|
|
خط ۶: |
خط ۶: |
|
| |
|
| == معنای وحی == | | == معنای وحی == |
| وحی در لغت به معنای اشاره سریع است؛ خواه با کلام رمزی باشد، یا صدای خالی از ترکیب کلامی یا اشاره یا نوشتن. بنا بر این برای بیان ارتباط انبیا با عالم غیب از این کلمه استفاده شده است.<ref name=":0" /> | | وحی در لغت به معنای اشاره سریع است؛ خواه با کلام رمزی باشد، یا صدای خالی از ترکیب کلامی یا اشاره یا نوشتن. بنا بر این برای بیان ارتباط انبیا با عالم غیب از این کلمه استفاده شده است.<ref name=":0">مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، نشر پیشین، ج۲۰، ص۴۸۹.</ref> |
| | |
| همچنین در اصطلاح فلاسفه ی مسلمان عبارت است از اتصال فوقالعاده نفس پیامبر با عالم غیب. روح پیامبر به علت قوت و قدرتی که دارد، رابطه و اتصال زیادی با عقل فعال (جبرئیل) دارد. به همین دلیل قادر است معلومات را به صورت کلی از عقل فعال گرفته و به آن صورت محسوس بدهد.<ref name=":1" />
| |
| | |
| نمیتوان از رابطه [[نبوت]] و حقیقت وحی اطلاع زیادی پیدا کنیم، چرا که این یک نوع ادراکی است خارج از حدود ادراکات ما و ارتباطی است خارج از ارتباطهای شناخته شده ما. عالم وحی برای ما عالمی است ناشناخته و فوق ادراکات ما؛<ref name=":2">مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۹ ش، ج۲۰، ص۴۹۶.</ref> بنابراین سخنهایی که احیانا در تبیین چیستی وحی مطرح و بیشتر از سوی فرد گرایان غربی عنوان میگردد، هرگز نمیتواند ترسیم روشنی از مسئله ارائه کند و آنان حتی گاه به بیراهه کشانده شدهاند.<ref>همان، ص۴۹۱، دانش نامه امام علی(ع)، تهران، نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۰ ش، ج۳، ص۲۸، (نبوت و امامت).</ref> پس پدیده وحی چون از قلمرو حس و تجربه افراد بشر بیرون است شناخت کامل از آن میسر نیست؛ ولی این پدیده را همانند بسیاری از پدیدههای دیگر از طریق آثار آن تا اندازهای میتوان شناخت.<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، نشر صدرا، ۱۳۶۹ ش، ج۲، ص۱۵۷.</ref> به همین جهت در تعریف آن گفتهاند: اصل وحی چنانکه راغب در مفردات میگوید اشاره سریع است خواه با کلام رمزی باشد، یا صدای خالی از ترکیب کلامی یا اشاره یا نوشتن. از این تعبیرات به خوبی استفاده میشود که در وحی اشاره از یک سو و سرعت از سوی دیگر نهفته است. به همین دلیل برای ارتباط مرموز و سریع انبیا با عالم غیب این کلمه استخدام شده است.<ref name=":0">مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، نشر پیشین، ج۲۰، ص۴۸۹.</ref>
| |
|
| |
|
| | همچنین وحی در اصطلاح فلاسفه ی مسلمان عبارت است از اتصال فوقالعاده نفس پیامبر با عالم غیب. روح پیامبر به علت قوت و قدرتی که دارد، رابطه و اتصال زیادی با عقل فعال (جبرئیل) دارد. به همین دلیل قادر است معلومات را به صورت کلی از عقل فعال گرفته و به آن صورت محسوس بدهد.<ref name=":1">حسنزاده آملی، حسن، نصوص الحکم بر فصوص الحکم (فصوص فارابی)، تهران، نشر مرکز فرهنگی رجاء، ۱۳۶۵ ش، ص۱۹۸.</ref> |
| == حقیقت وحی == | | == حقیقت وحی == |
| از آنجا که وحی یک نوع ادراک خارج از حدود ادراکات عادی بشری است، نمی توان نسبت به فهم حقیقت و جزئیات آن ادعایی کرد. و ارتباطی است خارج از ارتباطهای شناخته شده ما. عالم وحی برای ما عالمی است ناشناخته و فوق ادراکات ما؛<ref name=":2" /> | | از آنجا که وحی یک نوع ادراک خارج از حدود ادراکات عادی بشری است، نمی توان نسبت به فهم حقیقت و جزئیات آن ادعایی کرد.<ref name=":2">مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۹ ش، ج۲۰، ص۴۹۶.</ref> |
|
| |
|
| ناصر مکارم شیرازی در این باره می گوید:
| | آقای مکارم شیرازی در این باره می گوید: |
|
| |
|
| فرض کنید در میان شهر نابینایان (کوران مادرزاد) با دو چشم بینا زندگی میکنیم، تمام اهل شهر چهار حسی هستند (بنابراین که مجموع حواس ظاهری انسان را پنج حس بدانیم) تنها ما هستیم که آدم «پنج حسی» میباشیم، پیوسته با چشم خود حوادث زیادی را در آن شهر میبینیم، به اهل شهر خبر میدهیم؛ اما آنها همه تعجب میکنند که این حس مرموز پنجم چیست که دایره فعالیتش این گونه وسیع و گسترده است؟ و هر قدر هم بخواهیم درباره حس بینایی و عمل کرد آن برای آنها بحث کنیم بی فایده است. جز شبح مبهمی در ذهن آنها چیزی نمیآید، از یک سو نمیتوانند منکر آن شوند، چون آثار گوناگونشان را مییابند و حس میکنند، و از سوی دیگر نمیتوانند حقیقت بینایی را دریابند، چون در تمام عمر حتی یک لحظه بینا نبودهاند. پس یک نوع درک و ارتباط با عالم غیب و ذات الهی وجود دارد که چون ما فاقد آن هستیم حقیقت آن را درک نمیکنیم؛ ولی از طریق آثار به وجود آن ایمان داریم؛<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، نشر پیشین، ج۲۰، ص۴۹۷.</ref> | | فرض کنید در میان شهر نابینایان (کوران مادرزاد) با دو چشم بینا زندگی میکنیم، تمام اهل شهر چهار حسی هستند (بنابراین که مجموع حواس ظاهری انسان را پنج حس بدانیم) تنها ما هستیم که آدم «پنج حسی» میباشیم، پیوسته با چشم خود حوادث زیادی را در آن شهر میبینیم، به اهل شهر خبر میدهیم؛ اما آنها همه تعجب میکنند که این حس مرموز پنجم چیست که دایره فعالیتش این گونه وسیع و گسترده است؟ و هر قدر هم بخواهیم درباره حس بینایی و عمل کرد آن برای آنها بحث کنیم بی فایده است. جز شبح مبهمی در ذهن آنها چیزی نمیآید، از یک سو نمیتوانند منکر آن شوند، چون آثار گوناگونشان را مییابند و حس میکنند، و از سوی دیگر نمیتوانند حقیقت بینایی را دریابند، چون در تمام عمر حتی یک لحظه بینا نبودهاند. پس یک نوع درک و ارتباط با عالم غیب و ذات الهی وجود دارد که چون ما فاقد آن هستیم حقیقت آن را درک نمیکنیم؛ ولی از طریق آثار به وجود آن ایمان داریم؛<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، نشر پیشین، ج۲۰، ص۴۹۷.</ref> |
|
| |
| == تبیین عقلانی از پدیده وحی ==
| |
| فلاسفه اسلامی در مقام تبیین امکان عقلی وحی و نحوه اثبات وحی از طریق بیان عقلی با طرح مقدماتی بهطور خلاصه بر این نکته اصرار کردهاند که: وحی عبارت است از اتصال فوقالعاده نفس پیامبر با عالم غیب؛ روح پیامبر چون فوقالعاده قوی است رابطه و اتصالش با عقل فعال بسیار زیاد است (عقل فعال همان فرشتهای است که در متون دینی از آن جبرئیل یاد شده است) و به همین دلیل میتواند در اکثر اوقات معلومات را به صورت کلی از عقل بگیرد و از آن جا که قوه خیال پیامبران نیز بسیار قوی است و در عین حال تابع قوه عقلیه است، میتواند به آن صوّر کلیّه که از عقل فعّال (جبرئیل) دریافته است صورتهای محسوسه مناسبی بدهد و در لباسهای حسی در اُفق ذهن خود ببینید؛ مثلا اگر آن حقایق کلی از قبیل معانی و احکام باشد به صورت الفاظی بسیار موزون و در نهایت فصاحت و بلاغت از زبان شخصی در نهایت کمال بشنود و چون قوه خیال او تسلط کامل بر حس مشترک دارد میتواند به این صور جنبه حسی دهد و پیامبر آن شخص را با چشم ببیند و الفاظش را با گوش بشنود.<ref name=":1">حسنزاده آملی، حسن، نصوص الحکم بر فصوص الحکم (فصوص فارابی)، تهران، نشر مرکز فرهنگی رجاء، ۱۳۶۵ ش، ص۱۹۸.</ref> پس از نظر عقلی کاملا ممکن است که کسانی به نام انبیاء که افراد برگزیدهاند صلاحیت داشته باشند که این نوع آگاهی که از آن به وحی یاد میشود از عالم غیب دریافت کنند؛ و هیچ محذور عقلی در این مسئله وجود ندارد.<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، نشر پیشین، ج۲، ص۱۵۶.</ref>
| |
|
| |
|
| == راه عقلی برای اثبات وحی == | | == راه عقلی برای اثبات وحی == |
| راههای بسیاری برای اثبات وحی وجود دارد که یکی از آنها دیدن معجزات انبیا است؛ زیرا با دیدن معجزه انسان بهطور کامل به یقین و باور ایمانی میرسد که شخص معجزهگر با عالم فراتر از جهان طبیعت و حس ارتباط مرموزی دارد و معارفی را از آن جا دریافت میکند و به دلیل همین ارتباط مرموز است که گذشته از آن معارف و دریافت وحی الهی، قدرت انجام کارهایی را دارد که همگان از انجام آن امور یا آوردن آن گونه معارف عاجز هستند.<ref>جوادی آملی، عبدالله، وحی و رهبری، تهران، نشر الزهرا، بی تا، ص۱۵–۲۱.</ref>
| | بهترین راه اثبات وحی، دیدن معجزات انبیا است. انسان با دیدن معجزه یقین میکند که شخص معجزهگر با عالم فراتر از جهان طبیعت و حس ارتباط مرموزی دارد و معارفی را از آن جا دریافت میکند و به دلیل همین ارتباط مرموز است که گذشته از آن معارف و دریافت وحی الهی، قدرت انجام کارهایی را دارد که همگان از انجام آن امور یا آوردن آن گونه معارف عاجز هستند.<ref>جوادی آملی، عبدالله، وحی و رهبری، تهران، نشر الزهرا، بی تا، ص۱۵–۲۱.</ref> |
| | |
| از مجموع آنچه بیان شد به خوبی به دست آمد که گر چه افراد عادی بهطور کامل نمیتوانند ماهیت وحی را درک کنند؛ اما راههای متعددی وجود دارد که انسان عقلا باور کند که پدیدهای به نام وحی ممکن است و وجود آن هیچ محذور عقلی ندارد؛ بلکه دلایل متعدد عقلی بر ضرورت و صحت آن وجود دارد. بدین ترتیب امکان اثبات وحی از طریق عقلی و امثال آن کاملا میسور و امکانپذیر است. اگرچه جزئیات مسائل وحی را عقل نمیتواند درک و اثبات کند؛ اما امور کلی نظیر ضرورت وحی و معجزه را به خوبی درک میکند و از این طریق اثبات وحی از نظر عقلی میسور است.
| |
|
| |
|
| {{مطالعه بیشتر}} | | {{مطالعه بیشتر}} |