trustworthy
۴۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
{{متن عربی|به نام خداوند رحمان و رحيم. اما بعد! بدون علم و دانش در قرآن فرو نرويد، و در آن مجادله نكنيد، و ندانسته درباره آن سخن نگوئيد كه من از جدم رسول خدا (ص) شنيدم میفرمود: هر كس درباره قرآن ندانسته سخن گويد جايگاه خود را در آتش برگزيند، و خداى سبحان و متعال، صمد را در قرآن تفسير كرده و فرموده: خدا يگانه است، خدا صمد است، سپس آن را شرح داده كه نه زاده و نه زاده شده، كفو و همتا و همانندى ندارد. نه چيزى مانند فرزند و امثال آن، از اشياء ثقيل و سنگين،- كه از مخلوقات بيرون میآيد- از او بيرون آمده، و نه چيزى از اشياء لطيف و غير سنگين مثل نفس و جان. از چرت و پينهگى، خواب و وهم، غم و اندوه، خنده و گريه، بيم و اميد، تمايل و بيزارى، گرسنگى و سيرى، منزّه و مبرّاست. او برتر از آن است كه اشياء لطيف و خشن از او بيرون آيد، نه زاده شده و نه از چيزى به وجود آمده، يا از آن خارج شده- آنگونه كه اشياء جرم دار از عناصر خود بيرون میآيند، يا جنبندگان و نباتات از زمين میرويند و زاده میشوند، يا آب از چشمهساران و ميوه از درختان ظهور میيابند- همانگونه كه از سنخ اشياء لطيفه هم نيست، اشيائى كه به مراكز خود وابستهاند، مانند: ديدن كه از چشم است و شنيدن كه از گوش، و بوئيدن كه از بينى و چشيدن از دهان و سخن گفتن از زبان و معرفت و شناخت از قلب و آتش از سنگ. نه، هيچيك از اينها را همانند نيست، بلكه اوست خداى يگانه بىهمتاى صمد، كه نه از چيزى است، و نه در چيزى، و نه بر چيزى، پديدآورنده و مخترع اشياء است، و خالق و ايجادكننده آنها به دست قدرت خود، هر چه را با مشيت و خواست خود براى نابودى آفريده در هم نوردد. و هر چه را به علم خود براى بقاء و بودن آفريده باقى نگه میدارد. اين است آن خداى يگانه صمد كه نه زاده و نه زاده شده، همتا و همانند و همطراز ندارد.<ref>حسینی همدانى، محمد، درخشان پرتوى از اصول كافى، قم، چاپخانه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص: ۱۸۲.</ref>}} | {{متن عربی|به نام خداوند رحمان و رحيم. اما بعد! بدون علم و دانش در قرآن فرو نرويد، و در آن مجادله نكنيد، و ندانسته درباره آن سخن نگوئيد كه من از جدم رسول خدا (ص) شنيدم میفرمود: هر كس درباره قرآن ندانسته سخن گويد جايگاه خود را در آتش برگزيند، و خداى سبحان و متعال، صمد را در قرآن تفسير كرده و فرموده: خدا يگانه است، خدا صمد است، سپس آن را شرح داده كه نه زاده و نه زاده شده، كفو و همتا و همانندى ندارد. نه چيزى مانند فرزند و امثال آن، از اشياء ثقيل و سنگين،- كه از مخلوقات بيرون میآيد- از او بيرون آمده، و نه چيزى از اشياء لطيف و غير سنگين مثل نفس و جان. از چرت و پينهگى، خواب و وهم، غم و اندوه، خنده و گريه، بيم و اميد، تمايل و بيزارى، گرسنگى و سيرى، منزّه و مبرّاست. او برتر از آن است كه اشياء لطيف و خشن از او بيرون آيد، نه زاده شده و نه از چيزى به وجود آمده، يا از آن خارج شده- آنگونه كه اشياء جرم دار از عناصر خود بيرون میآيند، يا جنبندگان و نباتات از زمين میرويند و زاده میشوند، يا آب از چشمهساران و ميوه از درختان ظهور میيابند- همانگونه كه از سنخ اشياء لطيفه هم نيست، اشيائى كه به مراكز خود وابستهاند، مانند: ديدن كه از چشم است و شنيدن كه از گوش، و بوئيدن كه از بينى و چشيدن از دهان و سخن گفتن از زبان و معرفت و شناخت از قلب و آتش از سنگ. نه، هيچيك از اينها را همانند نيست، بلكه اوست خداى يگانه بىهمتاى صمد، كه نه از چيزى است، و نه در چيزى، و نه بر چيزى، پديدآورنده و مخترع اشياء است، و خالق و ايجادكننده آنها به دست قدرت خود، هر چه را با مشيت و خواست خود براى نابودى آفريده در هم نوردد. و هر چه را به علم خود براى بقاء و بودن آفريده باقى نگه میدارد. اين است آن خداى يگانه صمد كه نه زاده و نه زاده شده، همتا و همانند و همطراز ندارد.<ref>حسینی همدانى، محمد، درخشان پرتوى از اصول كافى، قم، چاپخانه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص: ۱۸۲.</ref>}} | ||
[[شیخ كلينى]] (ره) ميفرمايد معناى صحيح صمد همين است نه آنچه [[مشبّهه]] معتقد هستند كه معناى صمد توپر است كه جوف ندارد و در او شائبه نقص نباشد؛ زيرا معناى توپرى صفت جسم سخت است مانند سنگ و آهن و ساحت كبريائى منزه از صفت جسم است. <ref>حسینی همدانى، محمد، درخشان پرتوى از اصول كافى، قم، چاپخانه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص: ۱۸۲.</ref> | [[شیخ كلينى]] (ره) ميفرمايد معناى صحيح صمد همين است نه آنچه [[مشبّهه]] معتقد هستند كه معناى صمد توپر است كه جوف ندارد و در او شائبه نقص نباشد؛ زيرا معناى توپرى صفت جسم سخت است مانند سنگ و آهن و ساحت كبريائى منزه از صفت جسم است.<ref>حسینی همدانى، محمد، درخشان پرتوى از اصول كافى، قم، چاپخانه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص: ۱۸۲.</ref> | ||
به هر حال راجع بمعناى كلمه صمد كه صفت كبريائى است و در [[سوره اخلاص]] آمده است دو دسته روايات وارد شده است: | به هر حال راجع بمعناى كلمه صمد كه صفت كبريائى است و در [[سوره اخلاص]] آمده است دو دسته روايات وارد شده است: | ||
*يكى رواياتى كه صمد را | *يكى رواياتى كه صمد را به معناى مورد توجه و نياز تفسير نموده يعنى حق تعالى غنى بالذات و بینياز است و همه موجودات به او نيازمند هستند و در حوائج خود به او متوجه خواهند بود. | ||
*دسته دوم رواياتى كه صمد را بمعناى توپر و محكم تفسير نموده در مقابل مخلوق كه اجوف و ميان تهى و وجود آن عاريتى است و در صورتى كه معناى صمد توخالى و اجوف نباشد يعنى مخلوق نباشد از نظر اينكه در او شائبه نقص و امكان و تزلزل نخواهد بود اين معنا صحيح است بالاخره مفاد صمد بر اين تقدير همان وجوب وجود و بساطت وجود است كه در آن شائبه نقص و امكان نباشد.<ref>همان، ج۳، ص: ۱۸۳</ref> | *دسته دوم رواياتى كه صمد را بمعناى توپر و محكم تفسير نموده در مقابل مخلوق كه اجوف و ميان تهى و وجود آن عاريتى است و در صورتى كه معناى صمد توخالى و اجوف نباشد يعنى مخلوق نباشد از نظر اينكه در او شائبه نقص و امكان و تزلزل نخواهد بود اين معنا صحيح است بالاخره مفاد صمد بر اين تقدير همان وجوب وجود و بساطت وجود است كه در آن شائبه نقص و امكان نباشد.<ref>همان، ج۳، ص: ۱۸۳</ref> | ||
ز. علامه طباطبائی می گوید: معناى این که خدا صمد است، این است که هر چیزى در ذات و آثار و صفات محتاج او است و او منتهاى مقاصد است. اصل در معناى کلمه "صمد" قصد کردن و یا قصد کردن با اعتماد است. وقتى گفته | ز. [[علامه محمدحسین طباطبائی]] می گوید: معناى این که خدا "صمد" است، این است که هر چیزى در ذات و آثار و صفات محتاج او است و او منتهاى مقاصد است. اصل در معناى کلمه "صمد" قصد کردن و یا قصد کردن با اعتماد است. وقتى گفته میشود: "صمده، یصمده، صمدا" از باب "نصر، ینصر" معنایش این است که فلانى قصد فلان کس یا فلان چیز را کرد، در حالى که بر او اعتماد کرده بود. بعضى از مفسران این کلمه را- که صفت است- به معانى متعددى تفسیر کردهاند که برگشت بیشتر آنها به این معنا است: "سید و بزرگى که از هر سو به جانبش قصد میکنند تا حوایجشان را برآورد". و چون در آیه مورد بحث مطلق آمده همین معنا را میدهد، پس خداى تعالى سید و بزرگى است که تمامى موجودات عالم در تمامى حوایجشان او را قصد میکنند.<ref>طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۳۸۸- ۳۸۹، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ ق.</ref> | ||
نتیجه اینکه با توجه به معناهایی که در روایات برای "صمد" بیان شد، در واقع همه آنها به یک حقیقت بازگشت میکند، و آن بزرگ و آقایی است که بی نیاز از هر چیز میباشد، و همه نیازمند به او هستند. | |||
=== جهت مطالعه بیشتر مراجعه شود به: === | === جهت مطالعه بیشتر مراجعه شود به: === | ||
۱. حسن زاده آملی، حسن، دروس معرفت نفس، | ۱. حسن زاده آملی، حسن، دروس معرفت نفس، ص ۴۵۱؛ | ||
۲.حسن زاده آملي، حسن، قرآن، عرفان و برهان از هم جدايي | ۲.حسن زاده آملي، حسن، قرآن، عرفان و برهان از هم جدايي ندارد، فصل ۸؛ | ||
۳.صدرالمتالهین شیرازی، محمد ابراهیم ، | ۳.صدرالمتالهین شیرازی، محمد ابراهیم ، اسفار، ج۳، ص۶۰. | ||
==منابع== | ==منابع== |