automoderated
۱٬۲۷۴
ویرایش
Mnazarzadeh (بحث | مشارکتها) (تکمیل و بارگزاری) |
Mnazarzadeh (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
===علت هستی بخش=== | ===علت هستی بخش=== | ||
علت هستي بخش علتي است که نمونه آن را مي توان درمورد نفس و بعضي از پديده هاي نفساني ملاحظه کرد: هنگامي که انسان يک صورت ذهني را در ذهن خودش ايجاد مي کند يا تصميم بر انجام کاري مي گيرد، پديده اي نفساني و رواني به نام صورت ذهني و به نام اراده تحقق مي يابد که وجود آن منوط به وجود نفس است و از اين رو معلول آن به شمار مي آيد ولي اين معلول به گونه اي است که هيچ استقلالي از علتش ندارد و نمي تواند جدا و مستقل از آن وجود داشته باشد، در حالي که فاعليت و عليت واجب الوجود براي جهان، از فاعليت و عليت نفس نسبت به پديده هاي رواني به مراتب بالاتر و کامل تر بلکه اصلا قابل قياس نيست، زيرا او بدون هيچ گونه نيازي معلول خود را به وجود مي آورد، معلولي که تمام هستي اش وابسته به او است<ref> | علت هستي بخش علتي است که نمونه آن را مي توان درمورد نفس و بعضي از پديده هاي نفساني ملاحظه کرد: هنگامي که انسان يک صورت ذهني را در ذهن خودش ايجاد مي کند يا تصميم بر انجام کاري مي گيرد، پديده اي نفساني و رواني به نام صورت ذهني و به نام اراده تحقق مي يابد که وجود آن منوط به وجود نفس است و از اين رو معلول آن به شمار مي آيد ولي اين معلول به گونه اي است که هيچ استقلالي از علتش ندارد و نمي تواند جدا و مستقل از آن وجود داشته باشد، در حالي که فاعليت و عليت واجب الوجود براي جهان، از فاعليت و عليت نفس نسبت به پديده هاي رواني به مراتب بالاتر و کامل تر بلکه اصلا قابل قياس نيست، زيرا او بدون هيچ گونه نيازي معلول خود را به وجود مي آورد، معلولي که تمام هستي اش وابسته به او است<ref>مصباح يزدي، آموزش عقايد، ص۶۸.</ref> بنابراين علت هستي بخش علتي است حقيقي که با وجود او معلول موجود و يا عدم آن معلول معدوم و نابود مي گردد، زيرا ممکن الوجود در حدوث و بقاي خود نيازمند به علت است از اين رو وجود او براي بقاي معلول ضرورت دارد، پس جهان هستي که معلول و مخلوق آفريدگار دانا و توانا به نام خداوند متعال است همواره و در همه شئون و اطوارش نيازمند به او مي باشد و اگر او لحظه اي از افاضه هستي خودداري کند هيچ چيزي باقي نخواهد ماند، «اگر نازي کند از هم فرو ريزند قالب ها». | ||
بنابراين: اگر خدايي که علت و خالق جهان هستي است و همه شئون جهان در حدوث و بقا به او وابسته است، وجود نداشته باشد، ديگر عالمي باقي نمي ماند تا خداي ديگري آن را اداره کند، از اين جهت خداي ديگري غير از خدايي که جهان را آفريده است، نمي تواند جهان را بعد از نبود آفريدگار جهان اداره کند چون خالقيت و ربوبيت حقيقي قابل انفکاک از يکديگر نيستند و اعتقاد به خالقيت خدا با اعتقاد به ربوبيت ديگري سازگار نيست. | بنابراين: اگر خدايي که علت و خالق جهان هستي است و همه شئون جهان در حدوث و بقا به او وابسته است، وجود نداشته باشد، ديگر عالمي باقي نمي ماند تا خداي ديگري آن را اداره کند، از اين جهت خداي ديگري غير از خدايي که جهان را آفريده است، نمي تواند جهان را بعد از نبود آفريدگار جهان اداره کند چون خالقيت و ربوبيت حقيقي قابل انفکاک از يکديگر نيستند و اعتقاد به خالقيت خدا با اعتقاد به ربوبيت ديگري سازگار نيست. | ||
==ازلی بودن خدای متعال== | ==ازلی بودن خدای متعال== | ||
فلاسفه، موجود را به حسب فرض عقلي به [[واجب الوجود]] و ممکن الوجود تقسيم کرده اند، واجب الوجود عبارت است از موجودي که وجود برايش ضرورت دارد و خود به خود موجود است و نيازي به موجود ديگري ندارد، پس موجودي که خود به خود وجود دارد و نيازمند به هيچ موجودي نيست، ازلي و ابدي بوده و هميشه موجود خواهد بود بنابراين خالق و آفريدگار جهان ازلي است يعني در گذشته سابقه عدم و نيستي نداشته است و هم چنين ابدي است يعني در آينده هم هيچگاه معدوم و نابود نخواهد شد، زيرا معدوم بودن چيزي در يک زمان، نشانه اين است که وجودش از خودش نيست و براي وجود يافتن، نياز به موجود ديگري دارد. روي اين اساس تصور نابودي در مورد موجودي ازلي و ابدي که هميشه موجود است، و ساحت قدس او منزه از نابودي است، تصور باطل و غير عاقلانه خواهد بود، زيرا او ذاتي است که همه چيز فاني مي شود و فقط ذات قدوس او باقي مي ماند.<ref> | فلاسفه، موجود را به حسب فرض عقلي به [[واجب الوجود]] و ممکن الوجود تقسيم کرده اند، واجب الوجود عبارت است از موجودي که وجود برايش ضرورت دارد و خود به خود موجود است و نيازي به موجود ديگري ندارد، پس موجودي که خود به خود وجود دارد و نيازمند به هيچ موجودي نيست، ازلي و ابدي بوده و هميشه موجود خواهد بود بنابراين خالق و آفريدگار جهان ازلي است يعني در گذشته سابقه عدم و نيستي نداشته است و هم چنين ابدي است يعني در آينده هم هيچگاه معدوم و نابود نخواهد شد، زيرا معدوم بودن چيزي در يک زمان، نشانه اين است که وجودش از خودش نيست و براي وجود يافتن، نياز به موجود ديگري دارد. روي اين اساس تصور نابودي در مورد موجودي ازلي و ابدي که هميشه موجود است، و ساحت قدس او منزه از نابودي است، تصور باطل و غير عاقلانه خواهد بود، زيرا او ذاتي است که همه چيز فاني مي شود و فقط ذات قدوس او باقي مي ماند.<ref> مصباح يزدي، آموزش عقايد، ص۷۵.</ref> | ||
==امتناع خلق خدای دیگر== | ==امتناع خلق خدای دیگر== |