پیش نویس:حسنعلی نخودکی اصفهانی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:


== تولد ==
== تولد ==
سال 1267 هجري ق. در روستاي «مهرجرد»‌ يزد در خانة مردي پاكدل و پرهيزكار به نام «محمد جعفر» كودكي پا به عرصة حيات گذاشت و عبدالكريم نام گرفت.[1] وي دوران كودكي را در دامان پر مهر مادري سپري كرد تا به شش سالگي رسيد. در آن روزگار كه عبدالكريم بايستي پايش به مكتب باز مي‎شد در مهرجرد از مدرسه و مكتب خبري نبود و كودكاني كه بزرگ مي‎شدند به دنبال كار و حرفة پدران خود رفته، بهار عمرشان را در مزارع سپري مي‎كردند. اما عبدالكريم كه گويي سرنوشتي جز اين داشت مورد لطف الهي قرار گرفت و خيلي زود وسيلة‌درس و دانش اندوزي برايش فراهم شد.
سال 1267 هجري ق. در روستاي «مهرجرد»‌ يزد در خانة مردي پاكدل و پرهيزكار به نام «محمد جعفر» كودكي پا به عرصة حيات گذاشت و عبدالكريم نام گرفت.<ref>مجله حوزه، ش 12، سال 64؛ فصلنامه ياد، ش 4، سال 65.</ref> وي دوران كودكي را در دامان پر مهر مادري سپري كرد تا به شش سالگي رسيد. در آن روزگار كه عبدالكريم بايستي پايش به مكتب باز مي‎شد در مهرجرد از مدرسه و مكتب خبري نبود و كودكاني كه بزرگ مي‎شدند به دنبال كار و حرفة پدران خود رفته، بهار عمرشان را در مزارع سپري مي‎كردند. اما عبدالكريم كه گويي سرنوشتي جز اين داشت مورد لطف الهي قرار گرفت و خيلي زود وسيلة‌درس و دانش اندوزي برايش فراهم شد.


== آغاز تحصیل ==
== آغاز تحصیل ==
«روزي يكي از بستگانش به نام محمد جعفر معروف به (ميرابوجعفر) - كه خود عالم و در كسوت روحانيّت بود - به مهرجرد آمد و (در ديدار نخست) آثار استعداد و پرتو نبوغي خارق‎العاده را در سيماي اين كودك مشاهده نمود و اين بود كه تحصيل عبدالكريم را عهده دار شد و در همين سفر با رضايت پدر و مادرش، او را به اردكان برد و به مكتب سپرد.»[2]
«روزي يكي از بستگانش به نام محمد جعفر معروف به (ميرابوجعفر) - كه خود عالم و در كسوت روحانيّت بود - به مهرجرد آمد و (در ديدار نخست) آثار استعداد و پرتو نبوغي خارق‎العاده را در سيماي اين كودك مشاهده نمود و اين بود كه تحصيل عبدالكريم را عهده دار شد و در همين سفر با رضايت پدر و مادرش، او را به اردكان برد و به مكتب سپرد.»<ref>يادداشتهاي مرحوم آيت الله شيخ مرتضي حائري (فرزند بزرگ ايشان).</ref>


عبدالكريم، در اين شهر ناآشنا چندين سال در رفت و آمد بود. روزها در درس استادان حاضر مي‎شد و شبها در خانة مير ابوجعفر به سر مي‎برد و گاهي در شبهاي جمعه به منظور ديدار با پدر و مادر راه مهرجرد را پيش مي‎گرفت. عبدالكريم هر چند با رحلت پدر مدتّي از تحصيل باز ماند امّا اين فراق از مكتب چندان طول نكشيد و ديگر بار شوق مدرسه و مكتب، قرار از كف اختيار او ربود و عشق به معارف قرآن در دلش جوانه زد و اين بار راه حوزة علميّة يزد را در پيش گرفت.
عبدالكريم، در اين شهر ناآشنا چندين سال در رفت و آمد بود. روزها در درس استادان حاضر مي‎شد و شبها در خانة مير ابوجعفر به سر مي‎برد و گاهي در شبهاي جمعه به منظور ديدار با پدر و مادر راه مهرجرد را پيش مي‎گرفت. عبدالكريم هر چند با رحلت پدر مدتّي از تحصيل باز ماند امّا اين فراق از مكتب چندان طول نكشيد و ديگر بار شوق مدرسه و مكتب، قرار از كف اختيار او ربود و عشق به معارف قرآن در دلش جوانه زد و اين بار راه حوزة علميّة يزد را در پيش گرفت.
خط ۲۰: خط ۲۰:
در آن دوران (اواخر قرن سيزدهم) يزد حوزة علمي پر رونقي داشت. پنج مدرسة علوم ديني در اين شهر، بخش عمده‎اي از دانشجويان علوم اسلامي را در خود جاي داده بود و دانشمندان بزرگي كه تربيت يافتة حوزة پر آوازه نجف و شاگردان شيخ بزرگ انصاري و ميرزاي شيرازي بودند، در آنجا به تدريس علوم مختلف اسلامي اشتغال داشتند.
در آن دوران (اواخر قرن سيزدهم) يزد حوزة علمي پر رونقي داشت. پنج مدرسة علوم ديني در اين شهر، بخش عمده‎اي از دانشجويان علوم اسلامي را در خود جاي داده بود و دانشمندان بزرگي كه تربيت يافتة حوزة پر آوازه نجف و شاگردان شيخ بزرگ انصاري و ميرزاي شيرازي بودند، در آنجا به تدريس علوم مختلف اسلامي اشتغال داشتند.


«در ميان مدرسه‎هاي مختلف علوم ديني، مدرسه بزرگ (و زيباي) «محمدتقي خان» از معروف‎ترين آنها به شمار مي‎رفت.»[3] كه بسياري از درسهاي دورة سطح و خارج در آنجا تدريس مي‎شد. عبدالكريم جوان، در چنين جوّ معنوي وارد دارالعبادة يزد گرديد و در مدرسة محمدتقي خان سكني گزيد و سالها با شور و اشتياق فراوان در پاي درس استادان بزرگ به تحصيل علوم اسلامي پرداخت.
«در ميان مدرسه‎هاي مختلف علوم ديني، مدرسه بزرگ (و زيباي) «محمدتقي خان» از معروف‎ترين آنها به شمار مي‎رفت.»<ref>تاريخ يزد، عبدالحسين آيتي، ص 428.</ref> كه بسياري از درسهاي دورة سطح و خارج در آنجا تدريس مي‎شد. عبدالكريم جوان، در چنين جوّ معنوي وارد دارالعبادة يزد گرديد و در مدرسة محمدتقي خان سكني گزيد و سالها با شور و اشتياق فراوان در پاي درس استادان بزرگ به تحصيل علوم اسلامي پرداخت.


== شوق دیدار ==
== شوق دیدار ==
خط ۲۸: خط ۲۸:


== در حوزه سامرا ==
== در حوزه سامرا ==
ميرزاي شيرازي در آن زمان مرجع وقت و در رأس حوزة‌ علميه سامرّا بود. وي از آنجا كه به علم و معنويت آية الله اردكاني احترام زيادي مي‎گذاشت شيخ عبدالكريم را مورد توجه قرار داد. مي‎گويند وقتي نامة فاضل اردكاني را خواند رو به عبدالكريم كرد و فرمود: «من به شما اخلاص پيدا كردم».[4] از همين رو آن طلبة‌جوان و پر تلاش را در منزل خود جاي داد.
ميرزاي شيرازي در آن زمان مرجع وقت و در رأس حوزة‌ علميه سامرّا بود. وي از آنجا كه به علم و معنويت آية الله اردكاني احترام زيادي مي‎گذاشت شيخ عبدالكريم را مورد توجه قرار داد. مي‎گويند وقتي نامة فاضل اردكاني را خواند رو به عبدالكريم كرد و فرمود: «من به شما اخلاص پيدا كردم».<ref>آيت الله موسس، كريم جهرمي، ص 31، به نقل از يادداشتهاي مرحوم آيت الله شيخ مرتضي حائري.</ref> از همين رو آن طلبة‌جوان و پر تلاش را در منزل خود جاي داد.


آية الله حائري پس از اينكه به مقام اجتهاد نايل گشته بود از اين دروان به نيكي ياد كرده، از خانة ميرزا خاطراتي را اين گونه نقل مي‎كند:
آية الله حائري پس از اينكه به مقام اجتهاد نايل گشته بود از اين دروان به نيكي ياد كرده، از خانة ميرزا خاطراتي را اين گونه نقل مي‎كند:


«سرداب خانة ميرزا هم محل مطالعه‎ام بود و هم محل استراحتم و در ماه مبارك رمضان سحري را نيز در آنجا مي‎خوردم امّا براي افطار به خانة ميرزا باز نمي‎گشتم، بلكه به علت گرماي طاقت فرساي هوا، به سوي فرات رفته،‌ آب مفصلي مي‎خوردم و شنا مي‎كردم.»[5]
«سرداب خانة ميرزا هم محل مطالعه‎ام بود و هم محل استراحتم و در ماه مبارك رمضان سحري را نيز در آنجا مي‎خوردم امّا براي افطار به خانة ميرزا باز نمي‎گشتم، بلكه به علت گرماي طاقت فرساي هوا، به سوي فرات رفته،‌ آب مفصلي مي‎خوردم و شنا مي‎كردم.»<ref>آيت الله موسس، كريم جهرمي، ص 30، به نقل از يادداشتهاي مرحوم آيت الله شيخ مرتضي حائري.</ref>


شيخ عبدالكريم در حوزة عمليّه سامرّا دوازده سال تمام به تحصيل علم پرداخت. او در اين مدّت. با همة رنجها و مشقتها ساخت و فارغ از هر گونه اشتغال ديگري با دلي پراميد، به آينده روشن خويش چشم مي‎دوخت و سرانجام نيز به كمالات علمي و معنوي نايل گشت.
شيخ عبدالكريم در حوزة عمليّه سامرّا دوازده سال تمام به تحصيل علم پرداخت. او در اين مدّت. با همة رنجها و مشقتها ساخت و فارغ از هر گونه اشتغال ديگري با دلي پراميد، به آينده روشن خويش چشم مي‎دوخت و سرانجام نيز به كمالات علمي و معنوي نايل گشت.
خط ۴۹: خط ۴۹:


== در حلقه خوبان ==
== در حلقه خوبان ==
آية الله حائري در اواخر سال 1332 هجري ق. وقتي ماجراجويي انگليس در عراق شدت گرفت و دامنة آشوب به شهر كربلا نيز كشيده شده به دعوت مردم اراك عزم سفر به ايران كرد. و تا سال 1340 كه عازم قم شد در كنار مردم اين ديار و در خدمت حوزة علميّة شهر اراك بود. گويند در اين ايّام امام خميني (ره) جواني بيست ساله بود كه با شنيدن آوازة حوزة علميّة شهر اراك، از عزيمت به حوزة‌ اصفهان صرف نظر كرد و به سوي اراك شتافت و تا انتقال اين حوزه به شهر مقدس قم از حوزة دانش و معرفت اين مرد بزرگ بهره‎ها جست.[6]
آية الله حائري در اواخر سال 1332 هجري ق. وقتي ماجراجويي انگليس در عراق شدت گرفت و دامنة آشوب به شهر كربلا نيز كشيده شده به دعوت مردم اراك عزم سفر به ايران كرد. و تا سال 1340 كه عازم قم شد در كنار مردم اين ديار و در خدمت حوزة علميّة شهر اراك بود. گويند در اين ايّام امام خميني (ره) جواني بيست ساله بود كه با شنيدن آوازة حوزة علميّة شهر اراك، از عزيمت به حوزة‌ اصفهان صرف نظر كرد و به سوي اراك شتافت و تا انتقال اين حوزه به شهر مقدس قم از حوزة دانش و معرفت اين مرد بزرگ بهره‎ها جست.<ref>فصلنامه ياد، ش 17.</ref>


آية الله حائري به مدّت هشت سال در اين حوزة پرشكوه بر مسند تدريس تكيه زد و در كنار مسؤوليت سنگين مرجعيت از پرورش و شكوفايي استعدادهاي طلاب جوان نيز لحظه‎اي غافل نبود و به موجب اهميت فوق‎العاده به اين امر صدها جوان پاك طينت ديگر را كه اميد آن مي‎رفت همه در زمرة مراجع بزرگ بشمار آيند در دامان پر مهر و محبت پدرانة خود پرورش داد.
آية الله حائري به مدّت هشت سال در اين حوزة پرشكوه بر مسند تدريس تكيه زد و در كنار مسؤوليت سنگين مرجعيت از پرورش و شكوفايي استعدادهاي طلاب جوان نيز لحظه‎اي غافل نبود و به موجب اهميت فوق‎العاده به اين امر صدها جوان پاك طينت ديگر را كه اميد آن مي‎رفت همه در زمرة مراجع بزرگ بشمار آيند در دامان پر مهر و محبت پدرانة خود پرورش داد.
خط ۶۰: خط ۶۰:
سپس ظهور شخصيّتهاي بزرگي چون شيخ كليني و شيخ صدوق و پس از آنها رو آوردن شيعيان علوي بدين حوزه بر رونقش افزود. امّا با اينهمه اين شهر روزگاري نيز خالي از عالمان بوده است و از قرن ششم هجري تا دوران صفويه چندان رونقي نداشته است و بر حجره‎هاي مدارس آن گرد غربت و تنهايي نشسته بود.
سپس ظهور شخصيّتهاي بزرگي چون شيخ كليني و شيخ صدوق و پس از آنها رو آوردن شيعيان علوي بدين حوزه بر رونقش افزود. امّا با اينهمه اين شهر روزگاري نيز خالي از عالمان بوده است و از قرن ششم هجري تا دوران صفويه چندان رونقي نداشته است و بر حجره‎هاي مدارس آن گرد غربت و تنهايي نشسته بود.


«در اوايل قرن يازدهم هجري ق. چند سالي شخصيتهاي بزرگي چون صدرالدين شيرازي، فياض لاهيجي و فيض كاشاني و بعدها ميرزاي قمي در مدارس اين شهر به بحث و اشاعة علوم اسلامي در فقه، تفسير كلام، فلسفه و عرفان پرداختند.»[7] و با تشكيل جلسات پرشكوه علمي مدّتي كور سوي دانش را در اين شهر روشن نگه داشتند. اما پس از آن تا روزي كه آية الله حائري پا به اين شهر مي‎گذارد وضع حوزه‎هاي علميّه همچنان اسفبار و مدتها عظمت گذشتة‌ آن فراموش شده بود.
«در اوايل قرن يازدهم هجري ق. چند سالي شخصيتهاي بزرگي چون صدرالدين شيرازي، فياض لاهيجي و فيض كاشاني و بعدها ميرزاي قمي در مدارس اين شهر به بحث و اشاعة علوم اسلامي در فقه، تفسير كلام، فلسفه و عرفان پرداختند.»<ref>ر.ك: آشنايي با حوزه‎هاي علميه شيعه، سيّد حجه موحّدي ابطحي، ج 1، ص 291.</ref> و با تشكيل جلسات پرشكوه علمي مدّتي كور سوي دانش را در اين شهر روشن نگه داشتند. اما پس از آن تا روزي كه آية الله حائري پا به اين شهر مي‎گذارد وضع حوزه‎هاي علميّه همچنان اسفبار و مدتها عظمت گذشتة‌ آن فراموش شده بود.


آية الله حائري پيش از آنكه از طرف اهالي قم به اين شهر دعوت شود يك بار در سال 1332 هجري ق. در سفري كه به مشهد رضوي عزيمت نمودند، از قم نيز ديدن كرده و چند شبي را در كنار حرم حضرت فاطمه معصومه عليهماالسلام گذرانده و اوضاع مدارس ديني را از نزديك مشاهده نموده بود. مدرسة فيضيه را ديده بود كه حجره‎هاي پرغوغاي ديروزش اكنون خالي از همهمة ‌محصلان علوم ديني شده و بر قفسه‎هاي كتاب گرد فراموشي نشسته است. انگار هيچ گاه زمزمة دانش پژوهان اسلامي در فضاي قم طنين انداز نبوده است! مدرسة بزرگ «دارالشفا» را ديده بود كه سالنهاي درس و بحث آن اكنون محل اسكان فقراي شهر يا زائران شده است «و بعضاً كسبة اطراف حرم از حجره‎هايش به عنوان انبار اجناس استفاده مي‎كردند.» و از همه غمناك‎تر حال و روز طلاب جواني بود كه به علت محروم بودن از استادان چيره دست و نبود نظم با چهره‎هاي افسرده، عمر خود را به بيهودگي مي‎گذرانيدند و در آن حجره‎هاي تاريك و غبار گرفته با مباحثات سطحي، روزگار سپري مي‎كردند.
آية الله حائري پيش از آنكه از طرف اهالي قم به اين شهر دعوت شود يك بار در سال 1332 هجري ق. در سفري كه به مشهد رضوي عزيمت نمودند، از قم نيز ديدن كرده و چند شبي را در كنار حرم حضرت فاطمه معصومه عليهماالسلام گذرانده و اوضاع مدارس ديني را از نزديك مشاهده نموده بود. مدرسة فيضيه را ديده بود كه حجره‎هاي پرغوغاي ديروزش اكنون خالي از همهمة ‌محصلان علوم ديني شده و بر قفسه‎هاي كتاب گرد فراموشي نشسته است. انگار هيچ گاه زمزمة دانش پژوهان اسلامي در فضاي قم طنين انداز نبوده است! مدرسة بزرگ «دارالشفا» را ديده بود كه سالنهاي درس و بحث آن اكنون محل اسكان فقراي شهر يا زائران شده است «و بعضاً كسبة اطراف حرم از حجره‎هايش به عنوان انبار اجناس استفاده مي‎كردند.» و از همه غمناك‎تر حال و روز طلاب جواني بود كه به علت محروم بودن از استادان چيره دست و نبود نظم با چهره‎هاي افسرده، عمر خود را به بيهودگي مي‎گذرانيدند و در آن حجره‎هاي تاريك و غبار گرفته با مباحثات سطحي، روزگار سپري مي‎كردند.
خط ۷۱: خط ۷۱:
تأسيس حوزة علميّة‌قم چيزي بود كه زمزمة آن قرنها پيش از حوزة علميه نجف شروع شده بود و ريشه در روايات امامام معصوم عليهم السلام داشت امام صادق ـ عليه السلام ـ در قرن دوم هجري قمري به ياران خود دربارة شهر قم و مركزيّت اين شهر براي دانش اسلامي چنين فرموده بود:
تأسيس حوزة علميّة‌قم چيزي بود كه زمزمة آن قرنها پيش از حوزة علميه نجف شروع شده بود و ريشه در روايات امامام معصوم عليهم السلام داشت امام صادق ـ عليه السلام ـ در قرن دوم هجري قمري به ياران خود دربارة شهر قم و مركزيّت اين شهر براي دانش اسلامي چنين فرموده بود:


زود باشد كه كوفه روزگاري از مؤمنان خالي گردد و دانش در آن ناپديد شود ... و به شهري كه آن را «قم» گويند ظاهر شود و معدن اهل علم و فضل شود.[8]
زود باشد كه كوفه روزگاري از مؤمنان خالي گردد و دانش در آن ناپديد شود ... و به شهري كه آن را «قم» گويند ظاهر شود و معدن اهل علم و فضل شود.<ref>گنجينة دانشمندان، ج 1، ص 32.</ref>


حضور آية الله حائري در قم اين نويد امامان بزرگوار شيعه را كه همواره زبان به زبان نقل شده و در ذهن شيعيان جاي گرفته بود. تحقق مي‎بخشيد.
حضور آية الله حائري در قم اين نويد امامان بزرگوار شيعه را كه همواره زبان به زبان نقل شده و در ذهن شيعيان جاي گرفته بود. تحقق مي‎بخشيد.
خط ۷۹: خط ۷۹:
همة علما و بزرگان علم و معرفت قبول اين امر مهم را به آية الله حائري اصرار كردند ونيز بسياري از بازاريان و كسبه در تأمين مالي حوزه اعلام آمادگي نمودند. آية الله حائري ابتدا بر اين عقيده بود كه بزرگان قم خود اين كار را انجام دهند و از عهدة اين امر خطير نيز بر خواهند آمد. امّا چون اصرار بي حد علما را مشاهده كرد تكليف را بر عهدة خود ثابت ديد و اين نكته را بيان فرمود: «استخاره خواهيم كرد آيا صلاح است در قم مانده، به فضلا و محصلين حوزة اراك كه انتظار بازگشت مرا دارند، بنويسم به قم بيايند يا نه؟».
همة علما و بزرگان علم و معرفت قبول اين امر مهم را به آية الله حائري اصرار كردند ونيز بسياري از بازاريان و كسبه در تأمين مالي حوزه اعلام آمادگي نمودند. آية الله حائري ابتدا بر اين عقيده بود كه بزرگان قم خود اين كار را انجام دهند و از عهدة اين امر خطير نيز بر خواهند آمد. امّا چون اصرار بي حد علما را مشاهده كرد تكليف را بر عهدة خود ثابت ديد و اين نكته را بيان فرمود: «استخاره خواهيم كرد آيا صلاح است در قم مانده، به فضلا و محصلين حوزة اراك كه انتظار بازگشت مرا دارند، بنويسم به قم بيايند يا نه؟».


وي صبح روز بعد، پس از آنكه نماز صبح را به پايان رساند در حرم حضرت معصومه عليهما السلام به دعا و نيايش ايستاد و به قرآن روي آورد. نقل است كه آية الله حائري به قرآن استخاره نمي‎كرد و مي‎فرمود من درست نمي‎فهمم مثلاً «يسبح له ما في السموات و الارض، نسبت به موضوع استخاره خوب است يا بد». اما در مورد ماندن در قم به قرآن استخاره كرد و خود را به مشيّت الهي سپرد، كه آيه‎اي زيبا و مناسب حالش « ... وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ»[9] خط مشي آينده او را ترسيم نمود و آية الله حائري را مصمّم ساخت حوزة علميّه قم را سامان داده، شاگردان خود را از اراك به اين شهر فرا خواند.[10]
وي صبح روز بعد، پس از آنكه نماز صبح را به پايان رساند در حرم حضرت معصومه عليهما السلام به دعا و نيايش ايستاد و به قرآن روي آورد. نقل است كه آية الله حائري به قرآن استخاره نمي‎كرد و مي‎فرمود من درست نمي‎فهمم مثلاً «يسبح له ما في السموات و الارض، نسبت به موضوع استخاره خوب است يا بد». اما در مورد ماندن در قم به قرآن استخاره كرد و خود را به مشيّت الهي سپرد، كه آيه‎اي زيبا و مناسب حالش «... وَ أْتُونِي بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِينَ»<ref>سوره يوسف، آيه 93؛ يعني «پدر : و همه كسان خود را نزد من بياوريد».</ref> خط مشي آينده او را ترسيم نمود و آية الله حائري را مصمّم ساخت حوزة علميّه قم را سامان داده، شاگردان خود را از اراك به اين شهر فرا خواند.<ref>گنجينة دانشمندان، ج 1، ص 287.</ref>


با اقامت گزيدن آية الله حائري در قم بنيان حوزة عمليّه قم نيز نهاده شد و با گامهاي بزرگي كه ايشان برداشت اين حوزه بتدريج رشد كرد و در رديف بزرگترين حوزه‎هاي علميّة جهان تشيّع در آمد.
با اقامت گزيدن آية الله حائري در قم بنيان حوزة عمليّه قم نيز نهاده شد و با گامهاي بزرگي كه ايشان برداشت اين حوزه بتدريج رشد كرد و در رديف بزرگترين حوزه‎هاي علميّة جهان تشيّع در آمد.
خط ۹۳: خط ۹۳:
به بركت شكل گيري حوزة علميّة قم در زماني اندك فروغ درخشان آن به افقهاي دور دست رسيد.
به بركت شكل گيري حوزة علميّة قم در زماني اندك فروغ درخشان آن به افقهاي دور دست رسيد.


وضع مدارس ديگر شهرستانها - نيز با گسيل شاگردان مكتب آية الله حائري بدان مناطق - رو به بهبود گذاشت. و در خود شهر قم علاوه بر احياي مدرسه‎هاي علميّه قديمي چون، فيضيه، دارالشّفا، مؤمنيّه، خان، مدرسه‎هاي بزرگ ديگري نيز نأسيس شد كه امروزه تعداد آنها «به بيش از 70 » مدرسه مي‎رسد.[11]
وضع مدارس ديگر شهرستانها - نيز با گسيل شاگردان مكتب آية الله حائري بدان مناطق - رو به بهبود گذاشت. و در خود شهر قم علاوه بر احياي مدرسه‎هاي علميّه قديمي چون، فيضيه، دارالشّفا، مؤمنيّه، خان، مدرسه‎هاي بزرگ ديگري نيز نأسيس شد كه امروزه تعداد آنها «به بيش از 70» مدرسه مي‎رسد.<ref>آشنايي با حوزه‎هاي علميه، ص 128.</ref>


== آثار ==
== آثار ==
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
2. كتاب دور الاصول - اين كتاب تقريرات درس آية الله سيد محمد فشاركي است.
2. كتاب دور الاصول - اين كتاب تقريرات درس آية الله سيد محمد فشاركي است.


گويند آية الله محمدحسين كمپاني اصفهاني، صاحب كتاب گرانقدر «نهاية الدرايه في شرح الكفايه» بحثهاي درس خارج خود را مطابق با سرفصلهاي همين كتاب پيش مي‎برده و از مؤلف آن با عنوان «بعض الأجله» (يكي از مردان بزرگ) تعبير مي‎فرموده است.[12]
گويند آية الله محمدحسين كمپاني اصفهاني، صاحب كتاب گرانقدر «نهاية الدرايه في شرح الكفايه» بحثهاي درس خارج خود را مطابق با سرفصلهاي همين كتاب پيش مي‎برده و از مؤلف آن با عنوان «بعض الأجله» (يكي از مردان بزرگ) تعبير مي‎فرموده است.<ref>آية الله مؤسس، ص 103.</ref>


3. كتابهاي ديگر آية الله حائري مجموعة رسائلي است كه در ابواب مختلف فقهي مانند احكام ارث، احكام شير دادن و مسائل ازدواج و طلاق به رشتة تحرير در آورده است.
3. كتابهاي ديگر آية الله حائري مجموعة رسائلي است كه در ابواب مختلف فقهي مانند احكام ارث، احكام شير دادن و مسائل ازدواج و طلاق به رشتة تحرير در آورده است.
خط ۱۱۰: خط ۱۱۰:
آية الله حائري در دوران زندگي پربار خود علاوه بر خدمات بسيار ارزشمند فرهنگي و اجتماعي به اسلام و مسلمانان، در مكتب خود فرزانگان و انديشمندان بزرگي را تربيت كرد.
آية الله حائري در دوران زندگي پربار خود علاوه بر خدمات بسيار ارزشمند فرهنگي و اجتماعي به اسلام و مسلمانان، در مكتب خود فرزانگان و انديشمندان بزرگي را تربيت كرد.


او كه در دوران تدريس توجّه ويژه‎اي نسبت به شاگردان تشويق مي‎نمود و مورد حمايت خويش قرار مي‎داد و بدين ترتيب توانست شخصيّتهاي بارزي را به جهان اسلام تقديم دارد كه از ميان آنان مي‎توان از آية الله گلپايگاني، آية الله العظمي آٌقاي اراكي، آية الله العظمي آقاي مرعشي نجفي و صدها فرزانة ديگر نام برد.[13]
او كه در دوران تدريس توجّه ويژه‎اي نسبت به شاگردان تشويق مي‎نمود و مورد حمايت خويش قرار مي‎داد و بدين ترتيب توانست شخصيّتهاي بارزي را به جهان اسلام تقديم دارد كه از ميان آنان مي‎توان از آية الله گلپايگاني، آية الله العظمي آٌقاي اراكي، آية الله العظمي آقاي مرعشي نجفي و صدها فرزانة ديگر نام برد.<ref>ر.ك: گنجينه دانشمندان، ج 1، ص 290. (در اين كتاب نام 81 شاگرد آيت الله حائري ذكر شده است).</ref>


== ويژگي روحي ==
== ويژگي روحي ==
خط ۱۱۷: خط ۱۱۷:
در مقام زهد ايشان، همين بس كه امام خميني (ره) وقتي به ياوه گوييهاي پسر رضاخان پاسخ مي‎دهد. با اشاره به زهد آية الله حائري چنين مي‎فرمايد:
در مقام زهد ايشان، همين بس كه امام خميني (ره) وقتي به ياوه گوييهاي پسر رضاخان پاسخ مي‎دهد. با اشاره به زهد آية الله حائري چنين مي‎فرمايد:


«ما مفت خوريم! ... مايي كه مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائري ما از دنيا مي‎رود، همان شب آقازاده‎هاي ايشان شام ندارند، مفت خوريم!‌يا آنها كه بانكهاي خارج را پر كرده‎اند و باز دست از مملكت برنمي‎دارند مفت خور نيستند!».[14]
«ما مفت خوريم! ... مايي كه مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائري ما از دنيا مي‎رود، همان شب آقازاده‎هاي ايشان شام ندارند، مفت خوريم!‌يا آنها كه بانكهاي خارج را پر كرده‎اند و باز دست از مملكت برنمي‎دارند مفت خور نيستند!».<ref>صحيفه نور، ج 16، ص 92.</ref>


در جاي ديگر حضرت امام (ره) در خصوص زندگي زاهدانه استاد معظم خود فرموده است:
در جاي ديگر حضرت امام (ره) در خصوص زندگي زاهدانه استاد معظم خود فرموده است:


«جناب استاد معظم و فقيه مكرّم حاج شيخ عبدالكريم يزدي حائري - كه از سال 1340 تا سال 1355 رياست تامّه و مرجعيّت كامله قطر شيعه را داشت همه ديديم كه چه سيره‎اي داشت. با نوكر و خادم خود همسفره و هم غذا بود و روي زمين مي‎نشست.»[15]
«جناب استاد معظم و فقيه مكرّم حاج شيخ عبدالكريم يزدي حائري - كه از سال 1340 تا سال 1355 رياست تامّه و مرجعيّت كامله قطر شيعه را داشت همه ديديم كه چه سيره‎اي داشت. با نوكر و خادم خود همسفره و هم غذا بود و روي زمين مي‎نشست.»<ref>چهل حديث، امام خميني، ص 97.</ref>


از ديگر ويژگيهاي روحي آية الله حائري اينكه اخلاق بسيار در معاشرت با مردم داشت وي كم حرف بود و با مردم با مهرباني و ملايمت رفتار مي‎كرد و در برخورد با طلاب جوان حال و روحيّه آنها را مراعات مي‎نمود و همواره چهره‎اي بشاش و بر لبهايش تبسّم داشت.
از ديگر ويژگيهاي روحي آية الله حائري اينكه اخلاق بسيار در معاشرت با مردم داشت وي كم حرف بود و با مردم با مهرباني و ملايمت رفتار مي‎كرد و در برخورد با طلاب جوان حال و روحيّه آنها را مراعات مي‎نمود و همواره چهره‎اي بشاش و بر لبهايش تبسّم داشت.
trustworthy
۹۳۵

ویرایش