۱٬۴۰۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
ابوسعید خدری میگوید: با عدهای از اصحاب در حضور [[رسول خدا]] نشسته بودیم که مردی از راه رسید و گفت: ای رسول خدا توضیح بده که منظور از عالین در این آیه چه کسانی هستند: {{قرآن|قالَ یا إِبْلیسُ ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالینَ|ترجمه=[[خداوند]] به [[ابلیس]] فرمود: چرا بر [[آدم]] [[سجده]] نکردی؟ [[تکبر]] کردی یا از عالین (برترینها) بودی؟|سوره=ص|آیه=۷۵}} رسول خدا فرمود: «دو هزار سال پیش از آنکه خداوند آدم را بیافریند، من و [[علی(ع)]] و [[فاطمه(س)]] و [[حسن(ع)]] و [[حسین(ع)]] در [[سراپرده عرش]]، او را [[تسبیح]] میکردیم و [[فرشتگان]] نیز به دلیل تسبیح ما خداوند را تسبیح میکردند. زمانی که خداوند آدم را آفرید، فرشتگان را امر کرد که برای او سجده کنند، اما به ما فرمان سجده نداد. همه فرشتگان سجده کردند جز ابلیس که خودداری کرد و سجده نکرد. | ابوسعید خدری میگوید: با عدهای از اصحاب در حضور [[رسول خدا]] نشسته بودیم که مردی از راه رسید و گفت: ای رسول خدا توضیح بده که منظور از عالین در این آیه چه کسانی هستند: {{قرآن|قالَ یا إِبْلیسُ ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالینَ|ترجمه=[[خداوند]] به [[ابلیس]] فرمود: چرا بر [[آدم]] [[سجده]] نکردی؟ [[تکبر]] کردی یا از عالین (برترینها) بودی؟|سوره=ص|آیه=۷۵}} رسول خدا فرمود: «دو هزار سال پیش از آنکه خداوند آدم را بیافریند، من و [[علی(ع)]] و [[فاطمه(س)]] و [[حسن(ع)]] و [[حسین(ع)]] در [[سراپرده عرش]]، او را [[تسبیح]] میکردیم و [[فرشتگان]] نیز به دلیل تسبیح ما خداوند را تسبیح میکردند. زمانی که خداوند آدم را آفرید، فرشتگان را امر کرد که برای او سجده کنند، اما به ما فرمان سجده نداد. همه فرشتگان سجده کردند جز ابلیس که خودداری کرد و سجده نکرد. | ||
در این هنگام خداوند متعال به او فرمود: {{قرآن|أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالینَ|ترجمه=تکبر کردی یا از عالین (برترینها) بودی؟}} یعنی از پنج نفری که نامهایشان در سراپرده عرش نوشته شدهاست.» آن گاه رسول خدا افزود: «ما در خدا هستیم که تنها از آن میتوان به خدا رسید. هدایت شدگان با ما هدایت مییابند؛ هر کس ما را دوست بدارد، خداوند او را دوست میدارد و در [[بهشت]] جایش میدهد و هر کس ما را دشمن بدارد خداوند او را دشمن میدارد و در دوزخ میافکند؛ و فقط کسانی که نسلشان پاک است، دوستدار مایند.»<ref>بحارالانوار، ج۳۹، ص۳۰۶</ref> | در این هنگام خداوند متعال به او فرمود: {{قرآن|أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالینَ|ترجمه=تکبر کردی یا از عالین (برترینها) بودی؟}} یعنی از پنج نفری که نامهایشان در سراپرده عرش نوشته شدهاست.» آن گاه رسول خدا افزود: «ما در خدا هستیم که تنها از آن میتوان به خدا رسید. هدایت شدگان با ما هدایت مییابند؛ هر کس ما را دوست بدارد، خداوند او را دوست میدارد و در [[بهشت]] جایش میدهد و هر کس ما را دشمن بدارد خداوند او را دشمن میدارد و در [[دوزخ]] میافکند؛ و فقط کسانی که نسلشان پاک است، دوستدار مایند.»<ref>بحارالانوار، ج۳۹، ص۳۰۶</ref> | ||
==سند روایت== | ==سند روایت== | ||
برای روشن شدن مطلب لازم است به این | برای روشن شدن مطلب لازم است به این مسئله دقت شود که جهت بررسی یک روایت دو قاعده مورد استفاده قرار گیرد؛ اول بررسی سند روایت و دیگری بررسی محتوا و یا دلالت روایت. | ||
آیا راویان این روایت مورد تأیید شیعه هستند؟ و آیا سند حدیث کامل ذکر شده است؟ و دیگر موارد مانند شناخت راوی از نظر اسلام. | سوال در اینجا این است که آیا راویان این روایت مورد تأیید [[شیعه]] هستند؟ و آیا [[سند حدیث]] کامل ذکر شده است؟ و دیگر موارد مانند [[شناخت راوی]] از نظر [[اسلام]]. [[عقل]]، [[بلوغ]] و [[عدالت]] و [[ضبط روایت]] یعنی «داشتن حافظه برای حفظ خوب»،<ref>نصیری، علی، آشنائی با علوم حدیث، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ پنجم ۱۳۸۵، ص۱۹۹.</ref> طبقه راوی از نظر روایت، شناخت عصر راوی و اساتید و شاگردانش و دیگر موارد که خود علمی بس ارزشمند و والا است آیا در این روایت رعایت شده است؟ | ||
* اصل سند حدیث این چنین است که شیخ صدوق از عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب و ایشان از ابی الحسن محمد بن احمد القواریری و وی از ابی الحسن محمد بن عمار و او از اسماعیل ثویه و ایشان از زیاد بن عبدالله البکائی و او از سلیمان الاعمش و ایشان نیز در آخر از ابی سعید الخدری<ref>حسینی، استر آباد، شرف الدین، تاویل الآیات الطاهره، چاپ قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۰۹ق، ص۴۹۷.</ref>روایت میکند. | * اصل سند حدیث این چنین است که شیخ صدوق از عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب و ایشان از ابی الحسن محمد بن احمد القواریری و وی از ابی الحسن محمد بن عمار و او از اسماعیل ثویه و ایشان از زیاد بن عبدالله البکائی و او از سلیمان الاعمش و ایشان نیز در آخر از ابی سعید الخدری<ref>حسینی، استر آباد، شرف الدین، تاویل الآیات الطاهره، چاپ قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۰۹ق، ص۴۹۷.</ref>روایت میکند. |
ویرایش