت علمی برخوردار بوده و مورد توجه بسياری از فقیهان و محدثان اهل سنت بوده است. طبيعی بود كه منصور با توجه به كينه شديدی كه نسبت به علويان داشت، آن حضرت را به شدت زير نظر گرفته و اجازه زندگی آزاد به او نمیداد. امام صادق(ع) نيز همانند پدرانش اعتقاد خود را داير بر اينكه امامت حق منحصر به فرد او بوده و ديگران آن را غصب كردهاند، پنهان نمیداشت.<ref>وری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، بیروت، مؤسسه مطبوعاتی دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۰۹، ج ۱۲، ص ۳۰۷.</ref> | ||
ابن عنبه مینويسد: «منصور بارها تصميم به قتل آن حضرت گرفت ولی خدا او را حفظ كرد.» فعاليتهای امام به طور عمده در پنهانی انجام میگرفت و آن حضرت مكرر اصحاب خود را به كتمان و حفظ اسرار اهلبيت(ع) دستور میداد، چنانكه روايات زيادی در اين زمينه از آن حضرت نقل شده است.امام معمولا از رفت و آمد به دربار منصور جز در مواردی سرباز میزد و به همين سبب هم از طرف منصور مورد اعتراض قرار میگرفت.چنانكه روزی به آن حضرت گفت: «چرا مانند ديگران به ديدار او نمیرود؟» امام در جواب فرمود: «ما كاری نكردهايم كه به جهت آن از تو بترسيم؛ و از امر آخرت پيش تو چيزی نيست كه به آن اميدوار باشيم؛ و اين مقام تو در واقع نعمتی نيست كه آن را به تو تبريک بگوييم و تو آن را مصيبتی برای خود نمیدانی كه تو را دلداری بدهيم، پس پيش تو چكار داريم؟» بدينگونه بود كه امام نارضايی خود را نسبت به حكومت او ابراز میداشت.<ref> | ابن عنبه مینويسد: «منصور بارها تصميم به قتل آن حضرت گرفت ولی خدا او را حفظ كرد.» فعاليتهای امام به طور عمده در پنهانی انجام میگرفت و آن حضرت مكرر اصحاب خود را به كتمان و حفظ اسرار اهلبيت(ع) دستور میداد، چنانكه روايات زيادی در اين زمينه از آن حضرت نقل شده است.امام معمولا از رفت و آمد به دربار منصور جز در مواردی سرباز میزد و به همين سبب هم از طرف منصور مورد اعتراض قرار میگرفت.چنانكه روزی به آن حضرت گفت: «چرا مانند ديگران به ديدار او نمیرود؟» امام در جواب فرمود: «ما كاری نكردهايم كه به جهت آن از تو بترسيم؛ و از امر آخرت پيش تو چيزی نيست كه به آن اميدوار باشيم؛ و اين مقام تو در واقع نعمتی نيست كه آن را به تو تبريک بگوييم و تو آن را مصيبتی برای خود نمیدانی كه تو را دلداری بدهيم، پس پيش تو چكار داريم؟» بدينگونه بود كه امام نارضايی خود را نسبت به حكومت او ابراز میداشت.<ref>اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الأئمه، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۴ش، ج ۲، ص ۲۰۹ - ۲۰۸.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |