automoderated، دیوانسالاران، مدیران
۷٬۲۳۰
ویرایش
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
در دینداری نیز، به مانند دیگر عرصههای زندگی، مسائلی وجود دارد که یا غیب مطلقاند، مثل وجود خداوند و...، و یا غیب نسبیاند، مانند وجود پیامبر و امامان(ع) (نسبت به کسانی که آنها را ندیدهاند)، بهشت و دوزخ،... . ایمان به این حقایق و واقعیتها اساس تجربه دینی مؤمنان را تشکیل میدهند و دینداری، بدون ایمان به این امور، سامان نخواهد یافت. دین در ادیان توحیدی، بر پایه امور غیبی و دعوت به ایمان به این حقایق شکل میگیرند و بدون این مسأله، هویت خود را به طور کامل از دست میدهند. به طور مثال اگر بنا باشد ایمان به خداوند، فرستادن پیامبران و فرستادن کتابهای آسمانی، بهشت و دوزخ، حساب و کتاب، فرشتگان، عالم برزخ، وجود روح، ... و دهها حقیقت دیگر، که منظومه موضوعات دینداری را محقق میکند، از چارچوب دینداری خارج شود و ایمان به آنها ضرورتی نداشته و فقدان آنها به دینداری زیانی نرساند، آنگاه چه چیزی برای اعتقاد و ایمان باقی خواهد ماند؟! آیا مجموعه اخلاق و رفتارهای دینی، که بر پایه ایمان به همین امور غیبی شکل گرفته است، به یکباره فرو نمیریزد؟! | در دینداری نیز، به مانند دیگر عرصههای زندگی، مسائلی وجود دارد که یا غیب مطلقاند، مثل وجود خداوند و...، و یا غیب نسبیاند، مانند وجود پیامبر و امامان(ع) (نسبت به کسانی که آنها را ندیدهاند)، بهشت و دوزخ،... . ایمان به این حقایق و واقعیتها اساس تجربه دینی مؤمنان را تشکیل میدهند و دینداری، بدون ایمان به این امور، سامان نخواهد یافت. دین در ادیان توحیدی، بر پایه امور غیبی و دعوت به ایمان به این حقایق شکل میگیرند و بدون این مسأله، هویت خود را به طور کامل از دست میدهند. به طور مثال اگر بنا باشد ایمان به خداوند، فرستادن پیامبران و فرستادن کتابهای آسمانی، بهشت و دوزخ، حساب و کتاب، فرشتگان، عالم برزخ، وجود روح، ... و دهها حقیقت دیگر، که منظومه موضوعات دینداری را محقق میکند، از چارچوب دینداری خارج شود و ایمان به آنها ضرورتی نداشته و فقدان آنها به دینداری زیانی نرساند، آنگاه چه چیزی برای اعتقاد و ایمان باقی خواهد ماند؟! آیا مجموعه اخلاق و رفتارهای دینی، که بر پایه ایمان به همین امور غیبی شکل گرفته است، به یکباره فرو نمیریزد؟! | ||
==ایمان | ==نقش عقلانیت در ایمان== | ||
بر اساس آموزههای قرآن کریم، احادیث پیشوایان و سبک هدایتگری آنان، اساس ایمان مبتنی بر تعقل و اندیشیدن است. انبوهی از آیات و روایات دینی بر اهمیت تعقل، تفکر و تأمل در حقایق هستی و وجود انسان، بهترین گواه بر این معناست. قرآن در توصیف اولواالالباب (صاحبان خرد) میفرماید: ... کسانی که در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند (و محصول تفکر آنان این است که به حکمت و تدبیر و هدفمندی آفرینش ایمان آورده و با زبان جان و تن میگویند:) خداوندگارا! تو این همه را باطل و بیهدف نیافریدهای! تنها پاک و منزه تویی! پس ما را از کیفر آتش برهان!<ref>الذین یتفکرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار (آل عمران: ۱۹۱)</ref> | |||
قرآن با الفاظ و تعبیرهای مختلف، علم، فهم و تعقل را تکریم، و جهل، سفاهت و نادانی را نکوهش کرده است.<ref>(محمد: ۲۴)</ref> در روایات اهلبیت(ع) تفکر، تعقل و پرسشگری جایگاه بلند و رفیعی دارد؛ آنچنانکه لحظهای تفکر، ارزش و پاداشی معادل هفتاد سال عبادت (عمر معمول یک انسان) یافته است.<ref>{{عربی|تَفَكُّرُ سَاعَةِِ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَبْعِينَ سَنَةً. (اوصاف الاشراف؛ ص۴۳).</ref> | |||
عقل در مواجهه با مسائل گوناگون سه رویکرد کلی دارد: ۱. پسندکردن (عقل پسند) | در اسلام دینداری تهی از معرفت، نه سودمند است و نه مورد سفارش قرار گرفته است؛ بلکه عکس آن امر، یعنی دینداری عالمانه، تحسین و توصیه شده است. در آموزههای دینی علم، عالم، عقل و تعقل جایگاه بلند دارد.<ref>برای مطالعه روایات به کتابهای اصول کافی، باب فضل العلم و کتاب منیه المرید، از شهید ثانی مراجعه شود.</ref> از این رو ابدا از مؤمنان خواسته نشده است به چیزی ایمان آورند که هیچگونه آگاهی از آن ندارند. به عبارت دیگر از اهل ایمان خواسته نشده است که بر خلاف عقل و منطق رفتار کنند؛ بلکه خواستهاند تا با تفکر و تأمل در هستی و سیر در آفاق و انفس، به حقایق هستی ایمان آورده و منظومه ارزشهای خود را بر محور این حقیقتها سامان دهند. | ||
==گونههای مدرکات عقلی== | |||
عقل در مواجهه با مسائل گوناگون سه رویکرد کلی دارد: | |||
۱. پسندکردن (عقل پسند): برخی موضوعات در حیطه ادراک عقل قرار دارند و عقل با تأمل در ماهیت و ادراک مختصات آن به شناخت و تصدیقشان مبادرت میورزد. عالم ماده و برخی از مختصات و پدیدههای آن از سنخ مدرکات عقلپسند است. | |||
۲. گریختن (عقلگریز): گاهی عقل پس از طرح موضوعی، آن را به شدت مردود و باطل دانسته و با آن میستیزد و وجود آن را ناممکن توصیف میکند. به عنوان مثال اجتماع یا ارتفاع نقیضان ( مثل وجود و عدم) یا اجتماع متضادان (مثل سرما و گرما) از بارزترین مصادیق موضوعات عقلستیز است. | |||
۳. ستیزهکردن (عقلستیز). گروه سوم از مسائل، مسائلی است که عقل، وجود آن را انکار نمیکند؛ بلکه اصل وجود یا امکان وجودی آن را میپذیرد اما اعلام میکند که من از درک حقیقت چنین مسائلی ناتوانم و ادراک آنها به ابزارها و راههای دیگری نیازمند است. آنچه که تحت عنوان غیب، در ادبیات دینی ما مطرح میشود، از گروه اول و سوم است؛ یعنی یا عقل آن را اثبات میکند؛ هرچند حس، از تجربه آن ناتوان و ممنوع است و یا با اثبات امکان آن، خود را از ادراک حقیقت آن ناتوان میبیند. حقیقت وجود خداوند، معاد جسمانی، بهشت و جهنم، فرشتگان الهی،... از این گروهاند. عقل از فهم حقیقت آنها ممنوع است؛ هرچند با برهانهای خود، اصل وجود آنها را میپذیرد. | |||
بنابراین علم به غیب و ایمان به آن، گاه با اثبات صریح عقل صورت میگیرد؛ اگر چه درک کند و حقیقت برخی از موجودات غیبی فراتر از توان عقل است و گاهی عقل، ضمن تأیید امکان وجود آنها، خود را از ورود در حیطه ادراک کنه آن، ممنوع و ناتوان مییابد. بنابراین، معارف و مسائل دینی که در حوزه امور غیبی قرار میگیرد یا عقل گریزند یا عقل پسند، و موردی نیست که مشمول ستیز و انکار عقل واقع شود. از این رو ایمان به غیب در ادیان توحیدی و به خصوص دین اسلام، بر پایه معرفت عقلی خالص و یا معرفتی مرکب از برهان عقلی و دلیل نقلی صورت میگیرد. در هیچ موردی از مؤمنان خواسته نشده است که عقل خود را تعطیل کرده و با چشمها و گوشهای بسته به چیزی که معرفتی به آن ندارند، ایمان آورند. | |||
قرآن کریم ضمن تحسین و تکریم تعقل و تفقه، از کسانی که با دراختیار داشتن ابزار تفکر، از آنها بهره لازم را نمیبرند و صرفا در امور حسی و لذتهای تنانه و حیوانی خود را سرگرم کردهاند، به شدت انتقاد کرده است.<ref>{{عربی|و لقد ذرأنا لجهنم کثیرا من الجن و الانس لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لایبصرون بها و لهم آذان لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون| و یقینا دوزخ را برای بسیاری از جنیان و انسانها پدید آوردهایم. آنانکه دلهایی داشتند که با آن نیاندیشیدند و چشمهایی که با آنها ندیدند و گوشهایی که با آنها نشنیدند؛ آنان مانند چهارپایان و بلکه گمراهتر چهارپایانند، آنان همان غافلان هستند|سوره: اعراف|آیه: ۱۷۹}} | |||
</ref> | </ref> | ||