مصادیق حرام بودن لهو در روایات

سؤال

در تحف العقول از امام صادق(ع)نقل شده: «إِنَّمَا حَرَّمَ اللَّهُ الصِّنَاعَةَ الَّتِي هِيَ حَرَامٌ كُلُّهَا الَّتِي يَجِي‌ءُ مِنْهَا الْفَسَادُ مَحْضاً نَظِيرَ الْبَرَابِطِ وَ الْمَزَامِيرِ وَ الشِّطْرَنْجِ وَ كُلِّ مَلْهُوٍّ بِهِ وَ الصُّلْبَانِ وَ الْأَصْنَامِ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ مِنْ صِنَاعَاتِ الْأَشْرِبَةِ الْحَرَامِ وَ مَا يَكُونُ مِنْهُ وَ فِيهِ الْفَسَادُ مَحْضاً» به طور کلی به این معنا است که آنچه باعث لهو باشد حرام است. منظور از لهو چیست؟ آیا اموری که انسان برای تفریح و سرگرمی انجام می‌دهد نیز حرام است؟

مصادیق حرام بودن لهو در روایات با توجه به معنای آن که هرآنچه انسان را از کارهای مهم مفید باز دارد چندگونه است. در بیان مصادیق باید توجه داشت که برخی امور در اصل، کار حرام نیست اما می‌تواند در این مسیر نیز کاربرد داشته باشد در این صورت آن عمل حرام نیست. کارهایی نیز ممکن است که در شرایطی مصداق لهو باشند که در صورت وجود آن شرایط حرام است مانند بازی شطرنج که در دورانی مصداق لهو بوده و در زمانه‌ای دیگر از آن شرایط خارج شده است. اما برخی از اعمال از اساس در راه حرام کاربرد دارد مانند ساختن شراب و یا بت‌سازی که در دورانی مرسوم بوده است؛ این نوع کارها از ابتدا در راه حرام است.

واژه‌شناسی لهو

واژه لهو در لغت به معنای هر چیزی است که انسان را از کارهای مهم و مفید بازدارد و به خود مشغول کند.[۱] یعنی هر امری که موجب بازماندن انسان از مقصد حقیقی و سبب غفلت او باشد اعم از این که سر تا پا فساد باشد یا مقدمه باشد برای فساد از مصادیق لهو است و مصادیق لهو متفاوت است.

مصادیق لهو

  • برخی از مصادیق لهو به گونه‌ای است که هیچ کاربرد دیگری غیر از استفاده در فساد ندارد و هیچ سود و منفعت عقلائی بر آن مترتب نیست، مانند ابزار و آلات غنا با توجه به شرح و توضیح مراجع تقلید.
  • برخی از امور ممکن است در شرایطی از مصادیق لهو باشد، در صورت وجود این شرایط حرام است. اما اگر در شرایط و زمانی از لهو بودن خارج شود و از مصادیق آن به حساب نیاید و در جامعه به عنوان بازی فکری رواج داشته باشد، نمی‌توان حکم به حرمت آن کرد.

آنچه در روایت آمده و در مورد شطرنج حکم به حرمت آن شده است، در شرائط و زمانی بوده که شطرنج مصداق لهو بوده و در حال حاضر هم اگر مصداق لهو بودن بوجود آید و فایده عقلی بر آن مترتب نباشد، باز محکوم به حرمت است. بنابراین مفاد روایت منافاتی با فتوای مراجع تقلید مبنی بر جواز شطرنج ندارد، زیرا چنین استدلال شده است: «در فرضی که شطرنج فایده‌اش ورزش فکری باشد و در آن برد و باختی نباشد و از آلات قمار بودن خارج شده باشد، حرام نیست.»[۲]

روایت لهو بودن برخی امور

روایت بیان شده از امام صادق(ع) بخشی از روایتی است که در کتاب تحف العقول آمده و ایشان بر اساس این روایت در جواب پرسش‌گری که از راه‌های کسب معیشت و امرار معاش بندگان سوال کرده است، قواعد کلی را بیان نموده و فرموده است جمیع راه‌های امرار معاش مردم چهار راه است:

  • از طریق ولایت و قبول ریاست و مسئولیت در حکومت؛
  • از طریق تجارت و داد و ستد؛
  • از راه اجاره دادن و اجیر شدن؛
  • از راه صناعات و ساختن و پرداختن به ابزار و آلات مورد نیاز جامعه.

در روایت برای هر یکی از چهار طریقه و راه امرار معاش، دو جنبه بیان شده و گفته شده است که هر یک از این چهار روش بخشی حرام و بخشی حلال دارد، یعنی بخشی از داد و ستدها حرام و بخشی دیگر حلال و امام برای هر کدام مثال زده تا بخش‌های حلال و حرام هر یک از راه‌های چهارگانه روشن و حجت بر همگان تمام گردد.[۳]

امرار معاش با حلال: راجع به بخش حلال صناعات مطابق روایت، ساختن، یادگرفتن و یاد دادن صنعت که فقط در راه درست و به صلاح جامعه به کار می‌رود یا معمولا در این راه به کار می‌رود هر چند ممکن است برخی در راه فساد هم استفاده کنند، جائز و حلال شمرده است.

امرار معاش با حرام: در ادامه روایت امام(ع) در رابطه با صناعات حرام می‌فرماید: «خدا آن صنعتی را حرام کرده که سر تا پا فساد باشد، مانند ساختن کمانچه و مزمار و شطرنج و هر گونه آلات لهو و ساخت صلیب‌ها و بت‌ها و ساختن انواع مشروبات حرام و ساختن چیزی که مقدمه است برای فساد یا علت تامه برای آن است و هیچ جهت صلاحی در او نیست، تعلیم و یاد گرفتن آن‌ها و عمل به واسطه آن ابزار و گرفتن اجرت بر آن و هر نوع تصرف در آن‌ها حرام است.»[۴]

طبق این روایت امام صادق(ع) عملی که کاربردش فقط در فساد است و هیچ صلاحی در آن نیست و نیز هر امری که لهو به حساب آید و از مصادیق لهو باشد، حرام است.


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر

  • شاکری، شکر الله، لهو و لعب در فقه اسلامی.
  • فخار طوسی، جواد، در محضر شیخ انصاری، دارالحکمه، دوم، ۱۳۸۳، ج۱، ص۳۴.
  • محمدی خراسانی، علی، شرح مکاسب، انتشارات دارالفکر، سوم، ۱۳۸۲، ج۱، ص۸.


منابع

  1. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات فی غریب القرآن، بیروت، دارالعلم، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۷۴۸.
  2. موسوی خمینی، سید روح الله، استفتائات، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۱۰.
  3. ابن شعبه، حسن بن علی، تحف العقول، تصحیح علی اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۳ش، ص۳۳۱.
  4. تحف العقول، ص۳۳۱.