ارزش کار در اسلام

سؤال

اسلام چه نگاهی به کار دارد؟

اسلام، دین کار و تحرّک است و ضد بیکاری و تنبلی. منطق قرآن، منطق کار و تحرک است و موفقیت انسان در گرو کار و عمل می‌داند؛ چه موفقیت معنوی و اخروی و چه موفقیت دنیوی؛ چنان‌که فرمود: و أن لیس للانسان إِلاّ ما سعی - و أنّ سعیه یری - ثمّ یجزیه الجزاء الاوفی؛ ۱ برای انسان جز حاصل تلاش او نیست و نتیجه کوشش او به زودی دیده خواهد شد؛ سپس هر چه تام تر وی را پاداش دهند. ص۱۵۲.

کار، در نظام ارزشی اسلام به عنوان راز آفرینش و حکمت وجود مطرح است. آدمی جوهره وجودی خویش را با سعی و تلاش می‌نمایاند و ارزش حقیقی خود را با کار تعیین می‌کند. ص۱۵۲.

خدای سبحان، انسان را آفرید و روح منسوب به خویش را در او به ودیعت نهاد: و إذا نفخت فیه من روحی ۲ و هر آنچه را که در جهت کسب کمالات و تعالی روحی و مادی، ضروری بودْ مسخّر وی ساخت: ألم تروا أنّ الله سخّر لکم ما فی السّموات و ما فی الارض ۳ و او را به وصف کرامت و فضیلت بر بسیاری از پدیده‌ها ستود: و لقد کرّمنا بنی ادم و حملناهم فی البرّ و البحر و رزقناهم من الطّیبات و فضّلناهم علی کثیر ممّن خلقنا تقضیلاً؛ ۱ و به راستی، ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا بر مرکب‌ها نشاندیم و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم و آنان را بر بسیاری از آفریده‌های خود، برتری آشکار دادیم. دین الهی، انسان را به کرامت ستود تا با کار و کوشش، هم به عمران و آبادانی زمین بپردازد: هو أنشأکم من الارض و اسـْتعمرکم فیها ۲ و هم با کارهای شایسته، به حکمت وجودی خود پی ببرد و کرامت نفسانی خویش را تحصیل کند. عزت و کرامت و استقلال هر ملتی در گرو همت و تلاش آن ملت است؛ چنان‌که فرومایگی و زبونی و فسردگی هر امتی، پیامد تنبلی و راحت طلبی و بیکاری اوست. ص۱۵۲ و ۱۵۳.

نگرش انسان به کار، برابر با نگرش وی به جهان هستی است؛ آن کس که همه موجودات را منحصر در قلمرو ماده می‌داند و در بخش شناخت‌شناسی، راهی جز راه حس و تجربه را به رسمیت نمی‌شناسد، کار را در حد تولید مادی و مصرف مادی می‌انگارد؛ ولی آن کس که با فرهنگ قرآن آشناست، می‌داند که قرآن، هستی را به غیب و شهادت تقسیم کرده است. از این رو، شناخت نیز به این دو شعبه تقسیم می‌شود؛ چنان‌که کار نیز این دو شعبه را دارد. بر این اساس، کسی که هستی را فراتر از ماده می‌بیند، به کار نیز با دید وسیع تری نگاه می‌کند و با تقدس بخشیدن به آن از راه دید معنوی، عرصه‌های فعالیت را گسترده‌تر می‌سازد. ص۱۵۳.

فعالیت تولیدی و کسب و کار، با چیرگی بر طبیعت و استخدام آن، وظیفه مستمر روزانه است. خدای سبحان می‌فرماید: و جعلنا النّهار معاشاً؛ ۱ روز را برای تحصیل معاش مقرر کردیم: إنّ لک فی النّهار سبحاً طویلاً؛ ۲ تو را در روز برای طلب روزی، کوشش و فرصتی وسیع است. ص۱۵۴.

حوزه کار بشر، محدود به نقطه خاصی نیست؛ بلکه از اعماق دریاها تا اوج آسمان‌ها و فراخنای خشکی و صحرا میدان کار و تلاش است: هو الذی جعل لکم الارض ذلولاً فامشوا فی مناکبها و کلوا من رزقه؛ ۳ اوست کسی که زمین را برای شما رام گردانید؛ پس در فراخنای آن رهسپار شوید و از روزی او بخورید؛ وهوالذی سخّر البحر لتأکلوا منه لحماً طریاً تستخرجوا منه حلیةً تلبسونها و تری الفلک مواخر فیه و لتبتغوا من فضله و لعلّکم تشکرون؛ ۴ اوست کسی که دریا را مسخّر گردانید تا از آن، گوشت تازه بخورید و از آنْ زیورهایی که چون دُرّ و مرجان و خز می‌پوشید، بیرون آورید و کشتی‌ها را در آن، شکافنده می‌بینی تا از فضل او بجویید و باشد که شکر گزارید. ص۱۵۴.

کار، منحصر به فعالیت بدنی نیست؛ بلکه دانشمندی که با دانش و تحقیق خود در رفع مشکل علمی جامعه می‌کوشد یا پزشکی که بیماران را مداوا می‌کند یا مهندسی که طرح فنّی می‌ریزد یا دانش‌پژوهی که در راه تحصیل دانش رنج می‌برد و… هر کدام از این کوشش‌های علمی و پژوهش‌های تحقیقی، مصداق بارزی از مصادیق کارند؛ با این تفاوت که ارزش آن‌ها یکسان نیست. ص۱۵۴.

عزّت و سربلندی هر کسی از ثمرات ایمان او به خداست. مؤمن عزیز است و همواره باید در حفظ و اعتلای عزت خود بکوشد و کار، یکی از راه‌های کسب عزّت و رسیدن به استقلال مادی است. از این رو، پیشوایان بزرگ ما از کار به «عزّت»، تعبیر کرده‌اند. ص۱۵۵.

امام صادق علیه السّلام به یکی از اصحاب فرمود: صبح هنگام، در محل کسب عزت خود، حضور یاب: ¦ «أُغدوا إلی عزّک» ¦. ۱

«عبدالاعلی» که از اصحاب امام صادق علیه السّلام است می‌گوید: روز بسیار گرمی، آن حضرت علیه السّلام را در یکی از راه‌های مدینه دیدم و به او گفتم: شما با مقامی که نزد خداوند و انتسابی که به پیامبر صلی الله علیه و اله و سلّم دارید، چرا در چنین روز گرمی، خود را به زحمت انداخته‌اید؟ حضرت امام صادق علیه السّلام فرمود: من در طلب روزی بیرون آمده‌ام تا از مثل تو بی‌نیاز باشم: ¦ «خرجت فی طلب الرزق لاستغنی عن مثلک» ص۱۵۵.

از سوی دیگر، اسلام با خواری و فرومایگی که پیامد تلخ کسالت و بیکاری است به شدت برخورد کرده، ریشه‌های آن را می‌خشکاند؛ چنان‌که در روایات می‌خوانیم: از کسالت بپرهیز: ¦ «إیاک و الکسل» ¦؛ ۳ آفت پیروزی، سستی و کسالت است: ¦ «آفة النجح الکسل»؛ ۴ کسالت و نداشتن تحمّل، کلید هر بدی است: ¦ «إیاک و الکسل و الضجر فإنّهما مفتاح کل شرّ» ¦ص۱۵۵.[۱]

منفور بودن بیکاری

در مکتب اسلام، بیکاری و نیازمند دیگران بودن، امری ناپسند شمرده شده است. به همان میزان که دین به مؤمن دارای شغل حلال احترام می‌گذارد، از فرد بیکار ابراز انزجار می‌کند. امام صادق(ع) می‌فرماید: «خداوند متعال زیاد خوابیدن و بیکاری را دشمن می‌دارد» نیز می‌فرمایند: «آن کسی که در امر تأمین معاش خود سستی کند، خیری از او برای دنیایش انتظار نیست». اولیای دین ترک تلاش و کار را عامل بی‌خردی و بی‌اعتباری و پیروی از شیطان دانسته‌اند. معاذ بن کثیر از یاران امام صادق(ع)، پارچه فروش بود. به حضرت گفت: تصمیم دارم بازار را ترک کنم، زیرا به اندازه کافی مال دارم. امام فرمودند: «با این عمل بی‌اعتبار می‌شوی. آیا توان تجارت را از دست داده‌ای یا به آن بی رغبت شده‌ای؟ معاذ گفت: منتظر برقراری دولت شما هستم و مال فراوان دارم و بدهکار کسی هم نیستم و گمان نمی‌کنم حتی تا وقت مرگ تمام شود. حضرت فرمود: تجارت را رها نکن که زمینه نابودی خرد است. برای خانواده‌ات بکوش و آنان را بر خود با این عمل تحریک مکن».[۲]

گسترش اخلاق اجتماعی و کاهش مفاسد

یکی از انگیزه‌های مهم برای کسب درآمد، توانایی شخص در کمک به دوستان و دعوت از آنها و ارتباط با بستگان و همسایگان است، هر چند نیازمند و فقیر نباشند. اگر شخص توان مالی نداشته باشد، برای او امکان پذیرایی دوستان نیست و نمی‌تواند با بذل هدیه بین آنان که اختلاف دارند، دوستی برقرار کند و از درآمد در جهت گسترش اخلاق اجتماعی بهره برد. افزون بر آن شرکت در کار جمعی، باعث تقویت روحیه تعاون و همکاری شخص می‌شود، یاری کردن به دیگران را در محیط کار فرا می‌گیرد، و ایثار و از خود گذشتگی و کمک به زیردست را می‌آموزد و روحیه کبر و خودخواهی او در برخورد با افراد تعدیل می‌شود. از سوی دیگر، بیکاری منشأ بحران اخلاقی در فرد و اجتماع است. در فرد بیکار، زمینه تمایل به فساد فراهم است. نفس آدمی اگر به کاری مشغول نشود، انسان را به خودش مشغول می‌کند و در پی افکار و خیالات باطل می‌کشاند. از امیرالمومنین(ع) نقل شده است: «سستی و تنبلی، کلید غم و بدبختی است و نیازمندی و فقر با ناتوانی و تنبلی همراه و ثمره آن نابودی و بدبختی است. آن که طلب و تلاش نکند چیزی نمی‌یابد و به فساد کشانده می‌شود».[۳]

منابع

  1. جوادی آملی، عبدالله، انتظار بشر از دین، مرکز نشرِ اسراء، ۱۳۸۴ش،
  2. مهدوی، علی، «ارزش کار در نظام اخلاقی اسلام»، بازدید: ۱۸ آبان ۱۴۰۳ش.
  3. مهدوی، علی، «ارزش کار در نظام اخلاقی اسلام»، بازدید: ۱۸ آبان ۱۴۰۳ش.