automoderated، دیوانسالاران، مدیران
۷٬۲۳۰
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
اصحاب پیامبر در شناخت مقام و جایگاه [[نبوت]] و [[عصمت]] در یک سطح نبودند. برخی از اصحاب نسبت به عصمت پیامبر نا آگاه بوده و در مواردی به تصمیمات پیامبر اعتراض کردهاند اما گروهی دیگر در مقابل این اعتراضات ایستادگی نموده و دیگران در این مورد سرزنش یا راهنمایی کرده و مقام عصمت پیامبر را گوشزد میکردند. | اصحاب پیامبر در شناخت مقام و جایگاه [[نبوت]] و [[عصمت]] در یک سطح نبودند. برخی از اصحاب نسبت به عصمت پیامبر نا آگاه بوده و در مواردی به تصمیمات پیامبر اعتراض کردهاند اما گروهی دیگر در مقابل این اعتراضات ایستادگی نموده و دیگران در این مورد سرزنش یا راهنمایی کرده و مقام عصمت پیامبر را گوشزد میکردند. | ||
==باور به عصمت پیامبر در بین اصحاب== | ==باور به عصمت پیامبر در بین اصحاب== | ||
یاران [[رسول خدا(ص)]] در درجات گوناگونی از معرفت جای داشتند و برخی از اصحاب از روی نا آگاهی در مورد [[عصمت]] پیامبر، بر کار آن حضرت خرده میگرفتند. برای مثال، [[عدالت]] وی را در تقسیم غنایم زیر سؤال میبردند و پیامبر اکرم(ص) در پاسخ میفرمود: اگر عدالت را نزد من نتوان یافت، کجا میتوان سراغی از آن گرفت؟ | یاران [[رسول خدا(ص)]] در درجات گوناگونی از معرفت جای داشتند و برخی از اصحاب از روی نا آگاهی در مورد [[عصمت]] پیامبر، بر کار آن حضرت خرده میگرفتند. برای مثال، [[عدالت]] وی را در تقسیم غنایم زیر سؤال میبردند و پیامبر اکرم(ص) در پاسخ میفرمود: اگر عدالت را نزد من نتوان یافت، کجا میتوان سراغی از آن گرفت؟<ref>الارشاد، ص ۷۸; البداية و النهاية، ج ۴، ص ۴۱۶; و الملل و النحل، ج ۱، ص ۲۹. 2.»Isma« , In The Encyclopedia Of Islam , V4 , p182</ref> | ||
با این حال مسئله عصمت برای بسیاری از یاران رسول خدا(ص) مسلم و خدشه ناپذیر بوده است، اگر کسی از سر نا آگاهی یا با انگیزههایی دیگر، در برابر اعمال پیامبر مخالفت میکرد، با اعتراض دیگران روبه رو میشد: | با این حال مسئله عصمت برای بسیاری از یاران رسول خدا(ص) مسلم و خدشه ناپذیر بوده است، اگر کسی از سر نا آگاهی یا با انگیزههایی دیگر، در برابر اعمال پیامبر مخالفت میکرد، با اعتراض دیگران روبه رو میشد:<ref>پژوهشى در عصمت معصومان، ص ۷۷.</ref> | ||
===گفتگو درباره جنگ بدر=== | ===گفتگو درباره جنگ بدر=== | ||
پیش از [[جنگ بدر]]، پیامبر اکرم(ص) با اصحاب خود به [[مشورت]] پرداخت. ابتدا دو تن از [[مهاجران]] سخنانی بر زبان راندند که آزردگی خاطر رسول خدا(ص) را در پی آورد. در مقابل این افراد، [[مقداد]] و [[سعد بن معاذ]]، برای اعتراض صحبت هایی کردند که بیانگر فرمانبرداری کامل آنان از پیامبر خدا بود و از اعتقاد به جدایی ناپذیری [[نبوت]] و عصمت حکایت داشت. بخشی از سخنان سعد بن معاذ چنین است: | پیش از [[جنگ بدر]]، پیامبر اکرم(ص) با اصحاب خود به [[مشورت]] پرداخت. ابتدا دو تن از [[مهاجران]] سخنانی بر زبان راندند که آزردگی خاطر رسول خدا(ص) را در پی آورد. در مقابل این افراد، [[مقداد]] و [[سعد بن معاذ]]، برای اعتراض صحبت هایی کردند که بیانگر فرمانبرداری کامل آنان از پیامبر خدا بود و از اعتقاد به جدایی ناپذیری [[نبوت]] و عصمت حکایت داشت. بخشی از سخنان سعد بن معاذ چنین است: | ||
: پدر و مادرم فدای تو باد ای رسول خدا! ما به تو [[ایمان]] آوردیم و تصدیقت نمودیم و گواهی دادیم که آنچه آوردهای همه حق است و از جانب [[خدا]]. به هر چه میخواهی فرمان بده; هر آنچه را دوست داری از اموال ما بگیر و هر اندازه که میخواهی باقی بگذار. سوگند به خدا که اگر دستور دهی تا خویش را به دریا زنیم، سرپیچی نخواهیم کرد. | : پدر و مادرم فدای تو باد ای رسول خدا! ما به تو [[ایمان]] آوردیم و تصدیقت نمودیم و گواهی دادیم که آنچه آوردهای همه حق است و از جانب [[خدا]]. به هر چه میخواهی فرمان بده; هر آنچه را دوست داری از اموال ما بگیر و هر اندازه که میخواهی باقی بگذار. سوگند به خدا که اگر دستور دهی تا خویش را به دریا زنیم، سرپیچی نخواهیم کرد.<ref>الصحيح من سيرة النبى الاعظم(ص)، ج۳، ص ۱۷۵.</ref> | ||
این گونه حکایات بیانگر آن است که بر خلاف گمان برخی از نویسندگان، [[مسلمانان]] سالهای آغازین اسلام، میان «محمّد انسان» و «محمّد پیامبر» فرقی نمیدیدند و فرمانبرداری و سر سپردگی خود را تنها به یکی از آن دو منحصر نمیکردند; بلکه با پیروی از منطق [[قرآن]]، همه سخنان او را برخاسته از وحی و برکنار از خواهشهای نفسانی میدانستند. | این گونه حکایات بیانگر آن است که بر خلاف گمان برخی از نویسندگان،<ref>مقارنة الاديان، ج ۳، ص ۱۲۳.</ref> [[مسلمانان]] سالهای آغازین اسلام، میان «محمّد انسان» و «محمّد پیامبر» فرقی نمیدیدند و فرمانبرداری و سر سپردگی خود را تنها به یکی از آن دو منحصر نمیکردند; بلکه با پیروی از منطق [[قرآن]]، همه سخنان او را برخاسته از وحی و برکنار از خواهشهای نفسانی میدانستند. | ||
===گواهی ذو الشهادتین=== | ===گواهی ذو الشهادتین=== | ||
پیامبر اسلام(ص) از سواء بن قیس، اسبی را خریداری نمود و پیش از دریافت آن، با انکار فروشنده روبهرو شد. در این هنگام، [[خزیمة بن ثابت انصاری]] به نفع رسول خدا(ص) گواهی داد و بر انجام چنین معاملهای تأکید ورزید. پس از آن، پیامبر(ص) از خزیمه پرسید: «چگونه بر معاملهای گواهی دادی که شاهد رویداد آن نبودی؟» خزیمه پاسخ داد: یَا رَسُول اللّه! انَا اصدقک بِخَبر السَماء وَ لا اصدقک بِما تَقول؟ | پیامبر اسلام(ص) از سواء بن قیس، اسبی را خریداری نمود و پیش از دریافت آن، با انکار فروشنده روبهرو شد. در این هنگام، [[خزیمة بن ثابت انصاری]] به نفع رسول خدا(ص) گواهی داد و بر انجام چنین معاملهای تأکید ورزید. پس از آن، پیامبر(ص) از خزیمه پرسید: «چگونه بر معاملهای گواهی دادی که شاهد رویداد آن نبودی؟» خزیمه پاسخ داد: یَا رَسُول اللّه! انَا اصدقک بِخَبر السَماء وَ لا اصدقک بِما تَقول؟<ref>الطبقات الكبرى، ج۴، ص ۳۷۹.</ref> | ||
ای رسول خدا! من تو را در نقل اخبار آسمانی راستگو میدانم، چگونه سخنان دیگرت را دروغ بشمارم؟ | ای رسول خدا! من تو را در نقل اخبار آسمانی راستگو میدانم، چگونه سخنان دیگرت را دروغ بشمارم؟ | ||
پیامبر اکرم(ص) این سخن را پسندید و برای سپاسگزاری از معرفت خزیمه، گواهی او را برابر با گواهی دو نفر قرار داد و از آن پس به «ذوالشهادتین» معروف گشت. | پیامبر اکرم(ص) این سخن را پسندید و برای سپاسگزاری از معرفت خزیمه، گواهی او را برابر با گواهی دو نفر قرار داد و از آن پس به «ذوالشهادتین» معروف گشت. | ||
===ارزیابی صلح حدیبیّه=== | ===ارزیابی صلح حدیبیّه=== | ||
در رویداد [[حدیبیه]]، وقتی پیامبر خدا(ص) مصلحت مسلمانان را در برقراری پیمان صلح دید و به فرمان خداوند از در آشتی با مشرکان درآمد، [[عمر بن خطاب]]، با چهرهای برافروخته، ابوبکر را این چنین مورد خطاب قرار داد: «آیا او فرستاده خدا نیست؟ مگر نه این است که ما مسلمانیم و آنان مشرک؟ چرا باید به چنین پستی و ذلّتی تن دهیم؟» ابوبکر در پاسخ گفت: انَّه رَسُول اللّه(ص) وَ لَیسَ یَعصی رَبّه (یقیناً او رسول خدا است و هرگز فرمان خداوند را نادیده نمیگیرد.) | در رویداد [[حدیبیه]]، وقتی پیامبر خدا(ص) مصلحت مسلمانان را در برقراری پیمان صلح دید و به فرمان خداوند از در آشتی با مشرکان درآمد، [[عمر بن خطاب]]، با چهرهای برافروخته، ابوبکر را این چنین مورد خطاب قرار داد: «آیا او فرستاده خدا نیست؟ مگر نه این است که ما مسلمانیم و آنان مشرک؟ چرا باید به چنین پستی و ذلّتی تن دهیم؟» ابوبکر در پاسخ گفت: انَّه رَسُول اللّه(ص) وَ لَیسَ یَعصی رَبّه<ref>السيرة الحلبية، ج ۳، ص ۱۹.</ref> (یقیناً او رسول خدا است و هرگز فرمان خداوند را نادیده نمیگیرد.) | ||
خشم عمر با این سخنان فرو ننشست و او سرانجام همین پرسشها را با خود پیامبر(ص) نیز در میان گذاشت و آن حضرت در پاسخ فرمود: | خشم عمر با این سخنان فرو ننشست و او سرانجام همین پرسشها را با خود پیامبر(ص) نیز در میان گذاشت و آن حضرت در پاسخ فرمود: | ||
:انا عَبداللّه وَ رَسُوله، لَن اخالفُ امرهُ وَ لَن یضیّعنی (من بنده خدا و فرستاده اویم. هیچگاه از فرمان او سرپیچی نمیکنم و او نیز هرگز مرا خوار نمیسازد.) | :انا عَبداللّه وَ رَسُوله، لَن اخالفُ امرهُ وَ لَن یضیّعنی<ref>تاريخ الطبرى، ج ۲، ص ۶۳۴.</ref> (من بنده خدا و فرستاده اویم. هیچگاه از فرمان او سرپیچی نمیکنم و او نیز هرگز مرا خوار نمیسازد.) | ||
افزون بر سخنان پیامبر اکرم(ص) و ابوبکر که به روشنی بیانگر عصمت رسول خدایند، اعتراض عمر نیز از جدایی ناپذیری نبوت و عصمت حکایت دارد; زیرا از آن جا که عمر چنین پیمانی را خطا میدانست، این پرسش را مطرح کرد که اگر او رسول خداست، چرا باید به چنین ذلّتی تن دهد; در حالی که اگر در نظر وی، نبوت و عصمت از یکدیگر جدایی میپذیرفتند، این احتمال نیز مطرح میگشت که محمّد(ص) پیامبر خدا است، اما در این تصمیم به خطا رفته است. | افزون بر سخنان پیامبر اکرم(ص) و ابوبکر که به روشنی بیانگر عصمت رسول خدایند، اعتراض عمر نیز از جدایی ناپذیری نبوت و عصمت حکایت دارد; زیرا از آن جا که عمر چنین پیمانی را خطا میدانست، این پرسش را مطرح کرد که اگر او رسول خداست، چرا باید به چنین ذلّتی تن دهد; در حالی که اگر در نظر وی، نبوت و عصمت از یکدیگر جدایی میپذیرفتند، این احتمال نیز مطرح میگشت که محمّد(ص) پیامبر خدا است، اما در این تصمیم به خطا رفته است. |