trustworthy
۴۷۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
== اثبات کرامات در اولیای الهی == | == اثبات کرامات در اولیای الهی == | ||
در اصل وجود کرامات و کارهای خارقالعاده در زندگی اولیای الهی و ائمه اطهار(ع) جای شک و تردیدی نیست و نمونههای متعدد آن در کتب روایی و تاریخی مشهود است. معجزات و کرامات در اندیشه اسلامی کارکرد یکسانی دارند و تفاوت بین آنها در این است که معجزات از سوی انبیا صادر میشود و کرامات از سوی اولیای الهی. به عبارت دیگر صاحب معجزه ادعای نبوت دارد ولی صاحب کرامت ادعای نبوت نداشته بلکه ادعای منصبی الهی مانند امامت را دارد. | در اصل وجود کرامات و کارهای خارقالعاده در زندگی اولیای الهی و ائمه اطهار(ع) جای شک و تردیدی نیست و نمونههای متعدد آن در کتب روایی و تاریخی مشهود است. معجزات و کرامات در اندیشه اسلامی کارکرد یکسانی دارند و تفاوت بین آنها در این است که معجزات از سوی انبیا صادر میشود و کرامات از سوی اولیای الهی. به عبارت دیگر صاحب معجزه ادعای نبوت دارد ولی صاحب کرامت ادعای نبوت نداشته بلکه ادعای منصبی الهی مانند امامت را دارد. | ||
متفکران اسلامی و سنت گرایان مسیحی معجزه را اثبات پذیر میدانند و با استناد به متون دینی و گزارشهای | |||
متفکران اسلامی و سنت گرایان مسیحی معجزه را اثبات پذیر میدانند و با استناد به متون دینی و گزارشهای گزارشگران و اخبار متواتر، وجود معجزه را پذیرفتهاند؛ اما در مقابل برخی از اندیشهوران غربی همچون هیوم، اثبات اعجاز را رد میکنند، از نظر هیوم معجزه ذاتاً چنان نامحتمل است که هیچ شاهد تاریخی وقوع آن را بهطور قطعی و یقینی اثبات نمیکند و این شواهد تاریخی که بر وقوع اعجاز اقامه میشود فاقد معیارهایی است که بتواند اطمینان انسان را به خود جلب کند، چون بررسیهای روانشناختی تاریخی و غیره نشان میدهد که در اشاعه و پیدایش چنین گزارههایی، عواملی غیر از حقیقت جویی و بازگویی وقایع نقش داشتهاند.<ref>هیوم، درباره معجزات، ص412.</ref> | |||
در نقد اینگونه سخنان میتوان گفت: بسیاری از معجزات به حد تواتر میرسند و شرط متواتر بودن یک خبر عدم تبانی است؛ بنابراین اگر احتمال تبانی در مورد واقعه ای باشد موضوعاً از بحث خارج است اما فرض بر این است که وقوع بسیاری از معجزات به حد تواتر رسیده است بنابر این احتمال خطای جمعی ناقلان و تبانی آنها محال به نظر میرسد و به عبارت دیگر درست است که ادراکات تک تک افراد علم آور نیست اما وقتی که تعداد زیادی از افراد و واجد صفات لازم برای شهادت، بالاتفاق ناظر واقعه باشند احتمال خطای آنها بسیار کم میشود و در این صورت علم آور هستند. | در نقد اینگونه سخنان میتوان گفت: بسیاری از معجزات به حد تواتر میرسند و شرط متواتر بودن یک خبر عدم تبانی است؛ بنابراین اگر احتمال تبانی در مورد واقعه ای باشد موضوعاً از بحث خارج است اما فرض بر این است که وقوع بسیاری از معجزات به حد تواتر رسیده است بنابر این احتمال خطای جمعی ناقلان و تبانی آنها محال به نظر میرسد و به عبارت دیگر درست است که ادراکات تک تک افراد علم آور نیست اما وقتی که تعداد زیادی از افراد و واجد صفات لازم برای شهادت، بالاتفاق ناظر واقعه باشند احتمال خطای آنها بسیار کم میشود و در این صورت علم آور هستند. | ||
در میان مسلمانان هم کسانی بودهاند که اثبات پذیری معجزه را نپذیرفتهاند و حتی برخی برای ادعای خود به قرآن استناد نمودهاند که امام خمینی (ره) در نفی شبهه آنان میفرمایند: «این ماجراجویان دستاویزی پیدا کردهاند و یکسره معجزه را انکار نمودهاند و آیه شریفه قرآن را که میفرماید:{{قرآن|قُلْ لَا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعًا وَلَا ضَرًّا|ترجمه=بگو من مالک سود و زيان خود نيستم|سوره=اعراف|آیه=188}} بی مطالعه و برانداز صحیح به رخ دینداران کشیدهاند و دلیل مضحک رسوائی هم بازآوردند که اگر معجزه درست بود خوب بود پیامبر(ص) ابن مکتوم را که کور بود شفا دهد و امیرالمؤمنین علی(ع) عقیل را شفا دهد… این بیخردان گمان کردهاند که اگر معجزه درست باشد باید پیامبر و امام دور محلهها و برزنها بگردند و بگویند معجزه میکنیم و کرامت میکنیم مثل اینکه دورهگردها میگویند آب حوض میکشیم فرش میتکانیم و….<ref>موسوی خمینی، سید روحالله، کشف الاسرار، ص45.</ref> | در میان مسلمانان هم کسانی بودهاند که اثبات پذیری معجزه را نپذیرفتهاند و حتی برخی برای ادعای خود به قرآن استناد نمودهاند که امام خمینی (ره) در نفی شبهه آنان میفرمایند: «این ماجراجویان دستاویزی پیدا کردهاند و یکسره معجزه را انکار نمودهاند و آیه شریفه قرآن را که میفرماید:{{قرآن|قُلْ لَا أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعًا وَلَا ضَرًّا|ترجمه=بگو من مالک سود و زيان خود نيستم|سوره=اعراف|آیه=188}} بی مطالعه و برانداز صحیح به رخ دینداران کشیدهاند و دلیل مضحک رسوائی هم بازآوردند که اگر معجزه درست بود خوب بود پیامبر(ص) ابن مکتوم را که کور بود شفا دهد و امیرالمؤمنین علی(ع) عقیل را شفا دهد… این بیخردان گمان کردهاند که اگر معجزه درست باشد باید پیامبر و امام دور محلهها و برزنها بگردند و بگویند معجزه میکنیم و کرامت میکنیم مثل اینکه دورهگردها میگویند آب حوض میکشیم فرش میتکانیم و….<ref>موسوی خمینی، سید روحالله، کشف الاسرار، ص45.</ref> |