لعن یزید بن معاویه

سؤال

وهابی‌ها به خصوص ابن تیمیه می‌گویند شیعه بر خلاف شرع مقدس اسلام، یزید را لعن می‌کند؛ شیعه چه دلیلی بر جواز لعن یزید دارد؟

درگاه‌ها
امام حسین.png


لعن یزید بن معاویه، در میان شیعیان، به دلیل ملعون شمرده شدن او توسط پیامبر(ص) و ائمه جایز شمرده شده است. در میان اهل‌سنت، کسانی چون احمد بن حنبل، پیشوای حنبلیان در فقه اهل‌سنت، جاحظ، متکلم و ادیب معتزلی، ابن‌جوزی، فقیه و واعظ حنبلی و تفتازانی، متکلم و منطقی اهل‌سنت، لعن یزید جایز دانسته‌اند. این افراد لعن یزید را به دلیل قتل امام حسین(ع)، به اسارت بردن خاندان رسول خدا(ص)، تصرف مدینه، حمله به مکه و تخریب کعبه و سایر اعمال و خصوصیات اخلاقی مذمومش جایز دانسته‌اند.

برخی از عالمان اهل‌سنت با لعن یزید مخالفت کرده‌اند؛ از جمله این افراد می‌توان به غزالی، فقیه، متکلم شافعی اشعری، و ابن‌تیمیه، فقیه و متکلم سلفی حنبلی، اشاره کرد. فیض کاشانی نظر غزالی درباره عدم جواز لعن یزید را مورد نقد قرار داده است.

لعن یزید در میان شیعیان

در میان شیعیان، لعن یزید به دلیل ملعون شمرده شدن او توسط پیامبر(ص) جایز شمرده شده است.[۱] همچنین، ائمه‌(ع) لعن یزید را جایز دانسته‌اند.[۲] بعضی عالمان شیعه معتقدند که کسی در جواز لعن یزید تردید نکرده است.[۳]

برخی عالمان شیعه معتقدند که از مجموع روایات و ادعیه واردشده در جوامع روایی شیعه چنین استفاده می‌شود که لعنت‌کردن پیشوایان و رهبران کفر و ضلال، مانند یزید و غیر او، مقتضای دینداری و موجب تقرب به درگاه خداوند است.[۴]

لعن یزید در میان اهل‌سنت

در میان اهل‌سنت کسانی به لعن یزید فتوا داده‌اند:

احمد بن حنبل

احمد بن حنبل (۱۶۴-۲۴۱ق)، پیشوای مذهب حنبلی، بر جواز لعن یزید بن معاویه تصریح کرده است؛ در آنجا که پسرش عبدالله از لعن یزید پرسید، او در پاسخ گفت: چگونه کسی لعن نشود در حالی که خداوند در قرآن او را لعن کرده است. در آنجا که گفت:﴿فَهَلْ عَسَیتُمْ إِن تَوَلَّیتُمْ أَن تُفْسِدُواْ فیِ الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُواْ أَرْحَامَکُمْ، أُوْلَئکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ الله؛ اگر (از این دستورها) روی گردان شوید، جز این انتظار می‌رود که در زمین فساد و قطع پیوند خویشاوندی کنید، آنها کسانی هستند که خداوند از رحمت خویش دورشان ساخته است[۵]. احمد بن حنبل در ادامه می‌گوید که چه فساد و قطع رحمی شدیدتر از آن است که یزید انجام داده است.[۶]برخی عالمان اهل‌سنت، جواز لعن یزید را مورد اتفاق مذاهب چهارگانه فقهی اهل‌سنت دانسته و لعن او را «یا به تصریح یا به تلویح» از پیشوایان بزرگ فقهی اهل‌سنت مانند ابوحنیفه، مالک بن انس و احمد بن حنبل حکایت می‌کند.[۷]

جاحظ

عمر بن بحر جاحظ (درگذشته ۲۵۵ق)، متکلم و ادیب معتزلی، لعن یزید را به دلیل قتل امام حسین(ع)، به اسارت بردن خاندان رسول خدا(ص)، تصرف مدینه، حمله به مکه و تخریب کعبه و سایر اعمال و خصوصیات اخلاقی مذمومش جایز دانسته است.[۸]

قاضی ابویعلی

قاضی ابویعلی(درگذشته ۵۶۰ق) کتابی در بیان کسانی که مستحق لعن است نوشته و در آن اسم یزید را هم ذکر نموده است. او با استناد به حدیث از پیامبر(ص) درباره لعن کسانی که مردم مدینه را بترساند، یزید را به دلیل ترساندن مردم مدینه، در واقعه حمله و اشغال مدینه در سال ۶۳ق، ملعون می‌شمرد.[۹]

ابن‌جوزی

ابوالفرج ابن‌جوزی (۵۱۱-۵۹۷ق‌)، فقیه، مفسر، مورخ‌ و واعظ حنبلی‌، بر منبر وعظ در حضور خلیفه عباسی و عالمان بغداد یزید را لعنت می‌کرده است.[۱۰] زمانی که از ابن‌جوزی درباره یزید پرسیده بودند، گفته بود که شما چه می‌گویید درباره کسی که در سه سال حکومتش در سال اول حسین بن علی(ع) را کشت، در سال دوم مدینه را مسخر کرد و جان، مال و ناموس اهالی آن را مباح اعلام کرد و در سال سوم کعبه را با منجنیق کوبید و تخریب کرد. به او جواب دادند که چنین شخصی را لعنت می‌کنیم. سپس ابن‌جوزی جواب داد پس یزید بن معاویه را لعنت کنید.[۱۱]

تفتازانی

سعدالدین تفتازانی (درگذشته ۷۹۲ق)، متکلم، ادیب و منطقی اهل‌سنت، درباره یزید گفته است: ظلمی که در کربلا بر اهل‌بیت پیامبر (ع) جاری گردید به قدری آشکار است که مجالی برای پنهان‌کردن آن وجود ندارد. این ظلم به‌قدری شنیع است که هیچ‌کسی در آن تردید نمی‌کند، بلکه جمادات و حیوانات بر آن شهادت می‌دهند و اهل زمین و آسمان بر آن گریه می‌کنند و نزدیک است کوه‌ها به‌خاطر آن از جا کنده شوند و سنگ‌ها تکه‌تکه گردند. بدی این عمل با گذر زمان از بین نمی‌رود. پس لعنت خدا بر کسی باد که مباشر این کار بود یا راضی به آن شده و برای انجام آن تلاش نموده است. اگر گفته شود برخی از علمای اهل‌سنت لعن بر یزید را جایز نمی‌داند، با اینکه او مستحق لعن است، در جواب می‌گو‌ییم که آنان به‌علت اینکه این لعن به بالاتر سرایت نکند فتوا به عدم جواز داده‌اند.[۱۲]

مخالفان لعن یزید در میان اهل‌سنت

برخی از عالمان اهل‌سنت با لعن یزید مخالفت کرده‌اند؛ از جمله ابن‌صلاح[۱۳] (۵۷۷ -۶۴۳ق)، فقیه و محدث شافعی و ابن‌‌حجر هَیتَمی‌[۱۴] (۹۰۹-۹۷۴ق)، فقیه و محدث شافعی. از دیگر مخالفان لعن یزید به افراد زیر می‌توان اشاره کرد:

غزالی

ابوحامد غزالی (۴۵۰-۵۰۵ق)، فقیه، متکلم شافعی اشعری، لعن یزید را جایز ندانسته و حتی گفته بر واعظ حرام است از مقتل حسین سخن بگوید و حکایات آن را نقل کند؛ زیرا از بیان این مطالب طعن صحابه لازم می‌آید.[۱۵] فیض کاشانی در کتاب المُحَجّة البَیضاء این نظر غزالی درباره لعن یزید را مورد نقد قرار داده است.[۱۶]

برخی ادعا کرده‌اند که امیر علیشیر نوایی (درگذشته ۹۰۶ق)، ادیب و سیاستمدار اهل‌سنت، این ابیات را در پاسخ به غزالی سروده است:[۱۷]

ای که گفتی بر یزید و آل او لعنت مکن زان که شاید حق تعالی کرده باشد رحمتش
آنچه با آل نبی کرد او اگر بخشد خدای هم ببخشاید مرا گر کرده باشم لعنتش[۱۸]

ابن‌تیمیه

ابن‌تیمیه (۶۶۱-۷۲۸ق)، فقیه و متکلم سلفی حنبلی، و پیروان او از وهابیت لعنت یزید بن معاویه را جایز نمی‌دانند.[۱۹] ابن‌تیمیه و وهابیان یزید را در حادثه عاشورا مقصر نمی‌دانند و لعن او را ممنوع کرده‌اند.[۲۰] ابن‌تیمیه، در ضمن اینکه یزید بن معاویه را همسان و هم‌شأن سایر خلفای مسلمین قرار داده، سعی می کند یزید را تبرئه کند؛ او در این مورد چنین می‌گوید: به فرض اینکه یزید بن معاویه فاسق و ظالم باشد، خداوند او را به خاطر انجام کارهای خوب و بزرگش می‌بخشد.[۲۱]

منابع

  1. ابن‌نما حلی، جعفر بن محمد، مثیر الاحزان و منیر سبل الاشجان، قم، مدرسة الإمام المهدی(ع)، ۱۴۰۶ق، ص۲۲.
  2. طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام فی شرح المقنعة، تهران، دارالکتب العلمیة، ۱۳۶۵ش، ج۵، ص۴۴۴.
  3. مقرم، عبدالرزاق، مقتل الحسین علیه السلام، بیروت، مؤسسة الخرسان للمطبوعات، ۱۴۲۶ق، ص۲۷.
  4. فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۲۲۰.
  5. سوره محمد، آیات ۲۲-۲۳.
  6. ابن‌جوزی، عبدالرحمن بن علی، الرد علی المتعصب العنيد المانع من ذم يزيد، تحقیق هیثم عبدالسلام محمد، بیروت، دار الکتب العلمية، ۱۴۲۶ق، ص۴۰-۴۱.
  7. دمیری، کمال‌الدین محمد بن موسی بن عیسی، حیاة الحیوان الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۴ق، ج۲، ص۳۰۶.
  8. جاحظ، ابوعثمان عمرو بن بحر، رسائل الجاحظ، به‌کوشش حسن السندوبی، بی‌جا، هندواوی، ۲۰۲۲م، ص۲۵۷-۲۵۸.
  9. ابن‌حجر هیتمی، احمد بن محمد، الصواعق المحرقة فی الرد علی اهل البدع و الزندقة، تحقیق عبدالرحمن بن عبدالله الترکی و کامل محمد الخراط، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۶۳۵.
  10. سبط ابن‌جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۲۶۱.
  11. سبط ابن‌جوزی، تذکرة الخواص، ص۲۶۱.
  12. تفتازانی، مسعود بن عمر، شرح المقاصد فی علم الکلام، تحقیق عبدالرحمن عمیره، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۱۹ق، ج۵، ص۳۱۱.
  13. ابن‌جوزی، الرد علی المتعصب العنيد المانع من ذم يزيد، مقدمه تحقیق، ۱۴۲۶ق، ص۱۶.
  14. ابن‌جوزی، الرد علی المتعصب العنيد المانع من ذم يزيد، مقدمه تحقیق، ۱۴۲۶ق، ص۱۷.
  15. غزالی، ابوحامد محمد بن محمد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیم بن حسین الحافظ العراقی، بی‌جا، دار الکتاب العربی، بی‌تا.، ج۹، ص۱۹.
  16. فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۲۲۰-۲۲۲.
  17. بهبهانی، محمدجعفر بن محمدعلی، فضایح الصوفیة، تحقیق مؤسسه علامه مجدد وحید بهبهانی، قم، انتشارات انصاریان، ۱۴۱۳ق، ص۱۵۵-۱۵۶.
  18. آذر بیگدلی، لطفعلی‌بیک، آتشکده آذر (تذکره شعرای فارسی‌زبان تا آخر قرن دوازدهم هجری)، تحقیق سیدجعفر شهیدی، تهران، مؤسسه نشر کتاب، ۱۳۳۷ش، ص۱۹-۲۰.
  19. ابن‌تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، مجمو ع الفتاوی، بی‌تا، بی‌جا، ج۳، ص۴۱۳؛ نیز: ابن‌تیمیه، مجمو ع الفتاوی، ج۴، ص۴۷۵.
  20. ابن‌تیمیة، احمد بن عبدالحلیم، رأس الحسین، تحقیق السيد الجميلی، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا، ص۲۰۷.
  21. ابن‌تیمیه، مجمو ع الفتاوی، ج۳، ص۴۱۳؛ ابن‌تیمیه، مجمو ع الفتاوی، ج۴، ص۴۷۵.