automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۶٬۰۱۱
ویرایش
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{شروع متن}} | {{شروع متن}} | ||
{{سوال}} | {{سوال}} | ||
خط ۲۱: | خط ۲۰: | ||
== جهانبینی علمی == | == جهانبینی علمی == | ||
علم جدید، به دلیل محدود بودن آن به امور قابل مشاهده و توصیف و اندازهگیری، نمیتواند جهانبینی قانعکنندهای به دست دهد. هیچگاه خدمات علم جدید و فراهم آوردن اطلاعات بسیار فراوان آن درباره جهان محسوسات و آثار و نتایج آن را در زندگی روزمره انکار نمیشود، اما آنچه درخور توجه میباشد، این است که تصویری که علم جدید ارائه میکند، تنها قلمرو محسوسات را شامل میشود و هیچگاه از جهان غیر محسوسات تصویری به دست نمیدهد و از این رو جهانبینی آن نیز ناقص میگردد. چرا که نمیتوان همه هستی و همه ابعاد آن را در بند آزمون درآورد؛ مثلاً این که آیا جهان آغاز و فرجامی دارد، یا از هر دو طرف بینهایت است، قابل آزمون نیست.<ref>مطهری، مرتضی، مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، ص۶۵–۶۶.</ref> | علم جدید، به دلیل محدود بودن آن به امور قابل مشاهده و توصیف و اندازهگیری، نمیتواند جهانبینی قانعکنندهای به دست دهد. هیچگاه خدمات علم جدید و فراهم آوردن اطلاعات بسیار فراوان آن درباره جهان محسوسات و آثار و نتایج آن را در زندگی روزمره انکار نمیشود، اما آنچه درخور توجه میباشد، این است که تصویری که علم جدید ارائه میکند، تنها قلمرو محسوسات را شامل میشود و هیچگاه از جهان غیر محسوسات تصویری به دست نمیدهد و از این رو جهانبینی آن نیز ناقص میگردد. چرا که نمیتوان همه هستی و همه ابعاد آن را در بند آزمون درآورد؛ مثلاً این که آیا جهان آغاز و فرجامی دارد، یا از هر دو طرف بینهایت است، قابل آزمون نیست.<ref>مطهری، مرتضی، مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، ص۶۵–۶۶.</ref> | ||
عرصههایی که به دلیل محدود بودن علم، مشمول ضبط و مهار علم نمیشوند، عبارتند از: ۱. ارزشهای ذاتی و هنجاری؛ ۲. معانی وجودی (آیا x وجود دارد؟) و معانی نهایی (معنای زندگی چیست؟)؛ ۳. اهداف و علل غایی؛ ۴. کیفیّات؛ ۵. امور نامرئی و غیر مادی؛ ۶. موجودات برتر از ما.<ref>همان، ص۱۹۵ (یادداشت مترجم).</ref> | عرصههایی که به دلیل محدود بودن علم، مشمول ضبط و مهار علم نمیشوند، عبارتند از: ۱. ارزشهای ذاتی و هنجاری؛ ۲. معانی وجودی (آیا x وجود دارد؟) و معانی نهایی (معنای زندگی چیست؟)؛ ۳. اهداف و علل غایی؛ ۴. کیفیّات؛ ۵. امور نامرئی و غیر مادی؛ ۶. موجودات برتر از ما.<ref>همان، ص۱۹۵ (یادداشت مترجم).</ref> | ||
خط ۲۸: | خط ۲۵: | ||
علاوه بر محدودیتهای مزبور، ضعف دیگر جهانبینی علمی آن است که حتی تصویری که علم نسبت به جهان محسوسات ارائه میدهد، موقتی و غیردائمی است؛ بدین معنا که همواره امکان پدید آمدن تغییرات کوچک یا بزرگ در این تصویر وجود دارد.<ref>نقد و نظر، سال ۴، ش ۳ و ۴، ص۴۷–۴۸.</ref> به تعبیر دیگر، از دید علمی، چهره جهان روز به روز در حال تغییر است؛ چرا که علم بر فرضیه و آزمون مبتنی است و نه بر اصول بدیهی اولی و عقلی، و از آنجا که فرضیه و آزمون دارای ارزشی موقت هستند، جهانبینی علمی نیز جهان بینی متزلزل و بیثبات است.<ref>مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، ص۶۶.</ref> در حقیقت، غفلت از همین دو عامل (محدودیّت و موقتی بودن تصویر علمی) باعث شده است متجدّدان از آن جهان بینی بسازند.<ref>نقد و نظر، ش ۳ و ۴، ص۴۷–۴۸.</ref> | علاوه بر محدودیتهای مزبور، ضعف دیگر جهانبینی علمی آن است که حتی تصویری که علم نسبت به جهان محسوسات ارائه میدهد، موقتی و غیردائمی است؛ بدین معنا که همواره امکان پدید آمدن تغییرات کوچک یا بزرگ در این تصویر وجود دارد.<ref>نقد و نظر، سال ۴، ش ۳ و ۴، ص۴۷–۴۸.</ref> به تعبیر دیگر، از دید علمی، چهره جهان روز به روز در حال تغییر است؛ چرا که علم بر فرضیه و آزمون مبتنی است و نه بر اصول بدیهی اولی و عقلی، و از آنجا که فرضیه و آزمون دارای ارزشی موقت هستند، جهانبینی علمی نیز جهان بینی متزلزل و بیثبات است.<ref>مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، ص۶۶.</ref> در حقیقت، غفلت از همین دو عامل (محدودیّت و موقتی بودن تصویر علمی) باعث شده است متجدّدان از آن جهان بینی بسازند.<ref>نقد و نظر، ش ۳ و ۴، ص۴۷–۴۸.</ref> | ||
روشن است که اندیشه دینی، هرگز نمیتواند با یک الگوی نظری علم محور پوزیتویستی، سازگار باشد. البته اسلام به تجربه و روشهای علمی ارج مینهد، اما پیریزی جهانبینی را بر اساس علم تجربی مردود میداند؛ چرا که سرانجام آن، مادیگرایی و دنیازدگی است و لازمه آن انکار و بیاعتنایی به جهان ماورای طبیعت و «غیب» میباشد؛ و روشن است که جهان غیب از دعاوی اوّلیه دینی و از شرایط اولیه ایمان است. همچنین دین، دست زدن به آزمون و خطای تجربی را در همه قلمروها جایز نمیداند، بلکه برخی از آنها را به وحی و قلمرو وحیانی مربوط میداند.<ref>فرهنگ واژهها، ص۵۵۸.</ref> [[وحی]] در قلمروهایی که درک آن از توان عقل بیرون است، حکم نهایی و قطعی ارائه میکند و در حوزههایی که درک آن برای عقل دشوار است، به راهنمایی آن پرداخته، رسیدن به مقصد را آسان میسازد. | |||
== عقل و عقلانیت == | == عقل و عقلانیت == | ||
خط ۳۸: | خط ۳۱: | ||
== انسانگرایی و فردگرایی == | == انسانگرایی و فردگرایی == | ||
شکی نیست که همه ادیان آسمانی، کرامت و شأن بلند انسانی را ارج مینهند. قرآن مجید همه طبیعت و مخلوقات و موجودات آن را مسخّر انسان میداند و به رساترین نحو، کرامت انسان را گوشزد مینماید {{قرآن|وَ لَقَد کرَّمنا بَنی آدَم|سوره=اسراء|آیه=۷۰}}؛ اما در عین حال تصریح میکند که آدمی با انحراف از مسیر مشخص الهی که در قالب ادیان آسمانی بر او عرضه شده است، از مقام حیوانات نیز فروتر میرود. بدین ترتیب، دین، کرامت و محوریّت انسان را به مبدأ و مقصد وی (خداوند) پیوند میزند و روشن است که این امر با برداشتهای افراطی اومانیسم ( | شکی نیست که همه ادیان آسمانی، کرامت و شأن بلند انسانی را ارج مینهند. قرآن مجید همه طبیعت و مخلوقات و موجودات آن را مسخّر انسان میداند و به رساترین نحو، کرامت انسان را گوشزد مینماید {{قرآن|وَ لَقَد کرَّمنا بَنی آدَم|سوره=اسراء|آیه=۷۰}}؛ اما در عین حال تصریح میکند که آدمی با انحراف از مسیر مشخص الهی که در قالب ادیان آسمانی بر او عرضه شده است، از مقام حیوانات نیز فروتر میرود. بدین ترتیب، دین، کرامت و محوریّت انسان را به مبدأ و مقصد وی (خداوند) پیوند میزند و روشن است که این امر با برداشتهای افراطی اومانیسم (انسانگرایی) و شأن خداگونهای که این مکتب فکری به وی میبخشد، در تقابل است؛ در واقع هیچ دینی خوش باشی بی قید و شرط انسان و عدم تکلیف او در برابر تعالیم آسمانی را برنمیتابد.<ref>همان.</ref> دین، در کنار اعطای حق، تکلیف را نیز به عهده بشر مینهد و این دو را ملازم با یکدیگر میداند. بسیاری از منتقدان دین باور، معضلات جدیدی چون تخریب محیط زیست، خشم و خونریزیهای جهانی و نابرابریهای اقتصادی را، که بشر مدرن دچار آن شده است، ناشی از پافشاری بر حق بدون تکلیف دانستهاند.<ref>همان.</ref> | ||
در مکتب اومانیسم (انسانگرایی)، به تعبیر «شلر» معیار و مقیاس همه چیز خواست انسان است.<ref>کتاب نقد، ش ۱۷، سید ابراهیم حسینی، فمینیزم علیه زنان، ص۱۵۵.</ref> نتیجه چنین تلقیای، نگاه مادی به انسان، نفی حاکمیت دین و زمینی کردن تعالیم دینی است.<ref>همان.</ref> از این منظر، اگر دینی هم اعتبار داشته باشد، باید در جهت تأمین خواستههای افراد باشد و مراد از «دین انسانی» نیز همین است.<ref>همان.</ref> اما دین اصیل، با اعطای آزادی به انسان، آزادی وی را هدفمند و مسؤولانه و توأم با تکالیفی در برابر خدا و سایر همنوعان و مخلوقات قرار داده است. | در مکتب اومانیسم (انسانگرایی)، به تعبیر «شلر» معیار و مقیاس همه چیز خواست انسان است.<ref>کتاب نقد، ش ۱۷، سید ابراهیم حسینی، فمینیزم علیه زنان، ص۱۵۵.</ref> نتیجه چنین تلقیای، نگاه مادی به انسان، نفی حاکمیت دین و زمینی کردن تعالیم دینی است.<ref>همان.</ref> از این منظر، اگر دینی هم اعتبار داشته باشد، باید در جهت تأمین خواستههای افراد باشد و مراد از «دین انسانی» نیز همین است.<ref>همان.</ref> اما دین اصیل، با اعطای آزادی به انسان، آزادی وی را هدفمند و مسؤولانه و توأم با تکالیفی در برابر خدا و سایر همنوعان و مخلوقات قرار داده است. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۰: | ||
== انکار سنتها == | == انکار سنتها == | ||
در مورد انکار | در مورد انکار سنتها، که یکی دیگر از ویژگیهای اندیشه مدرنیسم است، باید گفت از نظر ادیان آسمانی و به ویژه دین اسلام، هیچگاه نمیتوان چیزی را به صرف سنت بودن رد کرد یا چیزی را به صرف مدرن و نو بودن پذیرفت. آنچه که از تعالیم اسلام فهمیده میشود، ارزیابی همه امور بر اساس مبانی پذیرفته شده دینی و احکام عقلی است و این مستلزم رعایت اعتدال و عدم افراط و تفریط میباشد. البته نباید اعتدال را با عدم اراده استوار یا تردید در مسائل دین یا عدالت خلط کرد. اعتدال به معنای داشتن حکمت، برای تشخیص حماقت آمیز بودن انواع افراطی مدرنیسم و سنّتگرایی و برگزیدن راهی درست از میان آنهاست. در هیچ عرصهای، اعم از عرصه آموزهها، اقتصاد، نهادها و نظامهای اجتماعی و انواع نمودهای فرهنگی و جز آن، هرگز نمیتوان چیزی را تنها به دلیل سنّتی بودن آن پذیرفت، یا به دلیل مدرن بودنش رد کرد.<ref>Muhammad Legenhausen, Why I Am not a Traditionalist URL: Http// WWW. Al- Islam.org.</ref> بدین ترتیب، تنها دغدغه انسان مطلوب در اندیشه اسلامی، رسیدن به حقیقت و حقانیّت میباشد؛ این انسان نه عقده سنتشکنی دارد و نه تعصب بر کهنهگرایی.<ref>فرهنگ واژهها، ص۵۶۲.</ref> | ||
== سکولاریسم == | == سکولاریسم == | ||
یکی از دلایلی که معتقدان به سکولاریسم به آن تمسک جستهاند، این است که امور اجتماعی انسان همواره در حال تغییر و تحوّل است؛ در حالی که دین از درونمایه و محتوایی ثابت برخوردار میباشد؛ بنابراین، دین نمیتواند در امور اجتماعی آدمی دخالت کند. | یکی از دلایلی که معتقدان به [[سکولاریسم]] به آن تمسک جستهاند، این است که امور اجتماعی انسان همواره در حال تغییر و تحوّل است؛ در حالی که دین از درونمایه و محتوایی ثابت برخوردار میباشد؛ بنابراین، دین نمیتواند در امور اجتماعی آدمی دخالت کند. | ||
باید گفت، هیچیک از مقدمات این استدلال بهطور مطلق درست نیست؛ چرا که اولاً، همه تغییرات اجتماعی، تغییراتی بنیادین تلقی نمیشوند، بلکه برخی از آنها صرفاً تغییر در شکل و قالب است؛ مثلاً در روابط حقوقی و اقتصادی، قراردادهایی نظیر بیع و اجاره، هم در گذشته و هم امروز وجود داشته و دارند، اما تنها تفاوتی که بر اثر گذشت زمان به وجود آمده، این است که غالب این قراردادها در جوامع معاصر، متفاوت و پیچیده شدهاند، اما محتوای حقوقی آنها ثابت مانده است. از این رو، دین امروزه نیز در به رسمیت شناختن و تعیین مقررات و شرایط آنها کارآمد و راهگشاست. | باید گفت، هیچیک از مقدمات این استدلال بهطور مطلق درست نیست؛ چرا که اولاً، همه تغییرات اجتماعی، تغییراتی بنیادین تلقی نمیشوند، بلکه برخی از آنها صرفاً تغییر در شکل و قالب است؛ مثلاً در روابط حقوقی و اقتصادی، قراردادهایی نظیر بیع و اجاره، هم در گذشته و هم امروز وجود داشته و دارند، اما تنها تفاوتی که بر اثر گذشت زمان به وجود آمده، این است که غالب این قراردادها در جوامع معاصر، متفاوت و پیچیده شدهاند، اما محتوای حقوقی آنها ثابت مانده است. از این رو، دین امروزه نیز در به رسمیت شناختن و تعیین مقررات و شرایط آنها کارآمد و راهگشاست. |