سؤال

ابدال چه کسانی هستند؟

اَبْدال، در اصطلاح تصوف به بندگان خاص خداوند اطلاق می‌شوند که دارای مراتب مخصوصی هستند. اَبدالْ انسان‌های کاملی هستند که ایمان و اعتقاد راسخ دارند و سالکان الی الله برای سیر و سلوک روحانی خود به آنها تکیه می‌کنند. داشتن کرامات، سلامت قلب، سخاوت نفس و رضا از حق را از ویژگی‌های ابدال برشمرده‌اند.

تعداد ابدال در منابع تصوف مختلف است؛ برخی آنان را چهل نفر و بعضی سیصد نفر می‌دانند. گاهی ابدال عنوان هفت تن از مردان حق است که وجودشان در احوال هفت اقلیم تأثیر دارد. برخی لفظ ابدال را واژه‌ای عام برای تمام طبقات اولیاء می‌دانند.

تعریف

اَبْدال، جمع بَدَل یا بِدْل به معنای جانشین و نیز به معنای کریم و شریف است. این اسم بر جمعی از بندگان خاص خدا اطلاق می‌شود که در میان اولیا دارای مرتبتی مخصوص بوده‌اند.[۱]

دربارهٔ وجه تسمیهٔ این گروه به ابدال اختلاف است. به موجب برخی از روایات شیعه، اینان از آن رو که جانشینان انبیا شمرده می‌شوند، ابدال نامیده شده‌اند.[۲]بعضی گفته‌اند که چون تعداد ابدال ثابت است و به محض درگذشتِ یکی از آنان، فرد دیگری جانشین او می‌گردد، چنین نامیده شده‌اند.[۳] گاه نیز گفته شده است که چون آنان می‌توانند به هنگام ضرورت صورتی مثالی یا شخصی روحانی را به‌عنوان بدل به جای بگذارند و جایگاه خود را ترک کنند، ابدال خوانده شده‌اند.[۴] ابن عربی تبدیل صفات مذمومه به صفات محموده را که از خصوصیّات ابدال است به‌عنوان یکی از وجوه تسمیهٔ آنان ذکر می‌کند.[۵]

در تعریف ابدال، گفته شده که آنها، عدّه مُعینی از مردان خدا هستند که جهان، به وجود آنها برپاست و هیچ‌گاه از وجود آنها، خالی نمی‌شود.[۶]

محمد استعلامی ادیب و عرفان‌پژوه درباره ابدال گفته است در این جهان، وارستگانی هستند که رهروان حق چه آنها را بشناسند و چه نشناسند در سیر و سلوک خود به آنها تکیه می‌کنند. ابدال و ابرار و اخیار و اوتاد و نقبا و اقطاب همه مردانی هستند که عاشقانِ حق، به تأثیر روحانی آنها در سیر الی الله معتقدند و همه این عنوان‌ها به یک معنای کلی برمی‌گردند: انسان‌های کامل، واصلان به حق، وارستگانی که ایمان و اعتقاد آنها استوار است و دیگران می‌توانند به هدایت آنها تکیه کنند.[۷]

تعداد و اوصاف

ابوطالب مکّی در قوت القلوب پس از ذکر روایتی از طریق اهل بیت(ع) دربارهٔ اهمیت صبر و رضا، یادآور می‌شود که رضا از حق و رحمت نسبت به خلق و سلامت قلب و ناصح مسلمین بودن و سخاوت نفس، مقام ابدال در میان صدّیقین است. خواجه عبدالله انصاری، کرامات را خاص ابدال و زهّاد می‌داند، زیرا اظهار کرامات می‌تواند موجب مکر و غرور شود و این ابدال هستند که از مکر و غرور آن ایمنند. وی همچنین احتراز از کشتن جانوران را از خصوصیات ابدال به‌شمار می‌آورد. هُجویری پس از ذکر طبقات اولیا که ابدال از آن جمله‌اند، یادآور می‌شود که خصوصیت آنان این است که یکدیگر را می‌شناسند و در امور محتاج به اذن یکدیگرند. ابن‌عربی می‌نویسد: هر یک از ابدال منسوب به یکی از انبیاست که فیوضات معنوی را از قلب آن پیامبر دریافت می‌کند.[۸]

دربارهٔ تعداد و مرتبهٔ ابدال نیز اختلاف وجود دارد. ابن عربی گاه از ۷ نفر و گاه از ۴۰ نفر و گاه از ۱۲ نفر به‌عنوان ابدال یاد می‌کند. شیخ سعدالدین حموئی را اعتقاد بر این بوده است که نام ولیّ جز بر امامان دوازده‌گانه که آخرین آنان حضرت مهدی(ع) است، قابل اطلاق نیست، و سایر بزرگان اهل معرفت و سلوک را باید ابدال خواند. شاه نعمت‌الله ولی گاه واژهٔ ابدال را به صورت واژه‌ای عام و قابل اطلاق بر تمام طبقات اولیا به کار می‌برد و گاه فقط طبقهٔ خاصی را به این نام می‌خواند. صرف‌نظر از کاربرد این واژه به صورت عام و برای تمام طبقات اولیا، در موارد خاص، تقریباً در تمام آثار عرفانی تعداد ابدال را ۷ نفر یا ۴۰ نفر ذکر کرده‌اند. نسفی لفظ ابدال را واژه‌ای عام برای تمام طبقات اولیا می‌دانسته است.[۹]

عبدالرحمان جامی(۷۹۳–۸۷۱ش) صاحب نفحات الانس در مقام بیان ابدال می‌گوید زمین را هفت اقلیم است و هر یک از آن هفت اقلیم را یک تن از بندگان خدا محافظت کند و آنها را ابدال نامند. قیصری گوید ابدال کسانی هستند که به واسطه عاری شدن از قیود مادی و رفع حجاب ظلمت و ماده به اشکال و صور مختلف نمودار شوند و آنان واصل به حق هستند.[۱۰]

در ادب صوفیانه عنوان شماری و بیشتر عنوان هفت تن از مردان حق است که وجودشان در احوال هفت اقلیم تأثیر دارد. در منابع تصوف عبارتی به عنوان حدیث نبوی نقل شده است: «بُدَلاءُ امتی سَبعة؛ سرآمدان امت من هفت تن هستند.» اما در سندیت احادیث نقل شده در آثار صوفیان تأمل باید کرد، تقسیم این جهان به هفت اقلیم سندیت علمی ندارد. در منایع تصوف از ابدال با عنوان رجال الغیب هم یاد شده است.[۱۱]

ابدال در روایات

اصطلاح ابدال عمدتاً در میان عرفا و صوفّیه کاربرد داشته است، اما همواره مستند به روایاتی بوده که در این زمینه نقل شده است. ابن خلدون بر این اعتقاد است که پیدایش اعتقاد به قطب و ابدال در میان صوفیه، از اعتقاد شیعیان به امام و نقیبان نشأت یافته است.[۱۲]

در روایات و ادعیهٔ شیعه این کلمه گاه بر اوصیاء پیامبر اسلام(ص) که خداوند آنان را بدل و جانشین انبیا قرار داده، اطلاق شده است، و گاه مراد از آن اصحاب خاص ائمه(ع) بوده است. اهل سنّت نیز روایاتی نقل کرده‌اند که در آنها ویژگی‌هایی برای ابدال به دست داده‌اند. در روایات تعداد ابدال مختلف است. گاهی به چهل نفر، و گاهی به سیصد نفر اطلاق شده است.[۱۳]


منابع

  1. قمی، عباس، سفینة البحار، نجف، ۱۳۵۲–۱۳۵۵ ق، ص۶۴.
  2. قمی، عباس، سفینة البحار، نجف، ۱۳۵۲–۱۳۵۵ ق، ص۶۴.
  3. آملی، حیدر، المقدمات من کتاب نصّ النصوص فی شرح فصوص الحکم، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۵۳ ش، ص۲۷۶.
  4. ابن عربی، محیی‌الدین، الفتوحات المکّیه، بیروت دارصادر، ص۷.
  5. لاشیء، حسین، «ابدال»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ذیل مدخل.
  6. محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه قرآن و حدیث، بی‌تا، بی‌جا، ج۱۲، ص۸۴.
  7. استعلامی، محمد، «ابدال» فرهنگنامه تصوف و عرفان، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۹۹، ج۱، ص۱۶۵ و ۱۶۶.
  8. لاشیء، حسین، «ابدال»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ذیل مدخل.
  9. لاشیء، حسین، «ابدال»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ذیل مدخل.
  10. سجادی، سید حعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، تهران، طهوری، ۱۳۸۹، ص۴۷.
  11. استعلامی، محمد، «ابدال» فرهنگنامه تصوف و عرفان، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۹۹، ج۱، ص۱۶۵ و ۱۶۶.
  12. لاشیء، حسین، «ابدال»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ذیل مدخل.
  13. لاشیء، حسین، «ابدال»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲، ذیل مدخل.