۱۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
'''حدیث غدیر در صحاح سته اهلسنت''' بهصورت کامل نقل نشده و در همه این کتابهای ششگانه روایی نیامده است. از میان [[اسامی صحاح سته|صحاح سته]] این حدیث در [[سنن ابنماجه]]، سنن ترمذی و [[سنن نسائی]] آمده است. در این کتابها از [[خطبه غدیر]] عبارت {{عربی|مَنْ کُنْتُ مَولاهُ فَهذا عَلِی مَولاهُ|ترجمه=هرکه من مولای او هستم، این علی مولای اوست}}، بعضاً با اضافاتی، نقل شده است.<ref>خسروی سرشکی، مهدی، «نقلهای حدیث غدیر در منابع روایی قرن سوم و چهارم»، علوم حىيث، شماره ۷، بهار۱۳۷۷ش، ص۱۵۴ـ۱۶۱.</ref> | '''حدیث غدیر در صحاح سته اهلسنت''' بهصورت کامل نقل نشده و در همه این کتابهای ششگانه روایی نیامده است. از میان [[اسامی صحاح سته|صحاح سته]] این حدیث در [[سنن ابنماجه]]، سنن ترمذی و [[سنن نسائی]] آمده است. در این کتابها از [[خطبه غدیر]] عبارت {{عربی|مَنْ کُنْتُ مَولاهُ فَهذا عَلِی مَولاهُ|ترجمه=هرکه من مولای او هستم، این علی مولای اوست}}، بعضاً با اضافاتی، نقل شده است.<ref>خسروی سرشکی، مهدی، «نقلهای حدیث غدیر در منابع روایی قرن سوم و چهارم»، علوم حىيث، شماره ۷، بهار۱۳۷۷ش، ص۱۵۴ـ۱۶۱.</ref> | ||
* '''سنن نسائی:''' [[پیامبر(ص)]] در آخرین [[حج]] خود زمانی که به [[غدیر خم]] رسید دستور داد تا همه بایستند؛ سپس فرمود:« بهزودی دعوت خدا را اجابت خواهم کرد، همانا من دو چیز گرانبها نزد شما میگذارم که یکی بزرگتر از دیگری است: یکی، کتاب خدا و دیگری عترتم». آنگاه فرمود: «سپس نگاه کنید که چگونه با این دو رفتار می کنید. بهدرستی که این دو از هم جدا نمیشوند تا در [[حوض کوثر]] بر من وارد گردند». سپس فرمود: «خداوند مولای من است و من مولای همه مومنانم». سپس دست [[علی(ع)]] را گرفت و فرمود: «هر کس من مولای اویم، پس علی مولای اوست. بار پروردگارا، کسی که او را دوست میدارد، دوست دار و کسی که او را دشمن بدارد، دشمن | * '''سنن نسائی:''' [[پیامبر(ص)]] در آخرین [[حج]] خود زمانی که به [[غدیر خم]] رسید دستور داد تا همه بایستند؛ سپس فرمود:« بهزودی دعوت خدا را اجابت خواهم کرد، همانا من دو چیز گرانبها نزد شما میگذارم که یکی بزرگتر از دیگری است: یکی، کتاب خدا و دیگری عترتم». آنگاه فرمود: «سپس نگاه کنید که چگونه با این دو رفتار می کنید. بهدرستی که این دو از هم جدا نمیشوند تا در [[حوض کوثر]] بر من وارد گردند». سپس فرمود: «خداوند مولای من است و من مولای همه مومنانم». سپس دست [[علی(ع)]] را گرفت و فرمود: «هر کس من مولای اویم، پس علی مولای اوست. بار پروردگارا، کسی که او را دوست میدارد، دوست دار و کسی که او را دشمن بدارد، دشمن دار.»<ref>نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۴۵.</ref> | ||
* '''سنن ابنماجه''': [[سعد بن ابیقاص]] از بیاحترامی معاویه به [[علی(ع)]] غضبناک شد و در پاسخ معاویه گفت:« از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: هر که من مولای اویم پس علی مولای اوست».<ref>ابنماجه قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابنماجه، بیروت، دار الفکر، بیتا، ج۱، ص۴۵.</ref> همچنین، ابنماجه در کتاب خود آورده که براء بن عازب گفت: «در [[حجةالوداع]] و در یکی از راهها، رسول خدا(ص) پیاده شد و مردم را برای [[نماز]] جمع کرد و سپس دست علی(ع) را گرفت و فرمود: آیا من از مؤمنان نسبت به جانشان اولی نیستم؟ همه گفتند: بلی. فرمود: آیا من بر همه مؤمنان ولایت ندارم؟ همه گفتند: بلی. فرمود: پس این ولی هر کسی است که من ولی اویم. خدایا دوستدار او را دوست بدار و دشمن او را دشمن دار.»<ref>ابنماجه قزوینی، سنن ابنماجه، ج۱، ص۴۳.</ref> | * '''سنن ابنماجه''': [[سعد بن ابیقاص]] از بیاحترامی معاویه به [[علی(ع)]] غضبناک شد و در پاسخ معاویه گفت:« از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: هر که من مولای اویم پس علی مولای اوست».<ref>ابنماجه قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابنماجه، بیروت، دار الفکر، بیتا، ج۱، ص۴۵.</ref> همچنین، ابنماجه در کتاب خود آورده که براء بن عازب گفت: «در [[حجةالوداع]] و در یکی از راهها، رسول خدا(ص) پیاده شد و مردم را برای [[نماز]] جمع کرد و سپس دست علی(ع) را گرفت و فرمود: آیا من از مؤمنان نسبت به جانشان اولی نیستم؟ همه گفتند: بلی. فرمود: آیا من بر همه مؤمنان ولایت ندارم؟ همه گفتند: بلی. فرمود: پس این ولی هر کسی است که من ولی اویم. خدایا دوستدار او را دوست بدار و دشمن او را دشمن دار.»<ref>ابنماجه قزوینی، سنن ابنماجه، ج۱، ص۴۳.</ref> |
ویرایش