کاربر:Hosseiney4030/صفحه تمرین4: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۹: خط ۱۹:
اين پدر شايسته، فرزندش را از هفت سالگي نزد حاج محمد صادق تخت پولادي كه داراي نفسي گرم بود، برد و تربيت و تهذيب وي را به او واگذار كرد. مرحوم حاج شيخ حسنعلي تا يازده سالگي كه استادش وفات يافت، در خدمت او بود.
اين پدر شايسته، فرزندش را از هفت سالگي نزد حاج محمد صادق تخت پولادي كه داراي نفسي گرم بود، برد و تربيت و تهذيب وي را به او واگذار كرد. مرحوم حاج شيخ حسنعلي تا يازده سالگي كه استادش وفات يافت، در خدمت او بود.
فرزند مرحوم شيخ حسنعلي در اين باره مي نويسد:
فرزند مرحوم شيخ حسنعلي در اين باره مي نويسد:
«پدرم از همان كودكي زير نظر حاجي به نماز و روزه و انجام مستحبات و نوافل شب و عبادت پرداخت و تا يازده سالگي كه فوت آن مرد بزرگ اتفاق افتاد، پيوسته مورد لطف و مرحمت خاص مرشد و استاد خود بود...[1]».
«پدرم از همان كودكي زير نظر حاجي به نماز و روزه و انجام مستحبات و نوافل شب و عبادت پرداخت و تا يازده سالگي كه فوت آن مرد بزرگ اتفاق افتاد، پيوسته مورد لطف و مرحمت خاص مرشد و استاد خود بود...<ref>مقدادي اصفهاني، علی، نشان از بي نشانها, ج1، ص16؛ اين كتاب, مهمترين منبع نگارش مقاله است, بدين وسيله از تلاش نويسنده محترم سپاس‌گذاري مي شود.</ref>».


== آغاز تحصيلات ==
== آغاز تحصيلات ==
شيخ حسنعلي، تحصيل علم و دانش را همراه با سير و سلوك معنوي و تهذيب اخلاق، از همان اوان كودكي، تحت نظارت پدر و مرحوم حاج محمد صادق تخت پولادي شروع كرد. وي در زادگاهش، اصفهان، مقدمات و ادبيات عرب را فرا گرفت. فقه، اصول، منطق و فلسفه را در همان شهر نزد استادان بزرگ آن عصر آموخت و در سال 1304 ق. پس از زيارت مرقد امام رضا ـ عليه‌السلام ـ براي ادامه تحصيلات، رهسپار نجف اشرف شد. تحصيلات عالي فقه، اصول و عرفان را در آن شهر نزد سرآمدترين استادان گذراند و در سال 1311 ق. دوباره از نجف اشرف راهي ايران شد و در مشهد مقدس، در مدرسه «حاج حسين» و «فاضل خان» اقامت گزيد او در ضمن در حجره‌اي در صحن عتيق، به رياضت و عبادت مشغول شد و بيش از يكسال، هر شب ختمي از قرآن مجيد در حرم رضوي داشته است و روزها به كسب علم و تدريس و تربيت شاگردان مشغول بود.
شيخ حسنعلي، تحصيل علم و دانش را همراه با سير و سلوك معنوي و تهذيب اخلاق، از همان اوان كودكي، تحت نظارت پدر و مرحوم حاج محمد صادق تخت پولادي شروع كرد. وي در زادگاهش، اصفهان، مقدمات و ادبيات عرب را فرا گرفت. فقه، اصول، منطق و فلسفه را در همان شهر نزد استادان بزرگ آن عصر آموخت و در سال 1304 ق. پس از زيارت مرقد امام رضا ـ عليه‌السلام ـ براي ادامه تحصيلات، رهسپار نجف اشرف شد. تحصيلات عالي فقه، اصول و عرفان را در آن شهر نزد سرآمدترين استادان گذراند و در سال 1311 ق. دوباره از نجف اشرف راهي ايران شد و در مشهد مقدس، در مدرسه «حاج حسين» و «فاضل خان» اقامت گزيد او در ضمن در حجره‌اي در صحن عتيق، به رياضت و عبادت مشغول شد و بيش از يكسال، هر شب ختمي از قرآن مجيد در حرم رضوي داشته است و روزها به كسب علم و تدريس و تربيت شاگردان مشغول بود.
اقامت وي در شهر مشهد، چهار سال به طول انجاميد و در سال 1315 ق. دوباره به اصفهان بازگشت و از آن جا راهي نجف اشرف شد و تا سال 1318 ق. در آن جا ماند. در سال 1319 ق. به اصفهان و سپس به شيراز سفر كرد و در آن جا عصرها به فراگيري كتاب قانون ابوعلي سينا نزد طبيب مشهور عصر، حاج ميرزا جعفر طبيب پرداخت و صبح ها نيز در مطب آن طبيب بزرگ به مداواي مريضان و نسخه نويسي مشغول بود.[2]
اقامت وي در شهر مشهد، چهار سال به طول انجاميد و در سال 1315 ق. دوباره به اصفهان بازگشت و از آن جا راهي نجف اشرف شد و تا سال 1318 ق. در آن جا ماند. در سال 1319 ق. به اصفهان و سپس به شيراز سفر كرد و در آن جا عصرها به فراگيري كتاب قانون ابوعلي سينا نزد طبيب مشهور عصر، حاج ميرزا جعفر طبيب پرداخت و صبح ها نيز در مطب آن طبيب بزرگ به مداواي مريضان و نسخه نويسي مشغول بود.<ref>مقدادي اصفهاني، علی، نشان از بي نشانها, ج1، ص23 الی 30.</ref>


== جامعيت علمي ==
== جامعيت علمي ==
شيخ حسنعلي اصفهاني بر اين باور بود كه بعد از علم توحيد و ولايت و احكام شريعت كه تحصيل آن واجب است، بايد به تحصيل دانش هاي ديگر پرداخت؛ چون جهل، در هر دانشي ناپسند است و مراد از حرمت برخي از علوم و فنون، به كار گرفتن آنهاست و نه آموزش آنها. وي فقه، تفسير، هيئت و رياضيات را به طلبه‌ها مي آموخت؛ ولي فلسفه و علوم الهي را به اين شرط درس مي داد كه ابتدا طلبه با اخبار معصومين ـ عليهم السلام ـ آشنا باشد و در تزكيه نفس بكوشد؛ چون به نظر وي، برخي از مشكلات حكمت و فلسفه، با مكاشفه ميسر است و اگر برخي شرايط مكاشفه در طالب علم نباشد، تحصيل آن بر وي نارواست و ممكن است او، را از جاده شريعت منحرف كند.
شيخ حسنعلي اصفهاني بر اين باور بود كه بعد از علم توحيد و ولايت و احكام شريعت كه تحصيل آن واجب است، بايد به تحصيل دانش هاي ديگر پرداخت؛ چون جهل، در هر دانشي ناپسند است و مراد از حرمت برخي از علوم و فنون، به كار گرفتن آنهاست و نه آموزش آنها. وي فقه، تفسير، هيئت و رياضيات را به طلبه‌ها مي آموخت؛ ولي فلسفه و علوم الهي را به اين شرط درس مي داد كه ابتدا طلبه با اخبار معصومين ـ عليهم السلام ـ آشنا باشد و در تزكيه نفس بكوشد؛ چون به نظر وي، برخي از مشكلات حكمت و فلسفه، با مكاشفه ميسر است و اگر برخي شرايط مكاشفه در طالب علم نباشد، تحصيل آن بر وي نارواست و ممكن است او، را از جاده شريعت منحرف كند.
وي درباره فراگيري علم اصول گفت: «قسمتي از اين علم واجب و بسياري از آن اتلاف عمر است».[3]
وي درباره فراگيري علم اصول گفت: «قسمتي از اين علم واجب و بسياري از آن اتلاف عمر است».<ref>مجله حوزه, سال اول, شماره 11, نشان از بي نشانها, ج1, ص11.</ref>


== استادان ==
== استادان ==
خط ۴۶: خط ۴۶:
== تدريس ==
== تدريس ==
با اين كه شيخ حسنعلي اصفهاني را از عالمان بزرگ زمان خود دانسته اند، بسياري از علوم را نزد فقها و عرفاي بزرگ تحصيل كرد. و اما به دليل توجه زياد مردم و بيماران به او، مي توان گفت او خود را وقف خدمت به مردم و مداواي بيمارانشان كرده است. يكي از شاگردان او آيه الله مرواريد ـ مي گويد:
با اين كه شيخ حسنعلي اصفهاني را از عالمان بزرگ زمان خود دانسته اند، بسياري از علوم را نزد فقها و عرفاي بزرگ تحصيل كرد. و اما به دليل توجه زياد مردم و بيماران به او، مي توان گفت او خود را وقف خدمت به مردم و مداواي بيمارانشان كرده است. يكي از شاگردان او آيه الله مرواريد ـ مي گويد:
«هر روز در جلوي منزل او و حتي در محل تدريس او...، بيماران صف مي كشيدند و از او دعا مي خواستند و آن بزرگ، هميشه با روي خوش با آنها برخورد مي كرد و گاه براي پيدا كردن نوعي از گياهان دارويي، به كوهها و نواحي اطراف مشهد مقدس مي رفت و كمتر در شهر بود و همين عامل و عوامل ديگر، سبب مي شد كه نتواند به نحو دلخواه به تدريس علوم بپردازد؛ ولي با اين حال، تا آنجا كه فرصت داشته، به تدريس و پرورش شاگرداني پرداخته است؛ اما به دليل شهرت او در استجابت دعا و مداواي بيماران، از شاگردان و كرسي تدريس او اطلاعات كمي در اختيار مي باشد.[4]
«هر روز در جلوي منزل او و حتي در محل تدريس او...، بيماران صف مي كشيدند و از او دعا مي خواستند و آن بزرگ، هميشه با روي خوش با آنها برخورد مي كرد و گاه براي پيدا كردن نوعي از گياهان دارويي، به كوهها و نواحي اطراف مشهد مقدس مي رفت و كمتر در شهر بود و همين عامل و عوامل ديگر، سبب مي شد كه نتواند به نحو دلخواه به تدريس علوم بپردازد؛ ولي با اين حال، تا آنجا كه فرصت داشته، به تدريس و پرورش شاگرداني پرداخته است؛ اما به دليل شهرت او در استجابت دعا و مداواي بيماران، از شاگردان و كرسي تدريس او اطلاعات كمي در اختيار مي باشد.<ref>به نقل از حجه‌الاسلام و المسلمين محمد علي رحيميان فردوسي.</ref>


== آثار ==
== آثار ==
خط ۵۷: خط ۵۷:
او بيشتر شبها تا صبح بيدار مي ماند و از پانزده سالگي تا پايان عمر پربركتش، هر ساله ماه رجب و شعبان و رمضان و ايام البيض هر ماه را روزه دار بود.
او بيشتر شبها تا صبح بيدار مي ماند و از پانزده سالگي تا پايان عمر پربركتش، هر ساله ماه رجب و شعبان و رمضان و ايام البيض هر ماه را روزه دار بود.
وي در شهرضا با عارفي دلسوخته، به نام «سيد جعفر حسيني قزويني» ملاقات كرد و با ديدن كرامات معنوي آن مرد خدا، شيفته او گرديد. در اين ملاقات، آن عارف بزرگ از باطن او خبر داد و گفت: نه روز است كه چيزي نخورده‌اي؛ جز با آب روزه نگشوده‌اي؛ ولي در رياضت هنوز ناقصي؛ زيرا كه اثر گرسنگي در رخسارت هويدا و ظاهر گشته و آن را شكسته و فرسوده كرده است؛ در حالي كه مرد كامل از چهل روز گرسنگي نيز چهره‌اش شكسته نمي شود.
وي در شهرضا با عارفي دلسوخته، به نام «سيد جعفر حسيني قزويني» ملاقات كرد و با ديدن كرامات معنوي آن مرد خدا، شيفته او گرديد. در اين ملاقات، آن عارف بزرگ از باطن او خبر داد و گفت: نه روز است كه چيزي نخورده‌اي؛ جز با آب روزه نگشوده‌اي؛ ولي در رياضت هنوز ناقصي؛ زيرا كه اثر گرسنگي در رخسارت هويدا و ظاهر گشته و آن را شكسته و فرسوده كرده است؛ در حالي كه مرد كامل از چهل روز گرسنگي نيز چهره‌اش شكسته نمي شود.
سومين شخصي كه در تكوين شخصيت عرفاني شيخ حسنعلي تاثير داشته است، مرحوم حاجي سيد مرتضي كشميري[5] بوده است كه حسنعلي در شهر نجف اشرف در مدرسه بخارائيها با او آشنا شد و بعد از آن تحت تعليمات و دستورات او قرار گرفت. سالها بعد كه حسنعلي، در مشهد و در كنار آستان قدس رضوي سكونت گزيد و به حل مشكلات مردم و شفاي بيماران مشغول شد، نيز استادش سيد مرتضي كشميري را فراموش نكرد و بسياري از طالبان، نيازمندان و گرفتاران را به سوي آن مرحوم و فرزندانش راهنمايي مي كرد.
سومين شخصي كه در تكوين شخصيت عرفاني شيخ حسنعلي تاثير داشته است، مرحوم حاجي سيد مرتضي كشميري<ref>مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بي نشانها, ج 1, ص18.</ref> بوده است كه حسنعلي در شهر نجف اشرف در مدرسه بخارائيها با او آشنا شد و بعد از آن تحت تعليمات و دستورات او قرار گرفت. سالها بعد كه حسنعلي، در مشهد و در كنار آستان قدس رضوي سكونت گزيد و به حل مشكلات مردم و شفاي بيماران مشغول شد، نيز استادش سيد مرتضي كشميري را فراموش نكرد و بسياري از طالبان، نيازمندان و گرفتاران را به سوي آن مرحوم و فرزندانش راهنمايي مي كرد.


== مشرب عرفاني ==
== مشرب عرفاني ==
خط ۶۵: خط ۶۵:
شيخ حسنعلي درباره راه و روش عرفاني خود در جواب نامه يكي از سادات دزفول مي نويسد:
شيخ حسنعلي درباره راه و روش عرفاني خود در جواب نامه يكي از سادات دزفول مي نويسد:
«عرض مي شود به تمام احباء اظهار فرماييد كه طريقه فلاني غير از طريقي است كه شنيده‌ايد، همه بدانيد كه طريقه حقير، طريقي است كه تمام مطالب شرع را نهايت اهتمام است؛ خلاف باقي طرق كه به مطالب شرعيه خيلي بي اعتنا هستند. در طريقه حقير، خصوصا نماز خيلي مورد توجه است كه هر چه زحمت و توجه است، به نماز معطوف داريد.
«عرض مي شود به تمام احباء اظهار فرماييد كه طريقه فلاني غير از طريقي است كه شنيده‌ايد، همه بدانيد كه طريقه حقير، طريقي است كه تمام مطالب شرع را نهايت اهتمام است؛ خلاف باقي طرق كه به مطالب شرعيه خيلي بي اعتنا هستند. در طريقه حقير، خصوصا نماز خيلي مورد توجه است كه هر چه زحمت و توجه است، به نماز معطوف داريد.
بدانيد كه مدار و معيار امر و طريقه ما بر سه چيز است؛ شب زنده داري، لقمه حلال و توجه به نماز، به ويژه نماز اول وقت و حضور قلب در آن.[6]»
بدانيد كه مدار و معيار امر و طريقه ما بر سه چيز است؛ شب زنده داري، لقمه حلال و توجه به نماز، به ويژه نماز اول وقت و حضور قلب در آن.<ref>مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بي نشانها, ج1, ص126.</ref>»
او در جاي ديگري مي فرمايد:
او در جاي ديگري مي فرمايد:
«روح طريقه حقير، توجه به نماز و معاني و نكات آن درجه به درجه است؛ يعني اشخاصي كه مايل به طريقه حقير هستند، اول بايد معاني صوري نماز را بفهمند؛ بعد تاويلاتي كه (در مباحث قبل) عرض شد و بعد نكاتي ديگر، به همان نحو كه مولانا‌الصادق ـ عليه السلام ـ در كلمه اياك نعبد كرّرها حتي غشي عليه؛ يعني آن قدر تكرار فرمودند كه حال بيهوشي به آن حضرت دست داد؛ نه اين كه بي اعتنايي به احكام شرع باشد و تمام توجه به اذكار معطوف گردد. حقيقت را بايد از شريعت تحصيل نمود. حقير طالب اين مقام و سالك اين راه بوده و بستگان اين حقير را نيز اعلام كنيد كه حقيقت را كه ما در طلب آنيم، بايد از شريعت تحصيل كنيم؛ به همان نحو كه ائمه ـ عليهم السلام ـ رفتار نمودند.[7]»
«روح طريقه حقير، توجه به نماز و معاني و نكات آن درجه به درجه است؛ يعني اشخاصي كه مايل به طريقه حقير هستند، اول بايد معاني صوري نماز را بفهمند؛ بعد تاويلاتي كه (در مباحث قبل) عرض شد و بعد نكاتي ديگر، به همان نحو كه مولانا‌الصادق ـ عليه السلام ـ در كلمه اياك نعبد كرّرها حتي غشي عليه؛ يعني آن قدر تكرار فرمودند كه حال بيهوشي به آن حضرت دست داد؛ نه اين كه بي اعتنايي به احكام شرع باشد و تمام توجه به اذكار معطوف گردد. حقيقت را بايد از شريعت تحصيل نمود. حقير طالب اين مقام و سالك اين راه بوده و بستگان اين حقير را نيز اعلام كنيد كه حقيقت را كه ما در طلب آنيم، بايد از شريعت تحصيل كنيم؛ به همان نحو كه ائمه ـ عليهم السلام ـ رفتار نمودند.<ref>مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بي نشانها, ج1, ص129.</ref>»


== كرامات ==
== كرامات ==
يكي از دلايل عمده مشهور شدن حاج شيخ حسنعلي اصفهاني، كرامات بي شمار وي بوده است كه خاص و عام به طور مستقيم شاهد آن بوده اند.
يكي از دلايل عمده مشهور شدن حاج شيخ حسنعلي اصفهاني، كرامات بي شمار وي بوده است كه خاص و عام به طور مستقيم شاهد آن بوده اند.
آيه الله مرعشي نجفي در كتاب «المسلسلات في الاجازات» در اين باره مي نويسد:
آيه الله مرعشي نجفي در كتاب «المسلسلات في الاجازات» در اين باره مي نويسد:
«او در بين مردم به مستجاب الدعوه بودن شناخته شده بود و بسياري از حاجت مندان و بيماران به او پناه مي بردند؛ پس او براي آنها دعا مي كرد يا براي آنها دعاها و حرزهايي مي نوشت و به اين وسيله، گرفتاري آنها برطرف مي شد و بيماران آنها شفا مي يافتند و با اين وجود، در كمال تواضع و فروتني بود و هيچ ادعايي نداشت و نمونه بارز زاهداني بود كه تنها به خدا توجه دارند و از امور دنيوي دور هستند[8]»
«او در بين مردم به مستجاب الدعوه بودن شناخته شده بود و بسياري از حاجت مندان و بيماران به او پناه مي بردند؛ پس او براي آنها دعا مي كرد يا براي آنها دعاها و حرزهايي مي نوشت و به اين وسيله، گرفتاري آنها برطرف مي شد و بيماران آنها شفا مي يافتند و با اين وجود، در كمال تواضع و فروتني بود و هيچ ادعايي نداشت و نمونه بارز زاهداني بود كه تنها به خدا توجه دارند و از امور دنيوي دور هستند<ref>المسلسلات في الاجازات, ج2, ص307.</ref>»
ميرزا عبدالرحمن مدرس، از اساتيد مرحوم شيخ حسنعلي، درباره او چنين مي نويسد:
ميرزا عبدالرحمن مدرس، از اساتيد مرحوم شيخ حسنعلي، درباره او چنين مي نويسد:
«حاج شيخ حسنعلي بن علي اكبر، از اعلام بزرگوار و پاكان روزگار، نفس گرم جذابش هر مريضي را شفا و هر درد را دوا بود. در شهرهاي خراسان، بلكه ساير از شهرهاي ايران شهرتي بسزا داشت و گرفتاران و دردمندان از وضيع و شريف به آستانه او متوجه و فيضي مي بردند و هنوز هم در محافل و مجالس وصف دستورات و انجيرهاي دعا خوانده او كه شافي دردها بود و خانواده ما هم از آن نعمت مرزوق بودند، زبانزد خاص و عام است. مردم از همه طرف براي اخذ حوائج بدان مقام پناهنده مي شدند و بسي از دردها كه دكتران حاذق از بهبود آن عاجز بودند، با نفس گرم خود شفا مي داد[9]»
«حاج شيخ حسنعلي بن علي اكبر، از اعلام بزرگوار و پاكان روزگار، نفس گرم جذابش هر مريضي را شفا و هر درد را دوا بود. در شهرهاي خراسان، بلكه ساير از شهرهاي ايران شهرتي بسزا داشت و گرفتاران و دردمندان از وضيع و شريف به آستانه او متوجه و فيضي مي بردند و هنوز هم در محافل و مجالس وصف دستورات و انجيرهاي دعا خوانده او كه شافي دردها بود و خانواده ما هم از آن نعمت مرزوق بودند، زبانزد خاص و عام است. مردم از همه طرف براي اخذ حوائج بدان مقام پناهنده مي شدند و بسي از دردها كه دكتران حاذق از بهبود آن عاجز بودند، با نفس گرم خود شفا مي داد<ref>تاريخ علماي خراسان, ميرزا عبدالرحمن مدرس, ص252.</ref>»
كرامات آن عارف بزرگ، هم از حيث كميت و هم از حيث كيفيت، قابل توجه است و اين عنايات، شامل بزرگان، علما، استادان و شاگردان حاكمان، و صاحب منصبان و عموم مردم، به ويژه سادات بوده است.
كرامات آن عارف بزرگ، هم از حيث كميت و هم از حيث كيفيت، قابل توجه است و اين عنايات، شامل بزرگان، علما، استادان و شاگردان حاكمان، و صاحب منصبان و عموم مردم، به ويژه سادات بوده است.


خط ۸۴: خط ۸۴:
«مرحوم پدرم حاج شيخ حسنعلي اصفهاني ـ اعلي الله مقامه ـ در كليه ساعات روز و شب، براي رفع حوايج حاجتمندان و درماندگان، آماده بودند.
«مرحوم پدرم حاج شيخ حسنعلي اصفهاني ـ اعلي الله مقامه ـ در كليه ساعات روز و شب، براي رفع حوايج حاجتمندان و درماندگان، آماده بودند.
روزي عرضه داشتم: خوب است براي مراجعه مردم، وقتي مقرر بشود. فرمود: پسرم! ليس عند ربنا صباح و لامساء؛ آن كس كه براي رضاي خدا، به خلق خدمت مي كند، نبايد كه وقتي معين كند.
روزي عرضه داشتم: خوب است براي مراجعه مردم، وقتي مقرر بشود. فرمود: پسرم! ليس عند ربنا صباح و لامساء؛ آن كس كه براي رضاي خدا، به خلق خدمت مي كند، نبايد كه وقتي معين كند.
پدرم در ابتداي شبها پس از انجام فريضه، به نگارش پاسخ نامه‌ها و انجام خواسته هاي مراجعان مشغول و سپس مدتي به مطالعه مي پرداختند. از نيمه هاي شب تا طلوع آفتاب به نماز و ذكر و نوافل و تعقيبات سرگرم بودند. پس از طلوع خورشيد، اندكي استراحت مي فرمودند و بعد از آن تا ظهر به ملاقات و گفتگو با مراجعان و تهيه و ساخت دارو براي بيماران مي نشستند و بالاخره عصرها براي تدريس به مدرسه مي رفتند و پس از آن نيز به پاسخ گويي و رفع نيازمندي محتاجان و گرفتاران مشغول بودند[10]»
پدرم در ابتداي شبها پس از انجام فريضه، به نگارش پاسخ نامه‌ها و انجام خواسته هاي مراجعان مشغول و سپس مدتي به مطالعه مي پرداختند. از نيمه هاي شب تا طلوع آفتاب به نماز و ذكر و نوافل و تعقيبات سرگرم بودند. پس از طلوع خورشيد، اندكي استراحت مي فرمودند و بعد از آن تا ظهر به ملاقات و گفتگو با مراجعان و تهيه و ساخت دارو براي بيماران مي نشستند و بالاخره عصرها براي تدريس به مدرسه مي رفتند و پس از آن نيز به پاسخ گويي و رفع نيازمندي محتاجان و گرفتاران مشغول بودند<ref>مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بي نشانها, ج1, ص23ـ24.</ref>»
او هميشه به دوستان و نزديكان توصيه مي كرد كه خدمتگزار مردم باشند و براي حل گرفتاري به فقرا صدقه بدهند يا چيزي نذر كنند؛ از جمله در جواب نامه آنان كه از او توصيه اي مي خواهند، با بيان حكايتهايي از زندگي عيسي ـ عليه السلام ـ و روايتي از وصاياي مولي علي ـ عليه السلام ـ به فرزندش امام حسن ـ عليه السلام ـ آنها، را به خدمت مردم سفارش مي نمايد.[11]
او هميشه به دوستان و نزديكان توصيه مي كرد كه خدمتگزار مردم باشند و براي حل گرفتاري به فقرا صدقه بدهند يا چيزي نذر كنند؛ از جمله در جواب نامه آنان كه از او توصيه اي مي خواهند، با بيان حكايتهايي از زندگي عيسي ـ عليه السلام ـ و روايتي از وصاياي مولي علي ـ عليه السلام ـ به فرزندش امام حسن ـ عليه السلام ـ آنها، را به خدمت مردم سفارش مي نمايد.<ref>مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بي نشانها, ج1, ص106.</ref>


=== خدمت به سادات ===
=== خدمت به سادات ===
خط ۹۱: خط ۹۱:
«بدان كه انجام امور مكروه، موجب تنزل مقام بنده خدا مي شود و به عكس اتيان، مستحبات، مرتبه او را ترقي مي بخشد. بدان كه در راه حق و سلوك اين طريق، اگر به جايي رسيده ام، به بركت بيداري شبها و مراقبت در امور مستحب و ترك مكروهات بوده است؛ ولي اصل و روح اين اعمال، خدمت به ذراري ارجمند رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم‌ ـ است».
«بدان كه انجام امور مكروه، موجب تنزل مقام بنده خدا مي شود و به عكس اتيان، مستحبات، مرتبه او را ترقي مي بخشد. بدان كه در راه حق و سلوك اين طريق، اگر به جايي رسيده ام، به بركت بيداري شبها و مراقبت در امور مستحب و ترك مكروهات بوده است؛ ولي اصل و روح اين اعمال، خدمت به ذراري ارجمند رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم‌ ـ است».
سپس فرزندش را به اداي نمازهاي يوميه در اول وقت و تلاش در انجام حوايج مردم سفارش كرده، مي گويد:
سپس فرزندش را به اداي نمازهاي يوميه در اول وقت و تلاش در انجام حوايج مردم سفارش كرده، مي گويد:
«سوم آن كه سادات را بسيار گرامي و محترم شماري و هر چه داري، در راه ايشان صرف و خرج كني و از فقر و درويشي در اين كار پروا منمايي».[12]
«سوم آن كه سادات را بسيار گرامي و محترم شماري و هر چه داري، در راه ايشان صرف و خرج كني و از فقر و درويشي در اين كار پروا منمايي».<ref>مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بي نشانها, ج1, ص31.</ref>


=== زهد و ساده زيستي ===
=== زهد و ساده زيستي ===
خط ۹۷: خط ۹۷:
هجرت او به شهرهاي مختلف ـ به ويژه در دوران جواني ـ حكايت از آن دارد كه او از تعلقات دنيوي آزاد بوده است. او پيوسته از دنيا طلبان و شيفتگان دنيا و از آن دسته عالماني كه دين را وسيله كسب افتخارات دنيوي قرار مي دادند و از مردمي كه براي رسيدن به مقاصد خود در اطراف چنين كساني جمع مي شدند، گله و شكايت داشته، طريقه و مشرب خود را از آنها جدا مي دانست.
هجرت او به شهرهاي مختلف ـ به ويژه در دوران جواني ـ حكايت از آن دارد كه او از تعلقات دنيوي آزاد بوده است. او پيوسته از دنيا طلبان و شيفتگان دنيا و از آن دسته عالماني كه دين را وسيله كسب افتخارات دنيوي قرار مي دادند و از مردمي كه براي رسيدن به مقاصد خود در اطراف چنين كساني جمع مي شدند، گله و شكايت داشته، طريقه و مشرب خود را از آنها جدا مي دانست.
او عامل عمده سعادت و خوشبختي انسان را تقوي مي دانست و مي فرمود: «بالتقوي بلغنا ما بلغنا». اگر در اين راه، تقوي نباشد، رياضتها و مجاهدتها جز خسران، ثمري ندارند و نتيجه‌اي جز دوري از درگاه حق تعالي نخواهند داشت.
او عامل عمده سعادت و خوشبختي انسان را تقوي مي دانست و مي فرمود: «بالتقوي بلغنا ما بلغنا». اگر در اين راه، تقوي نباشد، رياضتها و مجاهدتها جز خسران، ثمري ندارند و نتيجه‌اي جز دوري از درگاه حق تعالي نخواهند داشت.
اگر آدمي يك اربعين به رياضت بپردازد، اما يك نماز صبح از او قضا شود، نتيجه آن اربعين هباء منثورا خواهد گرديد.[13]
اگر آدمي يك اربعين به رياضت بپردازد، اما يك نماز صبح از او قضا شود، نتيجه آن اربعين هباء منثورا خواهد گرديد.<ref>مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بي نشانها, ج1, ص31.</ref>
وي در جواب يكي از دوستان و ارادتمندان مي نويسد:
وي در جواب يكي از دوستان و ارادتمندان مي نويسد:
«... مادام كه چشم بر اين متاع بي قدر و اين دنياي پست، دوخته‌داري، بدان كه معامله تو با زيان همراه و اساس معنويت همعنان تباهي است، و روي تو در قيامت عبوس خواهد بود و گمان مبر كه زيركانه عمل مي كني؛ پس از اين خانه هلاكت، پهلو تهي كن و روي به سوي خانه آخرت نما تا روي تو خرم گردد و ديده ات به سوي پروردگار ناظر و روشن شود[14]».
«... مادام كه چشم بر اين متاع بي قدر و اين دنياي پست، دوخته‌داري، بدان كه معامله تو با زيان همراه و اساس معنويت همعنان تباهي است، و روي تو در قيامت عبوس خواهد بود و گمان مبر كه زيركانه عمل مي كني؛ پس از اين خانه هلاكت، پهلو تهي كن و روي به سوي خانه آخرت نما تا روي تو خرم گردد و ديده ات به سوي پروردگار ناظر و روشن شود<ref>مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بي نشانها, ج1, ص110.</ref>».


=== دستورالعمل‌هاي اخلاقي ـ عرفاني ===
=== دستورالعمل‌هاي اخلاقي ـ عرفاني ===
خط ۱۱۶: خط ۱۱۶:
10. هر قدر بتوانيد، خود را به آداب مودب نماييد.
10. هر قدر بتوانيد، خود را به آداب مودب نماييد.
11. به هر نحوي كه باشد، وصيت خدا و پيامبر ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ و ائمه ـ عليهم السلام ـ و مشايخ كرام را كه تقوي باشد، از دست ندهيد.
11. به هر نحوي كه باشد، وصيت خدا و پيامبر ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ و ائمه ـ عليهم السلام ـ و مشايخ كرام را كه تقوي باشد، از دست ندهيد.
12. همانطور كه مسايل طهارت و شكيات و سهويات و قرائت بايد پيش اهلش درست شود، عقايد نيز به طريق اولي چنين است».[15]
12. همانطور كه مسايل طهارت و شكيات و سهويات و قرائت بايد پيش اهلش درست شود، عقايد نيز به طريق اولي چنين است».<ref>مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بي نشانها, ج1, ص129 الی 134.</ref>


== وفات ==
== وفات ==
trustworthy
۵۹۴

ویرایش