trustworthy
۷٬۳۴۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
== محتوای داستان == | == محتوای داستان == | ||
آغاز این داستان بر اساس یکی از منابع اهل حق از آنجا آغاز می شود که پیرزنی در شهر یثرب (مدینة النبی) فرزندی پرهیزگار به نام نُصیر دارد. امام علی(ع) نصیر را برای خدمتکاری خود از پیرزن طلب می کند و پیرزن به این شرط که پسرش از مرگ در امان باشد می پذیرد. در سفری به مصر بر لب رود نیل امام علی(ع) و همراهانش راه عبور را گم می کنند. امام از نصیر می خواهد تا او مسیر را از ماهی به نام قرقره سؤال کند. پس از صدا زدن قرقره توسط نصیر هزاران هزار ماهی به نام قرقره از آب سر بر می آورند و پاسخ می گویند. نصیر نزد امام باز می گردد و سؤال می کند که با کدام قرقره کار دارید. نصیر باز می گردد و سؤال می کند. امام می گوید که با قرقره فرزند مرمره ای کار دارم که یک چشم است. باز گشت و سؤال نصیر موجب می شود که قرقره مورد نظر پیدا شود و نصیر را سرزنش کند که کسی که از وجود من با چنین خصوصیات و نسبی در چنین دریایی اطلاع دارد برایش بسیار راحت است که گذرگاه را پیدا کند. پس از این گفتگو نصیر نزد امام (ع) بازمی گردد و ادعای خدایی امام (ع) را مطرح می کند. امام (ع) او را از این سخنان منع می کند و نصیر از ادعای خود بازنمی گردد. امام (ع) به سبب این سخنان گردن نصیر را می زند و پس از کشته شدن او عهد خود با مادر نصیر را به یاد می آورد. به سبب همین یادآوری او را دوباره زنده می کند و این حیات بعد از مرگ نصیر را در اعتقاد باطل خود راسخ تر می کند. پس از این از سوی خدا پیامی به امام (ع) می رسد و از او خواسته می شود که مانع نصیر نشود. این موضوع باعث می شود که نصیر و پیروانش (نصیریه) در باب این ادعای شرک آمیز بازخواست نشوند.<ref>جیحونآبادی، نعمتالله، حق الحقایق یا شاهنامهٔ حقیقت، مصحح محمد مکری، تهران: کتابخانهٔ طهوری، ۱۳۶۱، ص ۲۳۶-۲۳۹.</ref> | آغاز این داستان بر اساس یکی از منابع اهل حق از آنجا آغاز می شود که پیرزنی در شهر یثرب (مدینة النبی) فرزندی پرهیزگار به نام نُصیر دارد. امام علی(ع) نصیر را برای خدمتکاری خود از پیرزن طلب می کند و پیرزن به این شرط که پسرش از مرگ در امان باشد می پذیرد. در سفری به مصر بر لب رود نیل امام علی(ع) و همراهانش راه عبور را گم می کنند. امام از نصیر می خواهد تا او مسیر را از ماهی به نام قرقره سؤال کند. پس از صدا زدن قرقره توسط نصیر هزاران هزار ماهی به نام قرقره از آب سر بر می آورند و پاسخ می گویند. نصیر نزد امام باز می گردد و سؤال می کند که با کدام قرقره کار دارید. نصیر باز می گردد و سؤال می کند. امام می گوید که با قرقره فرزند مرمره ای کار دارم که یک چشم است. باز گشت و سؤال نصیر موجب می شود که قرقره مورد نظر پیدا شود و نصیر را سرزنش کند که کسی که از وجود من با چنین خصوصیات و نسبی در چنین دریایی اطلاع دارد برایش بسیار راحت است که گذرگاه را پیدا کند. پس از این گفتگو نصیر نزد امام (ع) بازمی گردد و ادعای خدایی امام (ع) را مطرح می کند. امام (ع) او را از این سخنان منع می کند و نصیر از ادعای خود بازنمی گردد. امام (ع) به سبب این سخنان گردن نصیر را می زند و پس از کشته شدن او عهد خود با مادر نصیر را به یاد می آورد. به سبب همین یادآوری او را دوباره زنده می کند و این حیات بعد از مرگ نصیر را در اعتقاد باطل خود راسخ تر می کند. پس از این از سوی خدا پیامی به امام (ع) می رسد و از او خواسته می شود که مانع نصیر نشود. این موضوع باعث می شود که نصیر و پیروانش (نصیریه) در باب این ادعای شرک آمیز بازخواست نشوند.<ref>جیحونآبادی، نعمتالله، حق الحقایق یا شاهنامهٔ حقیقت، مصحح محمد مکری، تهران: کتابخانهٔ طهوری، ۱۳۶۱، ص ۲۳۶-۲۳۹.</ref> | ||
در برخی دیگر از نقل های این داستان، زمان رخداد این حادثه در جریان جنگ صفین برشمرده شده است. در این روایت امام علی (ع) در پی راهی برای عبور از فرات است و از نصیر | |||
== منبع داستان == | == منبع داستان == | ||
خط ۱۴: | خط ۱۶: | ||
این داستان در دو دسته از منابع با تفاوتهایی در جزئیات آمده است: اول، در منابع اهل حق و فرقهٔ یارسان؛ دوم، در منابعی که با رویکردی روشنفکرانه در صدد نقد و حمله به اسلام و تشیع بودهاند. | این داستان در دو دسته از منابع با تفاوتهایی در جزئیات آمده است: اول، در منابع اهل حق و فرقهٔ یارسان؛ دوم، در منابعی که با رویکردی روشنفکرانه در صدد نقد و حمله به اسلام و تشیع بودهاند. | ||
از دستهٔ اول میتوان به کتاب حق الحقایق، یا شاهنامهٔ حقیقت، سرودهٔ حاج نعمتالله جیحونآبادی (۱۲۸۸-۱۳۳۸ق)، متخلص به مُجرم از بزرگان و اندیشمندان اهل حق در ایران، اشاره کرد. این کتاب منظومهای تعلیمی مشتمل بر حدود یازده هزار بیت در قالب مثنوی است که در یک مقدمه و چهار دفتر به نامهای فردوس، رضوان، خلد و جنان و یک مؤخره با عنوان نعیم تنظیم شده است. جیحونآبادی در این اثر خلاصهای از باورها، آیینها و مناسک اهل حق را آورده است. این کتاب گنجینهای سرشار از اطلاعات گوناگون و مفصلترین تاریخ منظوم و مکتوب اهل حق شمرده میشود.<ref> | از دستهٔ اول میتوان به کتاب حق الحقایق، یا شاهنامهٔ حقیقت، سرودهٔ حاج نعمتالله جیحونآبادی (۱۲۸۸-۱۳۳۸ق)، متخلص به مُجرم از بزرگان و اندیشمندان اهل حق در ایران، اشاره کرد. این کتاب منظومهای تعلیمی مشتمل بر حدود یازده هزار بیت در قالب مثنوی است که در یک مقدمه و چهار دفتر به نامهای فردوس، رضوان، خلد و جنان و یک مؤخره با عنوان نعیم تنظیم شده است. جیحونآبادی در این اثر خلاصهای از باورها، آیینها و مناسک اهل حق را آورده است. این کتاب گنجینهای سرشار از اطلاعات گوناگون و مفصلترین تاریخ منظوم و مکتوب اهل حق شمرده میشود.<ref>لکزایی، مهدی، «جیحونآبادی»، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، تهران: مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۹، ص</ref> این داستان در این کتاب تحت عنوان «حکایت نُصیر که پسر پیرزنی بود و پیرزن او را به مرتضی علی بخشید» آمده است. جیحونآبادی، پس از نقل این داستان، نصیر را اولین کسی میشمارد که حقیقت را آشکار کرده است. حقیقتی ازلی و ابدی که در هر دوری صورتی دیگرگون به خود میگیرد و آن الوهیّت علی (ع) است.<ref>'''جیحونآبادی، حق الحقایق یا شاهنامهٔ حقیقت، ص ۲۳۶.'''</ref> | ||
از دستهٔ دوم می توان به کتاب سه مکتوب میرزا آقا خان کرمانی (۱۲۷۰-۱۳۱۴ق)، روشنفکر سکولار دورهٔ مشروطه، یاد کرد. در سابقهٔ خانوادگی میرزا آقاخان کرمانی گرایش به تصوف و اهل حق دیده می شود. پدر میرزا آقاخان، آقا عبدالرحیم مشیزی، به صوفیهٔ اهل حق گرایش داشت و جد مادری او از فقیهانی بود که به تصوف گرایش یافت و مرید مشتاق علیشاه، از صوفیان نعمت اللهی، شد. همچنین، جدهٔ پدری او دختر یکی از بزرگان زردشتی بود که بعداً مسلمان شده بود.<ref>آدمیت، فریدون، اندیشههای میرزا آقاخان کرمانی، تهران: انتشارات پیام، ص ۱۳-۱۴.</ref> این سابقهٔ خانوادگی به علاوهٔ زندگی پرفراز و نشیب عقیدتی خود میرزا آقا خان<ref>برای اطلاع از عقاید شخصی او ن.ک: آدمیت، فریدون، اندیشههای میرزا آقاخان کرمانی، تهران: انتشارات پیام، ص ۱۴۵-۱۴۸.</ref>، از گرایش به مذهب ازلی تا دشمنی با مذهب و دین و گرایش رادیکال به آرمان های ملی موجب شد تا میرزا آقا خان در آثار مکتوب خود رویکردی منفی و رادیکال نسبت به دین و مذهب اتخاذ کند و علت عموم عقب ماندگی های تمدنی و فرهنگی ایران را ناشی از زوال فرهنگ و تمدن باستانی ایران به سبب حمله اعراب و ورود اسلام به ایران بر می شمرد. در همین زمینه میرزا آقا خان رویکردی کاملاً منفی به میراث اسلامی و شیعی در تاریخ ایران دارد. میرزا آقا خان در رساله سه مکتوب خود ضمن انتقاد از رویکرد علمای شیعه در زوال تمدنی ایران از طریق انتشار خرافات بحارالانوار علامه مجلسی را یکی از مصادر این خرافات بر می شمرد و برای اثبات ادعای خود مطالبی را نقل می کند و مدعی می شود که این مطالب منسوب به بحار الانوار هستند. از جملهٔ این مطالب داستان ماهی کرکره ای است که میرزا آقا خان به طور مفصل آن را نقل کرده است. | از دستهٔ دوم می توان به کتاب سه مکتوب میرزا آقا خان کرمانی (۱۲۷۰-۱۳۱۴ق)، روشنفکر سکولار دورهٔ مشروطه، یاد کرد. در سابقهٔ خانوادگی میرزا آقاخان کرمانی گرایش به تصوف و اهل حق دیده می شود. پدر میرزا آقاخان، آقا عبدالرحیم مشیزی، به صوفیهٔ اهل حق گرایش داشت و جد مادری او از فقیهانی بود که به تصوف گرایش یافت و مرید مشتاق علیشاه، از صوفیان نعمت اللهی، شد. همچنین، جدهٔ پدری او دختر یکی از بزرگان زردشتی بود که بعداً مسلمان شده بود.<ref>آدمیت، فریدون، اندیشههای میرزا آقاخان کرمانی، تهران: انتشارات پیام، ۱۳۵۷، ص ۱۳-۱۴.</ref> این سابقهٔ خانوادگی به علاوهٔ زندگی پرفراز و نشیب عقیدتی خود میرزا آقا خان<ref>برای اطلاع از عقاید شخصی او ن.ک: آدمیت، فریدون، اندیشههای میرزا آقاخان کرمانی، تهران: انتشارات پیام، ۱۳۵۷، ص ۱۴۵-۱۴۸.</ref>، از گرایش به مذهب ازلی تا دشمنی با مذهب و دین و گرایش رادیکال به آرمان های ملی موجب شد تا میرزا آقا خان در آثار مکتوب خود رویکردی منفی و رادیکال نسبت به دین و مذهب اتخاذ کند و علت عموم عقب ماندگی های تمدنی و فرهنگی ایران را ناشی از زوال فرهنگ و تمدن باستانی ایران به سبب حمله اعراب و ورود اسلام به ایران بر می شمرد. در همین زمینه میرزا آقا خان رویکردی کاملاً منفی به میراث اسلامی و شیعی در تاریخ ایران دارد. میرزا آقا خان در رساله سه مکتوب خود ضمن انتقاد از رویکرد علمای شیعه در زوال تمدنی ایران از طریق انتشار خرافات بحارالانوار علامه مجلسی را یکی از مصادر این خرافات بر می شمرد و برای اثبات ادعای خود مطالبی را نقل می کند و مدعی می شود که این مطالب منسوب به بحار الانوار هستند. از جملهٔ این مطالب داستان ماهی کرکره ای است که میرزا آقا خان به طور مفصل آن را نقل کرده است.<ref>کرمانی، میرزا آقاخان، سه مکتوب، بهکوشش و ویرایش بهرام چوبینه، اسن آلمان: انتشارات کتاب نیما، ۲۰۰۰م، ص ۱۷۸-۱۹۵.</ref> | ||
ابوالقاسم پاینده | دربارهٔ منبع این داستان ابوالقاسم پاینده (۱۲۹۲-۱۳۶۳)، نویسنده و پژوهشگر، بدون ارائهٔ سند و جزئیات بیشتر منشأ این داستان را از روایات هندی بر می شمرد و آن را از جعلیات غلات شیعه می داند.<ref>پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول)، تهران: دنیای دانش، ۱۳۸۲، ص ۹۰.</ref> | ||
== ارتباط این داستان با بحارالانوار == | == ارتباط این داستان با بحارالانوار == | ||
این داستان با این صورت و جزئیات در منابع روایی شیعه، از جمله بحار الانوار علامه مجلسی، نیامده است. همچنین، در منابع رجالی صحابی به نام نصیر برای امام علی (ع) ثبت نشده است. در منابع تاریخی هم در | |||
که بر اساس آن سپاهیان امام علی(ع) در [[جنگ صفین]]، محل عبور از فرات را گم کردند و آن حضرت یکی از یارانش به نام نصیر بن هلال را مأمور کرد تا از ماهی به نام کرکرة مسیر را بپرسد و او آن را به آنها نشان داد. نصیر در این ماجرا با دیدن معجزهای قائل به خدایی حضرت علی(ع) شد و امام گردن او را زد و سپس زنده شد و حضرت او را از اردوگاه اخراج کرد و پایهگذار فرقه نصیریه گردید. ادعا شده که این داستان در کتاب بحارالانوار آمده است. در حالی که نه در منابع رجالی [[صحابه|صحابهای]] به نام نصیر برای [[امام علی(ع)]] ذکر شده و نه در منابع تاریخی چنین ماجرایی در حوادث مرتبط با [[جنگ صفین]] ثبت شده است. | که بر اساس آن سپاهیان امام علی(ع) در [[جنگ صفین]]، محل عبور از فرات را گم کردند و آن حضرت یکی از یارانش به نام نصیر بن هلال را مأمور کرد تا از ماهی به نام کرکرة مسیر را بپرسد و او آن را به آنها نشان داد. نصیر در این ماجرا با دیدن معجزهای قائل به خدایی حضرت علی(ع) شد و امام گردن او را زد و سپس زنده شد و حضرت او را از اردوگاه اخراج کرد و پایهگذار فرقه نصیریه گردید. ادعا شده که این داستان در کتاب بحارالانوار آمده است. در حالی که نه در منابع رجالی [[صحابه|صحابهای]] به نام نصیر برای [[امام علی(ع)]] ذکر شده و نه در منابع تاریخی چنین ماجرایی در حوادث مرتبط با [[جنگ صفین]] ثبت شده است. | ||