trustworthy
۷۲۸
ویرایش
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' (ع)' به '(ع)') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
تشیع و تصوف | تشیع و تصوف هیچ نسبتی با هم ندارند. تصوف فرقه ای است که خاستگاه آن اهل سنت است و در برابر مذهب شیعه امامیه از سوی اقطاب این فرقه ایجاد شده است. از این رو علمای شیعه با تاسی از اهلبیت (ع) تصوف را برنتابیده و تا سده هفتم هیچ شیعه ای به عنوان صوفی شناخته شده نیست تا اینکه در زمان صفویان تصوف در میان برخی شیعیان نفوذ کرده و فرقه هایی صوفی شیعی مذهب به وجود می آیند. | ||
==خاستگاه تصوف== | |||
بستر تصوف و سلسلههای آن در آغاز مذهب اهل سنت بوده و در دوران حكومت صفویان به تبع اینكه سنّیان ایرانی شیعه شدند. تصوف وارد جامعه شیعی ایران گردید و به تدریج توأم با نوسانات سیاسی و فكری موجبات ایجاد سلسلههای صوفیگری را در جامعه تشیع به وجود آورد. | |||
با توجه به اینکه ماهیت و حقیقت رهبری در مسلک اهل سنت از جریان اولین انتخاب رهبر و خلیفه مسلمانان و معیارهای خلافت که در کتابهای آنان بیانشده<ref>بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۲، ص۲۹۱ ، بیروت، دارصعب، بیتا.</ref> عاری از جوابگویی نیازمندیهای معنوی بشر و امّت اسلامی است، پیروان این مذهب برای جبران این کاستی در برابر اهل بیت و اولیای الهی، گرفتار معنویت و اولیای تقلّبی شده وعدهای زیادی را بهسوی پذیرش ولایت غیر معصوم و برنامههای معنوی انحرافی سوق دادند. | |||
یک دانشمند غربی شبیه در این موضوع چنین میگوید: | |||
«فرقههای صوفیه در اوج شکوفایی خود در دوره پیشامدرن، در جهان اهل سنت، کانونی را برای بعد عاطفی و احساسی حوایج دین مؤمنان، مشابه ایمان و دلبستگی شیعیان به امامان (تشیع)، فراهم کردند و بهعنوان یک نیروی منسجم اجتماعی در جامعه بهویژه (و نه البته منحصراً) در میان طبقات پایینتر اجتماع، عمل کردند.»<ref>جان، آر، هینلز، فرهنگ ادیان جهان، ص۴۶۷، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، بیجا، چ۱، ۱۳۸۵ش</ref> | |||
به همین علت است که طبقه اول مشایخ صوفیه، جملگی، سنی مذهب بودهاند و این مطلب در کتابهای صوفیه مثل تذکرة الاولیاء عطار، نفحات الانس جامی، طبقات الصوفیه سلمی، طبقات الصوفیه خواجه عبدالله انصاری و امثال این تذکرهها ذکر و بیانشده است. | |||
آیتالله شهابالدین نجفی در این رابطه میفرماید: در ابتدا جمعی از عامّه (سنیها) مثل حسن بصری، شبلی، معروف کرخی، طاووس، زهری و جنید و امثال آنان تصوف را از رهبانیت نصاری گرفتند و سپس بهسوی شیعیان سرایت نمود تا اینکه شأن آنان ترقی کرد و پرچمهایشان بلند گردیده و با تأویلات کتاب و سنت اساس دین را زیرورو نموده و با احکام فطری و عقلی مخالفت کردند.<ref>مرعشی نجفی، شهاب الدین، شرح احقاق الحق و ازهاق الباطل، قم، مکتبه آیتالله العظمی مرعشی نجفی، بیتا، ج۱، ص۱۸۳.</ref> | |||
==عامل نفوذ تصوف در جامعه شیعی== | |||
شیعیان تا قرن ششم یا هفتم هجری، ارتباطی با تصوف نداشتهاند و نفوذ مبانی تصوف در آموزههای شیعی از قرن هفتم و هشتم آغازشده است. در این دو قرن است که همه گرایشهای مذهبی و کلامی موجود در ایران بلکه سایر نقاط دنیای اسلام به دام تصوف میافتند.<ref>جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی، قم، انتشارات انصاریان، چ۱، ۱۳۸۵ش، ص۷۶۰.</ref> | |||
مهمترین شخصیت علمی که این تحول را در راستای نفوذ آموزههای تصوف در معارف شیعه باعث شد، سید حیدر آملی، عالم شیعه قرن هشتم هجری بود که به احتمالی در سال ۷۲۰ق به دنیا آمده و پس از سال ۷۸۷ق درگذشته است. وی در آخرین سالهای امارت فخرالدوله باوندی ـ که به دست کیا افراسیاب چلاوی کشته شد ـ در روزگار جوانی، منصب و موقعیتی در آمل داشت.<ref>جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی، ص۷۶۲.</ref> | |||
سید حیدر آملی، عامل اصلی ورود فرهنگ ابن عربی و یا به عبارت دیگر، عرفان نظری به عالم تشیع است. وی در کتابها و رسالههایش کوشیده است تا مبانی برگرفته از محیالدین را با روایات اهلبیت (ع) تطبیق دهد و درعینحال با دفاع از ولایت اهلبیت(ع) هویت شیعی خود را حفظ کند. او سرانجام معتقد شده است که صوفیان واقعی، شیعیان هستند و در کتاب «جامع الاسرار» خود نوشته است که میکوشد شیعه را صوفی و صوفی را شیعه گرداند. درمجموع، روش سید حیدر آملی، نزدیک کردن شریعت و طریقت بوده و خواسته است فقه و تصوف را باهم جمع کند.<ref>ر.ک: تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی، ص۷۶۲.</ref> | |||
بعد از سید حیدر آملی، همزمان با ضعیف شدن حکومت مغول، سید محمد نوربخش (۷۹۵ ـ ۸۶۹ق) با اندیشه ظهور مهدی در ترویج و گسترش تصوف در میان شیعیان، نقش اساسی و مؤثرتری داشته است.<ref>شیبی، کامل مصطفی، تشیع و تصوف، ص۳۶۷، ترجمهی علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۹ش.</ref> در زمان اوست که تصوف شیعی در قالب فرقه و سلسله بروز میکند. بانفوذ و گسترش تصوف در میان شیعیان، بین شیعیان ایران، دودستگی ایجاد میشود و سالها بین صوفیان شیعهمذهب و متشرعان شیعی، مشاجرات عقیدهای و مذهبی جریان مییابد و دو طرف، علیه همدیگر موضعگیری میکنند.<ref>فضایی، یوسف، تحقیق در تاریخ و عقاید شیخیگری و بهاییگری، تهران، آشیانهی کتاب، دوم، ۱۳۸۴ش، ص۲۱.</ref> | |||
==موضع گیری امامان شیعه در برابر تصوف== | |||
تصوف در زمان امام صادق (ع) به وجود آمده است؛ ازاینرو احادیثی متعددی از امام صادق (ع) و از امامان پس از آن حضرت در رد تصوف نقل شده است که در اینجا فقط به ذکر سه حدیث بسنده می شود: | |||
*از امام رضا(ع) نقل شده است که شخصی از اصحاب ما از امام صادق(ع) پرسید: «در زمان ما قومیپدید آمدهاند که به آنان صوفیه میگویند نظر شما دربارهی آنان چیست؟» حضرت فرمود: «آنان دشمنان ما هستند هر کس به سوی آنان میل کند از آنان خواهد بود و با آنها محشور خواهد شد و زود است اقوامیبیایند که حبّ ما را ادعا میکنند؛ ولی به سوی آنان میل دارند و خودشان را شبیه آنها میکنند و القاب آنان را بر خودشان میگذارند و سخنان آنها را به تأویل میبرند. آگاه باشید هر کسی به سوی آنها میل پیدا کند از ما نیست و ما از او بیزاریم و هر کسی آنها را انکار و ردّ کند مثل کسی است که در حضور پیامبر با کفار جهاد نموده باشد.»<ref>میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، بیروت، مؤسسهی آلالبیت(ع) لاحیاء التراث، چ۳، ۱۴۰۸ق، ج۱۲، ص۳۲۳، ح۱۴۲۰۵.</ref> | |||
*روایت مفصلی در کتاب شریف کافی و متون دیگر حدیثی تحت عنوان «باب دخول الصوفیه علی ابیعبدالله(ع) و احتجاجهم علیه فیما ینهون»، نقل شده است که سفیان ثوری و گروهی از صوفیه بر امام صادق(ع) وارد میشوند و حضرت را به سبب لباسی که پوشیده بودند، نکوهش میکنند. این حدیث، طولانی است و به ذکر فراز آخر آن که صوفیه را مذمت میکند بسنده می شود: | |||
امام(علیهالسلام) در این گفتگو بعد از ارائهی پاسخ قاطع به صوفیان و نصیحت آنها، خطاب به آنان فرمود: «پس بد راه و روشی را انتخاب کردهاید و مردم را به سوی آن میکشانید و این نیز ناشی از جهالت شما به قرآن و سنت پیامبر است؛ سنتی که قرآن، آن را تأیید میکند و همچنین شما بر اثر جهالت و عدم توجه به شگفتیهای قرآن و نکتههای لطیف آن و تفسیر قرآن از ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و امر و نهی، به رد آنها میپردازید... .»<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۶۵، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ۴، ۱۳۶۵ش،.</ref> | |||
* امام هادی (ع) در مسجد النبی (ص) نشسته بود كه گروهی از صوفیه وارد شدند امام (ع) به اطرافیان خود فرمود: «به آنها توجه نكنید... آنگاه اضافه كرده و فرمودند: همه صوفیان از مخالفین ما هستند و راه و مسلك آنها مغایر با راه و مسلك ما میباشد و اینها نصارا و مجوس این امت هستند».<ref>هاشمیخوئی، حبیب الله، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۱۶ ، تهران، مكتبه الاسلامیه، چ ۴.</ref> | |||
==دیدگاه برخی از علمای شیعه درباره تصوف== | |||
== نقد تشیع به تصوف == | == نقد تشیع به تصوف == | ||
غالب صوفیان سلسل خود را به یکی از امامان شیعه(ع) میرسانند، اما کتابهای حدیث شیعه از طعن و رد ائمه نسبت به آنان خالی نیست. از جمله رد [[امام علی(ع)]] بر حسن بصری که معـروف است که شیطان را برادر او خواند و او را سامری این امت نامید. همچنین، با آنکه صوفیه [[امام صادق(ع)]] را از خود شمردهاند، اما از او نقل شده است که صوفیان را دشمنان اهل بیت خواند و از آنان بیزاری جست. البته صوفیان این روایات را ضعیف دانستهاند. | غالب صوفیان سلسل خود را به یکی از امامان شیعه(ع) میرسانند، اما کتابهای حدیث شیعه از طعن و رد ائمه نسبت به آنان خالی نیست. از جمله رد [[امام علی(ع)]] بر حسن بصری که معـروف است که شیطان را برادر او خواند و او را سامری این امت نامید. همچنین، با آنکه صوفیه [[امام صادق(ع)]] را از خود شمردهاند، اما از او نقل شده است که صوفیان را دشمنان اهل بیت خواند و از آنان بیزاری جست. البته صوفیان این روایات را ضعیف دانستهاند. |