۸٬۳۲۰
ویرایش
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
[8]. منهاج السنه، ج 8 ص238. (موسسه قرطبه). | [8]. منهاج السنه، ج 8 ص238. (موسسه قرطبه). | ||
[9]. مجموع الفتاوي، ج 3 ص 409. | [9]. مجموع الفتاوي، ج 3 ص 409. | ||
آيا وهابيها واقعا از يزيد و بني اميه در قبال امام حسين(ع) و اهل بيت (ع) حمايت ميكنند؟ | |||
ديدگاه وهابيت درباره حمايت از يزيد و بني اميه در قبال امام حسين و اهل بيت (عليهمالسلام) همان ديدگاه ابن تيميه است. وهابيت در اين موضوع دقيقا از ابن تيميه پيروي ميكند. | |||
ابنتيميه كه در دشمني خود با اهلبيت گوي سبقت را از همه گرفته است، در مورد قيام امام حسين(ع) در كتاب منهاج السنة با احتياط تمام تلاش خود را در دفاع از بنياميه و به خصوص از يزيد بن معاويه در مسئله كربلاء و شهادت امام حسين(ع) مبذول داشتاست. او به هر خشك و تري متمسك شده تا يزيد بن معاويه را در حادثه عاشورا تبرئه كند و او را امام و خليفه واجب الطاعه معرفي نمايد. او براي كوچك نمايي حادثه عاشورا و شهادت امام حسين(ع) كشته شدن عثمان را به ميان كشيده، ميگويد عثمان به دليل اينكه خليفه و متولي مسلمين بود و او را ميخواستند از ولايت بركنار كنند، مظلوم تر از حسين به شهادت رسيد؛ اما حسين رضي الله عنه متولي و خليفه نبود بلكه براي به دست آوردن حكومت و قدرت به شهادت رسيد.[1] او با اين مقدمه چيني ميخواهد بگويد عثمان نسبت به حسين بسيار دور از استحقاق كشته شدن بود.[2] | |||
او در راستاي حمايت تلويحي خود از يزيد و ياران او ميگويد كه عمر بن سعد فرمانده لشكري كه حسين را كشت، در گناه و معصيت به حد مختار بن ابي عبيده كه به كمك حسين و انتقام از قاتلين حسين قيام كرد نميرسد؛ او دروغگوتر و گناهكارتر از عمر بن سعد بود بلكه حجاج بن يوسف ثقفي بهتر از مختار ثقفي بود.[3] | |||
ابنتيميه در ادامه اين حمايت خود از يزيد بن معاويه ابراز ميكند كه به اتفاق اهل نقل يزيد دستور قتل حسين را نداده بود و تنها به ابنزياد نوشته بود كه مانع شود ولايت عراق را به دست نگيرد ولي چون حسين هيچ يكي از شرطهاي ابنزياد را نپذيرفت، او را كشتند و زماني كه يزيد از كشته شدن حسين با خبر گشت بسيار ناراحت شد و بر آن گريست![4] | |||
ابنتيميه براي اثبات خلافت و حقانيت امارت يزيد ميگويد كه علماء اهلسنت به اين اعتقاد نيستند كه يزيد از خلفاي راشدين است بلكه اعتقاد دارند كه او حاكم جمهور مسلمين و خليفه آنان بود و بعد از فوت معاويه مردم با او بيعت كرده بودند و متولي كشورهاي اسلامي بود و حسين قبل از اينكه متولي چيزي شود به شهادت رسيد.[5] | |||
او براي اين هدف صلح امام حسن(ع) با معاويه را مطرح كرده، ميگويد امام حسن(ع) هميشه پدر و برادرش را به ترك جنگ توصيه ميكرد و از اين رو خودش جنگ با معاويه را كنار گذاشت و خداوند هم صلح را بين دو گروه به وجود آورد. او به هدف حمايت از معاويه در مورد علي(ع) سخني ميگويد كه لازمهاش اين ميشود كه در جنگ صفين حق با معاويه بوده و از اينرو امام علي(ع) در آخر به اين نتيجه رسيد كه مصلحت در ترك جنگ است. او بعد از اين مقدمهچيني ميگويد: اگر حسين(ع) هم امارت را نميخواست و جنگ را ترك ميكرد و به شهر خود بر ميگشت و يا امارت يزيد را مي پذيرفت مظلوم كشته نميشد.[6] از نظر اين شيخ وهابيها، يزيد مانند ساير خلفاء به علت طاعت خداوند و رسول خدا در تمام امور عبادي مأجور است[7] و از حكام اسلامي و خليفه اي از خلفاي مسلمين به شمار ميآيد هر چند كشته شدن حسين(ع) معصيت خدا و رسول اوست ولي در عين حال كشته شدنش براي او شهادت و علو منزلت و بالا رفتن درجه به حساب ميآيد و از طرف خداوند سعادت بزرگي نصيب او شده است. كشته شدن و مصيبت او كه از كشته شدن انبياء كه به غير حق كشته ميشدند، بزرگتر نيست؛ بلكه كشته شدن علي و عثمان از حيث مصيبت بزرگتر از آن است.[8] ابنتيميه بعد از چندين صفحه بيان مطالب به طبق ذائقه و تفكر خود در تبرئه يزيد و حمايت از او اين نتيجه را ميگيرد كه لعن او جايز نيست.[9] | |||
ديدگاه آلالشيخ مفتي معاصر وهابيان در باره امام حسين(ع) بسيار افراطي تر و منفي تر از ابنتيميه و ديگر رهبران پيشين وهابيان است. آلالشيخ مفتي اعظم وهابيت معاصر آنگونه كه در سايتهاي متعدد اينترنتي منعكس شده است، پرده را از سخن دل وهابيت برداشته و با كمال صراحت يزيد را بر حق و امام حسين (ع) را بر باطل معرفي كرده است. | |||
آنگونه كه در سايتها نقل شده است آلالشيخ در برنامه زندهاي كه از ماهواره «المجد» عربستان پخش گرديده در پاسخ خانمي در رابطه با يزيد و قيام امام حسين(ع) اين چنين پاسخ داد: | |||
«زمان پرداختن به اين امور گذشته و سپري شده است. آنها گروهى بودند كه درگذشتند، هر كار نيك و بدي كردند براى خود كردند و شما هم هر چه كرديد براى خود خواهيد كرد و مسئول كار آنها نخواهيد بود. | |||
بيعت يزيد بن معاويه، بيعتي شرعي است كه در زمان پدرش معاويه از مردم گرفته شد و مردم هم بيعت كرده و به اين بيعت گردن نهادند. امّا هنگامي كه معاويه از دنيا رفت حسن و حسين بن علي و ابن زبير از بيعت با او خودداري كردند. | |||
حسين و ابن زبير در تصميمشان مبني بر بيعت نكردن به خطا رفتند. چون بيعت با يزيد بيعتي شرعي بود و اين بيعت در زمان زندگي پدرش معاويه و در مقابل چشم مردم گرفته شده بود. ولي خداوند در آنچه مقدر ميفرمايد حكيم و عليم است، آن امتها هم بنا به تقدير خداوند در گذشتند و از دنيا رفتند. | |||
ولي به عقيده من بيعت يزيد بن معاويه بيعتي شرعي بوده! و حسين را نصيحت كردند كه از مدينه به طرف عراق نرود، او را نصيحت كردند كه بيعت كند ولي او نپذيرفت. ابنعباس و ابنعمر و فرزدق و بسياري از صحابه او را از رفتن به عراق بر حذر داشته و به او گقتند كه رفتن به عراق به مصلحت او نيست. ولي حسين اين نصيحتها را نپذيرفت... و خدا هم هر آنچه مقدر فرموده بود انجام شد و... | |||
ولي با اين وجود ما براي حسين از خداوند درخواست رضايت كرده و براي او عفو و بخشش را خواستاريم!! و مقدرات الهي حكمتهايي دارد كه ما از آن آگاه نيستيم ... | |||
عقيده اهلسنت و جماعت! اين است كه واجب است تا به فرامين كسي كه مورد بيعت قرار گرفته و مردم حول محور او جمع شدهاند گوش فرا داده شده و از او پيروي گردد!! و قيام و سركشي عليه او نيز حرام است و از همينرو خروج و قيام حسين عليه يزيد حرام بود!!... ما ميگوييم حسين در قيامش عليه يزيد اشتباه كرد و براي او بهتر بود كه اين كار را نميكرد. و باقي ماندن در مدينه و بر آنچه مردم بر آن اجتماع كرده بودند بهتر و سزاوارتر بود. و هر چه به او گفته شد كه عراق طرفدار و همراه تو نيست گوش نداد و توجهي ننمود... و حقيقت اين است كه مردم عراق و شام و مصر و حجاز و يمن با يزيد بن معاويه در زمان زندگي و حيات پدرش بيعت كرده و امامت و رهبري وي را پذيرفته بودند، به همين جهت هم قيام عليه او و تجاوز به حريم خلافت او جايز نبود. اين تمام مطلب است بيش از اين هم سخني نميگوئيم و معتقد به بيش از اين هم نيستيم.»[10] | |||
يزيد بن معاويه از نظر وهابيت معاصر از اهميت بسيار زيادي برخوردار است تا حدي كه وزارت معارف دولت عربستان سعودي كتابي را به عنوان «حقائق عن أمير المؤمنين يزيد بن معاوية» به چاپ رسانده و آن را يكي از متون درسي در مدارس رسمي اين كشور قرار دادهاست.[11] | |||
پينوشتها: | |||
[1]. ابنتيميه، ابوالعباس احمد بن عبدالحليم، منهاج السنة، ج2، ص67، بولاق مصر، مطبعه كبراي اميريه، اول، 1321ق. | |||
[2]. همان، ص70. | |||
[3]. همان. | |||
[4]. همان، ج4ص472. | |||
[5]. همان، ص522. | |||
[6]. همان، ص535. | |||
[7]. همان، ص544. | |||
[8]. همان، ص 550 | |||
[9]. همان، ص567. | |||
[10].http://database-aryana-encyclopaedia.blogspot.com/2013/07/blog-post_14.html | |||
[11]. تيجاني، سيد محمد، الشيعة هم أهلالسنة، پاورقى ص 94 تيجاني، سيد محمد، الشيعة هم أهلالسنة، پاورقي، ص94، قم، ايران. تحقيق و تعليق: مركزالأبحاث العقائدية چ1، 1427ق. ؛ أسعد وحيد القاسم، حقيقةالشيعة الإثني عشرية، ص82، ايران، قم، دار الزهراء للطباعة والنشر، چ1، 1412ق./1992م. |