دیوانسالاران، ناظمان (CommentStreams)، مدیران رابط کاربری، مدیران اشتراک فشاری، پنهانگران، مدیران، trustworthy
۳۳۸
ویرایش
جز (Malekpor صفحهٔ کاربر:Mohammadaminrazi/صفحه تمرین3 را بدون برجایگذاشتن تغییرمسیر به پیش نویس:رابطه جبر و فطرت آدمی منتقل کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{پیش نویس}} | |||
{{شروع متن}} | {{شروع متن}} | ||
{{سوال}} | {{سوال}} | ||
خط ۷: | خط ۸: | ||
فطرت [[انسان]] یعنی سرشت خاص و [[آفرینش]] ویژه انسان. این لغت را [[قرآن کریم]] در مورد [[انسان]] به کار برد.<ref>مطهری، مرتضی، | [[فطرت]] [[انسان]] یعنی سرشت خاص و [[آفرینش]] ویژه [[انسان]]. این لغت را [[قرآن کریم]] در مورد [[انسان]] به کار برد.<ref>مطهری، مرتضی، [[فطرت]]، ناشر انجمن اسلامی دانشجویان، چاپ اول، ۱۳۶۱، ص۱۳–۱۴.</ref> مقصود از [[فطرت]] این است که در خلقت [[انسان]]، خصلت و ویژگی [[خداشناسی]]، [[خداجویی]] و [[توحید]] قرار داده شده است. | ||
عالمان معتقدند فطرت با مسئله [[اختیار]] منافاتی ندارد؛ زیرا فطرت توحیدی | عالمان معتقدند [[فطرت]] با مسئله [[اختیار]] منافاتی ندارد؛ زیرا [[فطرت]] توحیدی [[انسان]]، تنها در حد شناخت است، یعنی او [[فطرتاً]] خدا را با وصف وحدانیتش میشناسد و اگر [[گناه]]، محیط، [[شیطان در قرآن|شیطان]] و … این [[فطرت]] را نپوشاند، او همچنان [[موحد]] باقی خواهد ماند. | ||
برای اين که جواب سؤال به خوبی روشن شود، نخست لازم است واژه [[فطرت]] تعريف شود تا افق مناسب برای بحث ايجاد گردد. | برای اين که جواب سؤال به خوبی روشن شود، نخست لازم است واژه [[فطرت]] تعريف شود تا افق مناسب برای بحث ايجاد گردد. | ||
خط ۱۴: | خط ۱۵: | ||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == | ||
فطرت از ماده «فطر» به معنای شكافتن چيزی از طرف طول است، سپس به هرگونه شكافتن اطلاق شده است و از آن جا كه آفرينش و خلقت به منزله شكافتن پرده تاريک عدم است، يكی از معانی مهم اين واژه، همان [[آفرينش و خلقت]] است. واژه فطرت معنای ابداع و اختراع را نيز افاده می كند.<ref>لسان العرب، ابن منظور، | [[فطرت]] از ماده «فطر» به معنای شكافتن چيزی از طرف طول است، سپس به هرگونه شكافتن اطلاق شده است و از آن جا كه آفرينش و خلقت به منزله شكافتن پرده تاريک عدم است، يكی از معانی مهم اين واژه، همان [[آفرينش و خلقت]] است. واژه [[فطرت]] معنای ابداع و اختراع را نيز افاده می كند.<ref>لسان العرب، ابن منظور، ج۵، ص۵۵و۵۶، ماده فطرت.</ref> | ||
فطرت بر وزن فعله است كه دلالت بر نوع | [[فطرت]] بر وزن فعله است كه دلالت بر نوع میكند و در لغت به معنای گونهای خاص از [[آفرينش و خلقت]] است. بنابراين [[فطرت]] [[انسان]] ؛ يعنی سرشت خاص و آفرينش ويژه [[انسان]]، ظاهراً اين لغت را اولين بار [[قرآن كريم]] در مورد [[انسان]] به كار برد و پيش از آن، كاربرد واژه [[فطرت]] سابقهای نداشته است.<ref>مطهری، مرتضی، فطرت، ناشر انجمن اسلامی دانشجويان مدرسه عالی ساختمان، چاپ اول، ۱۳۶۱، ص۱۳ـ۱۴.</ref> اين معنا از [[فطرت]] با [[اختيار]] [[انسان]] هيچ منافاتی ندارد، چون آفرينش مخصوص [[انسان]] يعنی آفرينشی که در آن ويژگی اختيار هم نهفته است. اما آن معنا از [[فطرت]] که میتواند منشأ شبهه [[جبر]] شود، عبارت است از معنايی که نوعاً علما از [[فطرت]] بدست داده اند و در آن معنا [[فطرت]] را به [[توحيد]] تفسير نمودهاند. مطابق اين تفسير، شايد بتوان اين پرسش را مطرح نمود که اگر در خلقت [[انسان]] خصلت و ويژگی [[خدا شناسی]] و [[خداجويی]] و [[توحيد]] سرشته شده، پس از اول مسير او معلوم شده و او در انتخاب راه از خود اختياری ندارد. | ||
== بررسی == | == بررسی == | ||
از اين شبهه | از اين شبهه میتوان جوابهای متعدد داد: | ||
#اولين جواب آن است که فطرت توحيدی انسان تنها در حد [[شناخت خدا|شناخت]] است، يعنی او فطرتاً [[خدا]] را با وصف وحدانيتش | #اولين جواب آن است که [[فطرت]] توحيدی [[انسان]] تنها در حد [[شناخت خدا|شناخت]] است، يعنی او [[فطرتاً]] [[خدا]] را با وصف وحدانيتش میشناسد و اگر غبار [[گناه]]، محيط، [[شيطان]] و... اين فطر را نپوشاند، او همچنان [[موحد]] باقی خواهد ماند. اما اولا واضح است که از شناخت تا [[ايمان]] به توحيد و عمل بر اساس توحيد، تفاوت بسيار است. [[ايمان]] بدون شناخت امکان ندارد، اما تنها شناخت نيست، عمل و تصديق قلبی هم در آن دخيل است. بحث [[اختيار]] و [[جبر]] در خود شناخت معنا ندارد، بلکه مربوط به ساحت عمل، يا در مقدمات شناخت است و يا در تبعات شناخت که عبادت غير [[خدا]] و ... است. چون تنها اين امور است که عمل در آن ها وجود دارد. | ||
#ثانياً حتی در همين شناخت او مجبور نيست. به اين معنا که چنين نيست که او هميشه [[خدا شناس]] بماند و همواره خداوند را با وصف [[توحيد]] بشناسد و اين شناخت او دستخوش هيچ گونه تغييری نگردد. ممکن است، عوامل محيطی، [[خانوادگی]]، [[تربيتی]] و ... بر همين شناخت هم پرده افکنده آن را در محاق افکند؛ اتفاقی که بسياری از انسان | #ثانياً حتی در همين شناخت او مجبور نيست. به اين معنا که چنين نيست که او هميشه [[خدا شناس]] بماند و همواره خداوند را با وصف [[توحيد]] بشناسد و اين شناخت او دستخوش هيچ گونه تغييری نگردد. ممکن است، عوامل محيطی، [[خانوادگی]]، [[تربيتی]] و ... بر همين شناخت هم پرده افکنده آن را در محاق افکند؛ اتفاقی که بسياری از [[انسان]]ها گرفتارش هستند. | ||
#[[وجدان انسان]] شاهد اختيارش هست. به | #[[وجدان]] [[انسان]] شاهد اختيارش هست. به گفته [[علامه طباطبايی(ره)]]: «اگر [[انسان]] خود را [[فطرتاً]] [[مختار]] نمیدانست هيچ گاه با فكر، فعلی را انجام نمیداد و يا ترک نمیكرد و هرگز اجتماعی را كه دارای شئون مختلفه [[امر و نهی]] و [[پاداش]] و [[تربيت]] و ساير توابع است برپا نمیكرد.».<ref>طباطبايی، سيد محمد حسين، اصول فلسفه و روش رئاليسم، مقدمه و پاورقی، مطهری، مرتضی، چاپ افست، سهام عام، ج۱ـ۳، ص۴۷۸.</ref> | ||
== دلائل == | == دلائل == | ||
=== عقلی === | === عقلی === | ||
اگر [[انسان]] فطرتاً [[اختيار]] نداشته باشد ديگر جايی برای وظيفه و تكليف و [[امر و نهی]] و [[پاداش و كيفر]] باقی نخواهد ماند. بلكه مستلزم پوچی و | اگر [[انسان]] [[فطرتاً]] [[اختيار]] نداشته باشد ديگر جايی برای وظيفه و تكليف و [[امر و نهی]] و [[پاداش و كيفر]] باقی نخواهد ماند. بلكه مستلزم پوچی و بیهدف بودن نظام تكوين میباشد. زيرا چنانكه از آيات [[قرآن]]<ref>هود/ ۷؛ ملك/ ۲؛ كهف/ ۷؛ ذاريات/ ۵۶؛ توبه/ ۷۲.</ref>،[[روايات]] و [[براهين عقلی]] بدست میآيد، هدف از آفرينش جهان طبيعت، فراهم شدن زمينه [[آفرينش]] [[انسان]] است تا با فعاليت اختياری و عبادت و بندگی [[خدای متعال]]، به والاترين كمالات و مقام قرب الهی نايل گردد و شايسته دريافت رحمتهای ويژه [[پروردگار]] شود، و در صورتی كه [[انسان]]، [[اختيار]] نداشته باشد شايسته دريافت پاداش و نعمتهای جاودانی و رضوان الهی نخواهد شد و هدف آفرنيش نقض خواهد گرديد و دستگاه آفرينش به صورت يک صحنه وسيع خيمه شببازی در خواهد آمد كه [[انسان]]ها عروسکهای آن را تشكيل میدهند و بیاختيار، حركاتی در آنان پديد میآيد. بنابراين، [[انسان]] [[فطرتاً]] [[مختار]] است. | ||
اینکه انسان | اینکه [[انسان]] [[فطرتاً]] [[مختار]] است، به چند دليل قابل اثبات میباشد: | ||
#[[وجدان]]: همه جوامع بشری اعم از [[خداپرست]] و مادی و... بدون استثناء در اين مسأله توافق دارند كه بايد [[قانون]] بر جوامع | #[[وجدان]]: همه جوامع بشری اعم از [[خداپرست]] و مادی و... بدون استثناء در اين مسأله توافق دارند كه بايد [[قانون]] بر جوامع [[انسان]]ی حكمفرما باشد و افراد در مقابل قوانين مسئوليت دارند و كسانی كه از قانون تخلف كنند بايد به نحوی [[مجازات]] شوند. بنابراين، حاكميت قانون و مسئوليت افراد در برابر آن، و مجازات متخلف، از مسايلی است كه مورد اتفاق همگان است، و اين مسأله كه از آن به [[وجدان عمومی]] تعبير میشود. روشنترين دليل بر [[اختيار]] [[انسان]] است. زيرا اگر [[انسان]] مجبور باشد، چگونه او را در برابر قوانين مسئول بدانيم و به هنگام تخلف، در قانون به پای ميز محاكمه بكشانيم و تحت بازپرسی قرار بدهيم؟<ref>مكارم شيرازي، ناصر، پنجاه درس اصول عقايد برای جوانان، مؤسسه الامام علی بن ابيطالب، چاپ نهم، ۱۳۷۶، ص۱۲۵ـ۱۲۳.</ref> | ||
#انكار اصل [[اختيار]] در [[انسان]]، مايه سقوط تمام ارزشهای [[ | #انكار اصل [[اختيار]] در [[انسان]]، مايه سقوط تمام ارزشهای [[انسان]]ی است و در نتيجه ميان [[نيكوكار]] و [[بدكار]]، [[ستمگر و دادگر]]، [[خدمتگزار]] و [[جانی]]، فرقی نخواهد بود، زيرا هيچ كدام از اين دو گروه در انجام عمل خود، [[مختار و آزاد]] نبوده و يک رشته عوامل مرموز، از مرئی و نامرئی افراد را به [[اعمال خوب و بد]] سوق میدهد. | ||
#انكار [[اختيار]] نه تنها، [[فلسفه اخلاق|ارزشهای اخلاقی]] را بر باد | #انكار [[اختيار]] نه تنها، [[فلسفه اخلاق|ارزشهای اخلاقی]] را بر باد میدهد و مبانی حقوقی را ويران ميسازد. بلكه لطمهای بر [[كرامت]] [[انسان]] وارد میكند كه هيچ [[انسان]] فطری، آن را نمیپذيرد، زيرا يگانه تفاوت [[انسان]] با حيوان همين است كه دومی در كار خود از اصل انتخاب و [[آزادی محروم]] است و سرنوشت زندگی شان را غرايز به دست گرفته است و اگر [[انسان]] نيز به همين سرنوشت دچار باشد و عوامل مرموز اعم از كششهای درونی و عوامل بيرونی او را مقهور خود سازد، در اين صورت چه تفاوتی ميان جاندار دوپا و درنده چهارپا خواهد بود. | ||
#اصولاً اعزام [[پيامبران]]، تشريع قوانين و كوششهای تربيتی و برنامههای پرورشی همه بر اصل [[اختيار]] و [[آزادی انسان]] استوار است | #اصولاً اعزام [[پيامبران]]، تشريع قوانين و كوششهای تربيتی و برنامههای پرورشی همه بر اصل [[اختيار]] و [[آزادی]] [[انسان]] استوار است و اگر اين اصل متزلزل گردد، برای هيچ كدام معنای صحيحی نخواهد بود و بايد تمام كوششهای دانشمندان علوم دينی را تلاش بیثمر دانست. | ||
=== قرآنی === | === قرآنی === | ||
[[قرآن كريم]] نيز | [[قرآن كريم]] نيز میفرمايد: كه ما همه افرد را از طريق [[فطرت]] و [[عقل]] و خرد و با اعزام [[پيامبران]]، به راه راست هدايت كرديم. اين [[انسان]] است كه [[كفر]] را بر هدايت ترجيح میدهد، | ||
چنانكه میفرمايند:{{قرآن بزرگ|إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا|ترجمه=ما او را به راه راست هدايت كرديم او يا سپاسگزار است و يا كفران میكند.<ref>ناس/ ۳.</ref>}} | |||
== نتیجه == | == نتیجه == | ||
بنابراين انسان فطرتاً [[مختار و آزاد]] است. زيرا هدف از [[آفرينش]]، فراهم شدن بستر فعاليت [[اختيار]] برای [[انسان]] است تا بتواند به | بنابراين [[انسان]] [[فطرتاً]] [[مختار و آزاد]] است. زيرا هدف از [[آفرينش]]، فراهم شدن بستر فعاليت [[اختيار]] برای [[انسان]] است تا بتواند به قلّه رفيع كمالات نايل گردد. اگر [[انسان]] [[آزاد و مختار]] نباشد، اعزام [[پيامبران]]، تشريع قوانين و كوششهای تربيتی، لغو و بيهوده خواهد بود. | ||
== معرفی منابع جهت مطالعه بيشتر == | == معرفی منابع جهت مطالعه بيشتر == | ||
#آيت الله مكارم شيرازی، ناصر، پنجاه درس اصول عقايد برای جوانان، درسهای هفتم و هشتم. | |||
#آيت الله مكارم شيرازی، ناصر، منشور جاويد، ص۳۸۸ـ۳۱۵. | |||
#شيروانی، علی، سرشت انسان (پژوهشی در خداشناسی فطری)، ناشر معاونت امور استاتيد و دروس معارف اسلامی، چاپ اول زمستان ۱۳۷۶، كل كتاب. | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
خط ۶۲: | خط ۶۵: | ||
{{شاخه | {{شاخه | ||
| شاخه اصلی =کلام | | شاخه اصلی =کلام | ||
| شاخه فرعی۱ = | | شاخه فرعی۱ =عدل الهی | ||
| شاخه فرعی۲ = | | شاخه فرعی۲ =جبر و اختیار | ||
| شاخه فرعی۳ = | | شاخه فرعی۳ = | ||
ویرایش