|
|
خط ۳: |
خط ۳: |
|
| |
|
| {{سوال}} | | {{سوال}} |
| چرا عارفان شیعه به عنوان صوفی شناخته نمیشوند؟
| | نسبت تشیع با تصوف چیست؟ |
| {{پایان سوال}} | | {{پایان سوال}} |
|
| |
|
| {{پاسخ}} | | {{پاسخ}} |
| [[تصوف]] و صوفیگری از پدیدههایی است که از دیگر ادیان وارد [[اسلام]] شده و پیروانی پیدا کرده است. [[اهل بیت(ع)]] همواره صوفیان را مذمت نموده و راه و منش ایشان را غلط و فریبکارانه دانستهاند. عالمان شیعه هم در نقد تصوف کتاب نوشته و انحرافات آنها را بیان نمودهاند. از برخی بزرگان [[شیعه]] به عنوان عارف نام برده میشود که به معنای تأثیرپذیری آنان از پندارهای تصوف نیست بلکه [[عرفان]] شیعی ریشه در [[قرآن]] و کلام ائمه(ع) دارد.
| | تشیع و تصوف نسبت به بعضی آموزه های یکدیگر نزدیکی دارند و در بعضی عقاید فاصله میگیرند. تشیع جنبه های عرفانی تصوف را تأیید می کند اما برخی عقاید صوفیانه و بعضی اعمال و اعتقادات آن را مورد نقد و مذمت قرار می دهد. |
|
| |
|
| ==ریشه تصوف== | | ==معرفی اجمالی تصوف== |
| پدیده تصوف از ادیان و ملل دیگر مانند [[بودایی]]، [[مسیحیت]] و حکمای یونان به خصوص افکار و اندیشههای فلوطین که از فیلسوفان نوافلاطونی است وارد جامعه اسلامی شده<ref>کیانینژاد، سیر عرفان در اسلام، ص۵۵، تهران، اشراقی، ۱۳۶۶ش.</ref> و هیچ رابطهای با دین مقدس [[اسلام]] ندارد. پس از اسلام اولین کسی که خود را صوفی معرفی نمود، ابوهاشم کوفی است که از طرف ائمه اهل بیت به شدت مردود دانسته شده است. در روایتی [[امام صادق(ع)]] فرمود: «ابوهاشم کوفی جداً فاسد العقیده است او همان کسی است که از روی بدعت مذهبی اختراع کرد؛ که به آن تصوف گفته میشود؛ و آن را فرارگاه عقیده خبیث خویش ساخت».<ref>شیخ حر عاملی، الاثنی عشریه، ص۳۳، قم، دارالکتب العلمیه، بیتا.</ref>
| | تصـوف ــ و به معنی کلـیترِ آن، عـرفان ــ مهمترین تبلورِ ساحتِ درونیِ وحیِ اسلامی است |
|
| |
|
| ==نظر ائمه در مورد صوفیان== | | == نقد تشیع به تصوف == |
| در روایت دیگر چنین آمده است: مردی به امام صادق(ع) عرض کرد در این زمان قومی پیدا شدهاند که به آنها «صوفی» میگویند. درباره آنها چه میگویید؟ امام در پاسخ فرمود: آنها (صوفیها) دشمنان ما هستند پس هر کس به آنان میل کند از آنان است و با آنان محشور خواهد شد و به زودی کسانی پیدا میشوند که ادعای محبت ما را میکنند و به ایشان نیز تمایل نشان میدهند و خود را به ایشان تشبیه نموده و لقب آنان را برخود میگذارند و گفتارشان را تأویل میکنند. بدان که هر کس به ایشان تمایل نشان دهد از ما نیست و ما از او بیزاریم و هر کس آنان را رد کند مانند کسی است که در حضور پیامبر اسلام(ص) با کفار جهاد کرده است.<ref>شیخ حر عاملی، الاثنی عشریه، ص۳۳، قم، دارالکتب العلمیه، بیتا.</ref> از این روایت استفاده میشود که تا زمان امام صادق(ع) صوفی نبوده و از آن به بعد پیدا شده است و مطلب قابل توجه اینکه حضرت به شیعیان اخطار میدهد که مبادا فریب کسانی را بخورند که دم از محبت ما میزند و لکن نام «صوفی» را بر خود میگذارند.
| | . |
|
| |
|
| در روایتی دیگر از [[امام رضا(ع)]] چنین آمده است که شخصی از امام راجع به صوفیه سؤال میکند، امام در جواب میگوید: «کسی قائل به تصوف نمیشود مگر از روی خدعه و نیرنگ و جهالت یا حماقت ولیکن اگر کسی از روی تقیه خود را صوفی بنامد تا از شر آنها در امان باشد بر او گناهی نیست به شرط اینکه بر چیزی از عقاید باطلشان قائل نگردد.»<ref>شیخ حر عاملی، الاثنی عشریه، ص۳۳، قم، دارالکتب العلمیه، بیتا.</ref> این روایت صراحت دارد در اینکه کسی حق ندارد خود را صوفی بنامد مگر در حالت اضطرار و از باب تقیه.
| | == نزدیکی تشیع و تصوف == |
| | | از برجستهترین نمایندگان شیعۀ امامیه در پیوند تصوف و تشیع، سیدحیدر آملی (د پس از 782ق) است که در جامع الاسرار خود (ص 221-227) به وحدت تصوف و تشیع قائل شده است. وی با تأکید بر آنکه صوفیان حقیقی پیروان امامت بودهاند، نقش مهمی در آشتی دادن تفکرات شیعی با آراء صوفیانه داشت<ref>دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۵، ص۵۹۵۷</ref>{{پایان پاسخ}} |
| واژه «صوفی» از واژههای مذموم و ناپسند است که بیانگر ضدیّت و تعارض با اسلام است؛ و بار منفی آن به گونهای است که به هیچ وجه مورد تأیید ائمه(ع) نبوده است.
| |
| | |
| ==برخورد شیعه با تصوف== | |
| بزرگان شیعه نه تنها در طول تاریخ متصوفه نامیده نشدهاند بلکه در مقابل نفوذ و گسترش اندیشه صوفیگری در میان جوامع اسلامی و خصوصاً در میان پیروان مکتب اهل بیت ایستادگی نموده اند. عالمان شیعه دهها کتاب و رساله در نقد تصوف نوشتهاند و انحرافات و ضررهایی را که از ناحیه آنها متوجه جهان اسلام و مسلمانان میشوند بیان نمودهاند. اگر از برخی از بزرگان شیعه به عنوان عارف نام برده میشود قطعاً به معنای تأثیرپذیری آنان از پندارهای تصوف نیست.
| |
| | |
| ==عرفان شیعی==
| |
| بر خلاف تصوف، عرفان شیعی از راه عمل به احکام و دستورات نورانی اسلام و با پیروی از ائمه(ع) به دست میآید. این عرفان ریشه در قرآن کریم و کلام ائمه(ع) دارد. از نظر عرفان شیعی رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی جز از راه عمل به قرآن و پیروی از خاندان وحی و عمل به تکالیف الهی به دست نمیآید و پیروی از هر فرد و هر راهی غیر از آنها به ضلالت و انحراف منتهی میشود. خدای سبحان میفرماید: {{قرآن|این راه مستقیم است، از آن پیروی کنید و از راههای پراکنده (و انحرافی) پیروی نکنید که شما را از طریق حق دور میسازد. این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش میکند شاید پرهیزکاری پیشه کنید}}.<ref>(انعام:۱۵۳)</ref>
| |
| | |
| {{پایان پاسخ}} | |
|
| |
|
| {{مطالعه بیشتر}} | | {{مطالعه بیشتر}} |
|
| |
|
| ==مطالعه بیشتر== | | ==مطالعه بیشتر== |
| * جلوه حق، مکارم شیرازی.
| |
| * عرفان و تصوف، داود الهامی. | | * عرفان و تصوف، داود الهامی. |
| * تحفه الاخیار، محمدطاهر قمی.
| |
|
| |
|
| {{پایان مطالعه بیشتر}} | | {{پایان مطالعه بیشتر}} |