سؤال

چگونه می‌توان ثابت کرد که حضرت محمّد(ص) پیامبر خداست؟

به‌طور کلی در مباحث نبوت برای شناخت و تشخیص انبیای راستین الهی از پیامبران دروغین سه راه اصلی مطرح شده است: ۱ـ اعجاز ۲ـ گواهی و تصریح پیامبران پیشین ۳ـ گواهی قطعی مجموعه‌ای از قراین و شواهد. متکلمان اسلامی بر این باورند که می‌توان نبوت پیامبر اسلام(ص) را از هر سه راه یاد شده (که هم جنبه عقلی و برهانی دارد و هم نقلی و تاریخی) ثابت کرد.

معجزات پیامبر اسلام(ص)

یکی از امتیازات و فضایل پیامبر اسلام(ص) تعدد و تنوع معجزاتی است که به اذن خداوند برای تأیید او اظهار شده است. این معجزات را می‌توان در دو دسته جای داد: الف) معجزه جاویدان پیامبر اکرم(ص) که همان قرآن است. ب) معجزات غیر جاویدان که در مقطع خاصی از حیات پیامبر(ص) پس از بعثت ارائه شده است.

دلالت معجزه بر صدق نبوت

قبل از تبیین و بررسی این دو دسته از معجزات لازم است به این مطلب بپردازیم که چگونه معجزه می‌تواند دلیل و گواه بر صدق مدعی نبوت باشد. در تقریر برهان معجزه گفته شده: این که معجزه دلیل بر صدق مدعی نبوت است مبتنی بر پذیرش دو نکته است:

۱ـ بین معجزه و بین ادعای نبوت می‌بایست یک رابطه منطقی وجود داشته باشد. به این معنا که مدعی نبوت به وسیله معجزه این ادعا را دارد که کار وی خارق‌العاده بوده و به عنایت خاصه الهی صورت گرفته است، نه از طریق عادی و راه‌های حسی و تجربی، و این امر از طاقت و توان بشر عادی خارج است. از این رو همه انبیا به این امر اعتراف و اذعان دارند که ما هم مثل دیگر انسان‌ها بشر عادی هستیم و تفاوتی بین ما و شما نیست مگر آن که آنچه به عنوان معجزه آورده‌ایم از ناحیه خداوند است و از قدرت ما خارج است. خداوند متعال در مورد انبیا می‌فرماید: «پیامبرانشان به آنها گفتند: درست است که ما بشری همانند شما هستیم؛ ولی خداوند بر هر کس از بندگانش که بخواهد (و شایسته بداند) نعمت می‌بخشد (و مقام رسالت عطا می‌کند) و ما هرگز نمی‌توانیم معجزه‌ای جز به فرمان خدا بیاوریم …»[۱]

در اینجا عقل به صورت فطری حکم می‌کند که، آن کسی که به عنایت خاصه الهی قدرت برآوردن امر خارق‌العاده را دارد، حتماً این صدق ادعایش که او نبی است و از طرف خدا به او وحی می‌شود و متصل به عالم غیب هست، هم ثابت می‌شود. چون معجزه و نزول وحی هر دو امری خارق‌العاده است غیر از انبیا و برگزیدگان الهی قادر به انجام آن نیستند، با این تفاوت که معجزه امر محسوس است و وحی غیر محسوس است. پس وقتی قادر بر انجام معجزه باشد، توانایی بر دریافت وحی الهی هم خواهد داشت و این ادعایش که فرستاده‌ای از طرف خداست ثابت می‌شود.[۲]

۲ـ از سویی دیگر اگر قرار باشد که چنین عمل خارق‌العاده‌ای به دست پیامبر نمایان بیفتد و مدعیان دروغین نبوت بتوانند معجزه بیاورند، هرگز چنین مسئله‌ای با حکمت حق و لطف او سازگاری نخواهد داشت. چگونه ممکن است که خدای حکیم به چنین دروغگویانی منحرف اجازه دهد که با اعجاز، مردم را منحرف سازند چرا که این خود خلاف حکمت ضرورت ارسال رسل و نزول وحی می‌باشد.[۳]

قرآن کریم، معجزه جاویدان محمد(ص)

قرآن کریم معجزه پیامبر اکرم(ص) بزرگترین و آخرین کتاب آسمانی است که محتوای آن در طول ۲۳ سال بر پیامبر اکرم(ص) به صورت وحی نازل شد. این معجزه جاوید، خارق‌العاده بودنش به گونه‌ای است که اولاً در همه ابعاد و جنبه‌ها می‌باشد و به اصطلاح وُجوه اعجازش متعدد است که مهمترین آنها عبارتند از: ۱ـ اعجاز ادبی، که شامل فصاحت و بلاغت بی نظیر و سبک و اسلوب و نظم جدید می‌شود؛ ۲ـ اعجاز علمی؛ ۳ـ اخبار غیبی از حوادث گذشته، حال و آینده؛ ۴ـ معانی و معارف عقلی بلند آن؛ ۵ـ عدم اختلاف و تناقض در آیات و سوره‌های آن؛ ۶ـ اعجاز تشریعی؛ ۷ـ اُمی بودن آورنده آن.[۴]

ثانیاً: این معجزه چون از نوع مکتوب و آثار علمی است؛ فرا مکانی و فرا زمانی است و برای همیشه در معرض سنجش و ارزیابی تمام جهانیان قرار دارد و خود قرآن بارها مخالفان را به تحدّی و معارضه فرا خوانده و از آنها خواسته است که از تمام امکانات و همه افرادِ جن و انس کمک بگیرند و کتابی مانند آن بیاورند[۵] و اگر نمی‌توانند ده سوره[۶] مانند آن و اگر هم نمی‌توانند یک سوره بیاورند؛[۷] اما با وجود این از آن زمان تا کنون که بیش از چهارده قرن گذشته، هیج کسی نتوانسته است به این تحدی قرآن، پاسخ بدهد. از این رو بسیاری از سخنوران، فصیحان و شاعران بسیار معروف عرب آن زمان، با این که قرآن با بسیاری از آیین و رسوم آنها مخالف بود و از طرفی بر تمام آبرو، افتخارات، غیرت و غرور متعصبانه آنان خدشه وارد شده بود؛ با وجود این در برابر عظمت، شیرینی و زیبایی و نظم با شکوه قرآن، سر تعظیم فرود آوردند و برای همیشه لب فرو بستند و میدان را به فصاحت و بلاغت قرآن سپردند و حتی برخی منصفان لب به اعتراف و اذعان باز کردند و گفتند: این کلام، کلامی عادی و بشری نیست و هیچ‌کس را یارای مقابله با آن نیست.[۸] پس در مورد اثبات اعجاز قرآن و اینکه چگونه می‌تواند دلیل بر اثبات نبوت پیامبر اکرم(ص) باشد باید بررسی شود که آیا واقعاً قرآن، تمام ویژگی‌ها و مؤلفه‌های اصلی معجزه را دارد یا نه؟ در تعریف معجزه گفته شده که «المعجزه هو الامر الخارق العاده، المطابق للدعوی، المقرون بالتحدی، المتعذر علی الخلق اتیان مثله»[۹]

معجزه امر خارق‌العاده‌ای است که با ادعای نبی مطابقت دارد و به همراه تحدی است به گونه‌ای که بشر از آوردنِ مثل آن عاجز و ناتوان است. حال با توجه به این تعریف ببینیم آیا قرآن این شرایط را دارد یا نه؟

الف) خارق‌العاده بودن: چنان‌که اشاره شده تمام موافقین و مخالفین پیامبر(ص) و قرآن، به این حقیقت اعتراف کرده‌اند و در جای خویش متکلمین و مفسرین، اعم از شیعی و سنی به تفصیل در بخش وجوه و ابعاد و اعجاز قرآن، آن را بررسی و ثابت کرده‌اند.

ب) ادعای پیامبر(ص): هیچ شک و شبهه‌ای نیست که محمد(ص) مدعی نبوت از جانب خداوند بود و این خود حقیقتی است که هیچ منکری ندارد و حتی غیر مسلمانان نیز در آن تردیدی ندارند که او ادعای نبوت کرده است؛ و از طرفی چنان‌که اشاره شد رابطه منطقی بین ادعای نبوت و معجزه‌اش هست.

ج) تحدی: قرآن، خود در آیات متعددی تحدی کرده و مخالفان را به مبارزه طلبیده است. از باب نمونه قرآن می‌فرماید: «اگر در آنچه بر بنده خود نازل کردیم شک دارید، پس اگر راست می‌گویید، یک سوره مانند آن بیاورید و گواهان خود را ـ غیر خدا ـ فرا خوانید.[۱۰]

د) ناتوانی مخالفان از معارضه: بیش از چهارده قرن از نزول قرآن گذشته است؛ اما هنوز تحدی و مبارزه طلبی قرآن بی پاسخ مانده است.[۱۱] و از آن سو علاوه بر اعتراف برخی سخنوران مخالف، تاریخ شاهد رسوایی نام آورانی است که دست به معادله سازی با قرآن زده‌اند، افرادی مانند مسیلمه کذاب، طلیعه بن خویلد اسدی، اسود بن عنسی و[۱۲] ….

حاصل آن که: ۱ـ پیامبر اکرم(ص) ادعا نبوت کرد و برای اثبات این مدعا معجزه آورد. ۲ـ هر کس که با آوردن معجزه‌ای ادعای نبوت کند حتماً در ادعایش صادق و راستگو است. ۳ـ بنابر این پیامبر اکرم(ص) در ادعای نبوت صادق و پیامبر خداست.[۱۳]

دیگر معجزات پیامبر(ص)

بی تردید قرآن مجید تنها معجزه او نیست؛ بلکه در دوران رسالت خویش، معجزات فراوانی را بر مردم عرضه داشت. قرآن به برخی از این معجزات اشاره کرده است، از جمله انشقاق (دو نیم شدن) ماه[۱۴] و داستان معراج پیامبر[۱۵](ص). علاوه بر آن در تاریخ و احادیث به معجزات دیگری اشاره شده است، مانند پیروی جمادات و حیوانات از پیامبر(ص) و گفت و گوی حضرت با آنان؛ مانند: سلام کردن سنگها و درختان به پیامبر(ص)، سخن گفتن با کوه، سجود درخت، شهادت دادن سنگریزه‌ها به رسالت او، سخن گفتن حیوانات همچون شتر، گرگ و[۱۶] ….

بشارت پیامبران پیشین به نبوت محمد(ص)

از آنجا که پیامبران الهی، معصوم هستند و هرگز در گفتار خویش، مرتکب دروغ و کذب نمی‌گردند، اگر آمدن پیامبر آسمانی دیگری را همزمان با خویش یا پس از خود بشارت دهند. دلیلی روشن و سندی یقین‌آور بر صدق رسالت نبی بعدی محسوب خواهد شد و این مهم خود مستلزم این است که خصوصیات و مشخصات پیامبر بعدی آنچنان برای مردم توضیح داده شود که پس از آمدن او، برای هیچ‌یک از طالبان حقیقت و اهل انصاف، شک و تردیدی وجود نداشته باشد. به اعتقاد ما، پیامبرانی همچون موسی(ع) و عیسی(ع) در عصر خویش، مردم را به ظهور پیامبر اسلام(ص) بشارت داده‌اند. برای اثبات این مدعا، دست‌کم دو شیوه وجود دارد:

۱ـ شیوه اول آن است که با مراجعه به متون مقدس یهودیان و مسیحیان، بشارت‌هایی را بر نبوت پیامبر اسلام(ص) بیابیم، هر چند به اعتقاد مسلمانان مضمون وحیانی تورات و انجیل، دچار تحریف شده است؛ اما بخشهایی از آن متون اصالت خود را حفظ کرده‌اند. یکی از صریح‌ترین بشارت‌ها، بشارت به ظهور «فارقلیط» است که به معنای «شخص ستوده شده» (محمود یا احمد) می‌باشد. با توجه به قراین موجود در عبارت‌هایی که این لفظ در آنها بکار رفته است می‌توان آن را تعبیری از نام پیامبر اسلام(ص) دانست.[۱۷]

در باب چهاردهم انجیل یوحنا، جمله ۱۵ و ۱۶ آمده است: «اگر مرا دوست دارید احکام مرا نگاه دارید؛ و من از پدر سؤال می‌کنم و تسلی دهنده دیگر به شما عطا خواهد کرد تا همیشه با شما بماند.»[۱۸]

همان گونه که ملاحظه می‌شود، از لفظ «تسلی دهنده …» استفاده می‌شود که منظور پیامبر اسلام(ص) است. گرچه برخی مسیحیان مقصود از آن را «روح القدس» دانسته‌اند؛ ولی تأمل در ریشه لغوی این واژه در زبان عبری و نیز توجه به قراین موجود در این جمله معنای نخست را تأیید می‌کند.[۱۹]

۲- شیوه دوم، توجه به این واقعیت تاریخی است که پیامبر اکرم(ص) برای اثبات رسالت خویش، در مقابل یهودیان و مسیحیان احتجاج می‌کرد که در متون مقدس اهل کتاب، به نبوت او بشارت داده شده است و علمای یهود و نصارا، در مقابل این ادعا، سکوت می‌کردند، اگر احتجاج پیامبر(ص) بی اساس بود، قطعاً علمای آنها ساکت نمی‌نشستند و او را تکذیب می‌کردند. قرآن در این زمینه می‌فرماید: «کسانی که کتاب آسمانی به ایشان داده‌ایم، او (= محمد) را همانند پسران خود می‌شناسند؛ ولی گروهی از ایشان حقیقت را آگاهانه کتمان می‌کنند.»[۲۰]

در آیه دیگر به صراحت می‌گوید «همانها که از این فرستاده، پیامبر درس نخوانده ـ که نام او را نزد خود در تورات و انجیل نوشته می‌یابند ـ پیروی می‌کنند (همان پیامبری که) آنان را به کار پسندیده فرمان می‌دهد و از کار ناپسند بازمی‌دارد»[۲۱] همچنین در آیه دیگری تصریح می‌کند که در تورات بشارت داده شده است که پیامبری بعد از من می‌آید نام او احمد است.[۲۲]

به هر تقدیر، ادعای قرآن و پیامبر اکرم(ص) مبنی بر وجود بشارت‌هایی درباره ظهور پیامبر اسلام(ص) در تورات و انجیل و عدم مخالفت علمای آنها در آن عصر، گواه تاریخی بر صدق این مدعاست.[۲۳]

گواهی قراین و شواهد

وجود مجموعه‌ای از قراین در کنار هم، گواهی قطعی به حقانیت یک پیامبر الهی است. در اینجا قرائن تاریخی فراوان از زندگانی و ابعاد شخصیتی پیامبر اسلام(ص) قابل طرح و بررسی است که از گنجایش بحث ما خارج است. آنچه در اینجا می‌توان به‌طور فشرده و خلاصه مطرح کرد عبارتند از:

۱ـ شخصیت اخلاقی و سجایای والای پیامبر اکرم(ص) چه پیش از رسالت و چه پس از آن به گونه‌ای که مشهور به محمد امین بوده است.

۲ ـ محیطی که از آنجا برخاسته بود، جامعه‌ای متعصب و جاهل و گمراه و غیر متمدن بود. در چنین جامعه‌ای شخصی اُمی و درس نخوانده وقتی عالی‌ترین معارف اعتقادی، اخلاقی و حقوقی و … را عرضه کند معلوم است که این معارف از خودش نیست و فرستاده الهی است.

۳ـ وضع پیروان محمد(ص): وضع روحی و فکری و اخلاقی افرادی که دور مدعی نبوت را می‌گیرند روشنگر وضع پیشوای ایشان است، به گواهی تاریخ، شخصیت‌های برجسته‌ای به او ایمان آوردند؛ مانند: علی بن ابی‌طالب، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، و… که اینها، با مدارج والای علمی و عملی که داشتند از نوادر روزگار بودند و از هیچ گونه تلاش و خدمتی دریغ نورزیدند، اما هیچ گونه چشم داشتِ مادی به پیامبر(ص) نداشتند.

۴ـ روش‌هایی که پیامبر از آن برای پیشرفت آئین خود استفاده کرد بر خلاف روش معمول در میان حاکمان، هیچ‌گاه از مسیر حق بیرون نشد و همواره بر عدالت، انصاف، عقل و منطق استوار بود و هرگز با خدعه و نیرنگ همراه نبود.

۵ـ محتویات آیین و تعالیم او از نظر معارف و احکام در همه جنبه‌ها و شئون زندگی فردی و اجتماعی انسان، همگی از الهی بودن رسالت پیامبر(ص) خبر می‌دهند.[۲۴]


مطالعه بیشتر

  1. جعفر سبحانی، محاظرت فی الالهیات، تلخیص از علی ربانی گلپایگانی، مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین قم.
  2. جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، مؤسسه نشر اسراء.
  3. مصباح یزدی، محمد تقی، راه واهنماشناسی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)

منابع

  1. ابراهیم/ ۱۱.
  2. نگاه کنید به طباطبائی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۸۶–۸۷؛ و نگاه کنید به ربانی گلپایگانی، علی، ایضاح المراد فی شرح کشف المراد، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه، ۱۳۸۲، ص۳۹۱ و ۳۹۲.
  3. نگاه کنید به جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن، مؤسسه نشر إسراء، ۱۳۸۱، ص۹۹ و ۱۰۰؛ و نگاه کنید به سبحانی، جعفر، الهیات و معارف اسلامی، مؤسسه امام صادق، چاپ سوم، ۱۳۷۲، ص۲۰۶ و ۲۰۷.
  4. نگاه کنید به معرفت، محمد هادی، علوم قرآنی، انتشارات التمهید؛ و جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، نشر اسراء.
  5. اسراء/ ۸۸.
  6. هود/ ۱۳.
  7. یونس/ ۳۸، بقره/ ۲۳و۲۴.
  8. برای آشنایی با اعتراف مخالفان رجوع شود: سیره ابن هشام، ج۱، ص۲۸۸–۳۲۱؛ و رجوع کنید: سبحانی، جعفر، الهیات و معارف اسلامی، ص۲۷۱–۲۸۲.
  9. شیخ مفید، محمد بن نعمان، النکت الاعتقادیه، مجمع علمی اهل البیت(ع)، ۱۴۱۳ ق، ص۴۸.
  10. بقره/ ۲۳.
  11. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، انتشارات طه، ۱۳۸۱، ج۱، ص۸۹ و ۹۰.
  12. معرفت، محمد هادی، التمهید، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۱۶ ق، ج۴، ص۲۲۷–۲۵۶.
  13. ربانی گلپایگانی، علی، ایضاح المراد فی شرح کشف المراد، ص۴۳۷.
  14. قمر/ ۱و۲.
  15. اسراء/ ۱.
  16. نگاه کنید به مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاءِ، بیهقی، ج۱۷، ص۲۲۵–۴۲۱ و ج۱۸، ص۱–۱۴۸؛ و دلائل النبوه، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۵، ج۶؛ و حر عاملی، اثبات الهداه، ج۱و۲.
  17. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ص۱۱۶و۱۱۷.
  18. کتاب مقدس، ترجمه لندن، ۱۹۱۴، همچنین رجوع کنید انجیل یوحنا، باب ۱۴، جمله ۲۶، باب ۱۶، جمله ۷ و ۸.
  19. رجوع کنید سبحانی، جعفر، الالهیات، مؤسسه امام صادق، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ قمری، ج۳، ص۴۴۸–۴۵۱.
  20. بقره/ ۱۴۶.
  21. اعراف/ ۱۵۷.
  22. صف/ ۶.
  23. سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ص۱۱۷و۱۱۸.
  24. نگاه کنید به سبحانی، جعفر، الهیات و معارف اسلامی، ص۲۱۶ و ۲۱۷؛ و سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ص۱۱۹–۱۲۱.