automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۶٬۰۱۱
ویرایش
A.rezapour (بحث | مشارکتها) (ابرابزار) |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
واژگان قرآنی و هر یک از این واژهها بر اساس ریشه و مشتقات خود دارای معانی متفاوت میباشند. | واژگان قرآنی و هر یک از این واژهها بر اساس ریشه و مشتقات خود دارای معانی متفاوت میباشند. | ||
واژهٔ «عفت» اگر از ماده «تعفف» باشد؛ یعنی کوشش و مبالغه در نگهداری عفت نفس، پاکدامنی و پرهیزکاری، خود داری کردن، حفظ نفس از به جا آوردن اعمال بد و اموال حرام واخلاق ناپسند است». | واژهٔ «عفت» اگر از ماده «تعفف» باشد؛ یعنی کوشش و مبالغه در نگهداری عفت نفس، پاکدامنی و پرهیزکاری، خود داری کردن، حفظ نفس از به جا آوردن اعمال بد و اموال حرام واخلاق ناپسند است».<ref>شعرانی، میرزا ابوالحسن، نشر طوبی یا دائره المعارف لغات قرآن مجید، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، ج۱ و ۲، ص۱۶۹.</ref> و در جای دیگر واژهٔ «عفت» به صورت «العفّه» آمده که معنای آن به این شرح است: «حاصل شدن حالتی برای نفس و جان آدمی که به وسیلهٔ آن از غلبه و تسلط شهوت، جلوگیری میشود.<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ترجمه و تحقیق دکتر خسروی حسینی، سید غلام رضا، تهران، انتشارات مرتضوی، ج۲، ص۶۱۸.</ref> و هم چنین واژهٔ «استعفاف» که در قرآن کریم آمده به معنای «طلب عفت و پاکدامنی و بازایستادن از حرام است. مانند {{قرآن|... وَمَن کانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَمَن کانَ فَقِیرًا}}.<ref>نساء / ۶.</ref>..؛ «هر کس از (اولیاء یتیم) که داراست، از تصرف در مال او خودداری کند و هر کس فقیر است به قدر متعارف ارتزاق کند». و باز در جای دیگر آمده: {{قرآن|وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکاحًا}}.<ref>نور / ۳۳.</ref>..؛ «و آنان که وسیلهٔ نکاح نیابند، باید عفت نفس پیشه کنند». | ||
واژهٔ «حیاء»، یعنی «خودداری نفس از زشتیها و ترک زشتیها است، لذا میگویند حَییَ که اسم فاعلش «حیّ» است. «استحیا که اسم فاعلش، مستحی است».<ref>کتاب مفردات الفاظ قرآن، همان، ج۱.</ref> خداوند تعالی میفرماید: {{قرآن|إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَن یَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَه.<ref>بقره / ۲۶.</ref>..}}؛ «خدا را شرم و ملاحظه از آن نیست که به پشه و چیزی بزرگتر از آن مثل زند». باز در جای دیگر میفرماید {{قرآن|إِنَّ ذَلِکمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنکمْ وَاللَّهُ لَا یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ.<ref>احزاب / ۵۳.</ref>..}}؛ این کار، پیغمبر را آزار میدهد و او به شما از شرم، اظهار نمیدارد؛ ولی خدا را بر اظهار حق خجالتی نیست…». روایت شده که این آیه استحیا در این روایت خودداری نفس نیست؛ زیرا او منزه از آن است که چنین وصف شود، بلکه مراد این است که خداوند تعذیب شأن نمیکند و لذا روایت شده است که «انّ الله حییّ» یعنی خداوند واگذارندهٔ زشتیها و فاعل نیکیها است».<ref>مفردات الفاظ قرآن، همان.</ref> | واژهٔ «حیاء»، یعنی «خودداری نفس از زشتیها و ترک زشتیها است، لذا میگویند حَییَ که اسم فاعلش «حیّ» است. «استحیا که اسم فاعلش، مستحی است».<ref>کتاب مفردات الفاظ قرآن، همان، ج۱.</ref> خداوند تعالی میفرماید: {{قرآن|إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَن یَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَه.<ref>بقره / ۲۶.</ref>..}}؛ «خدا را شرم و ملاحظه از آن نیست که به پشه و چیزی بزرگتر از آن مثل زند». باز در جای دیگر میفرماید {{قرآن|إِنَّ ذَلِکمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنکمْ وَاللَّهُ لَا یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ.<ref>احزاب / ۵۳.</ref>..}}؛ این کار، پیغمبر را آزار میدهد و او به شما از شرم، اظهار نمیدارد؛ ولی خدا را بر اظهار حق خجالتی نیست…». روایت شده که این آیه استحیا در این روایت خودداری نفس نیست؛ زیرا او منزه از آن است که چنین وصف شود، بلکه مراد این است که خداوند تعذیب شأن نمیکند و لذا روایت شده است که «انّ الله حییّ» یعنی خداوند واگذارندهٔ زشتیها و فاعل نیکیها است».<ref>مفردات الفاظ قرآن، همان.</ref> | ||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
تعریف واژهٔ «غض»: غض در اصل به معنای نقصان و کم شدن بعد از تمام بودن است و نیز به معنای کم کردن بهره است. غض در جای دیگر هم به معنای کم کردن صدا و کم کردن نگاه چشم است که عبارت آن چنین است «الغضّ: النقصان من الطرف و الصوت…».<ref>ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن کریم، همان، ج۲.</ref> در اقرب موارد، تخفیف و نگهداری و شکستن صدا و نگاه گفته است. مقصود از نقل اقوال این است که غض بصر، به معنای بستن چشم نیست که هیچ چیز را نبیند، بلکه کوتاه کردن چشم است و به عبارت دیگر ورانداز نکردن است، چنانکه مولای متقیان علی(ع) در نهج البلاغه خطبه ی۱۱ در ضمن دستور حمله به محمد حنفیه چنین فرموده است «ارم ببصرک اقصی القوم و غضّ بصرک…؛ نگاهت را به انتهای قوم بیفکن و همه حرکاتشان را زیر نظر بگیر و نگاهت را بخوابان» پیداست منظور آن نیست که چشمت را ببند و با چشم بسته حمله کن بلکه از نگاه به کثرت و سلاح آنها که باعث سستیت شود چشم برگیر. | تعریف واژهٔ «غض»: غض در اصل به معنای نقصان و کم شدن بعد از تمام بودن است و نیز به معنای کم کردن بهره است. غض در جای دیگر هم به معنای کم کردن صدا و کم کردن نگاه چشم است که عبارت آن چنین است «الغضّ: النقصان من الطرف و الصوت…».<ref>ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن کریم، همان، ج۲.</ref> در اقرب موارد، تخفیف و نگهداری و شکستن صدا و نگاه گفته است. مقصود از نقل اقوال این است که غض بصر، به معنای بستن چشم نیست که هیچ چیز را نبیند، بلکه کوتاه کردن چشم است و به عبارت دیگر ورانداز نکردن است، چنانکه مولای متقیان علی(ع) در نهج البلاغه خطبه ی۱۱ در ضمن دستور حمله به محمد حنفیه چنین فرموده است «ارم ببصرک اقصی القوم و غضّ بصرک…؛ نگاهت را به انتهای قوم بیفکن و همه حرکاتشان را زیر نظر بگیر و نگاهت را بخوابان» پیداست منظور آن نیست که چشمت را ببند و با چشم بسته حمله کن بلکه از نگاه به کثرت و سلاح آنها که باعث سستیت شود چشم برگیر. | ||
غضّ، أغضّ یعنی «دیده فرو هشت و آرام صدا کرد چنانچه در قرآن آمده است {{قرآن|قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ.<ref>نور / ۳۰.</ref>.. | غضّ، أغضّ یعنی «دیده فرو هشت و آرام صدا کرد چنانچه در قرآن آمده است {{قرآن|قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ}}.<ref>نور / ۳۰.</ref>..؛ ای رسول ما، مردان مؤمن را بگو تا چشمها از نگاه ناروا بپوشند و…». | ||
و در جای دیگر واژهٔ «غضّ» را چنین معنی نمودند: «نقصان از دیدن و صدا و آنچه که در ظرفی است یا (خیره نگاه کردن و صدا آرام و ملایم برآوردن از حلقومات و از ظرف) که خداوند متعال میفرماید: {{قرآن|وَاقْصِدْ فِی مَشْیِک وَاغْضُضْ مِن صَوْتِک إِنَّ أَنکرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ<ref>لقمان / ۱۹.</ref>؛ «در رفتارت میانهروی اختیار کن و سخن آرام گو (نه با فریاد بلند) که زشتترین صداها صوت الاغ است». | و در جای دیگر واژهٔ «غضّ» را چنین معنی نمودند: «نقصان از دیدن و صدا و آنچه که در ظرفی است یا (خیره نگاه کردن و صدا آرام و ملایم برآوردن از حلقومات و از ظرف) که خداوند متعال میفرماید: {{قرآن|وَاقْصِدْ فِی مَشْیِک وَاغْضُضْ مِن صَوْتِک إِنَّ أَنکرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ}}<ref>لقمان / ۱۹.</ref>؛ «در رفتارت میانهروی اختیار کن و سخن آرام گو (نه با فریاد بلند) که زشتترین صداها صوت الاغ است». | ||
{{پایان پاسخ}} | {{پایان پاسخ}} | ||