automoderated، دیوانسالاران، مدیران
۷٬۲۳۰
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۶: | خط ۶: | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
علتهای پیدایش و شکلگیری غالیان عبارتند از؛ حبّ افراطی، جهالت و نادانی، برداشتهای انحرافی از روایات، دشمنی با اهل بیت(ع) و اسلام، جاه طلبیهای سیاسی، تمایلات دنیوی، اباحیگری و فرار از واجبات دینی. در زمان امام باقر و امام صادق(ع) بستر حضور این گرایشها بیشتر بوده است. | |||
==پیدایش غالیان در حوزه حدیث شیعه== | ==پیدایش غالیان در حوزه حدیث شیعه== | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
==عقاید غلات== | ==عقاید غلات== | ||
بهطور کلّی عقایدی که غلات نسبت به ائمه ( | بهطور کلّی عقایدی که غلات نسبت به ائمه(ع) بیان میکردند، از این قرار بود: | ||
# قائل شدن به الوهیّت و خدایی ائمه و اثبات صفاتی مانند خالقیّت و رزاقیّت برای آنان. | # قائل شدن به الوهیّت و خدایی ائمه و اثبات صفاتی مانند خالقیّت و رزاقیّت برای آنان. | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
===عامل اقتصادی (تمایلات دنیوی)=== | ===عامل اقتصادی (تمایلات دنیوی)=== | ||
سران غالی، تلاش میکردند با جعل ادّعای غلوّ آمیز الوهیّت یا نبوّت برای | سران غالی، تلاش میکردند با جعل ادّعای غلوّ آمیز الوهیّت یا نبوّت برای ائمه(ع)، نبوّت یا امامت خویش را به اثبات برسانند. به عنوان نمونه ابوالخطاب مدّعی شد، امام صادق ((ع)) او را قیّم و وصیّ بعد از خودش قرار داده و اسم اعظم را به او تعلیم کرده است. هم چنین مدّعی نبوّت و رسالت شد و حتّی خود را در زمره ملائکه و فرستادگان به سوی زمینیان و حجّت بر آنها معرفی کرد.<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ص۴۲؛ اشعری قمی، المقالات و الفرق، ص۵۱، به نقل از مقاله ریشهها و علل پیدایش غلو در عصر ائمه(ع).</ref> | ||
ادعای نبوّت آنها موجب میشد، پول و ثروت به سمت آنان سرازیر شود. کشی روایتی نقل نموده که برخی از جاهلانی که با امام صادق ((ع)) ارتباط داشتند، به منظور ارتزاق از مردم و گرفتن درهمهای ایشان، احادیثی بر حضرت میبستند.<ref>طوسی، محمّد، رجال کشی، مشهد، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، ۱۴۰۹ق، ص۳۲۴.</ref> | ادعای نبوّت آنها موجب میشد، پول و ثروت به سمت آنان سرازیر شود. کشی روایتی نقل نموده که برخی از جاهلانی که با امام صادق ((ع)) ارتباط داشتند، به منظور ارتزاق از مردم و گرفتن درهمهای ایشان، احادیثی بر حضرت میبستند.<ref>طوسی، محمّد، رجال کشی، مشهد، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، ۱۴۰۹ق، ص۳۲۴.</ref> |