۶۰۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{شروع متن}} | {{شروع متن}} | ||
{{سوال}} | {{سوال}} | ||
خط ۵: | خط ۴: | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}}اعمال خلاف شرع [[یزید]] و آلوده بودن او به [[گناه|گناهان]] مختلف از مسلمات تاریخی دانسته شده است و عالمان [[شیعه]] و [[سنی]] بر آن اتفاق نظر داشته و او را مستحق [[لعن]] دانستهاند؛ طبق شواهد تاریخی برخی از [[صحابه پیامبر(ص)]] او را فردی فاسق و اهل گناه دانستهاند. برخی از منابع نیز به اقرار یزید پیرامون فسق و فجور و حتی اقرار به [[کفر|کفرش]] اشاره کردهاند. | ||
برخی از [[مسلمان|مسلمانان]] نیز با مشاهده فسق و فجور یزید پیمان خود را با شکسته و او را مورد لعن قرار دادند و حتی استاندارش را از [[مدینه]] اخراج کردند. | |||
تهدیدها و نیرنگهای [[معاویه]] برای جانشینی یزید و زیرپا گذاشتن معاهده خود با [[امام حسن(ع)]] در منابع بازتاب داشته است. | |||
== فسق و فجور یزید == | == فسق و فجور یزید == | ||
خط ۱۲: | خط ۱۵: | ||
گفته شده است که او میمونی داشت که نامش را «اباقیس» گذاشته بود. یزید به او شراب مینوشاند و از حرکات وی میخندید.<ref>فقیهی، «بنیامیه در تاریخ»، ۱۴۱۳ق، ص۳۴.</ref> وی بوزینهاش را در مجالس شراب و لهو و لعب میآورد و او را برای مسابقات سوار بر الاغ وحشی میکرد.<ref>مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، ج۱، ص۱۴۱.</ref> گفته شده است که در دوران یزید مردم بهطور رسمی شراب میخوردند، و لهو و لعب در مکه و مدینه نیز شیوع پیدا کرده بود.<ref>مسعودی، علی بن الحسین بن علی، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجرة، چاپ دوم، 1409ق، ج2، ص67.</ref> | گفته شده است که او میمونی داشت که نامش را «اباقیس» گذاشته بود. یزید به او شراب مینوشاند و از حرکات وی میخندید.<ref>فقیهی، «بنیامیه در تاریخ»، ۱۴۱۳ق، ص۳۴.</ref> وی بوزینهاش را در مجالس شراب و لهو و لعب میآورد و او را برای مسابقات سوار بر الاغ وحشی میکرد.<ref>مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، ج۱، ص۱۴۱.</ref> گفته شده است که در دوران یزید مردم بهطور رسمی شراب میخوردند، و لهو و لعب در مکه و مدینه نیز شیوع پیدا کرده بود.<ref>مسعودی، علی بن الحسین بن علی، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجرة، چاپ دوم، 1409ق، ج2، ص67.</ref> | ||
[[امام حسین(ع)]] و برخی [[صحابه پیامبر(ص)]] به صراحت او را [[فاسق]] و اهل [[گناه]] خواندهاند.<ref>یعقوبی، تاریخ، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۶۰.</ref> تاریخنویسان، علماء و بزرگان شیعه و سنی بر فاسق بودنش اتفاق نظر دارند. عالمان اهلسنت چون احمد بن حنبل، ذهبی، ابن عماد حنبلی، ابن جوزی و ابن خلدون او را شایسته لعن دانستهاند.<ref>عباسآبادی، پژوهشی سزا در بایدها و نبایدهای ناسزا، ۱۳۸۶، صص۹۰–۹۱.</ref> | [[امام حسین(ع)]] و برخی [[صحابه پیامبر(ص)]] به صراحت او را [[فاسق]] و اهل [[گناه]] خواندهاند.<ref>یعقوبی، تاریخ، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۶۰.</ref> یکی از شواهد بر شرابخواری و فاسق بودن یزید سخنان [[امام حسین(ع)]] در مجلس ولید بن عتبه (فرماندار استاندار مدینه از طرف معاویه و یزید) است که حضرت خطاب به ولید بن عتبه فرمود: یزید مردی است شرابخوار و کشنده افراد بیگناه (و پاک) و مردی است که بهطور آشکار فسق و فجور و فساد میکند.<ref>یزید رجل شارب الخمر و قاتل النفس المحَّرمه مُعلنُ بالفسق؛ خوارزمی، مقتل الحسین، ج۱، ص۱۸۴.</ref> | ||
تاریخنویسان، علماء و بزرگان شیعه و سنی بر فاسق بودنش اتفاق نظر دارند. عالمان اهلسنت چون احمد بن حنبل، ذهبی، ابن عماد حنبلی، ابن جوزی و ابن خلدون او را شایسته لعن دانستهاند.<ref>عباسآبادی، پژوهشی سزا در بایدها و نبایدهای ناسزا، ۱۳۸۶، صص۹۰–۹۱.</ref> | |||
=== اقرار به فسق و فجور === | === اقرار به فسق و فجور === | ||
خط ۲۰: | خط ۲۵: | ||
=== اقرار به کفر === | === اقرار به کفر === | ||
برخی منابع جملات کفرآمیزی از یزید به ثبت رساندهاند و حتی در برخی مواقع بهصراحت اظهار کفر و رسالت [[پیامبر(ص)]] را انکار | برخی منابع جملات کفرآمیزی از یزید به ثبت رساندهاند و حتی در برخی مواقع بهصراحت اظهار کفر کرد و رسالت [[پیامبر(ص)]] و نازل شدن وحی الهی بر او را انکار نمود. وقتی سر امام حسین(ع) را جلوی او گذاشتند، با چوب خیزران به سر مبارک زد و اشعاری را به زبان آورد که در دو بیت آخرش چنین گفت: بنیهاشم (محمد) با ملک و حکومت بازی کرد، نه وحی بر او نازل شده بود و نه از آسمان خبری به او رسید. من از قبیله خود نیستم اگر از فرزندان احمد انتقام نگیرم، آنچه که او درباره پدران من انجام داد.<ref>تذکرهَ الخواص، ص۲۳۵ و البلاء والتاریخ، ج۶، ص۱۲.</ref> | ||
== بیعتشکنی مسلمانان و لعن یزید == | == بیعتشکنی مسلمانان و لعن یزید == | ||
تمامی مورخین به خصوص سبط بن جوزی از علماء معروف [[اهلسنت]] است در کتاب تذکره الخواص مینویسد: در سال ۶۲ق جماعتی از [[مدینه]] به [[شام]] رفتند، وقتی از اعمال و کفریات یزید باخبر شدند به مدینه برگشتند و بیعت با او را شکسته و علناً او را [[لعن]] کردند و استاندارش، عثمان بن محمد بن ابی سفیان را از شهر بیرون نمودند. سپس عبدالله بن حنظله خطاب به اهل مدینه گفت: ای مردم ما از شام بیرون نیامده و خروج بر یزید ننمودیم؛ مگر آن که دیدیم که او مرد بیدینی است که با مادرها و دختر و خواهرهایش نزدیکی (زنا) مینماید و شراب میخورد و نماز نمیخواند و اولاد پیغمبران را میکشد.<ref>ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۶۳.</ref> | تمامی مورخین به خصوص سبط بن جوزی از علماء معروف [[اهلسنت]] است در کتاب تذکره الخواص مینویسد: در سال ۶۲ق جماعتی از [[مدینه]] به [[شام]] رفتند، وقتی از اعمال و کفریات یزید باخبر شدند به مدینه برگشتند و بیعت با او را شکسته و علناً او را [[لعن]] کردند و استاندارش، عثمان بن محمد بن ابی سفیان را از شهر بیرون نمودند. سپس عبدالله بن حنظله خطاب به اهل مدینه گفت: ای مردم ما از شام بیرون نیامده و خروج بر یزید ننمودیم؛ مگر آن که دیدیم که او مرد بیدینی است که با مادرها و دختر و خواهرهایش نزدیکی (زنا) مینماید و شراب میخورد و نماز نمیخواند و اولاد پیغمبران را میکشد.<ref>ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۶۳.</ref> | ||
== بیعت اجباری برای یزید == | == بیعت اجباری برای یزید == | ||
خط ۳۲: | خط ۳۵: | ||
شیخ صدوق در کتاب آمالی از امام سجاد(ع) روایت کرده که حضرت فرمود: هنگامی که اجل معاویه فرا رسید، یزید را فراخواند و در مقابل خود نشانید و به او گفت: «ای پسرک من! من گردن گردنکشان را برای تو ذلیل کردهام، شهرها را برای تو مطیع نمودهام (و در جای دیگر آمده که گفت: من همه رجال، بزرگسالان و شخصیتها را رام کردم و از آنها برای خلافت تو امضاء گرفته و سلطنت را در اختیار تو قرار دادم) فقط من از سه نفر نسبت به تو بیم دارم که میترسم با کمال قدرت با تو مخالفت نمایند، آنان عبارتاند از: عبدالله بن عمر بن خطاب، عبدالله بن زبیر و حسین بن علی.»<ref>بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۱۱.</ref> | شیخ صدوق در کتاب آمالی از امام سجاد(ع) روایت کرده که حضرت فرمود: هنگامی که اجل معاویه فرا رسید، یزید را فراخواند و در مقابل خود نشانید و به او گفت: «ای پسرک من! من گردن گردنکشان را برای تو ذلیل کردهام، شهرها را برای تو مطیع نمودهام (و در جای دیگر آمده که گفت: من همه رجال، بزرگسالان و شخصیتها را رام کردم و از آنها برای خلافت تو امضاء گرفته و سلطنت را در اختیار تو قرار دادم) فقط من از سه نفر نسبت به تو بیم دارم که میترسم با کمال قدرت با تو مخالفت نمایند، آنان عبارتاند از: عبدالله بن عمر بن خطاب، عبدالله بن زبیر و حسین بن علی.»<ref>بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۱۱.</ref> | ||
[[شهید مطهری]] مینویسد: یکی از شرایطی که در [[صلحنامه امام حسن(ع)]] با معاویه منعقد شده بود، واگذاری حکومت و عدم اختیار در تعیین جانشین پس از خود بود؛ اما تصمیم معاویه از همان روزهای اول این بود که | [[شهید مطهری]] مینویسد: یکی از شرایطی که در [[صلحنامه امام حسن(ع)]] با معاویه منعقد شده بود، واگذاری حکومت و عدم اختیار در تعیین جانشین پس از خود بود؛ اما تصمیم معاویه از همان روزهای اول این بود که مانع خروج خلافت از خاندانش شود و به گفته مورخین خلافت را به شکل سلطنت درآورد؛ بنابراین او صریحاً همه صلحنامه را زیر پا گذاشت و درنهایت امام حسن(ع) را مسموم کرد و به [[شهادت]] رساند.<ref>مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، ج۲، ص۱۶.</ref>{{پایان پاسخ}} | ||
== منابع == | == منابع == |
ویرایش