تفاوت عدل و فضل خداوند

نسخهٔ تاریخ ‏۲ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۳۷ توسط Rezapour (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{شروع متن}} {{جا:ویرایش}} {{سوال}} آيا عدل خداوند ناشي از فضل اوست يا اين دو با هم...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
سؤال
آيا عدل خداوند ناشي از فضل اوست يا اين دو با هم متفاوتند؟

براي اينکه بدانيم آيا عدل خداوند از فضل اوست، لازم است تعريفي از هر يک از عدل و فضل الهي داشته باشيم. واژه عدل در معاني مختلفي به کار مي رود برخي از معاني مهم عدل عبارتند از: رعايت تساوي و اجتناب از تبعيض، رعايت حقوق ديگران، قرار گرفتن افراد و اشياء در جايگاه شايسته خود اين معناي اخير از عدل در معناي جامع تري به کار مي رود اين تعريف را مي توان در کلامي از امام علي(ع) يافت آنجا که فرمود:

«العدل يضع الامور مواضعها».}}[۱] عدالت هر چيزي را در جايگاه مناسب آن قرار مي دهد معناي اين سخن آن است که در جهان تکوين و تشريع، هر چيزي موقعيت و جايگاه مناسب و در خور خود را دارد و عدل آن است که اين تناسب رعايت گردد و هر چيزي در جاي مناسب خود قرار گيرد. اين معنا جامع ترين معاني عدل است و معاني پيشين را هم در بر مي گيرد. بنا بر آنچه گذشت، معناي اجمالي عدالت الهي آن است که خداوند با هر موجودي آن چنان که شايسته آن است، رفتار کند و آن را در موضعي که در خور آن باشد، بنشاند و چيزي را که مستحق آن است به او عطا کند.[۲]

بر اساس اين معنا از عدل، بزرگان مي گويند: خداوند هم داراي عدل تکويني است، هم عدل تشريعي و هم عدل جزايي. عدل تکويني به اين معناست که خداوند در جهان خلقت به هر موجودي به اندازه شايستگي و قابليت او نعمت داده است و به تعبير خدا اندازه ظرفيت و شايستگي هر شي به او وجود و کمال اضافه کرده است. عدل تشريعي به اين معناست که تکاليفي که خدا به وسيله پيامبران بر مردم نازل کرده است، بر پايه عدل و دادگري است و نيز عدل جزايي به اين معناست که خدا در روز قيامت ميان افراد به عدل داوري مي کند و حق کسي را تباه نمي کند يعني ميان افراد نيکوکار و بدکار به يکسان داوري نمي کند و پاداش هر کس را متناسب با اعمال او مي دهد.[۳]

اما فضل به معني برتري و مزيّت و زيادي است. و فضل خدا، اعطاي خداوند است بر اساس کرم او نه آنچه شايستگي بندگان است.[۴] بر اين اساس خواجه طوسي مي فرمايد: ثواب از فضل خداست و عقاب از عدل او.[۵] زيرا بهشت استحقاق کسي نيست بلکه خداوند آن را بر حسب فضل خود عطا مي کند، آيات قرآن هم اين معنا را ثابت مي کند نکته اي که ذکر آن حائز اهميت است آن است که فضل خدا بر دو مرتبه است.

يک بخش فضل و رحمت او، همگاني و عام است و همه بندگان و همه عالم را شامل مي شود و بخش ديگر فضلي است که تنها به مؤمنان اختصاص دارد به اين دو معنا در قرآن چنين اشاره شده است.

در مورد مرتبه اول مي فرمايد: {{قرآن|إِنَّ اللّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَي النَّاسِ[۶]. همانا خداوند نسبت به مردم تفضّل دارد در مورد کلي تر باز مي فرمايد: ﴿وَلَکنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَي الْعَالَمِينَ[۷]. خداوند نسبت به همه عالم صاحب فضل است.

و در مورد مرتبه دوم مي فرمايد: ﴿وَاللّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ[۸]. خداوند نسبت به مؤمنين صاحب فضل است. بنابراين خداوند هم داراي فضل است و هم صاحب عدل است فرقي که ميان اين دو صفت در مورد خداوند مي توان بيان کرد آن است که فضل مي شود مربوط به گروه خاصي از انسان ها باشد (همچنان که در مورد مؤمنين ذکر شد) زيرا خداوند در قرآن مي فرمايد: ﴿ذَلِک فَضْلُ اللّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاء[۹]. آن فضل خداست که به هر کسي بخواهد عطا مي کند اما صفت عدل،صفتي است که براي همه افراد يکسان اجرا خواهد شد.

زيرا خداوند ذرّه اي به بندگان ظلم نمي کند و هيچ کس خصوصا در حسابرسي اعمال، از زير سلطه عدل خداوند در روز قيامت بيرون نخواهد بود.

نتيجه: با ذکر اين توضيحات اين نتيجه براي پاسخ به سئوال حاصل مي شود که دو صفت عدل و فضل خدا مستقل بوده و خداوند با هر يک از اين صفات به گونه اي مستقل از ديگري نسبت به بندگان رفتار خواهد نمود. هم چنين از بيانات سابق معلوم شد هيچ کدام از اين صفات از ديگري ناشي نمي شود نه عدل خدا از فضل اوست و نه فضل او از عدل زيرا همان طور که گفته شد خداوند با هر يک از اين صفات نسبت به بندگان به گونه اي متفاوت برخورد خواهد نمود.


معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱ـ معارف اسلامي، جمعي از نويسندگان، ج۱، ص۱۱۷، دفتر نشرمعارف ۱۳۸۰.

۲ـ عقايد استدلالي، علي رباني گلپايگاني، ج۱، ص۱۸۹، مرکز مديريت حوزه علميه خواهران، ۱۳۸۱ش، مبحث عدل الهي.


منابع

  1. نهج البلاغه، حکمت، ۴۳۷.
  2. سعيدي مهر، محمد، آموزش کلام اسلامي، کتابفروشي طه، ۱۳۸۱ش، ج۱، ص۳۱۵.
  3. سبحاني جعفر و محمدرضايي، محمد، انديشه اسلامي۱، دفتر نشر معارف، ۱۳۸۵ش، ص۱۱۵ و ۱۱۶.
  4. سجادي، سيد جعفر، فرهنگ معارف اسلامي، دانشگاه تهران، ۱۳۷۳ش، ج۳، ص۱۴۲۰.
  5. طوسي، خواجه نصير الدين، آغاز و انجام، انتشارات فرهنگ و ارشاد اسلامي، ۱۳۷۴ش، ص۷۲.
  6. بقره / ۲۴۳.
  7. بقره / ۲۵۱.
  8. آل عمران / ۱۵۲.
  9. مائده / ۵۴.