trustworthy
۱۵۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۰: | خط ۲۰: | ||
==رویکرد فلسفی== | ==رویکرد فلسفی== | ||
براساس رویکرد فلسفی، حکمای اسلامی قائلاند عالم برزخ، همان عالم مثال است. از عالم مثال، گاهی به برزخ نزولی، برزخ منفصل یا مثال منفصل تعبیر میکنند.<ref>جلال | براساس رویکرد فلسفی، حکمای اسلامی قائلاند عالم برزخ، همان عالم مثال است. از عالم مثال، گاهی به برزخ نزولی، برزخ منفصل یا مثال منفصل تعبیر میکنند.<ref>آشتیانی، جلال الدین، شرح زاد المسافر، ص۴۲۷ ؛ یثربی، یحیی، عرفان نظری، ج۷، ص۳۴۳.</ref> | ||
عالم مثال بر دو گونه است. مثال متصل (برزخ متصل) و مثال منفصل (برزخ منفصل). | عالم مثال بر دو گونه است. مثال متصل (برزخ متصل) و مثال منفصل (برزخ منفصل). | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
در وجودِ انسان نیز، سه عالم مانند تجرد، مثال و ماده به نام عقل، خیال و بدن خاکی متصور است. خیال را برزخ متصل گویند، چون میان بدن خاکی و عقل مجرّد قرار گرفته است. خیال آدمی مانند عالم مثال، ماده نیست؛ ولی آثار ماده، مانند: رنگ، بو و اشکال آن را دارد؛ از این رو او را مثال خوانند.<ref>معادشناسی، ج۲، ص۱۹۵–۱۹۷.</ref>نفس آدمی که کاملاً مجرّد است، در برابر عالم تجرّد قرار دارد. | در وجودِ انسان نیز، سه عالم مانند تجرد، مثال و ماده به نام عقل، خیال و بدن خاکی متصور است. خیال را برزخ متصل گویند، چون میان بدن خاکی و عقل مجرّد قرار گرفته است. خیال آدمی مانند عالم مثال، ماده نیست؛ ولی آثار ماده، مانند: رنگ، بو و اشکال آن را دارد؛ از این رو او را مثال خوانند.<ref>حسینی طهرانی، سیدمحمدحسین، معادشناسی، ج۲، ص۱۹۵–۱۹۷.</ref>نفس آدمی که کاملاً مجرّد است، در برابر عالم تجرّد قرار دارد. | ||
نتیجه اینکه، عالم میانی در جهان هستی به مثال، خیال و برزخ نام گذاری شده و خیال انسانی نیز به مثال، خیال و برزخ نامیده شده است. برای این که میان این دو حقیقت در نام گذاری نیز تفاوتی باشد، از عالم مثال به مثالِ منفصل، خیال منفصل یا برزخ منفصل تعبیر میکنند. به این دلیل منفصل نامیده شده است که این عالم، مستقل و جدای از موجود دیگر است و در تحقق خود نیازمند تخیّل کننده و تصویر کننده ای نیست؛ قائم به خود است و از «نفوس جزئیهٔ متخیله»، بینیاز است یا اینکه از جسم و قوهٔ مادی انسانی جداست.<ref> | نتیجه اینکه، عالم میانی در جهان هستی به مثال، خیال و برزخ نام گذاری شده و خیال انسانی نیز به مثال، خیال و برزخ نامیده شده است. برای این که میان این دو حقیقت در نام گذاری نیز تفاوتی باشد، از عالم مثال به مثالِ منفصل، خیال منفصل یا برزخ منفصل تعبیر میکنند. به این دلیل منفصل نامیده شده است که این عالم، مستقل و جدای از موجود دیگر است و در تحقق خود نیازمند تخیّل کننده و تصویر کننده ای نیست؛ قائم به خود است و از «نفوس جزئیهٔ متخیله»، بینیاز است یا اینکه از جسم و قوهٔ مادی انسانی جداست.<ref>احمدی، مهدی، عالم برزخ، ص۸۰.</ref> | ||
از خیال انسانی، به خیال متصل، مثال متصل و برزخ متصل تعبیر کردهاند. علت نام گذاری به متصل این است که این خیال و برزخ، حقیقت مستقل ندارد؛ بلکه همواره با وجود خیال کننده موجود است. از این رو برزخ مقیّد و قوی خیال نیز نامیده شده است.<ref>شرح زاد المسافر، ص۲۲۷ | از خیال انسانی، به خیال متصل، مثال متصل و برزخ متصل تعبیر کردهاند. علت نام گذاری به متصل این است که این خیال و برزخ، حقیقت مستقل ندارد؛ بلکه همواره با وجود خیال کننده موجود است. از این رو برزخ مقیّد و قوی خیال نیز نامیده شده است.<ref>آشتیانی، سیدجلال الدین، شرح زاد المسافر، ص۲۲۷ ؛ شریعتی، محمدباقر، معاد در نگاه عقل و دین، ص۳۲۸–۳۳۰.</ref> | ||
آنچه انسان در خواب دیده است را نیز مثال منفصل گویند؛ چون روح و قوهٔ خیال، در واقع جدای از بدن سیر میکند.<ref>عالم برزخ، ص۸۱.</ref> | آنچه انسان در خواب دیده است را نیز مثال منفصل گویند؛ چون روح و قوهٔ خیال، در واقع جدای از بدن سیر میکند.<ref>عالم برزخ، ص۸۱.</ref> | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
برزخ منفصل ـ همان موجودات و صورتهای نورانی که آثار مادی دارند، مورد بحث معاد میشود که ارواح انسانها در قالبهای مثالی لطیف، در آنجا به سر میبرند. | برزخ منفصل ـ همان موجودات و صورتهای نورانی که آثار مادی دارند، مورد بحث معاد میشود که ارواح انسانها در قالبهای مثالی لطیف، در آنجا به سر میبرند. | ||
در حقیقت، خیالِ متّصل پس از مرگ که همان قوای متخیّله است، به خیال منفصل میپیوندد. باید دانست که مراد از خیال، موجودات حقیقی هستند که از موجودات عالم ماده قوی ترند؛ زیرا محدودیتی ندارند. پس این گونه نیست که مراد از خیال، معنای فارسی آن یعنی اشیای موهوم و غیر واقعی باشد. این اشتباه ناشی از اشتراک لفظی است.<ref>معادشناسی، ج۲، ص۱۸۶.</ref> | در حقیقت، خیالِ متّصل پس از مرگ که همان قوای متخیّله است، به خیال منفصل میپیوندد. باید دانست که مراد از خیال، موجودات حقیقی هستند که از موجودات عالم ماده قوی ترند؛ زیرا محدودیتی ندارند. پس این گونه نیست که مراد از خیال، معنای فارسی آن یعنی اشیای موهوم و غیر واقعی باشد. این اشتباه ناشی از اشتراک لفظی است.<ref>حسینی طهرانی، سیدمحمدحسین، معادشناسی، ج۲، ص۱۸۶.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |