گفتار امام علی(ع) درباره غصب خلافت: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:


==سخنان امام علی درباره غصب خلافت==
==سخنان امام علی درباره غصب خلافت==
کتابهای تاریخ و حدیث موارد بیشماری از سخنان [[امام علی(ع)]] در مورد غصب خلافت توسط خلفای قبل را ذکر کرده‌اند:
کتاب‌های تاریخ و حدیث موارد متعددی از سخنان [[امام علی(ع)]] در مورد غصب خلافت توسط خلفای قبل را ذکر کرده‌اند:
===شورای شش نفره تعیین خلافت===
در [[شورای شش نفره]] تعیین خلیفه که توسط [[عمر بن خطاب]] مشخص شد، برای انتخاب خلیفه بعد از خود، عمر هر یک از آنان را متهم به صفتی کرد، در این میان صفتی به امام علی نسبت داد که بی‌اندازه بی‌پایه و در عین حال خرد کننده بود. عمر، [[امیرالمؤمنین]] را متهم کرد که «فیهِ دُعَابَةٌ»<ref>تاریخ مختصر الدول، ص۱۰۳؛ رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، تاریخ خلفا از رحلت پیامبر تا زوال امویان، دفتر نشر الهادی، ج۲، ص۲۰۴.</ref> یعنی علی(ع) فرد شوخی است. بعدها [[معاویه]] و [[عمرو بن عاص]] بر اساس همین سخن عمر، درباره امام گفتند: «فیهِ تلعابَةٌ» همان معنای شوخ‌طبعی را که عمر به حضرت نسبت داده بود.<ref>الامتاع و المؤانسه، ج۳، ص۱۸۳.</ref> حضرت علی(ع) اتهام عمرو بن عاص را به شدت رد کرد و این در اصل ردّ سخن عمر بود.<ref>نهج البلاغه صبحی صالح، خ ۸۴. انساب الاشراف بلاذری، ج۲، صفحات ۱۲۷، ۱۴۵، ۱۵۱. نهج السعاده، ج۲، ص۸۸.</ref>
* حضرت علی(ع) در [[نهج البلاغه]] در ضمن خطبه‌ای<ref>نهج البلاغه، عبده، خطبه ۱۶۸.</ref> خلافت را از آنِ کسی می‌داند که تواناترین افراد بر اداره امور مملکت و داناترین آنها به دستورات الهی باشد: امام می‌فرماید: ای مردم شایسته‌ترین افراد برای حکومت، تواناترین آنها بر اداره امور و داناترین آنها به دستورات الهی است.
 
===نامه به مردم مصر===
===نامه به مردم مصر===
امام(ع) در یکی از نامه‌های خود که به مردم مصر نوشته است به جریان غصب خلافت اشاره می‌کند و می‌فرماید: چون او ([[رسول خدا]]) از جهان رخت بر بست، مسلمانان درباره [[امامت]] و [[خلافت]] بعد از او به منازعه برخاستند. به خدا سوگند هرگز فکر نمی‌کردم و به خاطرم خطور نمی‌کرد که عرب بعد از پیامبر امر امامت و رهبری را از اهلبیت او برگردانند (و در جای دیگر قرار دهند و باور نمی‌کردم) آنها آن را از من دور سازند. تنها چیزی که مرا ناراحت کرد اجتماع مردم اطراف فلانی بود که با او بیعت کنند. دست بر روی دست گذاردم تا اینکه با چشم خود دیدم گروهی از اسلام بازگشته و می‌خواهند دین محمد(ص) را نابود سازند. در اینجا بود که ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم باید شاهد نابودی و شکاف در اسلام باشم که مصیبت آن برای من بالاتر و بزرگتر از حکومت چند روزی است که به زودی مانند سراب یا ابر از میان می‌رود.<ref>نهج البلاغه صبحی صالح، نامه ۶۲.</ref>
امام(ع) در یکی از نامه‌های خود که به مردم مصر نوشته است به جریان غصب خلافت اشاره می‌کند: چون او ([[رسول خدا]]) از جهان رخت بر بست، مسلمانان درباره [[امامت]] و [[خلافت]] بعد از او به منازعه برخاستند. به خدا سوگند هرگز فکر نمی‌کردم و به خاطرم خطور نمی‌کرد که عرب بعد از پیامبر امر امامت و رهبری را از اهلبیت او برگردانند (و در جای دیگر قرار دهند و باور نمی‌کردم) آنها آن را از من دور سازند. تنها چیزی که مرا ناراحت کرد اجتماع مردم اطراف فلانی بود که با او بیعت کنند. دست بر روی دست گذاردم تا اینکه با چشم خود دیدم گروهی از اسلام بازگشته و می‌خواهند دین محمد(ص) را نابود سازند. در اینجا بود که ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم باید شاهد نابودی و شکاف در اسلام باشم که مصیبت آن برای من بالاتر و بزرگتر از حکومت چند روزی است که به زودی مانند سراب یا ابر از میان می‌رود.<ref>نهج البلاغه صبحی صالح، نامه ۶۲.</ref>
===روایت عبدالله بن جناده===
===روایت عبدالله بن جناده===
عبدالله بن جناده می‌گوید: من در نخستین روزهای زمامداری علی(ع) از [[مکه]] وارد [[مدینه]] شدم و دیدم همه مردم در [[مسجد]] دور هم گرد آمده‌اند و انتظار ورود امام را می‌کشند. پس از مدتی حضرت علی(ع) در حالی که شمشیر خود را حمایل کرده بود، از خانه بیرون آمد. همه دیده‌ها به سوی او دوخته شده بود تا اینکه در مسند خطابه قرار گرفت و سخنان خود را پس از حمد و ثنای [[خداوند]] چنین آغاز کرد:
عبدالله بن جناده می‌گوید: من در نخستین روزهای زمامداری علی(ع) از [[مکه]] وارد [[مدینه]] شدم و دیدم همه مردم در [[مسجد]] دور هم گرد آمده‌اند و انتظار ورود امام را می‌کشند. پس از مدتی حضرت علی(ع) در حالی که شمشیر خود را حمایل کرده بود، از خانه بیرون آمد. همه دیده‌ها به سوی او دوخته شده بود تا اینکه در مسند خطابه قرار گرفت و سخنان خود را پس از حمد و ثنای [[خداوند]] چنین آغاز کرد:
۱۱٬۸۷۷

ویرایش