automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۶٬۱۰۵
ویرایش
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
مشروعیت حکومت در مکتب اسلام چگونه است؟{{پایان سوال}} | مشروعیت حکومت در مکتب اسلام چگونه است؟{{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
{{درگاه|حکومت دینی}}مشروعیت حکومت در اسلام الهی است و تنها خداوند این حق را دارد. این حق به پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) داده شده است و در زمان غیبت، با توجه به نصب عام امام، باید دست فقیهان باشد. مردم در حکومت دینی، نقش بسزایی را دارند و عینیت و تحقق نظام اسلامی به خواست مردم است. تا زمانی که مردم حکومت دینی را نخواهند عینیت نمییابد. | {{درگاه|حکومت دینی}}مشروعیت حکومت در اسلام الهی است و تنها خداوند این حق را دارد. این حق به [[پیامبر اکرم(ص)]] و [[ائمه اطهار(ع)]] داده شده است و در زمان غیبت، با توجه به نصب عام امام، باید دست فقیهان باشد. مردم در حکومت دینی، نقش بسزایی را دارند و عینیت و تحقق نظام اسلامی به خواست مردم است. تا زمانی که مردم حکومت دینی را نخواهند عینیت نمییابد. | ||
== معنای مشروعیت حکومت == | == معنای مشروعیت حکومت == | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
در خصوص نقش مردم در حکومت دینی که خود از گزینههای بسیار درخشان در مباحث حقوقی و سیاسی به شمار میآید، باید گفت که مردم در حکومت دینی نقش به سزائی دارند. هر حکومت به اعتباری، دو جنبه میتواند داشته باشد. جنبه مشروعیت داشتن و جنبه عینیت یافتن و اینها دو امر متفاوت هستند. با توجه به آنچه که در تبیین مشروعیت حکومت دینی گذشت مردم نسبت به حکومت، مشروعیت آفرین نیستند؛ یعنی حقانیت و الهی بودن و به تبع آن التزام آوری، امری است خاص حضرت احدیت همانطور که گذشت. امّا نسبت به جنبه دوم حکومت یعنی مقبولیت داشتن و عینیت یافتن، مردم نقشی اساسی داشته و عنصر مهم در تحقق حکومت و عینیت بخشیدن به آن هستند؛ بدین معنا که اگر در جهت تحقق حکومت، اقدامی ننمایند، حکومت دینی نیز محقق نخواهد شد و اگر آن را پذیرفتند و در جهت تحقق آن کوشیدند، بدون شک برپا خواهد شد. و مصداق بارز آن برپائی حکومت پیغمبر(ص) بود که مسلمین با اشتیاق وافر برای حکومتش آغوش باز کرده و در تحققش از هرگونه کمک دریغ نورزیدند و همین باعث تحکیم پایههای حکومت نبوی گردید. و از طرفی عدم پذیرش و تحرّک مردم نسبت به حکومت امیرالمؤمنین(ع) موجب عدم برپایی حکومتش حدود ۲۵ سال گردید. و تحقق حکومت چهار سال و چند ماهه او هم به جهت روی آوری جامعه به ایشان بود و نباید این نکته مهم را فراموش کرد که ولایت و حکومت آن حضرت(ع) همانطور که در زمان خلافتش مشروعیت داشت در همان ۲۵ سال کنار زدنش از حکومت نیز چنین بود، لکن به جهت عدم اقدام مردم در زمینه عینیت بخشیدن به آن، محقق نشد. | در خصوص نقش مردم در حکومت دینی که خود از گزینههای بسیار درخشان در مباحث حقوقی و سیاسی به شمار میآید، باید گفت که مردم در حکومت دینی نقش به سزائی دارند. هر حکومت به اعتباری، دو جنبه میتواند داشته باشد. جنبه مشروعیت داشتن و جنبه عینیت یافتن و اینها دو امر متفاوت هستند. با توجه به آنچه که در تبیین مشروعیت حکومت دینی گذشت مردم نسبت به حکومت، مشروعیت آفرین نیستند؛ یعنی حقانیت و الهی بودن و به تبع آن التزام آوری، امری است خاص حضرت احدیت همانطور که گذشت. امّا نسبت به جنبه دوم حکومت یعنی مقبولیت داشتن و عینیت یافتن، مردم نقشی اساسی داشته و عنصر مهم در تحقق حکومت و عینیت بخشیدن به آن هستند؛ بدین معنا که اگر در جهت تحقق حکومت، اقدامی ننمایند، حکومت دینی نیز محقق نخواهد شد و اگر آن را پذیرفتند و در جهت تحقق آن کوشیدند، بدون شک برپا خواهد شد. و مصداق بارز آن برپائی حکومت پیغمبر(ص) بود که مسلمین با اشتیاق وافر برای حکومتش آغوش باز کرده و در تحققش از هرگونه کمک دریغ نورزیدند و همین باعث تحکیم پایههای حکومت نبوی گردید. و از طرفی عدم پذیرش و تحرّک مردم نسبت به حکومت امیرالمؤمنین(ع) موجب عدم برپایی حکومتش حدود ۲۵ سال گردید. و تحقق حکومت چهار سال و چند ماهه او هم به جهت روی آوری جامعه به ایشان بود و نباید این نکته مهم را فراموش کرد که ولایت و حکومت آن حضرت(ع) همانطور که در زمان خلافتش مشروعیت داشت در همان ۲۵ سال کنار زدنش از حکومت نیز چنین بود، لکن به جهت عدم اقدام مردم در زمینه عینیت بخشیدن به آن، محقق نشد. | ||
اینکه عامل اصلی تحقق حکومت علی(ع) بعد از ۲۵ سال سکوت، آراء و مقبولیت مردمی بوده است، نه به معنای این است که آراء و مقبولیت مردمی به حکومت او مشروعیت بخشید، چنانکه کم و بیش در بعضی نوشتهها و نشریات گفته میشود که: «مشروعیت حکومت در مکتب اسلام و تشیع به مراجعه به آراء و افکار مردم بوده است» یا اینکه «حضرت علی(ع) پس از ۲۵ سال سکوت پس از بر عهده گرفتن امر حکومت، عامل اصلی پذیرش حکومت از سوی خود را، آرای مردم قلمداد میکنند». باید گفت اگر مراد از مشروعیت در اینگونه کلمات، مشروعیت مصطلح در حکومت دینی است چنانچه بحث آن گذشت، قطعاً نمیتواند وجه عقلی و دینی داشته باشد سوای این که سازوکار یک تحقیق علمی هم محسوب نمیگردد. و اگر مراد از مشروعیت، مقبولیت مردمی باشد، از آنجا که در تفکر سیاسی ـ دینی اسلام، چنین گزینهای حقیقتاً مفهومی غیر از معنای مشروعیت دارد و استعمال آن در چنین معنایی مقارنت بیان را به نحو لزوم میطلبد و بیان چنین معنایی به نحو اطلاق، نه مجوز لغوی دارد و نه وجه علمی، غیر از آنکه چنین استعمال، موجب انحراف افکار نیز میشود و چه بسا ارکان عنصر اعتقاد و ایمان نهفته در دل و جان خداجویان و حقیقتطلبان را متزلزل سازد و موجب پیدایش و تورم نابهنجاری تفکر در عرصه اندیشه اعتقادی گردد. | اینکه عامل اصلی تحقق حکومت [[علی(ع)]] بعد از ۲۵ سال سکوت، آراء و مقبولیت مردمی بوده است، نه به معنای این است که آراء و مقبولیت مردمی به حکومت او مشروعیت بخشید، چنانکه کم و بیش در بعضی نوشتهها و نشریات گفته میشود که: «مشروعیت حکومت در مکتب اسلام و تشیع به مراجعه به آراء و افکار مردم بوده است» یا اینکه «حضرت علی(ع) پس از ۲۵ سال سکوت پس از بر عهده گرفتن امر حکومت، عامل اصلی پذیرش حکومت از سوی خود را، آرای مردم قلمداد میکنند». باید گفت اگر مراد از مشروعیت در اینگونه کلمات، مشروعیت مصطلح در حکومت دینی است چنانچه بحث آن گذشت، قطعاً نمیتواند وجه عقلی و دینی داشته باشد سوای این که سازوکار یک تحقیق علمی هم محسوب نمیگردد. و اگر مراد از مشروعیت، مقبولیت مردمی باشد، از آنجا که در تفکر سیاسی ـ دینی اسلام، چنین گزینهای حقیقتاً مفهومی غیر از معنای مشروعیت دارد و استعمال آن در چنین معنایی مقارنت بیان را به نحو لزوم میطلبد و بیان چنین معنایی به نحو اطلاق، نه مجوز لغوی دارد و نه وجه علمی، غیر از آنکه چنین استعمال، موجب انحراف افکار نیز میشود و چه بسا ارکان عنصر اعتقاد و ایمان نهفته در دل و جان خداجویان و حقیقتطلبان را متزلزل سازد و موجب پیدایش و تورم نابهنجاری تفکر در عرصه اندیشه اعتقادی گردد. | ||
== منابع == | == منابع == |