کاربر:Hosseiney4030/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

سعی شد از سوم شخص بیان شود. اما هنوز بعضی عبارات درست نشده است. مثلا شهید مطهری را با احترام ذکر کرده ام و بعد از اسمش ره آورده ام و یا علامه مصباح و... که اگر نظر شما بر این است که پاک شوند، بنده آنها را ویرایش کنم.
بدون خلاصۀ ویرایش
(سعی شد از سوم شخص بیان شود. اما هنوز بعضی عبارات درست نشده است. مثلا شهید مطهری را با احترام ذکر کرده ام و بعد از اسمش ره آورده ام و یا علامه مصباح و... که اگر نظر شما بر این است که پاک شوند، بنده آنها را ویرایش کنم.)
 
خط ۷: خط ۷:
علم فلسفه از علومیست که مورد مناقشات زیادی قرار گرفته و در کنار موافقان و طرفدارانی که دارد، مخالفانی را هم به دنبال خود دوانده است که همین مورد، موجب اختلافاتی نه چندان کم در بین اهالی علم شده است. همانگونه که در کتب منطقی همیشه ذکر شده است، اغلب مناقشاتی که در بین مردم رخ میدهد به دلیل اختلاف تعاریف است؛ برای مثال در آن زمان با شعار آزادی انقلاب کردند و اینک عده ای را می بینیم که با همین شعار ، آزادی را طالب اند در حالی که تعاریف هر دو گروه از آزادی متفاوت است؛ عده ای مرادشان از آزدی، رهایی از ظلم و جور و ذلت است و عده ای دیگر مرادشان، رهایی از هر قید و بندیست و برهنگی را پیشه خواهند.
علم فلسفه از علومیست که مورد مناقشات زیادی قرار گرفته و در کنار موافقان و طرفدارانی که دارد، مخالفانی را هم به دنبال خود دوانده است که همین مورد، موجب اختلافاتی نه چندان کم در بین اهالی علم شده است. همانگونه که در کتب منطقی همیشه ذکر شده است، اغلب مناقشاتی که در بین مردم رخ میدهد به دلیل اختلاف تعاریف است؛ برای مثال در آن زمان با شعار آزادی انقلاب کردند و اینک عده ای را می بینیم که با همین شعار ، آزادی را طالب اند در حالی که تعاریف هر دو گروه از آزادی متفاوت است؛ عده ای مرادشان از آزدی، رهایی از ظلم و جور و ذلت است و عده ای دیگر مرادشان، رهایی از هر قید و بندیست و برهنگی را پیشه خواهند.


حال برای حل این مناقشات مهم و پر سر و صدا در علم فلسفه، ناچار به بررسی و ارائه ی تعریف صحیحی از فلسفه هستیم اما ابتداء در سدد بررسی تعریف این علم و به تبع آن برطرف کردن اختلاف نظر و مناقشاتی که از اختلاف تعاریف نشأت گرفته، می باشیم.
حال برای حل این مناقشات مهم و پر سر و صدا در علم فلسفه، ناچار به بررسی و ارائه ی تعریفی صحیح از این علم هستیم اما ابتداء در سدد بررسی تعریف این علم و به تبع آن برطرف کردن اختلاف نظر و مناقشاتی که از اختلاف تعاریف نشأت گرفته، می باشیم.


اولین موضوعی که درمورد فلسفه باید بررسی شود، چیستی آن است؛ اما لازم است که قبل از پاسخ به این سوال، به مقدماتی مهم و موثر پرداخته شود تا به واسطه ی آنها، به تعریفی صحیح و جامع از فلسفه رسید. ابتدئا باید تاریخچه ای کلی در مورد این علم و طریقه ی پیدایشش دانسته و بعد با دیدی صحیح تر به سراغ تعریف این علم رفته شود.
اولین موضوعی که درمورد فلسفه باید بررسی شود، چیستی آن است؛ اما لازم است که قبل از پاسخ به این سوال، به مقدماتی مهم و موثر پرداخته شود تا به واسطه ی آنها، به تعریفی صحیح و جامع از فلسفه رسید. ابتدئا باید تاریخچه ای کلی در مورد این علم و طریقه ی پیدایشش دانسته و بعد با دیدی وسیع تر به سراغ تعریف این علم رفته شود.


=== تاریخچه ===
=== تاریخچه ===
هر علمی دارای تاریخچه ایست که پشتوانه و طریقه ی پیدایش آن علم را به تصویر میکشد و به مخاطب، تصویری کامل تر و جامع تر اهدا میکند و کمک میکند که با دیدی باز تر به مطالعه آن علم بنشیند؛ علم فلسفه نیز دارای تاریخچه ای بسیار جذاب است که هر خواننده ای را میخکوب می نشاند و او را مجاب به خواندن میکند. تاریخچه این علم نیز به چند بخش تقسیم میشود:
هر علمی دارای تاریخچه ایست که پشتوانه و طریقه ی پیدایش آن علم را به تصویر میکشد و به مخاطب، تصویری کامل تر و جامع تر اهدا میکند و کمک میکند که با دیدی باز تر به مطالعه آن علم بنشیند؛ علم فلسفه نیز دارای تاریخچه ای بسیار جذاب است که هر خواننده ای را میخکوب می نشاند و او را مجاب به خواندن میکند. تاریخچه این علم به چند بخش تقسیم میشود:


* آغاز تفکر فلسفی
* آغاز تفکر فلسفی
خط ۲۰: خط ۲۰:


==== آغاز تفکر فلسفی ====
==== آغاز تفکر فلسفی ====
در تاریخ، اطلاعات دقیقی از نحوه ی پیدایش تفکر فلسفی نداریم، اما با تأملی بیشتر میتوان پی برد که آغاز تفکر انسان ها همزمان بوده با آفرینش آنها. از آن زمان تا به حال هر انسانی که زندگی میکرد، جدای از فکر و اندیشه نبوده و تفکر همیشه با او همراه بوده است؛ اما در میان تمامی اندیشه های بشری، آنچه مربوط به شناخت این هستی بیکران و آغاز و پیدایش آن است توأم با اعتقادات مذهبی بوده.<ref>رک: آموزش فلسفه، محمدتقی مصباح، ج1، ص26</ref> آنگونه که در تاریخ ذکر شده است، قدیمی ترین تفکرات فلسفی مربوط به [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA_%D9%81%DB%8C%D9%84%D8%B3%D9%88%D9%81%D8%A7%D9%86_%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%A7%D9%86_%D8%A8%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86 حکمای یونان] است که حدود شش قرن قبل از [[میلاد مسیح]] می زیستند؛ هرچند که اندیشه هایشان ترتیب خاصی را نداشته و صرفا به مرحله ی بیان رسیده اند.
در تاریخ، اطلاعات دقیقی از نحوه ی پیدایش تفکر فلسفی ذکر نشده است، اما با تأملی بیشتر میتوان پی برد که آغاز تفکر انسان ها همزمان بوده با آفرینش آنها. از آن زمان تا به حال هر انسانی که بر این خاک تنفس داشته، جدای از فکر و اندیشه نبوده و تفکر همیشه با او همراه بوده است؛ اما در میان تمامی اندیشه های بشری، آنچه مربوط به شناخت این هستی بیکران و آغاز و پیدایش آن است توأم با اعتقادات مذهبی بوده.<ref>رک: آموزش فلسفه، محمدتقی مصباح، ج1، ص26</ref> آنگونه که در تاریخ ذکر شده است، قدیمی ترین تفکرات فلسفی مربوط به [https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA_%D9%81%DB%8C%D9%84%D8%B3%D9%88%D9%81%D8%A7%D9%86_%DB%8C%D9%88%D9%86%D8%A7%D9%86_%D8%A8%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86 حکمای یونان] است که حدود شش قرن قبل از [[میلاد مسیح]] می زیستند؛ هرچند که اندیشه هایشان ترتیب خاصی را نداشته و صرفا به مرحله ی بیان رسیده اند.


[[پرونده:دنیای اساطیر.png|بندانگشتی|دنیای اساطیر]]
[[پرونده:دنیای اساطیر.png|بندانگشتی|دنیای اساطیر]]


==== دنیای اساطیر ====
==== دنیای اساطیر ====
فلسفه، شیوه ی اندیشیدن جدیدی ست که تقریبا 600 سال قبل از میلاد مسیح در یونان آغاز شد؛ اما قبل از آن مذاهب مختلفی در جهان سعی میکردند پرسش های بشر را پاسخ دهند؛ پرسش هایی از قبیل:  
فلسفه، شیوه ی اندیشیدن جدیدی ست که تقریبا 600 سال قبل از [[میلاد مسیح]] در یونان آغاز شد؛ اما قبل از آن مذاهب مختلفی در جهان سعی میکردند پرسش های بشر را پاسخ دهند؛ پرسش هایی از قبیل:  


* مهمترین کار در زندگی چیست؟
* مهمترین کار در زندگی چیست؟
خط ۳۴: خط ۳۴:
* آیا اراده و هدفی پشت این اتفاقات وجود دارد؟
* آیا اراده و هدفی پشت این اتفاقات وجود دارد؟
* آیا حیاتی پس از مرگ خواهد بود؟
* آیا حیاتی پس از مرگ خواهد بود؟
اما پاسخ های دینی، اکثرشان همراه با افسانه و اسطوره از نسلی به نسل دیگر منتقل شد؛ [[اسطوره]]، قصه ای درمورد خدایان است. مثلا یکی از مهم ترین خدایان شمال اروپا ثور نام داشت، در دوران قدیم مردم سرزمین اسکاندیناوی معتقد بودند که ثور در آسمان سوار بر ارابه ایست که دو بز نر آن را میکشند. وقتی ثور گرز خود را در آسمان تکان میدهد رعد و برق شکل میگیرد و اهمیت ثور به این دلیل بود که کشاورزان اروپایی و وایکینگی معتقد بودند که اگر خدای رعد و برق یا همان ثور نباشد، همه ما از بی غذایی خواهمی مرد و تمام زندگانی ما مدیون به اوست.
اما پاسخ های دینی، اکثرشان همراه با افسانه و اسطوره از نسلی به نسل دیگر منتقل شد؛ [[اسطوره]]، قصه ای درمورد خدایان است. مثلا یکی از مهم ترین خدایان شمال اروپا ثور نام داشت، در دوران قدیم مردم سرزمین اسکاندیناوی معتقد بودند که ثور در آسمان سوار بر ارابه ایست که دو بز نر آن را میکشند. وقتی ثور گرز خود را در آسمان تکان میدهد رعد و برق شکل میگیرد و اهمیت ثور به این دلیل بود که کشاورزان اروپایی و وایکینگی معتقد بودند که اگر خدای رعد و برق یا همان ثور نباشد، همه ما از بی غذایی خواهیم مرد و تمام زندگانی ما مدیون به اوست.


و یا خدای دیگری به نام [https://drmonfaredpouya.ir/%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C%D8%AA-%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%B3%D8%8C-%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%B3-%DA%A9%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%9F/ هرمس] که در میان دیگر خدایان طبیعت، زیرک و چابک و جسور بود و بدین سبب در نقش پیام رسان خدایان را داشت و قادر به رفت آمد در بین جهان انسان ها و جهان خدایان بود.و یا خدای نور و روشنایی که آپولو نام داشت؛ خدایی که هیچ سیاهی و تاریکی در او نیست که به خدای زرین مو نیز او را لقب داده اند و یا الهه ی عشق و زیبایی که الهام بخش شعر و سخنان شور انگیز بود، کسی بود که همه را فریب می‌داد و هیچ کس در برابرش تاب ایستادگی نداشت و او آفرودیت نام داشت که می‌توانست مخالفان خود را به اجسام جان بخشد و یا اجسام را به انسان تبدیل کند. و کلی افسانه دیگر از اساطیر و خدایان که در آن دوران بی شمار بود.<ref>رک: دنیای صوفی، یوسین گردر، ص64</ref>
و یا خدای دیگری به نام [https://drmonfaredpouya.ir/%D8%B4%D8%AE%D8%B5%DB%8C%D8%AA-%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%B3%D8%8C-%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%B3-%DA%A9%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%9F/ هرمس] که در میان دیگر خدایان طبیعت، زیرک و چابک و جسور بود و بدین سبب در نقش پیام رسان خدایان را داشت و قادر به رفت آمد در بین جهان انسان ها و جهان خدایان بود.و یا خدای نور و روشنایی که آپولو نام داشت؛ خدایی که هیچ سیاهی و تاریکی در او نیست که به خدای زرین مو نیز او را لقب داده اند و یا الهه ی عشق و زیبایی که الهام بخش شعر و سخنان شور انگیز بود، کسی بود که همه را فریب می‌داد و هیچ کس در برابرش تاب ایستادگی نداشت و او آفرودیت نام داشت که می‌توانست مخالفان خود را به اجسام جان بخشد و یا اجسام را به انسان تبدیل کند. و کلی افسانه دیگر از اساطیر و خدایان که در آن دوران بی شمار بود.<ref>رک: دنیای صوفی، یوسین گردر، ص64</ref>
خط ۶۱: خط ۶۱:


=== تعریف لفظی و معنوی ===
=== تعریف لفظی و معنوی ===
حال در تعریف فلسفه، با نگاهی جامع تر میتوان پیش رفت؛ چون که میدانیم این علم از کجا آمده و به چه دلیل پیش رفته اما در ابتدای تعریف لفظی این علم، باید گفت که تعریف لفظی چیست.
حال در تعریف فلسفه، با نگاهی جامع تر میتوان پیش رفت؛ چون که دانسته شد این علم از کجا آمده و به چه دلیل پیش رفته اما در ابتدای تعریف لفظی این علم، باید گفت که تعریف لفظی چیست؟


هر گاه از معنای لغوی یک لفظ سؤال شود، آنچه در جوابش بیان می‌شود «تعریف لفظی» نام دارد؛ مانند سؤال از معنای لغوی غضنفر که در جواب آن، اسد گفته می‌شود<ref>المنطق، محمدرضا مظفر، ص 111</ref>؛ لفظی که به مرحله معنا میخواهد برسد، نیازمند وضع است (یعنی همان قرارگیری لفظ بر معنا) که در این مرحله تعریف لفظی مطرح میشود که خود تقسیم بر دو بخش میشود: تعریف لغوی، تعریف اصطلاحی.
هر گاه از معنای لغوی یک لفظ سؤال شود، آنچه در جوابش بیان می‌شود «تعریف لفظی» نام دارد؛ مانند سؤال از معنای لغوی غضنفر که در جواب آن، اسد گفته می‌شود<ref>المنطق، محمدرضا مظفر، ص 111</ref>؛ لفظی که به مرحله معنا میخواهد برسد، نیازمند وضع است (یعنی همان قرارگیری لفظ بر معنا) که در این مرحله تعریف لفظی مطرح میشود که خود تقسیم بر دو بخش میشود: تعریف لغوی، تعریف اصطلاحی.
خط ۶۷: خط ۶۷:
تعریف لغوی همان وضع اولیه است که واضع وضع کرده و تعریف اصطلاحی وضع ثانویه و... میباشد.
تعریف لغوی همان وضع اولیه است که واضع وضع کرده و تعریف اصطلاحی وضع ثانویه و... میباشد.


کلمه ی فلسفه کلمه ای است که به مرحله ی اصطلاح رسیده و در لفظ متوقف نشده است و همچنین دارای معانی متعددی میباشد، گروهی تعریفی خاص از فلسفه کرده اند و گروهی دیگر تعریفی عام؛ آنچه گروه اول آن را فلسفه مینامد، گروه دیگر آن را فلسفه نمیداند که هیچ، حتی ارزشمندی آن را نیز انکار میکند و یا آن را اصلا علمی دیگر میداند. به هر حال همین نزاعات باعث شده است تا ما ضرورت ببینیم که بدون تعصب و تقلید و یک رأیی، به دنبال تعریفی کامل و دقیق از فلسفه بوده تا بتوانیم بخش زیادی از مناقشات را بررسی کرده و پاسخ دهیم. ابتدا در سدد آن بودیم تا به یک تاریخچه اجمالی اما کاربردی دست یابیم و در ادامه تلاش بر این است که ریشه لغوی این کلمه و سپس پاسخ «فلسفه چیست؟» را از نظر فلاسفه ی اسلامی مورد بررسی قرار دهیم.
کلمه ی فلسفه کلمه ای است که به مرحله ی اصطلاح رسیده و در لفظ متوقف نشده است و همچنین دارای معانی متعددی میباشد، گروهی تعریفی خاص از فلسفه کرده اند و گروهی دیگر تعریفی عام؛ آنچه گروه اول آن را فلسفه مینامد، گروه دیگر آن را فلسفه نمیداند که هیچ، حتی ارزشمندی آن را نیز انکار میکند و یا آن را اصلا علمی دیگر میداند. به هر حال همین نزاعات باعث شده است تا علما و بزرگان و متخصصان ضرورت ببینند که بدون تعصب و تقلید و یک رأیی، به دنبال تعریفی کامل و دقیق از فلسفه روند تا بتوانند بخش زیادی از مناقشات را بررسی کرده و پاسخ دهند.


==== لغت فلسفه ====
==== لغت فلسفه ====
خط ۷۸: خط ۷۸:
'''«قبل از سقراط گروهی پدید آمدند که خود را سوفیست یعنی دانشمند می نامیدند. این گروه ادراک انسان را مقیاس حقیقیت و واقعیت می گرفتند و در استدلال های خود مغالطه به کار می بردند. تدریجا لغت سوفیست مفهوم اصلی خود را از دست داد و مفهوم مغالطه کار به خود گرفت و سوفیست گری مرادف شد با مغالطه کاری.»'''
'''«قبل از سقراط گروهی پدید آمدند که خود را سوفیست یعنی دانشمند می نامیدند. این گروه ادراک انسان را مقیاس حقیقیت و واقعیت می گرفتند و در استدلال های خود مغالطه به کار می بردند. تدریجا لغت سوفیست مفهوم اصلی خود را از دست داد و مفهوم مغالطه کار به خود گرفت و سوفیست گری مرادف شد با مغالطه کاری.»'''


سقراط به دلیل اینکه خود را با سوفیست ها آمیخته نکند<ref>برخی ذکر کرده اند که سقراط به دلیل تواضع و فروتنی که داشت، اسم خود را فیلسوف قرار داد.</ref>، دوست نداشت که خود را سوفیست معرفی کند و از این رو خود را فیلسوف یعنی دوستدار دانش نامید.
[[سقراط]] به دلیل اینکه خود را با سوفیست ها آمیخته نکند<ref>برخی ذکر کرده اند که سقراط به دلیل تواضع و فروتنی که داشت، اسم خود را فیلسوف قرار داد.</ref>، دوست نداشت که خود را [[سوفیست]] معرفی کند و از این رو خود را [[فیلسوف]] یعنی دوستدار دانش نامید.


==== اصطلاح فلسفه ====
==== اصطلاح فلسفه ====
خط ۸۷: خط ۸۷:
رفته رفته کلمه ی فلسفه اصطلاح شد و مسلمین این لغت را از یونان گرفتند و از آن صیغه عربی ساخته و رنگ و لعاب شرقی به آن دادند و فلسفه ر به معنای «مطلق دانش عقلی» به کار بردند؛ یعنی در نگاه و نظر آنان، فلسفه یک روش و علم خاص نیست بلکه همه ی دانش های عقلی را در بر می گیرد و دایره ی آن خیلی وسیع تر میشود، اینگونه فلسفه در مقابل علوم نقلی قرار میگیرد، علومی همچون تفسیر، حدیث، فقه، اصول، صرف، نحو، معانی، بیان، بدیع و... ؛ پس هر علمی که نقلی نباشد، آن فلسفه است و در این صورت به کسی که جامع همه ی علوم عقلی میباشد، فیلسوف میباشد.
رفته رفته کلمه ی فلسفه اصطلاح شد و مسلمین این لغت را از یونان گرفتند و از آن صیغه عربی ساخته و رنگ و لعاب شرقی به آن دادند و فلسفه ر به معنای «مطلق دانش عقلی» به کار بردند؛ یعنی در نگاه و نظر آنان، فلسفه یک روش و علم خاص نیست بلکه همه ی دانش های عقلی را در بر می گیرد و دایره ی آن خیلی وسیع تر میشود، اینگونه فلسفه در مقابل علوم نقلی قرار میگیرد، علومی همچون تفسیر، حدیث، فقه، اصول، صرف، نحو، معانی، بیان، بدیع و... ؛ پس هر علمی که نقلی نباشد، آن فلسفه است و در این صورت به کسی که جامع همه ی علوم عقلی میباشد، فیلسوف میباشد.


مسلمین فلسفه را به دو بخش تقسیم کردند : نظری و عملی؛
مسلمین فلسفه را به دو بخش تقسیم کردند: نظری و عملی؛


فلسفه نظری درمورد اشیاء از آن جهتی که هستند صحبت میکند و فلسفه عملی درمورد افعال اختیاری انسان از آن جهت که شایسته میباشد بحث میکند. فلسفه نظری خودش به سه دسته تقسیم میشود :
فلسفه نظری درمورد اشیاء از آن جهتی که هستند صحبت میکند و فلسفه عملی درمورد افعال اختیاری انسان از آن جهت که شایسته میباشد بحث میکند. فلسفه نظری خودش به سه دسته تقسیم میشود:


*      الهیات (فلسفه علیا) که خود به دو بخش «بمعنی الااعم» و «بمعنی الاخص» تقسیم میشود.
*      الهیات (فلسفه علیا) که خود به دو بخش «بمعنی الااعم» و «بمعنی الاخص» تقسیم میشود.
خط ۹۷: خط ۹۷:
*      طبیعیات (فلسفه سفلی)
*      طبیعیات (فلسفه سفلی)


و همچنین فلسفه عملی هم بر سه بخش است :
و همچنین فلسفه عملی هم بر سه بخش است:


*      علم اخلاق
*      علم اخلاق
خط ۱۱۰: خط ۱۱۰:
در فوق ذکر شد که مسلمین برای آسان سازی و فهم درست این علم، آن را را به دو بخش تقسیم کردند و هر بخش را به دسته های مختلف؛ اما از نظر فلاسفه، در بین بخش های متعدد این علم، یک بخش از سایر بخش ها بالاتر و خاص تر است و آن همان «الهیات یا فلسفه علیا»<ref>علم کلی، فلسفه اولی، علم اعلی، ما بعد الطبیعه (متافیزیک) همگی نام های دیگر فلسفه حقیقی ذکر شده اند.</ref> میباشد و از نظر شهید مطهری «ره» فلسفه حقیقی نیز آن است، نه مطلق علوم عقلی.<ref>رک : فلسفه مقدماتی، عبدالرسول عبودیت، ص19</ref>
در فوق ذکر شد که مسلمین برای آسان سازی و فهم درست این علم، آن را را به دو بخش تقسیم کردند و هر بخش را به دسته های مختلف؛ اما از نظر فلاسفه، در بین بخش های متعدد این علم، یک بخش از سایر بخش ها بالاتر و خاص تر است و آن همان «الهیات یا فلسفه علیا»<ref>علم کلی، فلسفه اولی، علم اعلی، ما بعد الطبیعه (متافیزیک) همگی نام های دیگر فلسفه حقیقی ذکر شده اند.</ref> میباشد و از نظر شهید مطهری «ره» فلسفه حقیقی نیز آن است، نه مطلق علوم عقلی.<ref>رک : فلسفه مقدماتی، عبدالرسول عبودیت، ص19</ref>


پس، از نظر قدمای فلاسفه، لغت فلسفه دو معنا دارد: معنای شایع که عبارت بود ز مطلق علوم عقلی و معنای غیر شایع که به معنای علم الهی یا فلسفه اولی بود؛ اما شاید سوال شود که این چه تاثیری در تعریف این علم دارد؟ باید گفت که اگر ما قائل به معنای شایع شویم، پس تعریفی هم نمیتوانیم برای این علم داشته باشیم؛ چون در معنای شایع، فلسفه یک لغت عام است و به علم خاصی اطلاق نمیشود. اما اگر قائل به معنای غیر شایع شویم و مرادمان از فلسفه همان علمی باشد که قدما آن را فلسفه حقیقی می خواندند، میتوانیم برای فلسفه تعریفی داشته باشیم و پاسخی برای «فلسفه چیست» داشته باشیم و آن عبارت است از: «علم به احوال موجود از آن جهت که موجود است<ref>رک : کلیات علوم اسلامی، شهید مطهری، ج1، ص130</ref>» مرحوم شهید مطهری تعریف فلسه را به خوبی شرح میدهند :
پس، از نظر قدمای فلاسفه، لغت فلسفه دو معنا دارد: معنای شایع که عبارت بود از مطلق علوم عقلی و معنای غیر شایع که به معنای علم الهی یا فلسفه اولی بود؛ اما شاید سوال شود که این چه تاثیری در تعریف این علم دارد؟ باید گفت که اگر کسی قائل به معنای شایع باشد، پس تعریفی هم نمیتواند برای این علم داشته باشد و در حقیقت تعریفی هم ندارد؛ چون در معنای شایع، فلسفه یک لغت عام است و به علم خاصی اطلاق نمیشود. اما اگر کسی قائل به معنای غیر شایع شود و مرادش از فلسفه همان علمی باشد که قدما آن را فلسفه حقیقی می خواندند، میتوان برای فلسفه تعریفی داشته باشد و پاسخی برای پرسش «فلسفه چیست» و آن عبارت است از: «علم به احوال موجود از آن جهت که موجود است<ref>رک : کلیات علوم اسلامی، شهید مطهری، ج1، ص130</ref>» مرحوم شهید مطهری تعریف فلسه را به خوبی شرح میدهند:


'''«اطلاعات ما درباره ی اشیاء دو گونه است: یا مخصوص است به نوع و یا جنس معینی، مثل علم ما به احکام اعداد (علم حساب) و یا احکام مقادیر (علم هندسه) و یا احوال و آثار گیاهان (علم گیاه شناسی)و یا احوال و آثار و احکام بدن انسان (علم پزشکی) و... و یا مخصوص به نوع خاص نیست، یعنی موجود از آن جهت که نوع خاص است آن احوال و احکام و آثار را ندارد بلکه از آن جهت دارای احکام و احوال و آثار است که موجود است.»'''<ref>کلیات علوم اسلامی، شهید مطهری، ج1، ص131</ref>
'''«اطلاعات ما درباره ی اشیاء دو گونه است: یا مخصوص است به نوع و یا جنس معینی، مثل علم ما به احکام اعداد (علم حساب) و یا احکام مقادیر (علم هندسه) و یا احوال و آثار گیاهان (علم گیاه شناسی)و یا احوال و آثار و احکام بدن انسان (علم پزشکی) و... و یا مخصوص به نوع خاص نیست، یعنی موجود از آن جهت که نوع خاص است آن احوال و احکام و آثار را ندارد بلکه از آن جهت دارای احکام و احوال و آثار است که موجود است.»'''<ref>کلیات علوم اسلامی، شهید مطهری، ج1، ص131</ref>
خط ۱۱۸: خط ۱۱۸:
'''«ما اگر جهان را به یک اندام تشبیه کنیم، میبینیم که مطالعه ی ما درباره ی این اندام دو گونه است: برخی مطالعات ما مربوط است به اعضای این اندام، مثلا سر یا دست یا پا و... و برخی مطالعات ما مربط میشود به کل اندام، مثل اینکه پرسیده شود این اندام از کی به وجود آمده است و تا کی ادامه می یابد و آیا پیدایش و زوال اعضا تصادفی است یا قانونن علیت بر آن حکم فرماست و از این قبیل پرسش ها؛ آن قسمت از مطالعات ما که مربوط میشود به عضو شناسی جهان هستی، علم است و آن قسمت که مربوط میشود به اندام شناسی جهان، فلسفه است.»'''<ref>کلیات علوم اسلامی، شهید مطهری، ج1، ص131</ref>
'''«ما اگر جهان را به یک اندام تشبیه کنیم، میبینیم که مطالعه ی ما درباره ی این اندام دو گونه است: برخی مطالعات ما مربوط است به اعضای این اندام، مثلا سر یا دست یا پا و... و برخی مطالعات ما مربط میشود به کل اندام، مثل اینکه پرسیده شود این اندام از کی به وجود آمده است و تا کی ادامه می یابد و آیا پیدایش و زوال اعضا تصادفی است یا قانونن علیت بر آن حکم فرماست و از این قبیل پرسش ها؛ آن قسمت از مطالعات ما که مربوط میشود به عضو شناسی جهان هستی، علم است و آن قسمت که مربوط میشود به اندام شناسی جهان، فلسفه است.»'''<ref>کلیات علوم اسلامی، شهید مطهری، ج1، ص131</ref>


این علم از جهات مختلفی میتوان گفت یک سر و گردن از باقی علوم بالاتر است و دارای امتازاتی‌ است:
این علم از جهات مختلفی میتوان گفت یک سر و گردن از باقی علوم بالاتر و دارای امتازاتی‌ است:


1.    نسبت به علوم دیگر، برهانی تر و یقینی تر است.
1.    نسبت به علوم دیگر، برهانی تر و یقینی تر است.
۷۱

ویرایش