شعوبیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۶ اوت ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۴: خط ۲۴:
*اعراب معمولاً کارهایی را برعهده موالی می‌نهادند که از اهمیت و اعتباری برخوردار نباشد. به عنوان نمونه شغل قضاوت به هیچ عنوان به موالی واگذار نمی‌گردید.<ref>تاریخ تمدن اسلام، همان، ص۶۸۹.</ref>
*اعراب معمولاً کارهایی را برعهده موالی می‌نهادند که از اهمیت و اعتباری برخوردار نباشد. به عنوان نمونه شغل قضاوت به هیچ عنوان به موالی واگذار نمی‌گردید.<ref>تاریخ تمدن اسلام، همان، ص۶۸۹.</ref>
*اقتدا نکردن اعراب به موالی در خواندن نماز از دیگر موارد پست شماری موالی محسوب می‌شود؛ و جالب آن که اگر هم بالفرض اعراب به موالی اقتدا می‌نمودند به آنان می‌گفتند که برای فروتنی و تواضع نسبت به خداوند چنین کاری انجام داده‌ایم.<ref>همان، ص۶۸۹.</ref>
*اقتدا نکردن اعراب به موالی در خواندن نماز از دیگر موارد پست شماری موالی محسوب می‌شود؛ و جالب آن که اگر هم بالفرض اعراب به موالی اقتدا می‌نمودند به آنان می‌گفتند که برای فروتنی و تواضع نسبت به خداوند چنین کاری انجام داده‌ایم.<ref>همان، ص۶۸۹.</ref>
*اعراب به هنگام مهمانی موالی را ولو اینکه دانشمند و متقی و مؤمن بود اجازه نشستن بر سر سفره نمی‌دادند و او را بر سر راه می‌نشاندند تا همگان دریابند که او از اعراب نمی‌باشد.<ref>نهضت شعوبیه، همان، ص۱۴۶.</ref>
*اعراب به هنگام مهمانی موالی را ولو اینکه دانشمند و متقی و مؤمن بود اجازه نشستن بر سر سفره نمی‌دادند و او را بر سر راه می‌نشاندند تا همگان دریابند که او از اعراب نیست.<ref>نهضت شعوبیه، همان، ص۱۴۶.</ref>
*معاویه بن ابوسفیان بدان حد موالی را پست می‌شمرد که از بیم آنکه آنان به سبب افزایش تعدادشان دردسر ساز گردند، تصمیم به نابودی و از بین بردن آنان یا حداقل محدود کردن آنان گرفتند لیکن سرانجام بر اساس مشورت‌ها و مخالفت اطرافیان از اجرای چنین تصمیمی خودداری کردند.<ref>همان، ص۱۴۸.</ref>
*معاویه بن ابوسفیان بدان حد موالی را پست می‌شمرد که از بیم آنکه آنان به سبب افزایش تعدادشان دردسر ساز گردند، تصمیم به نابودی و از بین بردن آنان یا حداقل محدود کردن آنان گرفتند؛ لیکن سرانجام بر اساس مشورت‌ها و مخالفت اطرافیان از اجرای چنین تصمیمی خودداری کردند.<ref>همان، ص۱۴۸.</ref>
*موالی را به کنیه صدا نمی‌کردند و موالی را از داشتن کنیه منع می‌ساختند<ref>تاریخ تمدن اسلام، همان، ص۲۲۸.</ref> در حالی که یکی از رسوم و افتخارات اعراب خواندن یکدیگر به کنیه بود.
*موالی را به کنیه صدا نمی‌کردند و موالی را از داشتن کنیه منع می‌ساختند<ref>تاریخ تمدن اسلام، همان، ص۲۲۸.</ref> در حالی که یکی از رسوم و افتخارات اعراب خواندن یکدیگر به کنیه بود.
*با موالی هرگز در یک ردیف راه نمی‌رفتند و آنان را علوج یعنی خدانشناس‌ها و نادانان می‌خواندند.<ref>همان.</ref>
*با موالی هرگز در یک ردیف راه نمی‌رفتند و آنان را علوج یعنی خدانشناس‌ها و نادانان می‌خواندند.<ref>همان.</ref>
*اگر کسی از اعراب می‌مرد موالی را اجازه نمی‌دادند تا به همراه دیگران بر آن میت نماز گذارند.<ref>همان، ص۶۶۹.</ref>
*اگر کسی از اعراب می‌مرد موالی را اجازه نمی‌دادند تا به همراه دیگران بر آن میت نماز گذارند.<ref>همان، ص۶۶۹.</ref>
*[[حجاج بن یوسف]] حاکم عراق بر دستان موالی داغ می‌نهاد و نشان می‌گذاشت تا از سایر طبقات شناخته شوند.<ref>نهضت شعوبیه، همان، ص۱۴۹.</ref>
*[[حجاج بن یوسف]] حاکم عراق بر دستان موالی داغ می‌نهاد و نشان می‌گذاشت تا از سایر طبقات شناخته شوند.<ref>نهضت شعوبیه، همان، ص۱۴۹.</ref>
*زن دادن به غیر عرب را نوعی بردگی و بندگی و ننگ می‌دانستند؛ آنان حاضر بودند حتی دختران خویش را به افرادی از پست‌ترین قبایل عرب شوهر دهند اما به هیچ وجه رضایت به ازدواج آنان با فردی از عجم نمی‌دادند.<ref>تاریخ تمدن اسلام، همان، ص۷۰۰.</ref>
*زن دادن به غیر عرب را نوعی بردگی و بندگی و ننگ می‌دانستند؛ آنان حاضر بودند حتی دختران خویش را به افرادی از پست‌ترین قبایل عرب شوهر دهند؛ اما به هیچ وجه رضایت به ازدواج آنان با فردی از عجم نمی‌دادند.<ref>تاریخ تمدن اسلام، همان، ص۷۰۰.</ref>
*موالی اجازه نداشتند بدون اجازه اربابان سابق؛ دختران خویش را شوهر دهند.<ref>همان، ص۷۳۱ و ۷۳۲.</ref>
*موالی اجازه نداشتند بدون اجازه اربابان سابق؛ دختران خویش را شوهر دهند.<ref>همان، ص۷۳۱ و ۷۳۲.</ref>
*به هنگام نبرد؛ اعراب موالی را با پای پیاده و شکم گرسنه به اردوگاه می‌بردند و به آنان اجازه سوار شدن بر اسب و شتر را نمی‌دادند و پس از جنگ حتی اندک سهمی از غنایم به آنان تعلق نمی‌گرفت.<ref>همان.</ref>
*به هنگام نبرد؛ اعراب موالی را با پای پیاده و شکم گرسنه به اردوگاه می‌بردند و به آنان اجازه سوار شدن بر اسب و شتر را نمی‌دادند و پس از جنگ حتی اندک سهمی از غنایم به آنان تعلق نمی‌گرفت.<ref>همان.</ref>


==تاریخچه پیدایش و گسترش==
==تاریخچه پیدایش و گسترش==
تاریخ پیدایش شعوبیه از اواخر عهد اموی، از زمانی که اسماعیل بن یسار در حضور [[هشام بن عبدالملک]] مفاخر ایرانیان را می‌شمرد، آغاز شد. ولی با توجه به شرایط زمان بنی امیه، دعوت شعوبیه از آغاز [[خلافت بنی عباس]] شروع شد و کم‌کم این صدا بلندتر و تبلیغات شعوبیه غنی تر می‌شد و در حقیقت بنی عباس برای به دست گرفتن قدرت از نیروی فکری و نظامی شعوبی‌ها بهره بردند. در زمان [[هارون]] و [[مأمون]] تبلیغات شعوبیه شدت گرفت و در قرن سوم هجری به بالاترین حد خود رسید. در این دوران طرفداران مسلک شعوبیه که اکثراً ایرانی بودند، با نهایت شور و علاقه مشغول تبلیغ مرام خود بودند و از عهد [[معتصم]] به بعد ترکان هم در ضدیت با اعراب به ایرانیان پیوستند.
تاریخ پیدایش شعوبیه از اواخر عهد اموی، از زمانی که اسماعیل بن یسار در حضور [[هشام بن عبدالملک]] مفاخر ایرانیان را می‌شمرد، آغاز شد. ولی با توجه به شرایط زمان بنی‌امیه، دعوت شعوبیه از آغاز [[خلافت بنی عباس]] شروع شد و کم‌کم این صدا بلندتر و تبلیغات شعوبیه غنی‌تر می‌شد و در حقیقت بنی‌عباس برای به دست گرفتن قدرت از نیروی فکری و نظامی شعوبی‌ها بهره بردند. در زمان [[هارون]] و [[مأمون]] تبلیغات شعوبیه شدت گرفت و در قرن سوم هجری به بالاترین حد خود رسید. در این دوران طرفداران مسلک شعوبیه که اکثراً ایرانی بودند، با نهایت شور و علاقه مشغول تبلیغ مرام خود بودند و از عهد [[معتصم]] به بعد ترکان هم در ضدیت با اعراب به ایرانیان پیوستند.


نهضت شعوبیه در قرن سوم هجری بی‌نهایت شدت یافت و عاملی که به اوج‌گیری این نهضت کمک کرد، سهل انگاری و تسامح خلفای عباسی بود، زیرا آنان نسبت به عرب چنان تعصبی نداشتند، چرا که اغلب خلفا «هجین» بودند؛ یعنی مادر غیر عرب داشتند و در اثر معاشرت با ایرانیان تعصب عربی آنان کمرنگ شده بود.<ref>مصری، احمد امین، قاهره، بی نا، ۱۹۵۶م، ج۱، ص۶۵.</ref>
نهضت شعوبیه در قرن سوم هجری بی‌نهایت شدت یافت و عاملی که به اوج‌گیری این نهضت کمک کرد، سهل انگاری و تسامح خلفای عباسی بود؛ زیرا آنان نسبت به عرب چنان تعصبی نداشتند، چرا که اغلب خلفا «هجین» بودند؛ یعنی مادر غیر عرب داشتند و در اثر معاشرت با ایرانیان تعصب عربی آنان کمرنگ شده بود.<ref>مصری، احمد امین، قاهره، بی نا، ۱۹۵۶م، ج۱، ص۶۵.</ref>


در این دوران اغلب بزرگان و وزیران عباسی ایرانی بودند و نزد اعراب نفوذ و قدرت فراوان داشتند حتی در عهد معتصم که ترکان قدرت را در دست داشتند، ایرانیان کم و بیش روی کار بودند و بعضی زمام امور را به دست داشتند و آنان هم که زمامدار نبودند، در پیشرفت عقاید شعوبیه می‌کوشیدند.
در این دوران اغلب بزرگان و وزیران عباسی ایرانی بودند و نزد اعراب نفوذ و قدرت فراوان داشتند حتی در عهد معتصم که ترکان قدرت را در دست داشتند، ایرانیان کم و بیش روی کار بودند و بعضی زمام امور را به دست داشتند و آنان هم که زمامدار نبودند، در پیشرفت عقاید شعوبیه می‌کوشیدند.
خط ۴۹: خط ۴۹:


==چهره‌های نامدار==
==چهره‌های نامدار==
از نامورترین مشاهیر شعوبی اسماعیل بن یسار سنایی است که به تعصب و ایران دوستی شهره گشته بود.<ref>همان.</ref> داستان‌های بسیاری از بی پروایی و گستاخانه سخن گفتن او نقل گشته است؛ از جمله در تواریخ آمده است که وی به روزگار حکومت هشام بن عبدالملک اموی به نزدش رفته و شعری خواند که در آن از عظمت و بزرگی نژاد و تبار ایرانی سخن بسیار رفته بود و گفته بود کیست به مانند خسرو و شاپور و هرمزان در خور فخر و تعظیم باشد؟ و هشام نیز در پاسخ درحالی که بسیار آشفته و خشمگین گشته بود دستور تازیانه زدن او را صادر نمود.<ref>زرین کوب، عبدالحسین، دو قرن سکوت، تهران، سخن، چاپ نهم، ۱۳۷۸ش، ص۳۰۰.</ref>
از نامورترین مشاهیر شعوبی اسماعیل بن یسار سنایی است که به تعصب و ایران دوستی شهره گشته بود.<ref>همان.</ref> داستان‌های بسیاری از بی‌پروایی و گستاخانه سخن گفتن او نقل گشته است؛ از جمله در تواریخ آمده است که وی به روزگار حکومت هشام بن عبدالملک اموی به نزدش رفته و شعری خواند که در آن از عظمت و بزرگی نژاد و تبار ایرانی سخن بسیار رفته بود و گفته بود کیست به مانند خسرو و شاپور و هرمزان در خور فخر و تعظیم باشد؟ و هشام نیز در پاسخ درحالی که بسیار آشفته و خشمگین گشته بود دستور تازیانه زدن او را صادر نمود.<ref>زرین کوب، عبدالحسین، دو قرن سکوت، تهران، سخن، چاپ نهم، ۱۳۷۸ش، ص۳۰۰.</ref>


از دیگر نامداران شعوبی که اشعار بسیاری را در مدح عجم و هجو اعراب سرود و در بسیاری از این اشعار مکرراً شتر چرانی و موش خواری اعراب را به آنان گوشزد نمود بشار بن برد می‌باشد.<ref>تاریخ ایران بعد از اسلام، همان، ص۳۸۵.</ref>
از دیگر نامداران شعوبی که اشعار بسیاری را در مدح عجم و هجو اعراب سرود و در بسیاری از این اشعار مکرراً شتر چرانی و موش خواری اعراب را به آنان گوشزد نمود بشار بن برد است.<ref>تاریخ ایران بعد از اسلام، همان، ص۳۸۵.</ref>


اما در معرفی نامداران شعوبیه به هیچ وجه نمی‌توان از نام ابن مقفع به آسانی گذر نمود. ابومحمد عبدالله بن مقفع که از بزرگان شعوبی در اواخر دوره اموی و اوایل عهد عباسی به شمار می‌رود کتاب‌هایی بسیار و از جمله کتاب‌های آیین‌نامه؛ خداینامه؛ کلیله و دمنه؛ ادب الکبیر و ادب الصغیر را به عربی ترجمه نمود.<ref>نهضت شعوبیه، همان، ص۲۲۹.</ref> اما او نیز سرانجام فرجامی ناخوش را به جان خرید و به عصر خلافت منصور عباسی و بنابر اشاره او به دست سفیان بن یزید بن مهلب حاکم بصره به اتهام کفر و زندیق بودن دست و پایش بریده گشت و به تنور روشن و سوزان انداخته شد.<ref>همان، ص۲۵۲.</ref>
اما در معرفی نامداران شعوبیه به هیچ وجه نمی‌توان از نام ابن مقفع به آسانی گذر نمود. ابومحمد عبدالله بن مقفع که از بزرگان شعوبی در اواخر دوره اموی و اوایل عهد عباسی به شمار می‌رود، کتاب‌هایی بسیار و از جمله کتاب‌های آیین‌نامه؛ خداینامه؛ کلیله و دمنه؛ ادب الکبیر و ادب الصغیر را به عربی ترجمه نمود.<ref>نهضت شعوبیه، همان، ص۲۲۹.</ref> اما او نیز سرانجام فرجامی ناخوش را به جان خرید و به عصر خلافت منصور عباسی و بنابر اشاره او به دست سفیان بن یزید بن مهلب حاکم بصره به اتهام کفر و زندیق بودن دست و پایش بریده گشت و به تنور روشن و سوزان انداخته شد.<ref>همان، ص۲۵۲.</ref>


==آغاز انحراف==
==آغاز انحراف==
trustworthy
۶۸۰

ویرایش