automoderated، ناظمان (CommentStreams)، trustworthy
۱۶٬۰۱۱
ویرایش
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
اساس | اساس تفکر اومانیستی بر ارج نهادن به مقام و منزلت انسان میباشد و از آنجا که فشار و اختناق کلیسای قرون وسطی ارزش و حیثیت انسانی افراد را خدشه دار نموده بود و به نام مذهب، آزادی و اختیار انسانها را از آن سلب کرده بود. نهضت ادبی ـ فلسفی اومانیستی در صدد اعاده حیثیّت انسان به عنوان موجودی آزاد و مختار برآمد و به مقابله با ارباب کلیسا پرداخت و چنین بود که تلقی اومانیستها از تنافی دین و آزادی به گسستگی کامل آنان از دین الهی انجامید تا جایی که در مسیر شکلگیری تفکّر اومانیستی آنان در مبنای آگاهی و معرفت نیز به «من» انسانی بسنده نمودند! | ||
شایان | شایان توجه است که فلسفه اومانیستی در مسیر خود دچار تناقضی عجیب گردید به این ترتیب که طرح ارزش و منزلت انسان در نهایت به پوچی و بیارزشی آدمی منجر گردید و از طریق طرح اختیار و آزادی آدمی، جبر و اسارت بشر تحقق یافت و این همه از آنجا نشأت گرفت که انسان در مقام مبنا و خاستگاه معرفت، به خلقِ انسان و جهان بریده از تعالیم آسمانی پرداخت و حتی در زمینه علم و آگاهی نیز دچار تناقض گردید. | ||
== معنا و مفهوم اومانیسم == | == معنا و مفهوم اومانیسم == | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
== دیدگاه اومانیسم == | == دیدگاه اومانیسم == | ||
الف: آزادی و اختیار: جنبش اومانیستی راه حلی جهت مقابله با فشار و استبداد سردمداران کلیسا در قرون وسطی بود و تصمیم داشت تا دیگربار اختیار انسان را که سران روحانی کلیسا به کلّی از وی سلب کرده بودند به او بازگرداند آنها قصد داشتند تا دست کسانی را که ادعا داشتند بین انسان و خدا، و زمین و آسمان واسطه هستند (امّا خود از هیچ بیعدالتی فروگذار نمیکردند) کوتاه کنند و خود بر قلمرو زندگی خویش حکومت کنند لذا بر خودمختاری و خودرهبری انسانی تأکیدی افراطی مینمودند.<ref>صانعپور، مریم، نقدی بر مبنای معرفتشناسی اومانیستی، مؤسسه فرهنگی دانش، چاپ اوّل، ۱۳۷۸، ص۱۰.</ref> | الف: '''آزادی و اختیار''': جنبش اومانیستی راه حلی جهت مقابله با فشار و استبداد سردمداران کلیسا در قرون وسطی بود و تصمیم داشت تا دیگربار اختیار انسان را که سران روحانی کلیسا به کلّی از وی سلب کرده بودند به او بازگرداند آنها قصد داشتند تا دست کسانی را که ادعا داشتند بین انسان و خدا، و زمین و آسمان واسطه هستند (امّا خود از هیچ بیعدالتی فروگذار نمیکردند) کوتاه کنند و خود بر قلمرو زندگی خویش حکومت کنند لذا بر خودمختاری و خودرهبری انسانی تأکیدی افراطی مینمودند.<ref>صانعپور، مریم، نقدی بر مبنای معرفتشناسی اومانیستی، مؤسسه فرهنگی دانش، چاپ اوّل، ۱۳۷۸، ص۱۰.</ref> | ||
ب: طبیعتگرایی: جنبش مزبور در صدد بود تا لذائذ مربوط به طبیعت جسمانی را در مقابل توجّه افراطی به جنبه روحانی «در نظام کلیسا» مطرح سازد و حتی آن لذائذ را هدف نهایی فعالیتهای بشری تلقی نماید تا جایی که این جنبش اصولاً نقش زهد و پرهیزکاری را عامل منفی در کسب لذت و سود میداند. از طرف دیگر عدّهای از اومانیستها معتقد شدند خرد آدمی که از نظر آنان برابر خرد خدا بود قدرت حکومت و فرمانروایی بر انسان و نظام بشری را داراست. | ب: '''طبیعتگرایی''': جنبش مزبور در صدد بود تا لذائذ مربوط به طبیعت جسمانی را در مقابل توجّه افراطی به جنبه روحانی «در نظام کلیسا» مطرح سازد و حتی آن لذائذ را هدف نهایی فعالیتهای بشری تلقی نماید تا جایی که این جنبش اصولاً نقش زهد و پرهیزکاری را عامل منفی در کسب لذت و سود میداند. از طرف دیگر عدّهای از اومانیستها معتقد شدند خرد آدمی که از نظر آنان برابر خرد خدا بود قدرت حکومت و فرمانروایی بر انسان و نظام بشری را داراست. | ||
ج روانشناسی: انسان به عنوان یک فرد و موجودی یگانه و منحصر به فرد است و باید به همین صورت به وسیله روانشناسان و روان پزشکان شناسایی و درمان شود … هر فردی به خاطر زندگی و اعمالش مسئول است و میتواند در هر زمان به طوری از طریق آگاهی و اراده خلاقانه در نظرات و رفتارش تغییر ایجاد کند. مفهوم خویش برای بیشتر روانشناسان اومانیست یک نقطه محوری میباشد. | ج: '''روانشناسی''': انسان به عنوان یک فرد و موجودی یگانه و منحصر به فرد است و باید به همین صورت به وسیله روانشناسان و روان پزشکان شناسایی و درمان شود … هر فردی به خاطر زندگی و اعمالش مسئول است و میتواند در هر زمان به طوری از طریق آگاهی و اراده خلاقانه در نظرات و رفتارش تغییر ایجاد کند. مفهوم خویش برای بیشتر روانشناسان اومانیست یک نقطه محوری میباشد. | ||
د: مذهب: در این نظام بر شایستگی شخصیتی افراد انسانی تأکید دارد امّا این اصطلاح در بردارنده ایمان به خداوند نیست در حالی که حلقه مشخصی، مبتنی بر بیخدایی در اومانیسم به چشم میخورد که از اشکال مختلف مذهبی به منظور ترویج ارزشهای شخصی انسانی نیز استفاده میشود. | د: '''مذهب''': در این نظام بر شایستگی شخصیتی افراد انسانی تأکید دارد امّا این اصطلاح در بردارنده ایمان به خداوند نیست در حالی که حلقه مشخصی، مبتنی بر بیخدایی در اومانیسم به چشم میخورد که از اشکال مختلف مذهبی به منظور ترویج ارزشهای شخصی انسانی نیز استفاده میشود. | ||
هـ ـ مدارا: در تساهل و مدارای اومانیستی تمام صاحبان عقاید به وحدت عقیده فرا خوانده میشوند خواه عقیده فلسفی باشد یا دینی؛ و اگر دینی است، خواه توحیدی باشد یا بتپرستی و خرافات.<ref>همان، از ص۲۳ تا ۲۹.</ref> | هـ ـ '''مدارا:''' در تساهل و مدارای اومانیستی تمام صاحبان عقاید به وحدت عقیده فرا خوانده میشوند خواه عقیده فلسفی باشد یا دینی؛ و اگر دینی است، خواه توحیدی باشد یا بتپرستی و خرافات.<ref>همان، از ص۲۳ تا ۲۹.</ref> | ||
== مولفههای انسانمداری و پیامدهای آن == | == مولفههای انسانمداری و پیامدهای آن == | ||
۱. اعتقاد عمومی انسانمداران بر این است که مسئله اساسی و محوری وجود آدمی، سر و سامان یافتن زندگی فردی و اجتماعی او بر طبق موازین عقلی است نه کشف اراده خداوند در مورد این موجود خاکی. آنها به خودکفایی و استقلال عقل انسانی در شناخت خود، هستی، سعادت واقعی و راه رسیدن به آن باور داشتند و در بعد | ۱. اعتقاد عمومی انسانمداران بر این است که مسئله اساسی و محوری وجود آدمی، سر و سامان یافتن زندگی فردی و اجتماعی او بر طبق موازین عقلی است نه کشف اراده خداوند در مورد این موجود خاکی. آنها به خودکفایی و استقلال عقل انسانی در شناخت خود، هستی، سعادت واقعی و راه رسیدن به آن باور داشتند و در بعد معرفتشناختی معتقد بودند چیزی که با قدرت عقلانی بشر قابل کشف نباشد وجود ندارد و به همین دلیل در بُعد هستیشناختی هرگونه موجود ماوراء طبیعی از قبیل خدا، وحی، معاد و اعجاز را آنگونه که در بینش دینی مطرح است، مدعیاتی غیرقابل اثبات میپنداشتند و در بعد ارزش شناختی نیز بر این باور بودند که ارزشهای اخلاقی و حقوقی را باید با استمداد از عقل بشری تعیین کرد.<ref>همان، ص۳۹–۳۸.</ref> | ||
دامنه و گستره عقلگرایی و تجربهگرایی آنچنان وسیع و گسترده بود که زمینههای مختلف اخلاقی، سیاست، تعلیم و تربیت، اقتصاد، حقوق، دینشناسی، و… را تحت تأثیر جدی خود قرار داده بود. در زمینه اخلاق آنان معتقد بودند ارزشها و باید و نبایدهای اخلاقی تنها بر مبنای عقل و وجدان و اخلاق علمی و نه بر اساس آموزههای دینی، استوار میشود. والتر لیپمن در کتاب «مقدمهای بر اخلاقیات» مینویسد: مردم نیازمند یافتن معیارهای اخلاقی در تجربه بشری هستند و باید… با این باور زندگی کنند که آنچه برای انسان ضروری و بر او لازم است این نیست که اراده خویش را با اراده خدا منطبق سازند بلکه باید خواست انسان با بهترین شناخت نسبت به شرایط سعادت بشری منطبق باشد.<ref>آندریسه، لالاند، فرهنگ علمی انتقادی فلسفه، ترجمه غلامرضا وثیق، تهران، فردوس ایران.</ref> | دامنه و گستره عقلگرایی و تجربهگرایی آنچنان وسیع و گسترده بود که زمینههای مختلف اخلاقی، سیاست، تعلیم و تربیت، اقتصاد، حقوق، دینشناسی، و… را تحت تأثیر جدی خود قرار داده بود. در زمینه اخلاق آنان معتقد بودند ارزشها و باید و نبایدهای اخلاقی تنها بر مبنای عقل و وجدان و اخلاق علمی و نه بر اساس آموزههای دینی، استوار میشود. والتر لیپمن در کتاب «مقدمهای بر اخلاقیات» مینویسد: مردم نیازمند یافتن معیارهای اخلاقی در تجربه بشری هستند و باید… با این باور زندگی کنند که آنچه برای انسان ضروری و بر او لازم است این نیست که اراده خویش را با اراده خدا منطبق سازند بلکه باید خواست انسان با بهترین شناخت نسبت به شرایط سعادت بشری منطبق باشد.<ref>آندریسه، لالاند، فرهنگ علمی انتقادی فلسفه، ترجمه غلامرضا وثیق، تهران، فردوس ایران.</ref> | ||
۲. اومانیستها معتقدند انسان، آزاد به دنیا آمده است و باید از هر قید و بندی جز آنچه خود برای خود تعیین میکند آزاد باشد؛ آنها بر این باور بودند که بشر باید آزادی خود را در طبیعت و جامعه تجربه کند و خود بر سرنوشت خویش حاکم شود. و این انسان است که حقوق خویش را تعیین میکند؛ نه اینکه تکلیفی از مافوق برای او تعیین شود، در این دیدگاه انسان حق دارد؛ نه | ۲. اومانیستها معتقدند انسان، آزاد به دنیا آمده است و باید از هر قید و بندی جز آنچه خود برای خود تعیین میکند آزاد باشد؛ آنها بر این باور بودند که بشر باید آزادی خود را در طبیعت و جامعه تجربه کند و خود بر سرنوشت خویش حاکم شود. و این انسان است که حقوق خویش را تعیین میکند؛ نه اینکه تکلیفی از مافوق برای او تعیین شود، در این دیدگاه انسان حق دارد؛ نه تکلیف. اومانیستها معتقدند که فقط ادبیات کلاسیک، ماهیت بشر را در آزادی کامل فکری و اخلاقی نشان داده است؛ زیرا به هر کس اجازه میدهد هر فکر، اندیشه و باوری را که میخواهد داشته باشد و ارزشهای اخلاقی و حقوقی را نسبی، قابل تغییر و غیر ثابت معرفی میکند و بر این باور است که نظامهای سیاسی، حقوقی و اخلاقی باید با انسان و آزادی وی همساز شوند، نه آنکه انسان با آنها منطبق گردد. به این ترتیب آزادی مورد نظر اومانیستها، نه تنها ارزشهای دینی را لازم الاجرا نمیداند بلکه هر نوع سلطه و ارزش غیر اومانیستی را بیارزش و بیاعتبار میداند. | ||
۳. اومانیستها، از تساهل و تسامح مطلق جانبداری میکند و آن را سمبل مبارزه با فرهنگ حاکم در قرون وسطا و رجوع به رم و یونان قدیم و مقتضای آزادی | ۳. اومانیستها، از تساهل و تسامح مطلق جانبداری میکند و آن را سمبل مبارزه با فرهنگ حاکم در قرون وسطا و رجوع به رم و یونان قدیم و مقتضای آزادی و ارج نهادن به انسان میدانند. آنها بر این عقیدهاند که معتقدات دینی نوع انسان، از درون وی سرچشمه میگیرد و امری ماورایی نیست؛ درون مایه این معتقدات، وحدت بنیادین و اساسی دارند و امکان صلح جهانی وجود دارد. این نگرش که بر نفی ادعای انحصاری حقانیت و رستگاری هر نظام ارزش و هر دینی مبتنی است هیچیک از نظامهای ارزشی و معرفتی را حق نمیداند و به نوعی نسبیگرایی مطلق در ارزش و معرفت معتقد است و به همین دلیل حاکمیت هر دین و نظا م ارزشی را تنها به خواست و اراده فرد یا جامعه وا میگذارد.<ref>رجبی، محمود، همان، ص۴۱–۳۹.</ref> | ||
البته باید توجه داشت به دلیل تنوع انسانمداران و دیدگاههای ویژه هر گروه، برخی از مولفهها را ذکر کردیم و ممکن است امور یاد شده نسبت به برخی از اومانیستها از استلزامات و نتایج عملی باشد نه جزء مولفهها. | البته باید توجه داشت به دلیل تنوع انسانمداران و دیدگاههای ویژه هر گروه، برخی از مولفهها را ذکر کردیم و ممکن است امور یاد شده نسبت به برخی از اومانیستها از استلزامات و نتایج عملی باشد نه جزء مولفهها. | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
سومین نقدی که بر اکثر قریب به اتفاق اومانیستها وارد است طبیعتگرایی آنان نسبت به انسان است در حالیکه از دیدگاه اسلام و حتی خود دین مسیح انسان فقط در بعد مادی و طبیعی خلاصه نمیشود و او دارای ساحتی غیر مادی است که هویت واقعی او را تشکیل میدهد و کمالات، فضایل وسعادت انسانی در پرتو رشد دادن آن است.<ref>محمود رجبی، همان، ص۴۶–۴۳.</ref> | سومین نقدی که بر اکثر قریب به اتفاق اومانیستها وارد است طبیعتگرایی آنان نسبت به انسان است در حالیکه از دیدگاه اسلام و حتی خود دین مسیح انسان فقط در بعد مادی و طبیعی خلاصه نمیشود و او دارای ساحتی غیر مادی است که هویت واقعی او را تشکیل میدهد و کمالات، فضایل وسعادت انسانی در پرتو رشد دادن آن است.<ref>محمود رجبی، همان، ص۴۶–۴۳.</ref> | ||
افراط در | '''افراط در خودکفایی عقلی انسان''' | ||
عقل و خردورزی، موهبتی الهی و به تعبیر روایات، حجت درونی خدا در کنار انبیای الهی به عنوان حجت بیرونی است؛ بنابراین هرگونه مخالفت با اومانیسم را نمیتوان به معنای مخالفت با اهمیت دادن به عقل و خردورزی دانست. آنچه در نقد اومانیسم در این خصوص مطرح میشود، افراط در اهیمت دادن به عقل، برتری فرد بر خدا و فردگرایی را به جای خداگرایی نهادن است از منظر دین، عقل، انسان را به خدا رهنمون میکند و زمینه شناخت و عبادت او را فراهم میسازد و در بعد ارزشها نیز اصول ارزشهای اخلاقی و حقوقی با کمک عقل و فطرت الهی قابل دستیابی است، ولی این مقدار از توانمندی و راهنمایی عقل آنگونه که عقل خود نیز بر آن گواهی میدهد نه مستلزم فرد گرایی اومانیستی است و نه برای دستیابی انسان به سعادت واقعی وی کفایت میکند. | عقل و خردورزی، موهبتی الهی و به تعبیر روایات، حجت درونی خدا در کنار انبیای الهی به عنوان حجت بیرونی است؛ بنابراین هرگونه مخالفت با اومانیسم را نمیتوان به معنای مخالفت با اهمیت دادن به عقل و خردورزی دانست. آنچه در نقد اومانیسم در این خصوص مطرح میشود، افراط در اهیمت دادن به عقل، برتری فرد بر خدا و فردگرایی را به جای خداگرایی نهادن است از منظر دین، عقل، انسان را به خدا رهنمون میکند و زمینه شناخت و عبادت او را فراهم میسازد و در بعد ارزشها نیز اصول ارزشهای اخلاقی و حقوقی با کمک عقل و فطرت الهی قابل دستیابی است، ولی این مقدار از توانمندی و راهنمایی عقل آنگونه که عقل خود نیز بر آن گواهی میدهد نه مستلزم فرد گرایی اومانیستی است و نه برای دستیابی انسان به سعادت واقعی وی کفایت میکند. | ||
آزادی عنان گسیخته | '''آزادی عنان گسیخته''' | ||
آزادی افسار گسیخته، ابزاری برای ستم به انسان و نادیده گرفتن حقوق و ارزشهای حقیقی او میشود، چنانکه در عمل سر از فاشیسم و نازیسم درآورد. اگر آزادی انسان در پرتو تعالیم دینی و ارزشهای اخلاقی و حقوقی مهار نشود، عقل و خرد وی محکوم و تحت سیطره میل به خود دوستی و دیگر امیال پست حیوانی قرار میگیرد، و به هر جنایتی دست میزند، در منظر دینی هر چند افراد، حقوق مشخصی دارند که درک کلیت آن در توان عقل و فطرت بشری است، امّا تعیین حد و مرز، مصادیق و موارد این حقوق از سوی خداست و افراد به عنوان تکلیف الهی ملزم به رعایت آنها هستند. | آزادی افسار گسیخته، ابزاری برای ستم به انسان و نادیده گرفتن حقوق و ارزشهای حقیقی او میشود، چنانکه در عمل سر از فاشیسم و نازیسم درآورد. اگر آزادی انسان در پرتو تعالیم دینی و ارزشهای اخلاقی و حقوقی مهار نشود، عقل و خرد وی محکوم و تحت سیطره میل به خود دوستی و دیگر امیال پست حیوانی قرار میگیرد، و به هر جنایتی دست میزند، در منظر دینی هر چند افراد، حقوق مشخصی دارند که درک کلیت آن در توان عقل و فطرت بشری است، امّا تعیین حد و مرز، مصادیق و موارد این حقوق از سوی خداست و افراد به عنوان تکلیف الهی ملزم به رعایت آنها هستند. | ||
تساهل و تسامح | '''تساهل و تسامح''' | ||
نگرش انسان مداران از تساهل و تسامح با آنچه در تعالیم ادیان آسمانی به ویژه اسلام آمده، به کلی از جهات مختلف ناسازگار، بلکه متضاد است؛ زیرا از یک سو مبانی تساهل و تسامح (بشری بودن و نسبیّت ارزشها و معرفت) با بینشهای دینی سازگار نیست. و در بینش دینی خاستگاه ارزشها خداوند است نه انسان و این ارزشها از اطلاق و پشتوانه یقین برخوردار است و از سوی دیگر، اسلام، تساهل و تسامح در مورد هر دینی (حتی ادیان غیر آسمانی) را نمیپذیرد و به عبارت دیگر روح اسلام با کثرتگرایی دینی منافات دارد.<ref>همان، ص۴۹–۴۶.</ref> | نگرش انسان مداران از تساهل و تسامح با آنچه در تعالیم ادیان آسمانی به ویژه اسلام آمده، به کلی از جهات مختلف ناسازگار، بلکه متضاد است؛ زیرا از یک سو مبانی تساهل و تسامح (بشری بودن و نسبیّت ارزشها و معرفت) با بینشهای دینی سازگار نیست. و در بینش دینی خاستگاه ارزشها خداوند است نه انسان و این ارزشها از اطلاق و پشتوانه یقین برخوردار است و از سوی دیگر، اسلام، تساهل و تسامح در مورد هر دینی (حتی ادیان غیر آسمانی) را نمیپذیرد و به عبارت دیگر روح اسلام با کثرتگرایی دینی منافات دارد.<ref>همان، ص۴۹–۴۶.</ref> |