حب الوطن من الایمان: تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۲۶۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۶ فوریهٔ ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:
آیا جمله {{متن عربی|حُبُّ الوَطَنِ مِنَ الایمانِ}} در منابع حدیثی موجود است؟ در صورت موجود بودن، تقدس آب و خاک در زندگی مؤمن چه جایگاهی دارد؟
آیا جمله {{متن عربی|حُبُّ الوَطَنِ مِنَ الایمانِ}} در منابع حدیثی موجود است؟ در صورت موجود بودن، تقدس آب و خاک در زندگی مؤمن چه جایگاهی دارد؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}'''حب الوطن من الایمان''' عبارتی منسوب به [[پیامبر اسلام(ص)]] که شهرت آن موجب تفاسیر مختلف، از جمله تفاسیری ملی‌گرایانه از آن، شده است. این عبارت در منابع متقدم روایی [[شیعه]] و اهل‌سنت دیده نمی‌شود، ولی کثرت نقل آن در منابع مختلف نشان می‌دهد که این عبارت در میان مسلمانان به‌عنوان روایتی از رسول خدا(ص) دارای شهرت بوده است.
 
برخی این عبارت را حدیث نبوی(ص) نمی‌دانند، ولی برخی با تکیه به رواج آن و نقلش به‌صورت مرسل در برخی منابع روایی آن را به‌عنوان روایتی ضعیف تلقی کرده‌اند. معانی مختلفی از این عبارت ارائه شده که بعضاً موجب انتقاد از مفهوم آن شده است؛ مانند آنکه برخی میان حب وطن و ایمان ارتباطی نمی‌بینند. از عنوان وطن در این عبارت هم معانی مختلفی مراد شده است؛ از جمله وطن دنیایی، مکه، سرزمین بزرگ اسلامی و انسان و کرامت انسانی.
 
روایت حب الوطن به‌دلیل درون‌مایهٔ آن در تاریخ فرهنگ اسلامی مورد توجه اهل عرفان و [[تصوف]] قرار گرفته است. عارفان اسلامی وطن در این روایت را معادل بهشت، قرب الهی و عالم وحدت دانسته‌اند و بازگشت به این وطن را دغدغهٔ عارفانهٔ انسان سالک به‌حساب آورده‌اند.


== متن و منبع روایت ==
== متن و منبع روایت ==
خط ۱۸: خط ۲۲:
در منابع اهل‌سنت قدیمی‌ترین منبعی که این عبارت به‌عنوان روایت از رسول خدا(ص) در آن نقل شده کتابی شامل هفتاد روایت دربارهٔ جهاد از ابن بطهٔ عُکبری، محدث حنبلی، است.<ref>ابن بطة العکبری، ابی‌عبدالله عبیدالله بن محمد، کتاب الجهاد او سبعون حدیثاً فی الجهاد، قاهره، مکتبة القرآن، بی‌تا، ص۷۷.</ref> هرچند او این روایت را به صورت مرسل از رسول خدا(ص) نقل کرده، تلقی این عبارت از سوی محدثی در قرن چهارم به‌عنوان روایتی از رسول خدا(ص) حائز اهمیت است.<ref>رحیمی، «بررسی حدیث حب الوطن من الایمان»، دو فصل‌نامهٔ حدیث‌پژوهی، ص۲۲۰.</ref> پس از ابن بطه، ذهبی (درگذشتهٔ ۷۴۸ق)<ref>الذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام التدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۹ق، ج۴۰، ص۶۰.</ref>، [[سیوطی]] (درگذشتهٔ ۹۱۱ق)<ref>السیوطی، عبدالرحمن ابن ابی‌بکر، الدرر المنتثرة فی الأحاديث المشتهرة، تحقیق محمد بن لطفی الصباغ، ریاض، عمادة الشؤون المکتبات، بی‌تا، ص۱۰۸.</ref>، عجلونی<ref>العجلونی، اسماعیل بن محمد، کشف الغناء و مزیل الالباس عما اشتهر من الاحادیث علی السنة الناس، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۳۴۵.</ref> (درگذشتهٔ ۱۱۶۲ق) و ملاحویش آل غازی<ref>آل غازی العانی، عبد القادر بن ملا حويش السيد محمود، بيان المعانی (مرتب حسب ترتيب النزول)، دمشق، مطبعة الترقی، ۱۳۸۲ق، ج۲، ص۴۰۴.</ref> (درگذشتهٔ ۱۳۹۸ق) این عبارت را عموماً به‌عنوان روایتی مرسل در کتاب‌های خود نقل کرده‌اند.
در منابع اهل‌سنت قدیمی‌ترین منبعی که این عبارت به‌عنوان روایت از رسول خدا(ص) در آن نقل شده کتابی شامل هفتاد روایت دربارهٔ جهاد از ابن بطهٔ عُکبری، محدث حنبلی، است.<ref>ابن بطة العکبری، ابی‌عبدالله عبیدالله بن محمد، کتاب الجهاد او سبعون حدیثاً فی الجهاد، قاهره، مکتبة القرآن، بی‌تا، ص۷۷.</ref> هرچند او این روایت را به صورت مرسل از رسول خدا(ص) نقل کرده، تلقی این عبارت از سوی محدثی در قرن چهارم به‌عنوان روایتی از رسول خدا(ص) حائز اهمیت است.<ref>رحیمی، «بررسی حدیث حب الوطن من الایمان»، دو فصل‌نامهٔ حدیث‌پژوهی، ص۲۲۰.</ref> پس از ابن بطه، ذهبی (درگذشتهٔ ۷۴۸ق)<ref>الذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام التدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۹ق، ج۴۰، ص۶۰.</ref>، [[سیوطی]] (درگذشتهٔ ۹۱۱ق)<ref>السیوطی، عبدالرحمن ابن ابی‌بکر، الدرر المنتثرة فی الأحاديث المشتهرة، تحقیق محمد بن لطفی الصباغ، ریاض، عمادة الشؤون المکتبات، بی‌تا، ص۱۰۸.</ref>، عجلونی<ref>العجلونی، اسماعیل بن محمد، کشف الغناء و مزیل الالباس عما اشتهر من الاحادیث علی السنة الناس، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۳۴۵.</ref> (درگذشتهٔ ۱۱۶۲ق) و ملاحویش آل غازی<ref>آل غازی العانی، عبد القادر بن ملا حويش السيد محمود، بيان المعانی (مرتب حسب ترتيب النزول)، دمشق، مطبعة الترقی، ۱۳۸۲ق، ج۲، ص۴۰۴.</ref> (درگذشتهٔ ۱۳۹۸ق) این عبارت را عموماً به‌عنوان روایتی مرسل در کتاب‌های خود نقل کرده‌اند.


برخی از محدثان اهل‌سنت روایت‌بودن این عبارت را انکار کرده‌اند.<ref>الشحود، علی بن نایف، موسوعة الرد علی المذاهب الفکریة المعاصرة، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا، ج۴۹، ص۷.</ref> برخی آن را باطل و جعلی خوانده‌اند.<ref>القرنی، عائض بن عبدالله، دروس الشیخ عائض بن القرنی، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا، ج۶، ص۲۰۶.</ref> برخی بر حدیث‌بودن آن دلیل قطعی نیافته‌اند.<ref>السیوطی، الدرر المنتثرة، ص۱۰۸.</ref> برخی بر حدیث‌بودن آن یقین نیافته‌اند، ولی معنای آن را صحیح دانسته‌اند.<ref>السخاوی، محمد بن عبدالرحمن، المقاصد الحسنة في بيان كثير من الأحاديث المشتهرة على الألسنة، تحقیق عبدالله محمد الصدیق، بیروت، دار الکتب العلمية، ۱۳۹۹ق، ص۱۸۳.</ref> برخی آن را سخنی حکمت‌آمیز دانسته‌اند که منسوب به رسول خداست.<ref>الراجحی، عبدالعزیز بن عبدالله، شرح الوصیة الکبری لابن تیمیة، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا، ج۵، ص۷.</ref> عده‌ای دیگر آن را نه تنها جعلی و کذب دانسته‌اند، بلکه در صحیح‌بودن معنای آن هم تردید کرده‌اند.<ref>السعیدان، ولید بن راشد، المقول من ما لیس بمنقول، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا، ج۱، ص۷.</ref>   
برخی از محدثان [[اهل‌سنت]] روایت‌بودن این عبارت را انکار کرده‌اند.<ref>الشحود، علی بن نایف، موسوعة الرد علی المذاهب الفکریة المعاصرة، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا، ج۴۹، ص۷.</ref> برخی آن را باطل و جعلی خوانده‌اند.<ref>القرنی، عائض بن عبدالله، دروس الشیخ عائض بن القرنی، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا، ج۶، ص۲۰۶.</ref> برخی بر حدیث‌بودن آن دلیل قطعی نیافته‌اند.<ref>السیوطی، الدرر المنتثرة، ص۱۰۸.</ref> برخی بر حدیث‌بودن آن یقین نیافته‌اند، ولی معنای آن را صحیح دانسته‌اند.<ref>السخاوی، محمد بن عبدالرحمن، المقاصد الحسنة في بيان كثير من الأحاديث المشتهرة على الألسنة، تحقیق عبدالله محمد الصدیق، بیروت، دار الکتب العلمية، ۱۳۹۹ق، ص۱۸۳.</ref> برخی آن را سخنی حکمت‌آمیز دانسته‌اند که منسوب به رسول خداست.<ref>الراجحی، عبدالعزیز بن عبدالله، شرح الوصیة الکبری لابن تیمیة، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا، ج۵، ص۷.</ref> عده‌ای دیگر آن را نه تنها جعلی و کذب دانسته‌اند، بلکه در صحیح‌بودن معنای آن هم تردید کرده‌اند.<ref>السعیدان، ولید بن راشد، المقول من ما لیس بمنقول، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا، ج۱، ص۷.</ref>   


=== در سایر منابع ===
=== در سایر منابع ===
برخی قدیمی‌ترین منبعی که این عبارت در آن نقل شده را مرزبان‌نامهٔ اسپهبد مرزبان بن رستم بن شروین بن رستم بن قارن (قرن چهارم قمری) دانسته‌اند.<ref>رحیمی، «بررسی حدیث حب الوطن من الایمان»، دو فصل‌نامهٔ حدیث‌پژوهی، ص۲۲۰.</ref> متن اصلی این کتاب که به زبان طبری بوده باقی نمانده و تحریرهایی به زبان فارسی، ترکی و عربی از قرن ششم به بعد باقی مانده است. این عبارت در تحریر عربی این کتاب که توسط ابن‌عربشاه (درگذشتهٔ ۸۵۴ق) انجام شده دیده می‌شود. پس اینکه این عبارت در اصل طبری این کتاب بوده باشد قابل اثبات نیست.<ref>ابن عربشاه، احمد بن محمد،‌مرزبان‌نامه، بیروت، مؤسسة الانتشار العربی، ۱۹۹۲م، ص۱۷۸.</ref>  
برخی قدیمی‌ترین منبعی که این عبارت در آن نقل شده را [[مرزبان‌نامهٔ|مرزبان‌نامه]] اسپهبد مرزبان بن رستم بن شروین بن رستم بن قارن (قرن چهارم قمری) دانسته‌اند.<ref>رحیمی، «بررسی حدیث حب الوطن من الایمان»، دو فصل‌نامهٔ حدیث‌پژوهی، ص۲۲۰.</ref> متن اصلی این کتاب که به زبان طبری بوده باقی نمانده و تحریرهایی به زبان فارسی، ترکی و عربی از قرن ششم به بعد باقی مانده است. این عبارت در تحریر عربی این کتاب که توسط ابن‌عربشاه (درگذشتهٔ ۸۵۴ق) انجام شده دیده می‌شود. پس اینکه این عبارت در اصل طبری این کتاب بوده باشد قابل اثبات نیست.<ref>ابن عربشاه، احمد بن محمد،‌مرزبان‌نامه، بیروت، مؤسسة الانتشار العربی، ۱۹۹۲م، ص۱۷۸.</ref>  


بازتاب این عبارت در ادب فارسی قابل توجه است. این موضوع نشان از شهرت این عبارت به عنوان روایت از پیامبر(ص) در قرون گذشته است.<ref>رحیمی، «بررسی حدیث حب الوطن من الایمان»، دو فصل‌نامهٔ حدیث‌پژوهی، ص۲۱۹.</ref> از جمله عطار نیشابوری (درگذشتهٔ ۶۱۸ق) در الهی‌نامهٔ خود چنین سروده:  
بازتاب این عبارت در ادب فارسی قابل توجه است. این موضوع نشان از شهرت این عبارت به عنوان روایت از پیامبر(ص) در قرون گذشته است.<ref>رحیمی، «بررسی حدیث حب الوطن من الایمان»، دو فصل‌نامهٔ حدیث‌پژوهی، ص۲۱۹.</ref> از جمله [[عطار نیشابوری]] (درگذشتهٔ ۶۱۸ق) در الهی‌نامهٔ خود چنین سروده:  
{{شعر|تو بى معشوق خود با خويشتن آى‌|مشو بيرون به صحرا با وطن آى‌|از آن حب الوطن ايمان پاک است‌|كه معشوقت درون جان پاک است‌<ref>عطار</ref>
{{شعر|تو بى معشوق خود با خويشتن آى‌|مشو بيرون به صحرا با وطن آى‌|از آن حب الوطن ايمان پاک است‌|كه معشوقت درون جان پاک است‌<ref>عطار نیشابوری، محمد، الهی‌نامه،</ref>
}}
}}
مولوی (درگذشتهٔ ۶۷۲ق) نیز در مثنوی به این عبارت اشاره کرده است:
[[مولوی]] (درگذشتهٔ ۶۷۲ق) نیز در مثنوی به این عبارت اشاره کرده است:
{{شعر|از دَم حب الوطن بگذر مايست‌|كه وطن آن سوست جان اين سوى نيست‌|گر وطن خواهى گذر آن سوى شَط|اين حديث راست را كم خوان غلط<ref>مولوی، جلال‌الدین محمد، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد الین نیکلسون، تهران، انتشارات پژوهش، ۱۳۷۱ش، ص۶۵۲.؛ نیز برای اطلاع از منبع این روایت در مثنوی ن.ک: فروزانفر، بدیع الزمان، احاديث و قصص مثنوى (تلفيقى از دو كتاب احاديث مثنوى و مآخذ قصص و تمثيلات مثنوى)، به‌کوشش حسین داودی، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۸ش، ص۳۲۳-۳۲۴.</ref>
{{شعر|از دَم حب الوطن بگذر مايست‌|كه وطن آن سوست جان اين سوى نيست‌|گر وطن خواهى گذر آن سوى شَط|اين حديث راست را كم خوان غلط<ref>مولوی، جلال‌الدین محمد، مثنوی معنوی، تصحیح رینولد الین نیکلسون، تهران، انتشارات پژوهش، ۱۳۷۱ش، ص۶۵۲.؛ نیز برای اطلاع از منبع این روایت در مثنوی ن.ک: فروزانفر، بدیع الزمان، احاديث و قصص مثنوى (تلفيقى از دو كتاب احاديث مثنوى و مآخذ قصص و تمثيلات مثنوى)، به‌کوشش حسین داودی، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۸ش، ص۳۲۳-۳۲۴.</ref>
}}
}}
سعدی شیرازی (درگذشتهٔ ۶۹۰ق) با تکیه بر این عبارت چنین سروده است:
[[سعدی شیرازی]] (درگذشتهٔ ۶۹۰ق) با تکیه بر این عبارت چنین سروده است:
{{شعر|سعدیا حب وطن گرچه حدیثی‌ است صحیح|نتوان مرد به سختی که من این جا زادم<ref>سعدی، غزلیات سعدی، تصحیح محمدعلی فروغی، تهران، انتشارات اقبال، ۱۳۴۳ش، ص۲۹۳، غزل شمارهٔ ۳۷۱.</ref>
{{شعر|سعدیا حب وطن گرچه حدیثی‌ است صحیح|نتوان مرد به سختی که من این جا زادم<ref>سعدی، غزلیات سعدی، تصحیح محمدعلی فروغی، تهران، انتشارات اقبال، ۱۳۴۳ش، ص۲۹۳، غزل شمارهٔ ۳۷۱.</ref>
}}شیخ بهایی (درگذشتهٔ ۹۳۵ق) هم در مثنوی نان و حلوای خود این عبارت را روایتی نبوی(ص) تلقی کرده و به تفسیر آن پرداخته است.<ref>بهایی، محمد بن حسین،‌کلیات اشعار و آثار شیخ بهایی،‌ با مقدمهٔ سعید نفیسی، تهران، نشر چکامه، ۱۳۶۱ش، ص۱۲۴-۱۲۵.</ref>
}}شیخ بهایی (درگذشتهٔ ۹۳۵ق) هم در مثنوی نان و حلوای خود این عبارت را روایتی نبوی(ص) تلقی کرده و به تفسیر آن پرداخته است.<ref>بهایی، محمد بن حسین،‌کلیات اشعار و آثار شیخ بهایی،‌ با مقدمهٔ سعید نفیسی، تهران، نشر چکامه، ۱۳۶۱ش، ص۱۲۴-۱۲۵.</ref>
خط ۳۶: خط ۴۰:
دربارهٔ معنای روایت حب الوطن تفسیرهای مختلفی ارائه شده است:  
دربارهٔ معنای روایت حب الوطن تفسیرهای مختلفی ارائه شده است:  


* برخی در معنای این روایت اشکال کرده‌اند و ارتباط میان حب وطن و ایمان را دارای خلل به‌شمار برده‌اند؛ به این صورت که ممکن است که مشرکی حب وطن داشته باشد و این خلاف معنای روایت خواهد بود.<ref>السعیدان، المقول من ما لیس بمنقول، ج۱، ص۷.</ref> برخی در پاسخ به این اشکال گفته‌اند که معنای روایت این است که حب وطن با ایمان تناقض ندارد.<ref>العجلونی، کشف الغناء، بیروت، ج۱، ص۳۴۷.</ref>
* برخی در معنای این روایت اشکال کرده‌اند و ارتباط میان حب وطن و ایمان را دارای خلل به‌شمار برده‌اند؛ به این صورت که ممکن است که مشرکی حب وطن داشته باشد و این خلاف معنای روایت خواهد بود.<ref>السعیدان، المقول من ما لیس بمنقول، ج۱، ص۷.</ref> برخی در پاسخ به این اشکال گفته‌اند که معنای روایت این است که حب وطن با [[ایمان]] تناقض ندارد.<ref>العجلونی، کشف الغناء، بیروت، ج۱، ص۳۴۷.</ref>


* برخی حب وطن را امری غریزی دانسته‌اند و اینکه امری غریزی نشانه ایمان، که امری اعتقادی است، باشد را نامعقول دانسته‌اند.<ref>الشحود، علی بن نایف، موسوعة الرد علی المذاهب الفکریة المعاصرة، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا، ج۳۹، ص۸۱.</ref>
* برخی حب وطن را امری غریزی دانسته‌اند و اینکه امری غریزی نشانه ایمان، که امری اعتقادی است، باشد را نامعقول دانسته‌اند.<ref>الشحود، علی بن نایف، موسوعة الرد علی المذاهب الفکریة المعاصرة، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا، ج۳۹، ص۸۱.</ref>
* عده‌ای وطن را امری دنیایی دانسته‌اند که با ایمان، که امری آخرتی است، سازگاری ندارد.<ref>شهیدی، سیدجعفر، شرح مثنوی شریف، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۹۱ش، ج۵، ص۳۲۹.</ref>   
* عده‌ای وطن را امری دنیایی دانسته‌اند که با ایمان، که امری آخرتی است، سازگاری ندارد.<ref>شهیدی، سیدجعفر، شرح مثنوی شریف، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۹۱ش، ج۵، ص۳۲۹.</ref>   
* برخی وطن را بهشت، که مسکن اولیهٔ آدم ابوالبشر (ع) بوده، دانسته‌اند.<ref>العجلونی، کشف الغناء، بیروت، ج۱، ص۳۴۷.</ref>
* برخی وطن را بهشت، که مسکن اولیهٔ [[آدم ابوالبشر (ع)|آدم ابوالبشر(ع)]] بوده، دانسته‌اند.<ref>العجلونی، کشف الغناء، بیروت، ج۱، ص۳۴۷.</ref>
* عده‌ای منظور از وطن در این روایت را شهر مکه قلمداد کرده‌اند.<ref>العجلونی، کشف الغناء، بیروت، ج۱، ص۳۴۵.</ref>
* عده‌ای منظور از وطن در این روایت را شهر [[مکه]] قلمداد کرده‌اند.<ref>العجلونی، کشف الغناء، بیروت، ج۱، ص۳۴۵.</ref>
* بعضی وطن را دنیا و آنچه که به آن تعلق دارد دانسته‌اند.<ref>الخویی، میرزا حبیب‌الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، تهران، مکتبة الاسلامیة، ۱۳۵۸ش، ج۲۱، ص۳۶۳.</ref>   
* بعضی وطن را دنیا و آنچه که به آن تعلق دارد دانسته‌اند.<ref>الخویی، میرزا حبیب‌الله، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، تهران، مکتبة الاسلامیة، ۱۳۵۸ش، ج۲۱، ص۳۶۳.</ref>   
* برخی منظور از وطن در این روایت را انسان و کرامت انسانی قلمداد کرده‌اند.<ref>مغنیه، محمدجواد، فی ضلال نهج البلاغه، بیروت، دارالعلم للملائین، ۱۹۷۹م، ج۱، ص۲۰۲. </ref>
* برخی منظور از وطن در این روایت را انسان و کرامت انسانی قلمداد کرده‌اند.<ref>مغنیه، محمدجواد، فی ضلال نهج البلاغه، بیروت، دارالعلم للملائین، ۱۹۷۹م، ج۱، ص۲۰۲. </ref>
* بعضی وطن را سرزمین بزرگ اسلامی، که حفظ آن بر همه واجب است، به‌شمار برده‌اند.<ref>العاملی، السید جعفر مرتضی، الصحیح من السیره، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، بیروت، دارالهادی، ج۳، ص۳۳۳.</ref>
* بعضی وطن را سرزمین بزرگ اسلامی، که حفظ آن بر همه واجب است، به‌شمار برده‌اند.<ref>العاملی، السید جعفر مرتضی، الصحیح من السیره، الصحیح من سیرة النبی الاعظم، بیروت، دارالهادی، ج۳، ص۳۳۳.</ref>
* گروهی منظور از وطن در این عبارت را به معنای ظاهری آن، که همان محل تولد و رشد شخص است، قلمداد کرده‌اند. این تفسیر موجب شد تا این عبارت مورد استفادهٔ گروه‌هایی با گرایش ملی‌گرایانه قرار گیرد.


==بازتاب در عرفان و تصوف==
==بازتاب در عرفان و تصوف==
روایت حب الوطن به‌دلیل درون‌مایهٔ آن در تاریخ فرهنگ اسلامی مورد توجه اهل عرفان و تصوف قرار گرفت و تفاسیری عرفانی و صوفیانه از آن ارائه شده است. عارفان اسلامی وطن در این روایت را معادل بهشت، قرب الهی و عالم وحدت قرار دادند و بازگشت به این وطن را از ایمان عارفانه دانسته‌اند. نمونه‌ای از این نوع تفاسیر را در متون عارفانی چون ابن عربی (۵۶۰-۶۳۸ق‌)، مولوی و شیخ بهایی می‌توان دید.   
روایت حب الوطن به‌دلیل درون‌مایهٔ آن در تاریخ فرهنگ اسلامی مورد توجه اهل [[عرفان]] و تصوف قرار گرفت و تفاسیری عرفانی و صوفیانه از آن ارائه شده است. عارفان اسلامی وطن در این روایت را معادل بهشت، قرب الهی و عالم وحدت قرار دادند و بازگشت به این وطن را از ایمان عارفانه دانسته‌اند. نمونه‌ای از این نوع تفاسیر را در متون عارفانی چون [[ابن عربی]] (۵۶۰-۶۳۸ق‌)، مولوی و شیخ بهایی می‌توان دید.   


ابن عربی منظور از وطن در این روایت را فطرت انسانی می‌داند که در آن میثاق الست الهی به ودیعه قرار نهاده شده است.<ref>ابن عربی، محمد بن علی، تفسیر ابن عربی (تأویلات عبدالرزاق)، تحقیق سمیر مصطفی رباب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۳۲۹.</ref> مولوی نسبت به تفسیر ظاهری از وطن در این آیه هشدار داده است و تأکید کرده که وطن خاکی مراد از این روایت نیست. از نظر او، وطن جایی است در جوار قرب الهی و کسی که وطن را وطن خاکی معنا کند این حدیث را غلط معنا کرده است.<ref>گولپینارلی، عبدالباقی، نثر و شرح مثنوی شریف، ترجمهٔ توفیق ه سبحانی، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۶۷۹.</ref> شیخ بهایی منظور رسول خدا(ص) از وطن را نه وطن خاکی دنیایی، بلکه جهان آخرت و جوار قرب الهی بر می‌شمرد. از نظر او، دنیا وطن انسان نیست و روح انسان در این دنیا در غربت است.<ref>بهایی،‌ کلیات اشعار و آثار شیخ بهایی،‌ ص۱۲۴-۱۲۵.</ref>     
ابن عربی منظور از وطن در این روایت را فطرت انسانی می‌داند که در آن میثاق الست الهی به ودیعه قرار نهاده شده است.<ref>ابن عربی، محمد بن علی، تفسیر ابن عربی (تأویلات عبدالرزاق)، تحقیق سمیر مصطفی رباب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۳۲۹.</ref> مولوی نسبت به تفسیر ظاهری از وطن در این آیه هشدار داده است و تأکید کرده که وطن خاکی مراد از این روایت نیست. از نظر او، وطن جایی است در جوار قرب الهی و کسی که وطن را وطن خاکی معنا کند این حدیث را غلط معنا کرده است.<ref>گولپینارلی، عبدالباقی، نثر و شرح مثنوی شریف، ترجمهٔ توفیق ه سبحانی، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۶۷۹.</ref> [[شیخ بهایی]] منظور رسول خدا(ص) از وطن را نه وطن خاکی دنیایی، بلکه جهان آخرت و جوار قرب الهی بر می‌شمرد. از نظر او، دنیا وطن انسان نیست و روح انسان در این دنیا در غربت است.<ref>بهایی،‌ کلیات اشعار و آثار شیخ بهایی،‌ ص۱۲۴-۱۲۵.</ref>     


== منابع ==
== منابع ==
۶٬۸۱۴

ویرایش