automoderated، مدیران، trustworthy
۷٬۳۸۶
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
قرآن کریم ضمن تحسین و تکریم تعقل و تفقه، از کسانی که با دراختیار داشتن ابزار تفکر، از آنها بهره لازم را نمیبرند و صرفا در امور حسی و لذتهای تنانه و حیوانی خود را سرگرم کردهاند، به شدت انتقاد کرده است.<ref>{{عربی|و لقد ذرأنا لجهنم کثیرا من الجن و الانس لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لایبصرون بها و لهم آذان لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون}} و یقینا دوزخ را برای بسیاری از جنیان و انسانها پدید آوردهایم. آنانکه دلهایی داشتند که با آن نیاندیشیدند و چشمهایی که با آنها ندیدند و گوشهایی که با آنها نشنیدند؛ آنان مانند چهارپایان و بلکه گمراهتر چهارپایانند، آنان همان غافلان هستند. (اعراف: ۱۷۹)</ref> | قرآن کریم ضمن تحسین و تکریم تعقل و تفقه، از کسانی که با دراختیار داشتن ابزار تفکر، از آنها بهره لازم را نمیبرند و صرفا در امور حسی و لذتهای تنانه و حیوانی خود را سرگرم کردهاند، به شدت انتقاد کرده است.<ref>{{عربی|و لقد ذرأنا لجهنم کثیرا من الجن و الانس لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لایبصرون بها و لهم آذان لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون}} و یقینا دوزخ را برای بسیاری از جنیان و انسانها پدید آوردهایم. آنانکه دلهایی داشتند که با آن نیاندیشیدند و چشمهایی که با آنها ندیدند و گوشهایی که با آنها نشنیدند؛ آنان مانند چهارپایان و بلکه گمراهتر چهارپایانند، آنان همان غافلان هستند. (اعراف: ۱۷۹)</ref> | ||
خاستگاههای ایمان به غیب | ==خاستگاههای ایمان به غیب== | ||
ایمان به امور غیبی یا با برهان خالص عقلی صورت میگیرد و یا با برهانهایی مرکب از مقدمات عقلی، نقلی و شهودی. اولین و اصلیترین غیبی که انسان باید به آن ایمان آورد تا در جرگه دینداران وارد شود، ایمان به وجود و یگانگی خداوند است. این مسأله باید با برهان عقلی خالص و یا ترکیبی از برهان عقلی و کشفی صورت گیرد و استناد به مقدمات نقلی در آن جایز نیست. پس از اثبات اصل وجود و برخی صفات خداوند، نوبت به ضرورت پیامبری و شناخت اوصاف عام پیامبر میرسد. این دو مسأله نیز باید با ادله عقلی اثبات شوند تا راه را برای ورود در قلمرو دین و آموزههای وحیانی به روی انسان بگشایند. از این جا به بعد هرآنچه از امور غیبی مطرح شده و خواسته میشود به اصل وجود و مختصات آنها ایمان بیاوریم، از ترکیب برهان عقلی و نقلی، اثبات و فهم میشود. برخی از امور غیبی هم ممکن است برای عدهی کمی از مردم به واسطه شهود روحانی و مکاشفه قلبی اثبات شود؛ ولی همان مشهودات و مکاشفات هم بدون پشتوانههای عقلی و نقلی، قابل استناد و اطمینان نیستند. بنابراین ملاحظه میشود که نه تنها دینداری حقیقی بدون ایمان به غیب ممکن نیست و بدون آن به دینداریای سکولار و معنویتی روانشناختی دگرگون میشود. اما ایمان به غیب و اموری ماورای عقل و حس، حتما با راهنمایی و روشنگری عقل و منطق تحقق مییابد. | |||
علم غیب مخصوص خداست! | ==علم غیب مخصوص خداست!== | ||
بر اساس استدلالهای عقلی و فلسفی و تبیینهای دینی، خداوند، که خود اصیلترین امر غیبی، بلکه غیب مطلق است و همه غیبها و شهادتها از وجود او میجوشد، تنها کسی است که به غیب و باطن عالم اگاه است. همه غیبها و مشهودها درمحضر اوست و اساسا هرچه برای ما غیب و پنهان محسوب میشود، برای او آشکار و هویداست. علت اصلی وجود امور غیبی، همانا محدودیت گستره وجودی ماست و هرچه بر این گستره افزوده شود، از شمار امور غیبی هم کاسته میشود. خداوند که وجودش بینهایت و محیط بر همه هستی است و همه اشیاء در محضر او حاضر و او بر همه چیز شاهد و نگهبان است،<ref>... اولم یکف بربک انه علی کل شیئ شهید؛ آیا برای خداوندگار تو همین بس نیست که بر همه چیز شاهد و گواه است؛ فصلت/۵۳</ref> بر همه چیز علم حضوری قیومی دارد و ذرهای در عالم هستی از دایره علم او بیرون نیست. بنابر این خداوند ذاتا علامالغیوب است؛ البته برخی از بندگان شایسته خداوند، به سبب قرب و ولایتی که نسبت به او دارند از پارهای از امور غیبی، که ادراک و اطلاعش برای عموم انسانها حاصل نیست، برخوردارند.<ref>عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا الا من ارتضی من رسول ... ؛ جن/۲۶-۲۷</ref>از این رو کسانی (مانند پیامبران و امامان(ع)) هم که عالم به غیباند، در واقع، خداوند آنها را از برخی مسائل غیبی آگاه میکند و هیچکس، جز خداوند، عالم به غیب نیست. | بر اساس استدلالهای عقلی و فلسفی و تبیینهای دینی، خداوند، که خود اصیلترین امر غیبی، بلکه غیب مطلق است و همه غیبها و شهادتها از وجود او میجوشد، تنها کسی است که به غیب و باطن عالم اگاه است. همه غیبها و مشهودها درمحضر اوست و اساسا هرچه برای ما غیب و پنهان محسوب میشود، برای او آشکار و هویداست. علت اصلی وجود امور غیبی، همانا محدودیت گستره وجودی ماست و هرچه بر این گستره افزوده شود، از شمار امور غیبی هم کاسته میشود. خداوند که وجودش بینهایت و محیط بر همه هستی است و همه اشیاء در محضر او حاضر و او بر همه چیز شاهد و نگهبان است،<ref>... اولم یکف بربک انه علی کل شیئ شهید؛ آیا برای خداوندگار تو همین بس نیست که بر همه چیز شاهد و گواه است؛ فصلت/۵۳</ref> بر همه چیز علم حضوری قیومی دارد و ذرهای در عالم هستی از دایره علم او بیرون نیست. بنابر این خداوند ذاتا علامالغیوب است؛ البته برخی از بندگان شایسته خداوند، به سبب قرب و ولایتی که نسبت به او دارند از پارهای از امور غیبی، که ادراک و اطلاعش برای عموم انسانها حاصل نیست، برخوردارند.<ref>عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا الا من ارتضی من رسول ... ؛ جن/۲۶-۲۷</ref>از این رو کسانی (مانند پیامبران و امامان(ع)) هم که عالم به غیباند، در واقع، خداوند آنها را از برخی مسائل غیبی آگاه میکند و هیچکس، جز خداوند، عالم به غیب نیست. |