دلیل عصمت امامان شیعه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
ابرابزار
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جز (ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
شيعيان بر اساس چه دلايلى امامان خود را معصوم مى دانند؟
شیعیان بر اساس چه دلایلی امامان خود را معصوم می‌دانند؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}


{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
انديشمندان شيعه براى اثبات عصمت امامان از ادلّه ى گوناگونى بهره مى برند كه تبيين آن ها نيازمند كتابى پر حجم و مستقل است; چنان كه علامه حلّى با شرح و بسط اين دلايل، بيش از هزار نكته در اين باره فراهم نموده است. با اين حال، اشاره اى كوتاه به اين ادلّه، خالى از فايده نيست و زمينه ى جست و جوهاى بيش تر و عميق تر را فراهم مى سازد.
اندیشمندان شیعه برای اثبات عصمت امامان از ادلّهٔ گوناگونی بهره می‌برند که تبیین آن‌ها نیازمند کتابی پر حجم و مستقل است؛ چنان‌که علامه حلّی با شرح و بسط این دلایل، بیش از هزار نکته در این باره فراهم نموده است. با این حال، اشاره ای کوتاه به این ادلّه، خالی از فایده نیست و زمینهٔ جست و جوهای بیش تر و عمیق‌تر را فراهم می‌سازد.
1. جدايى ناپذيرى مقام امامت از عصمت  
۱. جدایی ناپذیری مقام امامت از عصمت
مقام امامت، آن گونه كه از كتاب و سنّت بر مى آيد، در رهبرى سياسى جامعه ى اسلامى خلاصه نمى شود; بلكه دنباله ى نبوّت و كامل كننده ى رسالت است. چنين تصويرى از مسئله، پيامبر و امام را كنار هم مى نشاند و دلايل عقلى عصمت را به قلمرو امامت نيز مى كشاند. با اين تفاوت كه در اين جا، به جاى ابلاغ وحى، از تبيين معارف وحيانى سخن مى رود.
مقام امامت، آن گونه که از کتاب و سنّت بر می‌آید، در رهبری سیاسی جامعهٔ اسلامی خلاصه نمی‌شود؛ بلکه دنبالهٔ نبوّت و کامل کنندهٔ رسالت است. چنین تصویری از مسئله، پیامبر و امام را کنار هم می‌نشاند و دلایل عقلی عصمت را به قلمرو امامت نیز می‌کشاند. با این تفاوت که در این‌جا، به جای ابلاغ وحی، از تبیین معارف وحیانی سخن می‌رود.
2. قرآن و عصمت امام
۲. قرآن و عصمت امام
الف. آيه ى امامت: قرآن كريم ظالمان را شايسته ى مقام امامت نمى داند  و با توجه به آن كه در فرهنگ قرآن، هر گناه كارى ظالم خوانده مى شود، چاره اى جز پذيرش عصمت امام باقى نمى ماند. اين آيه هر چند گفت و گوهاى فراوانى برانگيخته، اما روشنى آن به اندازه اى است كه برخى از مفسران اهل سنّت را نيز به اعترافى چنين واداشته است:
الف. آیهٔ امامت: قرآن کریم ظالمان را شایستهٔ مقام امامت نمی‌داند و با توجه به آن که در فرهنگ قرآن، هر گناه کاری ظالم خوانده می‌شود، چاره ای جز پذیرش عصمت امام باقی نمی‌ماند. این آیه هر چند گفت و گوهای فراوانی برانگیخته، اما روشنی آن به اندازه ای است که برخی از مفسران اهل سنّت را نیز به اعترافی چنین واداشته است:
فيه دَليلٌ عَلى عِصمة الانبياء مِنَ الكَبائِر قَبل البِعثة وَ انّ الفاسِق لا يَصلح لَلامامَة ;
فیه دَلیلٌ عَلی عِصمة الانبیاء مِنَ الکَبائِر قَبل البِعثة وَ انّ الفاسِق لا یَصلح لَلامامَة؛
اين آيه دليل بر آن است كه پيامبران (حتّى) پيش از بعثت نيز از گناهان كبيره معصوم اند و فاسقان شايستگى امامت ندارند.
این آیه دلیل بر آن است که پیامبران (حتّی) پیش از بعثت نیز از گناهان کبیره معصوم اند و فاسقان شایستگی امامت ندارند.
اين مفسّر نام دار اگر پيش فرض هاى ذهنى خود را كنار مى نهاد، ميان امامت و نبوّت فرقى نمى گذاشت و در بيان شرايط امام، بر عدالتِ تنها بسنده نمى كرد; زيرا در آيه ى مورد بحث، سخن بر سر آن است كه ظالمان شايستگى دريافت عهد الهى را ندارند. ما نيز مى پذيريم كه عهد الهى، عنوانى است فراگير كه نبوت و امامت، هر دو، را در بر مى گيرد، اما چگونه اين جمله در يكى از مصاديق عهد، لزوم عصمت را نتيجه مى دهد و در مصداق ديگر آن، از حدّ اشتراط عدالت فراتر نمى رود؟!
این مفسّر نام دار اگر پیش فرض‌های ذهنی خود را کنار می‌نهاد، میان امامت و نبوّت فرقی نمی‌گذاشت و در بیان شرایط امام، بر عدالتِ تنها بسنده نمی‌کرد؛ زیرا در آیهٔ مورد بحث، سخن بر سر آن است که ظالمان شایستگی دریافت عهد الهی را ندارند. ما نیز می‌پذیریم که عهد الهی، عنوانی است فراگیر که نبوت و امامت، هر دو، را در بر می‌گیرد، اما چگونه این جمله در یکی از مصادیق عهد، لزوم عصمت را نتیجه می‌دهد و در مصداق دیگر آن، از حدّ اشتراط عدالت فراتر نمی‌رود؟!
ب. آيه ى اولى الامر: در آيه اى ديگر، قرآن كريم همگان را به اطاعت از اولى الامر فرا مى خواند و اين گروه را در كنار پيامبر مى نشاند. اين اطاعت به دليل آن كه قيد و شرطى را به همراه ندارد، اطاعتى همه جانبه و بى چون و چرا است و اين مطلب جز با عصمت اولوالامر سازگار نيست; زيرا سرسپردگىِ اين چنينى تنها در برابر كسى سزاوار است كه از كج روى و كج انديشى در امان است و نه تنها در گفتار، بلكه با رفتار خود نيز مردم را جز به آنچه رضاى خداوند است نمى خواند.  
ب. آیهٔ اولی الامر: در آیه ای دیگر، قرآن کریم همگان را به اطاعت از اولی الامر فرا می‌خواند و این گروه را در کنار پیامبر می‌نشاند. این اطاعت به دلیل آن که قید و شرطی را به همراه ندارد، اطاعتی همه‌جانبه و بی چون و چرا است و این مطلب جز با عصمت اولوالامر سازگار نیست؛ زیرا سرسپردگیِ این چنینی تنها در برابر کسی سزاوار است که از کج روی و کج اندیشی در امان است و نه تنها در گفتار، بلکه با رفتار خود نیز مردم را جز به آنچه رضای خداوند است نمی‌خواند.
فخر رازى، انديشمند و مفسّر بزرگ اهل سنّت، كه به دليل توانايى زياد در شبهه افكنى، امام المشكّكين خوانده مى شود، دلالت آيه بر عصمت را مى پذيرد، اما منظور از اولو الامر را نخبگان امّت مى داند;  در حالى كه پيامبر اكرم در پاسخ به پرسشى در اين باره از امامان دوازده گانه شيعه نام مى برد و آنان را جانشين خود و پيشواى مردم معرفى مى كند.  
فخر رازی، اندیشمند و مفسّر بزرگ اهل سنّت، که به دلیل توانایی زیاد در شبهه افکنی، امام المشکّکین خوانده می‌شود، دلالت آیه بر عصمت را می‌پذیرد، اما منظور از اولوالامر را نخبگان امّت می‌داند؛ در حالی که پیامبر اکرم در پاسخ به پرسشی در این باره از امامان دوازده‌گانه شیعه نام می‌برد و آنان را جانشین خود و پیشوای مردم معرفی می‌کند.
ج. آيه ى تطهير: آيه ى تطهير از ديگر آياتى است كه به روشنى، عصمت اهل بيت را مى نماياند و بر پاكى و طهارت آنان تأكيد مىورزد. سخن در باره ى اين آيه نيز فراوان است، اما آنچه به طور گذرا مى توان گفت اين است كه بر اساس اين آيه، اراده ى ازلى و تخلف ناپذير الهى بر اين تعلّق گرفته است كه هر گونه رجس و پليدى را از اهل بيت بزدايد و آنان را پاك گرداند. اين حقيقت، با توجه به اين نكته كه قرآن كريم هر گونه آلودگى ظاهرى و باطنى را رجس مى شمارد،  تفسيرى جز عصمت بر نمى تابد.
ج. آیهٔ تطهیر: آیهٔ تطهیر از دیگر آیاتی است که به روشنی، عصمت اهل بیت را می‌نمایاند و بر پاکی و طهارت آنان تأکید می‌ورزد. سخن در بارهٔ این آیه نیز فراوان است، اما آنچه به‌طور گذرا می‌توان گفت این است که بر اساس این آیه، ارادهٔ ازلی و تخلف ناپذیر الهی بر این تعلّق گرفته است که هر گونه رجس و پلیدی را از اهل بیت بزداید و آنان را پاک گرداند. این حقیقت، با توجه به این نکته که قرآن کریم هر گونه آلودگی ظاهری و باطنی را رجس می‌شمارد، تفسیری جز عصمت برنمی‌تابد.
3. عصمت اهل بيت در روايات نبوى
۳. عصمت اهل بیت در روایات نبوی
روايات پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم)، فضايل فراوانى براى اهل بيت(عليهم السلام) بر مى شمارند كه برخى از آن ها جز با عصمت آنان سازگار نيست. در اين قسمت، از احاديثى كه تنها شيعيان روايت گر آن اند در مى گذريم و به نمونه هايى از آنچه در كتب اهل سنّت آمده است، بسنده مى كنيم.
روایات پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)، فضایل فراوانی برای اهل بیت (علیهم السلام) برمی‌شمارند که برخی از آن‌ها جز با عصمت آنان سازگار نیست. در این قسمت، از احادیثی که تنها شیعیان روایت گر آن اند درمی‌گذریم و به نمونه‌هایی از آنچه در کتب اهل سنّت آمده است، بسنده می‌کنیم.
الف. اهل بيت، همراه و همتاى قرآن: در حديث پر آوازه ى ثقلين، توجّه به دو نكته انديشه ى حق جويان را به عصمت اهل بيت ره نمون مى گردد: يكى آن كه در اين حديث، كتاب و عترت در كنار يك ديگر محور هدايت به شمار آمده اند «ما ان تَمَسّكتُم بِهُما لَن تَضّلوا ابَدا»; ديگر آن كه در اين روايت بر جدايى ناپذيرى قرآن و عترت تأكيد شده است «لَن يَفتَرقا حَتّى يَرِدا عَلىّ الحَوض»; اگر اهل بيت معصوم از گناه و خطا نبودند، پى روى از آنان همواره موجب هدايت نمى گرديد و جدايى ناپذيرى آنان از قرآن، معناى روشنى نمى يافت.  
الف. اهل بیت، همراه و همتای قرآن: در حدیث پر آوازهٔ ثقلین، توجّه به دو نکته اندیشهٔ حق جویان را به عصمت اهل بیت ره نمون می‌گردد: یکی آن که در این حدیث، کتاب و عترت در کنار یک دیگر محور هدایت به شمار آمده‌اند «ما ان تَمَسّکتُم بِهُما لَن تَضّلوا ابَدا» ; دیگر آن که در این روایت بر جدایی ناپذیری قرآن و عترت تأکید شده است «لَن یَفتَرقا حَتّی یَرِدا عَلیّ الحَوض» ; اگر اهل بیت معصوم از گناه و خطا نبودند، پی روی از آنان همواره موجب هدایت نمی‌گردید و جدایی ناپذیری آنان از قرآن، معنای روشنی نمی‌یافت.
ب. على بن ابى طالب، مدار و معيار حق: براى داورى ميان انسان هاى عادى، چيزى جز حق را نمى توان محور ارزيابى قرار داد. بايد ابتدا حق را شناخت تا ميزان حقانيّت اشخاص بر اساس نزديكى و دورى به اين محور سنجيده شود: «اعرِفِ الحَق تَعرف اهلَه» . تنها كسانى كه خود معيار حق اند و حق برگِرد آنان مى چرخد، معصومان اند و امام على(عليه السلام)به گواهى رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)، از اين گروه است: «عَلى مَع الحَق وَ الحَقُّ مَعَ عَلى»،  «اللّهم ادِر الحَق مَعَ عَلى حيثُ دار» .
ب. علی بن ابی طالب، مدار و معیار حق: برای داوری میان انسان‌های عادی، چیزی جز حق را نمی‌توان محور ارزیابی قرار داد. باید ابتدا حق را شناخت تا میزان حقانیّت اشخاص بر اساس نزدیکی و دوری به این محور سنجیده شود: «اعرِفِ الحَق تَعرف اهلَه». تنها کسانی که خود معیار حق اند و حق برگِرد آنان می‌چرخد، معصومان اند و امام علی (علیه السلام) به گواهی رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)، از این گروه است: «عَلی مَع الحَق وَ الحَقُّ مَعَ عَلی»، «اللّهم ادِر الحَق مَعَ عَلی حیثُ دار».
ج. پى روى از اهل بيت، مايه ى رستگارى: افزون بر حديث معروف سفينه «مَثَلُ اهل بَيتى مَثَل سَفينة نوح» كه اهل بيت را به كشتى نوح همانند مى كند و رستگارى ابدى را با پى روى از آنان پيوند مى زند، احاديث فراوان ديگرى نيز در اين باره مى توان يافت كه روايت زير نمونه اى از آن ها است:
ج. پی روی از اهل بیت، مایهٔ رستگاری: افزون بر حدیث معروف سفینه «مَثَلُ اهل بَیتی مَثَل سَفینة نوح» که اهل بیت را به کشتی نوح همانند می‌کند و رستگاری ابدی را با پی روی از آنان پیوند می‌زند، احادیث فراوان دیگری نیز در این باره می‌توان یافت که روایت زیر نمونه ای از آن‌ها است:
هر كس مى خواهد زندگى و مرگش هم چون حيات و ممات من باشد،... ولايت على و فرزندانش را برگزيند; زيرا آنان هرگز شما را از راه هدايت بيرون نمى برند و به گم راهى نمى كشانند .
هر کس می‌خواهد زندگی و مرگش هم چون حیات و ممات من باشد،... ولایت علی و فرزندانش را برگزیند؛ زیرا آنان هرگز شما را از راه هدایت بیرون نمی‌برند و به گم راهی نمی‌کشانند.


{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
۷٬۲۳۰

ویرایش