automoderated، دیوانسالاران، مدیران
۷٬۲۳۰
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{جا:ویرایش}} {{شروع متن}} سؤال: مگر گفته نشده كه حقيقت انسان روح اوست؟پس چرا باز ما مي گوييم روح من؟انگار روح مقابل ما است و ما ميگيم اين برا منه؟حقيقت اصلي ما چيه؟ با سلام و احترام خدمت شما پرسشگر گرامی! از این که با مرکز مطالعات و پاسخگویی به ش...» ایجاد کرد) |
جز (ابرابزار) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{در دست ویرایش|کاربر=Rezvani }} | {{در دست ویرایش|کاربر=Rezvani}} | ||
{{شروع متن}} | {{شروع متن}} | ||
سؤال: مگر گفته نشده که حقیقت انسان روح اوست؟ پس چرا باز ما میگوییم روح من؟ انگار روح مقابل ما است و ما میگیم این برا منه؟ حقیقت اصلی ما چیه؟ | |||
سؤال: مگر گفته نشده | |||
با سلام و احترام خدمت شما پرسشگر گرامی! از این که با مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات مکاتبه نمودهاید صمیمانه تشکر میکنیم. | با سلام و احترام خدمت شما پرسشگر گرامی! از این که با مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات مکاتبه نمودهاید صمیمانه تشکر میکنیم. | ||
خط ۱۰: | خط ۸: | ||
پاسخ تفصیلی: | پاسخ تفصیلی: | ||
پرسشگر گرامی انسان مخلوقی است که از جسم و روح تشکیل شده است. در | پرسشگر گرامی انسان مخلوقی است که از جسم و روح تشکیل شده است. در جای خود ثابت شد که روح مجرد از ماده است و نیازی به مکان ندارد؛ زیرا مکان داشتن از خصوصیات جسم و جسمانیت است. ولی با توجه به این که در عالم ماده است و در افعال خود نیاز به آلات و ابزار دارد، اینجاست که با بدن ارتباط برقرار میکند و آن ارتباط از نوع تصرف است و همین رابطه یک نحو اتحاد را در میان این دو (روح و بدن) به وجود میآورد.<ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج۱، ص۵۱۵، چاپ بنیاد علمی و فکری علامه.</ref> به عبارت دیگر، بدن تنها یک ابزار است که نفس (روح) به وسیله آن کارهای مادی خود را انجام میدهد و چون بین نفس (روح) و بدن وحدت برقرار است بدن را به نام نفس مینامند وگرنه اسماء اشخاصی در حقیقت اسم نفوس آنهاست و نه بدنهایشان، بنابراین انسانیّت انسان و حقیقت انسان به واسطه روح و نفس اوست نه بدن او.<ref>همان مدرک، ج۱۰، ص۱۸۸.</ref> | ||
بنابراین روح مدبّر بدن است و بدن به عنوان ابزار و آلات در خدمت روح | بنابراین روح مدبّر بدن است و بدن به عنوان ابزار و آلات در خدمت روح میباشد و روح از طریق آن و قواهای آن با عالم ماده ارتباط برقرار کرده و آنها را ادراک میکند. | ||
در حقیقت تعبیر به «روح من» یعنی «خود من» یعنی روحی که به این بدن تعلق گرفته و این تعبیر مجاز است و | در حقیقت تعبیر به «روح من» یعنی «خود من» یعنی روحی که به این بدن تعلق گرفته و این تعبیر مجاز است و این که هر انسانی با بدن خاص برای خویش دارای روحی مستقل است و به تعداد انسانها (بدنها) روح وجود دارد؛ بنابراین اطلاق روح من ایرادی ندارد و انسان میتواند روح را به خویش نسبت دهد و با این نسبت از روحهای دیگر تفکیک قائل شود. | ||
منابع برای مطالعه بیشتر: | منابع برای مطالعه بیشتر: | ||
۱. | ۱. مکارم شیرازی، ناصر، معاد و جهان پس از مرگ، ص۲۳۷–۳۰۳. | ||
۲. سبحانی، جعفر، | ۲. سبحانی، جعفر، معادشناسی در پرتو کتاب، سنت، عقل، ترجمه علی شیروانی، ص۴۱–۵۲. | ||
۳. | ۳. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج۵، ص۲۸۷–۳۰۴. | ||
۴. | ۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۲۵۲، ج۴، ص۸۵، ج۲۶، ص۵۷. | ||
حدیث اخلاقی: امام علی : | حدیث اخلاقی: امام علی: | ||
الْإِیمَانُ شَجَرَه أَصْلُهَا الْیَقِینُ وَ فَرْعُهَا الْتُّقَی وَ نُورُهَا الْحَیَاءُ وَ ثَمَرُهَا السَّخَاءُ. (عیون الحکم، ص۲۲) | |||
ایمان درختی است که اصلش یقین و | ایمان درختی است که اصلش یقین و شاخههایش تقوا ونورش حیاء ومیوه اش سخاوت است. | ||
==منابع== | == منابع == | ||
{{پانویس}} | |||
{{شاخه | {{شاخه | ||
| شاخه اصلی = | | شاخه اصلی = | ||
| شاخه فرعی۱ = | | شاخه فرعی۱ = | ||
| شاخه فرعی۲ = | | شاخه فرعی۲ = | ||
| شاخه فرعی۳ = | | شاخه فرعی۳ = | ||
}} | }} | ||
{{تکمیل مقاله | {{تکمیل مقاله | ||
| شناسه = | | شناسه = | ||
| تیترها = | | تیترها = | ||
| ویرایش = | | ویرایش = | ||
| لینکدهی = | | لینکدهی = | ||
| ناوبری = | | ناوبری = | ||
| نمایه = | | نمایه = | ||
| تغییر مسیر = | | تغییر مسیر = | ||
| ارجاعات = | | ارجاعات = | ||
| بازبینی = | | بازبینی = | ||
| تکمیل = | | تکمیل = | ||
| اولویت = | | اولویت = | ||
| کیفیت = | | کیفیت = | ||
}} | }} | ||
{{پایان متن}} | {{پایان متن}} |